واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در آستانه برگزاري بيستوششمين جشنواره تئاتر فجر، نادر برهاني مرند، نويسنده و كارگردان تئاتر، درباره وضعيت تئاتر كشور از پس از پيروزي انقلاب تا امروز ميگويد: «تئاتر سفارشي، نويسنده سفارشينويس، هنرمند سفارشپذير، هيچگاه مورد اقبال حتي تماشاگر سفارشي هم قرار نخواهد گرفت». نادر برهاني مرند، پيشينه هنرياش بدين شرح است:1. كارشناس ادبيات نمايشي از دانشكده سينماتئاتر2. كارشناس ارشد كارگرداني و بازيگري از همان دانشكده3. سابقه تدريس در دانشكده سينما تئاتر4. نويسنده و كارگردانوي پانزده سال است كه كار تئاتر ميكند و نمايشهايي كه نوشته و كار كرده، بدين شرح است: شكارگاه ممنوع، تولد، پاييز، چيستا، ببين چه برفي ميآد! باران اگر بخواهد، تيغ كهنه، مرگ فروشنده، تهران زير بال فرشتگان و آخرين آن كه در سالن «چهارسو» در حال اجراست «مرغابي وحشي».وي همچنين مؤسس گروه تئاتر معاصر است و هفده سال سابقه فعاليت در راديو دارد. عموما در زمينه نمايش راديويي در مقام كارگردان و سردبير فعاليت داشته و سردبير برنامههايي مثل «درآدينه با نمايش» از شبكه سراسري راديو (شبكه اول)، «پرده دوم» از شبكه فرهنگ، «از رمان تا نمايش» از شبكه فرهنگ نيز هست؛ او «جمعهها با تئاتر» از شبكه فرهنگ. در راديو گفتوگو هم، گفتنيهاي هنر و گفتوگوي روز جمعهها و سرانجام در مقام دبير بخش راديو تلويزيوني جشنواره تئاتر فجر، از وضعيت تئاتر فجر امسال ميگويد. • وضعيت «جشنواره تئاتر فجر»، امسال را چگونه ارزيابي ميكند؟امسال به لحاظ كميت بسيار پر و پيمان است. بخشهاي زيادي گنجانده شده و بايد جشنواره برگزار شود تا ببينيم چقدر كيفيت مهم بوده.ولي جشنواره تئاتر فجر امسال در شرايطي برگزار ميشود كه نبض تپنده تئاتر ايران ـ تأكيد ميكنم ايران نه تهران ـ يعني «تئاتر شهر» به مدت هفت ماه به بهانه بازسازي تعطيل بود و در نتيجه امسال، بسياري از هنرمندان نتوانستند نمايش اجرا كنند. و به جرأت ميتوان گفت كه امسال تئاتر تعطيل بود. جز همين يك ماه اخير كه در واقع تئاتر شهر راه افتاد و چند نمايش روي صحنه آمد، اما تا دلتان بخواهد جشنواره موضوعي برگزار شد و به تجربه ثابت شده كه تئاتر ما از جشنواره و برگزاري آن، منهاي جشنواره تئاتر فجر و جشنواره تئاتر عروسكي، هيچ خيري نبرده كه ضربه هم ديده است.• جشنواره تئاتر فجر، زماني اتفاق جذاب، مفيد و كاملا رويداد فرهنگي است كه برآيند اجراهاي عمومي باشد.وضعيت تئاتر شهرستان هم به دليل سياستگذاريهاي چند سال اخير، وضعيت بساماني نداشته و اين در حالي است كه امسال بودجه تئاتر، دو يا سه برابر سالهاي گذشته بوده است. • حال پرسش مهم اين است كه اين بودجه، با وجود تعميرات و تعطيلي تئاتر، صرف چه چيزي شده است؟