تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828694148




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

<<اشعاری در وصف ائمه >>


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: raya23rd September 2007, 11:22 PMبا سلام خدمت همه شما دوستان محترم :)ضمن قبولی طاعات و عبادات همه شما :)میخواستم در این بخش اشعاری که در وصف ائمه اطهار گفته شده رو بذارید :rolleyes: قبلا از همه شما سپاسگذارم:o ghoroobefarda24th September 2007, 06:16 PMترانه تولد حضرت عباس سر زد از سپيده خورشيد لقاي عباس سر زد از سپيده خورشيد لقاي عباس سر زد از سپيده گل گل نو بهار ما عباس عباس عباس عباس( دوبار) سر زد از افق، نور دل ما سر زد از افق نور دل ما ياران همه رفتند كه عباس آمد برگرد وجودش همه جمعند كه عباس آمد اين مير عرب شاه ولايت نور است او صف شكن و شير خدا او جان است در صف شكني در ره دين جانباز است اين مرد فراوان سخن( شايد سخني) و دلباز است دل در گرو عشق علي مي تازد دل در گرو عشق علي مي تازد او رستم دستان خداي ازلي است او رستم دستان خداي ازلي است صد رستم و صد زال دگر بنشينند او يك تنه بر اوج قضا بنشيند صد كشته اگر در دم تيغش افتد او تازه نفس، تازه نفس بر افتد اي شاه جهان مير عرب دولت ما اي نور علي نور حسين عباسم raya28th September 2007, 08:12 AMاز آسمان نگاهت شكیب میبارد ززخمهای تنت یاحبیب میبارد جواب ناله هل من معین جانسوزت زبال هر ملك امن یجیب میبارد هجوم نیزه وشمشیرها مگركم بود كه سنگ هم به سرت ای غریب میبارد نشانه های خدا بر جبین تو گل کرد و قطره قطره ز شیب الخضیب میبارد هزارسال ز چشم جهانیان شب و روز برای زخم تن تو طبیب میبارد هنوز هم به نفسهای صبح كرببلا مسیح حنجره ات بوی سیب میبارد raya2nd October 2007, 01:02 AMعلی حق بود و حقش شد شهادت علی عادل ز عدلش بر برادر علی تصویر هو بر دیدگان است از این رو خالق تصویر او را می پرستم می پرستم raya3rd October 2007, 02:43 AMمن به غیر از آل طاها هادی و رهبر ندارم زاد و توشه جز ولای آل پیغمبر ندارم هر کسی نازد به ناز و نعمت و عنوان دنیا جز نیاز این رو سیه بر درگه داور ندارم روز و شب در انتظار مقدم محبوب یزدان مهدی صاحب زمان من حاجت دیگر ندارم در تمنای وصالش خون دل از دیده ریزم غیر شور وصل او شوری دگر در سر ندارم ای امام منتظر خود آگهی از حال زارم تا بود جان در تنم از مهر تو دلبر ندارم هست حیران را امید دستگیری در دو عالم چون متاعی جز ولای ساقی کوثر ندارم dina 20063rd October 2007, 12:58 PMز ليلايي شنيدم يا علي گفت به مجنون چون رسيدم يا علي گفت مگر اين وادي دارالجنون است كه هر ديوانه ديدم يا علي گفت نسيمي غنچه اي را باز مي كرد به گوش غنچه كم كم يا علي گفت چمن با ريزش باران رحمت دعايي كرد و او هم يا علي گفت يقين پروردگار آفرينش به موجودات عالم يا علي گفت دلا بايست هر دميا علي گفت نه هر دم بل دمادم يا علي گفت به هر روز و به هر شب يا علي گفت به هر پيچ و به هر خم يا علي گفت خمير خاك آدم را سرشتند چو بر مي خواست آدم يا علي گفت علي در كعبه بر دوش پيمبر قدم بنهاد وآن دم يا علي گفت عصا در دست موسي اژدها گشت كليم آنجا مسلّم يا علي گفت ز بطن حوت ، يونس