واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در نقشآفرینیهای عطاران به یاد نمیآورید لحظهای را كه او عصبانی شده باشد. او بقیه را عصبانی میكند. به خاطر خونسردی و بیخیالی بیش از اندازهاش، اما خودش عصبانی نمیشود... تهران كه آمدم خونسرد شدم سینمادوستان این روزها چهره بازیگری به نام «رضا عطاران» را زیاد میبییند. او آنقدر خودش را درگیر بازی در فیلمهای سینمایی كرده كه فرصت سر خاراندن هم ندارد. او دو فیلم «نیش زنبور» و آقای هفترنگ را روی پرده داشت و مشغول بازی در فیلم «از ما بهتران» است، فیلمی كه زمان ساختش چند بار به تأخیر افتاد و كارگردانش آنقدر منتظر ماند تا فیلمبرداری كارهایی كه عطاران در آنها حضور داشت تمام بشود. 2 فیلم دیگری كه عطاران پیش از این جلوی دوربین آنها رفته «سه درجه تب» به كارگردانی محمدرضا صلاحمند و «بعدازظهر سگی» به كارگردانی مصطفی كیایی هستند. عطاران پس از سریال «بزنگاه» دیگر سراغ كارگردانی سریالهای تلویزیونی نرفت. او در این مدت فرصت یافت تا با خیال راحت در فیلمهای مختلف بازی كند. عطاران یكی از پركارترین بازیگران این روزهای سینمای ایران است. 3 برش از بازیهای عطاران1 - بزنگاه، همه موقتیم این میز هم موقتیهصابر (حمید لولایی) و نادر (رضا عطاران) پس از فوت پدرشان بر سر ارث و میراث به جان هم افتادهاند و رابطهشان خراب شده است. صابر، نادر را از خانه پدری اخراج كرده است. نادر یك مدت اجارهنشینی كرده و حالا كه كفگیرش به ته دیگ خورده میخواهد به همان خانه قبلی برگردد. چند تا میز و صندلی و یك تلویزیونی و بقیه اسباب زندگیاش را پشت وانت بار كرده و آورده دم در خانه پدری. خواهرهایش میدانند كه اگر او برگردد دوباره چه آشوب و قیامتی به پا میشود. مرجانه گلچین پایش را كه توی كوچه میگذارد از تعجب شاخ درمیآورد. عطاران میگوید: «نترس. آمدم موقتی اینجا بنشینم.» خواهرش از این كه این همه اسباب با خودش آورده تعجب میكند. عطاران میگوید: «همه موقتیم. همه میریم. تو هم میری. منم میرم. آقاكمال هم موقته.»درسا (نیكی نصیریان) دختربچه نادر راننده وانت را نشان میدهد و میپرسد: «این آقا هم موقته؟» راننده وانت از این سوال جا میخورد و ناراحت میشود. عطاران میگوید: «چرا آقاجان شما هم موقتی. مگه آقاجون نبود؟ آقاجون به اون سرحالی. آخرش افتاد و مرد.» در این لحظه درسا میگوید: «بر محمد و آل محمد صلوات.» همه صلوات میفرستند و در حالی كه اسبابها را از وانت پایین میآورند، برای آقاجون فاتحه میخوانند. نادره گلچین به یاد پدرش میافتد و بغض میكند و میگوید: «اگه صابر بفهمه اومدی قیامت میكنه.» عطاران متوجه نگرانی اطرافیانش میشود و جواب میدهد: «اینجا خونه من هم هست. خود اون هم موقته. همه موقتیم. الان این بچه تا چند دقیقه پیش توپش دستش بود. الان توپش زیر ماشین گیر كرده. اون هم موقتیه. میز هم موقتیه.»صراحت یكی از ویژگیهای شخصیتهایی است كه عطاران بازی میكند. نادر توی چشم بقیه نگاه میكند و تلخترین واقعیت زندگیشان را به آنها میگوید. مهارت اصلی عطاران در عوض كردن یكباره فضای شوخی و جدی است. درست در لحظهای كه همه دارند میخندند، درسا اطرافیانش را به یاد مرگ صاحبخانه میاندازد. 2 - هوو، بیخیال و سر به هواعطا (رضا عطاران) به خانه زن دومش در روستاهای شمال كشور آمده. او از محیط شهر و از دست زن سختگیرش فرار كرده. زن اولش مهندس و تحصیلكرده است و قانونمند. در عوض، زن دومش خانهدار است و برای عطا غذاهای خوشمزه میپزد. مسلم است كه عطا به خاطر بیخیال بودن و بیغل و غش بودنش زن دوم را بیشتر دوست دارد. او با زن دومش خلوت كرده و گل میگوید و گل میشنود. زن اول از قضیه بو برده و خانه زن دوم را پیدا كرده است. او به یكباره سر و كلهاش پیدا میشود. عطا جا میخورد. فكر نمیكرد زن اصلیاش او را در آن حالت ببیند. او آنقدر شوخ و سر به هواست كه نمیتواند با زنش جدی برخورد كند. مثل كبكی كه سرش را زیر برف كرده خودش را زیر كرسی پنهان میكند. نصف بدنش از كرسی بیرون میماند. عطا رویش نمیشود توی چشم زنش نگاه كند. بعدها داوودنژاد كارگردان هوو اعلام كرد كه شخصیت عطا را با توجه به ویژگیهای عطاران طراحی كرده و از اول هم میدانسته خود عطاران آن را بازی میكند. 