ظاهرا آنگونه كه گفته ميشود، مجلس محترم، بودجه را تصويب ميكند، اما نظارتي بر چگونگي هزينه شدن اين بودجه ندارد. خانواده تئاتر امسال با وجود افزايش بودجه، نه تنها احساس تغيير و بهبودي در اوضاع مالي تئاتر نكرد، بلكه شرايط نامطلوبتري هم داشت. گويا، بودجه تئاتر در سطح وزارتخانه، صرف برنامههاي فرهنگي ديگري ميشود كه هيچ ربطي به تئاتر و هنرهاي نمايشي ندارد.طرفه آنكه بودجه سال 87 تئاتر، دو برابر بودجه 86 اعلام شد. اگر رشد بودجه تئاتر، باعث شكلگيري و رشد قارچگونه و فزاينده جشنوارههاي موضوعي و مناسبتي و سفارشي غيرتئاتري ميشود، همان بهتر كه نشود!به نظر ميرسد متوليان امر در حوزه سياستگذاري كلان فرهنگ، هيچگونه شناخت جامعي از مقوله هنر به مفهوم عام و ضرورت فرهنگي تئاتر به طور خاص ندارند.• اصلا نگاه مسئولان به تئاتر و نقش تئاتر چيست؟ مشكل از كجاست؟متوليان امر، از هنر انتظار ديگري دارند و بيشتر به وجه تبليغي آن بها ميدهند. گويي، آنان اعتقاد دارند هنر بايد در خدمت يك تفكر يا يك ايدئولوژي خاص باشد، در حالي كه اساسا ساحت هنر، مخصوصا هنر تئاتر، چنين رويكردي را برنميتابد.تئاتر، هنر منتقد است. تئاتر، معترض است. تئاتر، در مفهوم توسعه پايدار، نقد توسعه ميكند و اگر قرار باشد اين وجه را از تئاتر بگيريم و تنها به شكل يك تريبون به آن نگاه كنيم، درواقع كمر به قتل آن بستهايم و با چنين رويكردي، ما دقيقا نتيجه عكس خواهيم گرفت.تئاتر سفارشي، نويسنده سفارشينويس، هنرمند سفارشپذير هيچگاه مورد اقبال حتي تماشاگر سفارشي هم قرار نخواهد گرفت، چراكه سخني كز دل برآيد، لاجرم بر دل نشيند. براي هر هنرمندي، هيچ انگيزشي بالاتر و قدسيتر از انديشه، دغدغهمندي و تعهد اجتماعي نيست و نخواهد بود. براي همين، حتي هنرمنداني كه رويكرد ايدئولوژيك و غيرسفارشي دارند موفقتر در حوزه ارتباطاند.من دست هنرمندان تئاتري را كه بدون مواجب مادي و قرارداد و سفارش، كار مذهبي ميكنند، ميبوسم، چون آنان با هنر معامله نميكنند، همچنان كه با اعتقادشان و در اين شرايط وانفسا، ما چقدر هنرمند يا هنرمنداني از اين دست داريم؟ حاصل چنين رويكردي به هنر، اتفاق نابي است كه امروز روز، بازار رايجي ندارد و شايد به همين دليل است كه عموم نمايشها و فيلمهاي مذهبي و دفاع مقدس به عنوان نمونه محصولات پربار و موفقي از آب درنيامدهاند؛ سفارشها راه را براي انگيزشهاي فردي ناب بستهاند.• تئاتر پس از پيروزي انقلاب در سه، چهار مقطع جنگ، سازندگي، اصلاحات و امروز را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ افت و خيزهايش را بگوييد. آيا نقطه عطف درخشش تئاتر كشور را داشتيم يا نه؟پس از انقلاب، تئاتر به دليل تغيير ماهيت فرهنگي جامعه در سه، چهار سال نخست، در دوران فترت خود بود و يا اگر چيزي هم به نام تئاتر وجود دارد، بيشتر در خدمت هيجان ناشي از وقوع رخداد عظيمي مثل انقلاب هستيم. تئاتر مثل بسياري از عناصر فرهنگي ديگر، احتياج به بازنگري عميق دارد. در نتيجه، بسياري از هنرمندان نامي تئاتر پيش از انقلاب، يا حذف شدهاند يا مهاجرت كرده و يا در ميدان نيستند؛ سه، چهار سال پس از انقلاب (پيش از جنگ)، «تئاتر انقلابي» خودي مينماياند.