گشت آزاد ز بس در ظلمت يم يا علي گفت به فرقش كي اثر مي‌كرد شمشير شنيدم ابن ملجم يا علي گفت مگر خيبر ز جايش كنده ميشد يقين آن دم علي هم يا علي گفت raya4th October 2007, 07:04 AMدامن علقمه وباغ گل ياس يكيست قمرهاشميان بين همه ناس يكيست سيركردم عدد ابجدو ديدم به حساب نام زيباي اباصالح وعباس يكيست raya21st October 2007, 06:33 PMضريح تنور ای کوه صبر محمل تو نور طور داشت یعنی خدا به بزم غم تو حضور داشت بر بال جبرییل امین بوده ای سوار در کعبه ای که پرده زگیسوی حور داشت ای مادر مصیبت وغم مادر تو هم دیشب عزا کنار ضریح تنور داشت ای سر شکسته بهر ملاقات تو سری با پای نیزه پیش نگاهت عبور داشت با خطبه ات ملایکه هم گریه میکنند پس شام از چه بود که روز سرور داشت raya2nd November 2007, 12:59 AMذکر علی عبادت است از ذکر علی (ع) مدد گرفتیم آن چیز که می شود گرفتیم در بوته آزمــــــایش عشق از نمره بیست , صد گرفتیم محکوم به حبس عشق گشتیم حکم ازلی عوض گرفتیم دیدیم که رایَت علی (ع) سبز معجون هدایت علی (ع) سبز در چنبر آسمان آبی خورشید ولایت علی (ع) سبز از باده حق سیاه مستیم اما زحمایت علی (ع) سبز شیرین شکایت علی (ع) زرد فرهاد حکایت علی (ع) سبز دستار شهادت علی (ع) سرخ لبخند رضایت علی (ع) سبز در نامه ما سیــــــاهرویان امضای عنایت علی (ع) سبز raya6th November 2007, 08:17 PMداغ حضرت صادق علیه السلام کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند لبالب شد ز خون دل ایاغِ(كاسه) حضرت صادق دلم چون لاله مى‎سوزد ز داغ حضرت صادق چو در خاك مدینه زائرش منزل كند از جان به هر جا اشك مى‎گیرد سراغ حضرت صادق در این شب‎ها بود روشن، مزار بى رواق او كه باشد اشك مهدى چلچراغ حضرت صادق خزان هرگز نمى‎گردد بهار دانش و بینش از آن گل‎ها كه بشكفته به باغ حضرت صادق معطر مى‎كند بوى دل آویزش فضاى جان همان گل‎هاى علم باغ و راغ(دامن كوه) حضرت صادق نشسته در عزا موسى‎بن جعفر با دلى سوزان زند آتش به جانش سوز داغ حضرت صادق ز شعر جانگدازت شعله خیزد «سعید» زیرا شد از خون جگر لبریز ایاغ حضرت صادق raya10th January 2008, 09:01 AMصغير اصفهانى‏ ذكر شهادت مسلم ابن عوسجه و حبيب ابن مظاهر از سخن سنجى من آشفته حال‏ شرح حال عشق را كردم سئوال‏ گفت من آگه نيم ز اسرار عشق‏ مات و حيران مانده‏ام در كار عشق‏ اينقدر دانم كه عشق بى نظير هست اندر كشور هستى امير ملك را او پادشاهى مى‏كند حكم از مه تا به ماهى مى‏كند آسمان چون گوى در ميدان اوست دور زن از لطمه‏ى چوگان اوست‏ كارها دارد عجايب بى شمار كه نشايد گفت يك از صد هزار آتش افروز جهان عشق است عشق‏ خانمان سوز كسان عشق است عشق‏ دوست را با دوست ملحق مى‏كند آن دو تن را فرد مطلق مى‏كند مى‏زند بر پرده صد نقش عجيب‏ تا حبيبى را رساند بر حبيب‏ آرى آرى گشت عشق ذوفنون بر حبيب ابن مظاهر رهنمون‏ تا رود آن سالك راه و داد عارف روشن دل پاك اعتقاد در زمين كربلا با شور و شين جان دهد بهر حبيب خود حسين همچنين بود از محبت با نصيب‏ آن كه در ره همسفر شد با حبيب‏ سالخورده نخل بستان صفا مسلم ابن عوسجه آن با وفا بود اندر كوفه روزى آن جناب‏ عازم حمام از بهر خضاب ديد در بازار غوغائى بپاست صحبت از جنگ و حديث از نينواست‏ ناكسان كوفه