3 - آقای هفترنگ، یك دزد پررو و سمجهوشنگ (رضا عطاران) یك دزد و كلاهبردار حرفهای است. او وارد زندگی آدم مهم سیاسی میشود و هیچ جور هم بیرون نمیرود. مشغول دزدی از یك خانه است كه ناگهان صاحبخانه و زنش سر میرسند. او خودش را پشت دیوار پنهان میكند. صاحبخانه (حسن پورشیرازی) از پلهها بالا میآید. او دستش را به نردههای راهپله میگیرد و آویزان بین زمین و هوا باقی میماند، اما در همان حال فضولی میكند و به حرفهای صاحبخانه گوش میكند. هوشنگ آدم فرصتطلبی است، یك دزد پررو و سمج كه تا 20 میلیون تومان حق سكوت نگیرد، ولكن ماجرا نیست.شهرام شاهحسینی در فیلم «آقای هفترنگ» دست و بال عطاران را باز گذاشته تا هر كاری دلش میخواهد بكند. مثل سكانس پایانی كه عطاران میرود روی سن. برنامههای از پیش تعیین شده را بههم میریزد. میكروفن را از دست صاحب مجلس میگیرد و ترانه «من یه پرندهام» را تا آخر میخواند. عطاران و بازیگران همیشگیعطاران چند بازیگر ثابت دارد كه در بیشتر كارهایش از آنها استفاده میكند. خیلی وقتها این بازیگرها در یك داستان جدید، همان نقش كلیشهایشان را بازی میكنند. این مساله برای عطاران مهم نیست. چون میخواهد بازیگرانش خیلی شبیه آن چیزی باشند كه در زندگی واقعیشان هستند.علی صادقی: یك پسر شر و بیخیال و فرصتطلب؛ یك جور شخصیت خود رضا عطاران است كه چند سال كوچكتر شده. معمولا در بین شخصیتها آبش با هیچ كس توی یك جوی نمیرود، مگر با شخصیتی كه خود عطاران آن را بازی میكند. مریم امیر جلالی: یك زن خانهدار و عصبی و غرغرو. معمولا نقش زنهای رنج دیده را بازی میكند. بچهها و همسرش را دوست دارد، اما از دست اشتباهات بچهگانه آنها زود اعصابش خرد میشود.احمد پور مخبر: یك پیرمرد شاداب و دل زنده كه معمولا آخر عمری هوس عشق و عاشقی به سرش میزند. حتما میدانید كه عطاران او را اتفاقی كشف كرده. یعنی در زمانی كه پسرش آمده تست بازیگری بدهد، عطاران ماجرای بازیگر شدن پسر را بیخیال شده و از شیرینكاریهای پدر خوشش آمده! سوژهها و شخصیتهای مورد علاقهاو به مضمونهای ازدواج، بیكاری، فقر و اشتغال خیلی علاقه دارد. معمولا آدمهای داستانهای او یا فقیرند یا پولدار و هیچ كدام در طبقه اقتصادی متوسط قرار نمیگیرند. در «ترش و شیرین» با پیگیری داستان ازدواج یك زن ترشیفروش (مریم امیر جلالی) و یك مرد ثروتمند (حمید لولایی) در پی آشتی دادن این دو طبقه است. در سریالهای او آدمهای بیكار یا از كار بركنار شده را زیاد میبینید. این آدمهای بیكار گاهی مثل سریال «بزنگاه» سراغ اعتیاد هم میروند. تم «مهاجرت» مایه تكرار شونده 2 سریال مناسبتی اوست. در سریال «خانه به دوش» شخصیت اصلی به خارج كشور مهاجرت میكند و در سریال «متهم گریخت» خانواده هاشم از شهرستان عازم تهران میشوند.نقشهای محوری عطاران معمولا لایههای منفی پررنگتری دارند. او این توانایی را دارد كه آدمهای منفی را طوری طراحی كند كه جذاب به نظر برسند. به این خاطر كه او آدمهای منفی داستانش را هم دوست دارد. خودش هم نقش آدمهای دزد و معتاد را طوری بازی میكند كه مخاطب آن آدم را دوست داشته باشد.آرامش در حضور دیگرانیكبار در یكی از مصاحبههایم از او پرسیدم شما چطور نقش آدمهای خونسرد و بیخیال را خیلی خوب بازی میكنید؟ او جواب داد: به این خاطر كه به شخصیت خودم خیلی نزدیك است و كاملا با آن همذات پنداری میكنم. از وقتی آمدم تهران اینقدر خونسرد شدم. فهمیدم كه باید سرم به كار خودم باشد و به كسی كاری نداشته باشم.در نقشآفرینیهای عطاران به یاد نمیآورید لحظهای را كه او عصبانی شده باشد. او بقیه را عصبانی میكند. به خاطر خونسردی و بیخیالی بیش از اندازهاش، اما خودش عصبانی نمیشود. عطاران آدم كم حرفی است. دوست ندارد خیلی حرفهای رسمی و قلمبه و سلمبه بزند. یك بار در پایان برنامه «طنز 3، نقد 3» به مجری برنامه گفت: «حالا من از شما یك سوال دارم. این حرفهایی كه گفتید و سوال و جوابهایی كه انجام شد، به چه درد مردم میخورد؟» و هنگامی كه امید زندگانی داشت توضیح میداد با لبخند معناداری جواب خود و مجری را داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 583]