جواناني كه در صف اول مبارزات سياسي بودهاند، اينك قصد كار فرهنگي دارند؛ موضوعاتي مثل ظلم دوران شاهنشاهي، مسائل ارباب و رعيتي و مبارزات كارگري به صحنههاي تئاتر كشيده ميشود. اما يكباره جنگ...همه چيز تغيير ماهيت ميدهد و همه اقشار جامعه از جمله هنرمندان و فعاليتهاي هنريشان تحتالشعاع اين رخداد غيرمترقبه قرار ميگيرند. تئاتر دوران جنگ، تئاتري است كه بيشتر در خدمت تهييج اقشار جامعه براي حضور در جبههها و دفاع از تماميت ارضي كشور است. محصولات هنري اين دوره هم با تمام ارزشمنديشان بيشتر رويه تهييجي دارند تا ساحت انديشگي.نمايشهاي اين دوره يا مستقيما به مفهوم جنگ ميپردازند يا به مفاهيم كلي مبارزه با ظلم، حب وطن و تقديس روحيه شهاتطلبي با رنگ و بوي مذهبي روي ميآورند. حتي نخستين دورههاي جشنواره تئاتر فجر، انباشته از نمايشهايي با گرايشهايي از اين دست است. چون اتفاقات، خودجوش و مردمياند. تئاتر، يكباره با اقبال مخاطب نسبت به سالهاي اوليه پس از انقلاب روبهرو شده و جنگ تمام ميشود.دوران سازندگي آغاز ميشود، اما پيامدهاي جنگ هنوز ادامه دارد.سياستهاي كلي از جبهه سياستهاي فرهنگي ميل به سازندگي و بازسازي خرابيهاي ناشي از جنگ دارند. هنر، فرصت مناسبي است تا دوباره شادابي را به جامعه بازگرداند. مردم و بالطبع هنرمندان، فارغ از هياهوي جنگ، اكنون فرصتي پيدا كردهاند تا به بحرانهاي پي در پي گذشته تأملي عميق كنند. اجتماع جنگزده و حرمانهاي دوران جنگ كه كم كم خودنمايي ميكند، سوژه محصولات هنري ميشوند. تئاتر ما به تحليل مينشيند. نمايشنامهنويسان دست به قلم ميبرند و تفكر و تعمق، دستمايه اوليه آثار هنري از جمله نمايشنامههاست؛ هرچند تلخ و گاه شخصي و سياسياند.مردم چندان ميلي به تئاتر ندارند، چون هنوز خيلي از دوران جنگ و پيامدهاي اقتصادي آن فاصله نگرفتهاند، اما در همين اوضاع، رشتههاي تحصيلي هنري از جمله تئاتر كه در سالهاي پاياني جنگ شكل گرفتهاند، فضاي آكادميك هنر از جمله همين تئاتر، جاني دوباره گرفت. تئاتر دانشجويي شكل ميگيرد، اما هنوز مردم دغدغه ديگري دارند.تئاتر هست و نيست. سياستگذاريها عموما ميل سياسي و اقتصادي دارند تا فرهنگي. هرچند رخدادهاي مهم پس از دوران سازندگي در همين ايام پيريزي ميشود. اكنون جامعه سمت و سوي سازندگي محض گرفته است. دولتمردان پس از دوران سازندگي كه ديگر از زير فشارهاي اقتصادي دوران جنگ درآمدهاند، فرصت و رغبت بيشتري براي بازسازي فضاي فرهنگي كشور پيدا ميكنند.