از برنا و پير مى‏خرند آلات حرب از تيغ و تير غرق بهر فكر بود آن غم نصيب‏ ناگهانش در رسيد از ره حبيب‏ گفت با مسلم حبيب اين‏هاى و هوى‏ هيچ مى‏دانى چرا داده است روى‏ گفت نى بر گو تو گر دارى خبر آگهم بنماى از اين شور و شر چرخ را برگودگر نيرنگ چيست‏ در خلايق گفتگوى جنگ چيست‏ گفت اين قوم برى از نام و ننگ‏ با حسين ابن على (ع) دارند جنگ‏ تيغ بران از براى آن خرند تا زجسم ياورانش سر برند اكبرش را غرق بحر خون كنند ام ليلا را ز غم مجنون كنند قاسم و عباس او را جسم پاك همچو گل سازند از نى چاك چاك چون كه مسلم گشت آگه زين سخن دود آهش رفت بر چرخ كهن‏ شد دلش از آتش غيرت كباب‏ گفت بايد كردنم از خون خضاب‏ عاشق آرى گر بدعوى صادق است غرق خون گشتن خضاب عاشق است‏ تا نباشد دست را از خون نگار كى رسد بر دامن وصل نگار الغرض آن هر دو پير حق پرست‏ از جوانمردى ز جان شستند دست‏ هر دو را شد غير حق محو از نظر هر دو را عشق شهادت زد به سر هر دو بگرفتند بر كف جان خويش بهر ايثار ره جانان خويش‏ آمدند از كوفه بيرون با نوا ره سپر گشتند سوى نينوا راه طى كردند تا بردند راه در حضور شاه بى خيل و سپاه‏ هست قولى كان دو رند پاك باز كشته گرديدند هنگام نماز قول ديگر آنكه در آن سرزمين شاه را ديدند بى يار و معين‏ جمع بهر كشتن آن شهريار لشگرى چندان كه نايد در شمار وز حريم آن شه عرش آستان‏ مى‏رود بانگ عطش بر آسمان طرفه بزمى چيده شاه كربلا مى‏زند دور اندر آن جام بلا مى‏گساران پا به هستى مى‏زنند پاى بر هستى ز مستى مى‏زنند چون خم مى‏آن دو رند باده نوش‏ بودشان دل ز انتظار مى‏بجوش‏ تا حريف چند ساغر در كشيد پس بديشان گردش ساغر رسيد ابتدا مسلم به مى‏بنهاد لب‏ كرد از شه رخصت ميدان طلب‏ شاه دين از مرحمت بنواختش‏ پس مرخصى سوى ميدان ساختش‏ تاخت در آن عرصه چون شير ژيان بر رجز بگشود از مستى زبان پس علم شد تيغ آتش بار او آتش افشانى همى شد كار او چند تن زان ناكسان خيره سر جاى داد از پشت مركب در سقر عاقبت چون گل تنش صد چاك شد وز ستم غلطان بر وى خاك شد سرور دين با حبيب نيك پى آمدند از مهر بر بالين وى عشق و مستى بين وفادارى نگر شيوه جان بازى و يارى نگر كان بخون غلطيده گاه ارتحال‏ با حبيب اين بوديش آخر مقال‏ كه مده از دست دامان حسين تاكنى جان را بقربان حسين‏ پس حبيب آن پير مرد نيك خوى كز جوان مردان عالم برد گوى وقت شد يابد بمحبوب اتصال هجر او گردد مبدل بر وصال‏ ساخت جارى اشك خونين از دوعين كرد حاصل اذن ميدان از حسين تاخت در ميدان پى رزم عدو گشت با يك دشت لشگر روبرو آرى آن كو عشق و مستى پيشه كرد كى بدل زانبوه خصم انديشه كرد تيغ بر كف نعره از دل بر كشيد زانگروه بى حيان كيفر كشيد تيغ تيزش دمبدم از پشت زين جاى داد آن ناكسانرا بر زمين‏ كشت آنهم چندى از قوم پليد تا به باغ خلد بر مسلم رسيد بارى از عشق آن دو پير پاك جان هم عنان گشتند با بخت جوان‏ اى شه لب تشنه‏اى سلطان عشق اى شهيد عشق در ميدان عشق‏ هست عمرى تا صغير ناتوان دم ز عشقت مى‏زند روز و شبان وز تو مى‏خواهد تو را در نشأتين‏ زانكه محبوبش تو هستى يا حسين‏ محمد وارث22nd January 2008, 02:51 PMمُسلمِ اوّل شہِ مرداں علی عشق را سرمایۂ ایماں علی از ولائے دودمانش زندہ ام در جہاں مثلِ گہر تابندہ ام از رُخِ اُو فال پیغمبر گرفت ملتِ حق از شکوہش فر گرفت قوّتِ دینِ مُبیں فرمودہ اش کائنات آئیں پذیر از دودہ اش مُرسلِ حق کرد نامش بُو تراب حق ید اللہ خواند در امّ الکتاب (اقبال لاہوری، اسرار و رموز، در شرحِ اسرارِ اسمائے علی مُرتضی) شاہ است حسین، پادشاہ است حسین دین است حسین، دین پناہ است حسین سر داد نداد دست در دست یزید حقا کہ بنائے لاالہ است حسین خواجہ معین الدین چشتی اجمیری آن امام عاشقان پور بتول سرو آزادی ز بستان رسول موسی و فرعون و شبیر و یزید این دو قوت از حیات آید پدید زندہ حق از قوت شبیری است باطل آخر داغ حسرت میری است نقش الااللہ بر صحرا نوشت سطر عنوان نجات ما نوشت ای صبا ای پیک دور افتادگان اشک ما بر خاک پاک او رسان (اقبال لاہوری) raya2nd February 2008, 09:34 PMعشق ر اافسانه کردی یاحسین عقل را دیوانه کردی یا حسین در ره معبود بی همتای خویش همّـتی مردانه کردی یا حسین تا قیامت در دل اهل ولا منزل و کاشانه کردی یا حسین گردشمع خویشتن بی زوال عالمی پروانه کردی یا حسین محمد وارث8th February 2008, 11:29 AMبزم ترا شمع و گُل، خستگی بُوتراب سازِ ترا زیر و بم، واقعه کربلا (غالب دھلوی) بیدل رقم خفی جلی می خواھی اسرار نبی و رمز ولی می خواھی خلق آئینه است، نور احمد دریاب حق فہم اگر فہم علی می خواھی (عبدالقادر بیدل) a.sina 20063rd March 2008, 12:52 AMآن روز که آهنگ سفر داشت حسین (ع) از راز شهادتش خبر داشت حسین (ع) از بهر سرودن یکی قطعة سرخ هفتاد و دو واژه در نظر داشت حسین (ع) باز طوفانی شده دریای دل موج سر بر ساحل غم میزند باز هم خورشید رنگ خون گرفت بر زمین نقشی ز ماتم میزند باز جام دیده ها لبریز شد باز زخم سینه ها سر باز کرد در میان ناله و اندوه و اشک حنجرم فریادها آغاز کرد می نویسم شرح این غم نامه را داستان مشک و اشک و تیر را می نویسم از سری کز عشق دوست کرد حیران تیغه شمشیر را گوئیا با آن همه بیگانگی آب هم با تشنگان بیگانه بود در میان آن همه نامردمی اشک آب و دیده ها پیمانه بود تیغ ناپاکان برآمد از نیام خون پاکی دشت را سیراب کرد خون خورشید است بر روی زمین کآسمان تشنه را سیراب کرد می شود خورشید را انکار کرد؟ زیر سم اسبها در خاک کرد؟ می شود آیا که نقش عشق را از درون سینه هامان پاک کرد؟ گر نشان عشق را گم کرده ایم در میان آتش آن خیمه هاست گر به دنبال حقیقت میرویم حق همینجا حق به روی نیزه هاست گریه ها بر حال خود باید کنیم او که خندان رفت چون آزاد شد ما سکوت مرگباری کرده ایم او برای قرنها فریاد شد ... بازهم در ماتم روی حسین باز هم در سوگ آن آلاله ایم یادتان باشد حیات عشق را وامدار خون سرخ لاله ایم TinyMan1st October 2008, 02:35 PMحسین کیست چیست شاید هم نیست خدا خود که هست و بت که نیست پس چیست؟ هرچه هست نماد شرارت است نه جلالت! زین عرصه پر از جهالت نه درایت. آن روز مسلم را نجست آزاده خواست شود امروز نیز سلمان نجست آزاده یافت شود از دهان نام حسین برون شود ز چشم رخسار آزاده به دل جذب شود تیغ بر سر و سینه زند همچو تیشه بر بیستون حسین را تیغی چند آزاده خود به حق سیمین تن این است جهالت در جماعت پوشش سیه زمانش کوته مهم نیست عشقش حسینی است زمحرم عشق یافته در صفر نامزد شده ماه بعد عقد و سال بعد نطفه اش بار زده