شادابي و طراوت خاصي در جامعه فرهنگي و هنري از جمله تئاتر پديدار ميشود. هنرمندان نسل جديد و تحصيلكرده در كنار پيشكسوتان خود و با سياستهاي حمايتگرانه دولت، نقطه عطفي را در تاريخ تئاتر معاصر ايران رقم ميزنند. تئاتر اين دوره به لحاظ قدرت در طرح خلاقانه موضوعات اجتماعي و رويكرد علمي به تئاتر، عموما با دوران طلايي نيمه دوم دهه چهل مقايسه ميشود؛ دو نقطه عطفي كه در تئاتر ايران انكارناشدنياند.تئاتر ايران به دليل برخورداري از زبان بينالمللي، به سرعت در منطقه و جهان زبانزد ميشود. جشنوارههاي تئاتر فجر، اعتباري بينالمللي پيدا ميكند؛ آنچنان كه هنرمندان بزرگ جهان براي حضور در جشنواره تئاتر فجر، سر و دست ميشكنند. در همين دوره است كه هنرمندان ايراني نيز قدرت تئاترنويسي ايران را به رخ جهانيان ميكشند.نسل جديد نمايشنامهنويس، پربار و قدرتمند وارد ميدان شده و مخاطب نيز با درك عميق اين تحول و با روحيهاي دوچندان، حمايت خود را اعلام ميكند؛ تئاتر ديگر بحران تماشاگر ندارد.چاپ نمايشنامهها در انتشارات دولتي و خصوصي روز به روز بيشتر ميشود. ويترين كتابفروشيها پر از نمايشنامهها و كتب مربوط به تئاتر است. هنرمند تئاتر اعتباري صد چندان پيدا كرده و تئاتر، نوك پيكان روشنگري و روشنفكري است. هجوم چهرههاي سينمايي و تلويزيوني كه تا ديروز فقر و فاقه تئاتر را برنميتابيدند، به تئاتر آغاز ميشود.هنرمندان پيشكسوت تئاتر كه امكان حضور نداشتند، فرصت دوبارهاي پيدا ميكنند. نسل جوان در كنار هنرمندان قديميتر ميبالند تا قامتي استوار از تئاتر ايران به رخ جهانيان بكشند. تئاتر شهرستان، رونقي دو چندان گرفته و طرفه آنكه چندين هنرمند شهرستاني اعتباري جهاني پيدا ميكنند. نيز به دليل تقاضاي زياد، چندين سالن نمايش جديد با شتاب راهاندازي ميشود؛ سالنهايي كه تا ديروز خاموش بودند، آكنده از تئاتر و تماشاگران مشتاق است. اين اشتياق روزافزون چنان بالا گرفته كه مديريت تئاتر، دچار بحران ميشود. چون سازوكار و امكانات سختافزاري تئاتر، پاسخگوي اين همه رغبت و مطالبه هنرمند و تماشاگر نيست.كمكم مردم عادي نيز راه به سالنهاي تئاتر پيدا كردهاند. ديگر مخاطب تئاتر، حوزه وسيعتري را شامل ميشود. اقشار و طبقات گوناگون جامعه، نرم نرم با تئاتر و حوزه تأثيرگذاري آن آشنا ميشوند. حتي شكلگيري شتابزده فرهنگسراها توسط شهرداري هم پاسخگوي اين همه نياز نيست.بايد قدر اين موهبت تاريخي را دانست و فكر عاجلي كرد، اما سياستگذاران كلان جامعه، گويي تئاتر را به اين اهميت نميخواهند؛ مديران مياني و متوليان مستقيم تئاتر در تناقض عجيبي به سر ميبرند كه سرانجام آيا تئاتر باشد يا نباشد؟!بحران جديدي آغاز شده است. مديران مياني چگونه بايد پاسخگوي اين همه نياز و اشتياق باشند، در حالي كه در سطح كلان رغبت جدي به تئاتر به عنوان يك ضرورت فرهنگي نيست؟امروزه اين چالش، شكل جديتر و مهيبتر و از طرفي خندهدارتري به خود گرفته است؛ تا چه پيش آيد ... منبع:تابناک
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 484]