raya23rd December 2008, 06:20 PMشب روان مست ولای تو علی جان عالم به فدای تو علی raya28th December 2008, 07:57 PMشبی در محفلی ذکر علی بود شنیدم عاقلی فرزانه فرمود: اگر دوزخ به زیر پوست داری نسوزی گر علی را دوست داری اگر مهر علی در سینه ات نیست بسوزی گر هزاران پوست داری کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند Roya_Virgo8th January 2009, 02:44 PMتاراج دل به تیغ دو ابروی دلبر است مستی قلب عاشقم از جام کوثر است بر سر در بهشت حک شده است چنین: بختش بلند هر که گرفتار حیدر است IRAN PARAST13th January 2009, 10:28 AMبه شهر کوفه پر دردم میان کوچه می گردم نمی خواهم که از خجلت دگر سوی تو بر گردم شکسته قلب پر خونم شبیه نیل و جیحونم تو سرگردان در صحرا من از هجر تو مجنونم الا ای زاده حیدر بیا در کوفه و بنگر به روی دار عشق تو طرفدارت شده بی سر ز داغت آتشینم من ببین نقش زمینم من چنین جان داده ام تا که عزایت را نبینم من فدایی تو گردیدم ز اندوه تو رنجیدم کمی از غربت حیدر به شهر کوفه را دیدم به یاری من تنها همه بستند همه درها به خاک کوچه افتادم ببردم نام زهرا را به شهر شب چو مهتابم به دیدار تو بی تابم کشیده بر زمین جسمم که خاک پای اربابم عبد فراری17th January 2009, 02:23 AMعبادت بی ولایت حقه بازی است اساس مسجدش بتخانه سازی است چرا سنی نمی خواهدبفهمد وضوی بی ولایت آب بازی است IRAN PARAST17th January 2009, 09:26 AMحسین کیست چیست شاید هم نیست خدا خود که هست و بت که نیست پس چیست؟ هرچه هست نماد شرارت است نه جلالت! زین عرصه پر از جهالت نه درایت. آن روز مسلم را نجست آزاده خواست شود امروز نیز سلمان نجست آزاده یافت شود از دهان نام حسین برون شود ز چشم رخسار آزاده به دل جذب شود تیغ بر سر و سینه زند همچو تیشه بر بیستون حسین را تیغی چند آزاده خود به حق سیمین تن این است جهالت در جماعت پوشش سیه زمانش کوته مهم نیست عشقش حسینی است زمحرم عشق یافته در صفر نامزد شده ماه بعد عقد و سال بعد نطفه اش بار زده raya10th February 2009, 12:51 PMنه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد ناشر حكم ولايت به ولي مي نازد گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي عجب اينجاست خدا هم به علی مي نازد raya8th May 2009, 08:49 AMبسم الله الرحمن الرحیم الا مسها که در گرد و غبارید به اکسیر ولایت دل سپارید طلا آنوقت طلای ناب گردد که در حرم ولایت آب گردد نماز بی ولایت بی نمازیست تعبد نیست نوعی حقه بازیست ولایت چیست در خون قوطه خوردن کلید سینه بر مولا سپردن حسین ابن علی در خون شناکرد مرا با این حقیقت آشنا کرد ولایت بی بلا معنا ندارد نجف بی کربلا معنا ندارد ولی ظاهر وباطن کجایی نقاب از چهرخود کی میگشایی بیا موعود هنگام قیام است جهان مجذوب یه جو التیام است زمان لبریز شوق و انتظار است زمین بر رجعتت امیدوار است بیا امشب شب قدر است مارا علم دار تو در سطح است مارا ahmad.taj4th June 2009, 07:18 PMزدیم دست توسل چو بر ولای علی ز کار ما یگشاید گره خدای علی علی است هادی راه طریقت و ایمان که مصطفی است در این راه رهنمای علی نشان به خلق خدا داده راه آینده که باد جان همه شیعیان فدای علی همه مراد خود از درگه علی خواهیم ازآنکه عارف و عامی است خاک پای علی naghmeirani5th June 2009, 03:25 AMعلی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه هما را دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که علم کند به عالم شهدای کربلا را چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که میتواند که بسر برد وفا را نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را به امید آن که شاید برسد به خاک پایت چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را «همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنائی بنوازد آشنا را» ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا ahmad.taj5th June 2009, 02:00 PMبه عالمی نفروشم غم محبت جانان که ابن متاع گرامی به نقد عمر خریدم بجز محمد و آلش ز کس امید ندارم به کامرانی جاوید زین امید رسیدم ز خاک درگه پنجم امام رفت حدیثی شمیم روضه رضوان ز شش جهت بشنیدم محمدبن علی باقرالعلوم شه دین که داغ بندگییش از ازل به جبهه کشیدم به عرض حال چه حاجت بودکه هست یقینم که واقف است به درد نهان ورنج پدیدم (محیط) در حق من ظن بد مبر به خرابی که مست باده عشق شهم نه مست نبیدم naghmeirani5th June 2009, 04:39 PMعلی سپهر معالی که در معارج شأن کنند کسب مراتب ز نام او القاب ahmad.taj5th June 2009, 05:08 PMای ماه پنهان از نظر در این جهان پر شرر ماندیم حزین و بی نوا یابن الحسن یابن الحسن یادت بود روح و روان نامت بود آرام جان ای گلشن دلهای ما یابن الحسن یابن الحسن گلها ز عشقت سرخگون دلها ز هجرت غرق خون ای مشعل امید ما یابن الحسن یابن الحسن بنگر جهان دراین فتن غرق بلا هر مرد و زن ای زاده زهرا بیا یابن الحسن یابن الحسن naghmeirani5th June 2009, 05:29 PMشه سریر ولایت محمد بن حسن که حکم بر سر ابنای انس و جان دارد کفش که طعنه به لطف و سخای بحر زند دلش که خنده به جود و عطای کان دارد ahmad.taj5th June 2009, 05:36 PMسر رفت و دل هوای تو بیرون ز سر نکرد ترک طلب نگفت و خیال دگر نکرد دل با ولای حجت یزدان دهم امام از کید نه سپهر مخالف حذر نکرد سلطان دین علی نقی آنکه آسمان سر پیش آستانش از شرم بر نکرد طبع "محیط" غیرت دریاست نظم او هر کس شنید فرق ز عقد گهر نکرد naghmeirani5th June 2009, 05:39 PMشاه دین مرتضا علی که شدش به هزاران زبان ثنا گر گل بسکه در دشت خیبر از تیغش رست از گل ز خون کافر گل ahmad.taj5th June 2009, 07:07 PMکجا است زنده دلی کاملی مسیح دمی که فیض صحبتش از دل برد غبار غمی خلیل بت شکنی کو که نفس دون شکند که نیست در حرم دل به غیر او صنمی به خلق آنچه رسد فیض ز آشکار و نهان ز بهر جود شه دین جواد هست نمی محمد بن علی تاسع الائمه تقی که بهر همت اوست بی کرانه یمی naghmeirani6th June 2009, 02:13 AMز خاشاک ناچیز تا عرش راست سراسر به هستی یزدان گواست جز او را مخوان کردگار جهان شناسنده‌ی آشکار و نهان ازو بر روان محمد درود به یارانش بر هریکی برفزود سرانجمن بد ز یاران علی که خوانند او را علی ولی همه پاک بودند و پرهیزگار سخنهایشان برگذشت از شمار کنون بر سخنها فزایش کن� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 422]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن