تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانايى، ريشه همه خوبى‏ها و نادانى ريشه همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835221126




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

منشي پرروي سفارت انگليس و اشياي عتيقه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
منشي پرروي سفارت انگليس و اشياي عتيقه
منشي پرروي سفارت انگليس و اشياي عتيقه     امروزه اكثر ايرانياني كه به تماشاي موزه‌هاي معروف دنيا مي‌روند، اشياي قديمي و قيمتي متعلق به ايران را در اين موزه‌ها مي‌بينند و بسياري از آنان از خود مي‌پرسند كه اين اشياي قديمي و گرانبها چگونه از ايران به خارج رفته است؟ حقيقت آن است كه طمعكاري و شهوت‌پولپرستي عده‌اي بي‌وطن و بي‌كفايتي مقامات مسؤول عصر قاجار و پهلوي سبب شد كه اشياي عتيقه و ارزشمندي كه از ثروتهاي ملي ميهن ماست، به خارج كشور برود و در موزه‌ها و يا خانه‌هاي بيگانگان و اجانب جاي گيرد.
منشي پرروي سفارت انگليس و اشياي عتيقه
عبدالله بهرامي كه از كارمندان وزارت معارف در عصر قاجار بود، در كتاب «تاريخ اجتماعي و سياسي ايران» خاطره‌اي از موزه‌ ملي ايران در زمان وزارت مرتضي خان ممتازالملك، شانزدهمين وزير علوم و معارف (از يكشنبه سي‌ام ربيع‌الثاني 1334 تا دوازدهم شوال همان سال) نقل مي‌كند كه بسيار خواندني است و نشان م‌دهد كه مأموران انگليسي چگونه از احساس حقارت مقامات ايراني استفاده كرده و با چه سهولتي اشياي عتيقه و گرانبهاي متعلق به ملت ايران را صاحب مي‌شدند. اين داستان بدين‌گونه است: «... در آن زمان اغلب دلالها و اشخاصي كه معاملات كُتب و اشياي قديمي مي‌كردند، خودشان را به يك سفارتخانه وابسته نموده و در تحت حمايت يكي از اعضاي بانفوذ آن، خويش را از دست مأموران ايراني نجات مي‌دادند... خوب به خاطر دارم كه عده‌اي كليمي بدون اجازه در يك قسمتي از دهات ورامين شروع به حفاري نموده و ظروف قديميِ قبل از دورة اسلامي را پيدا كرده بودند. پس از اينكه مقداري از اشياء را از زير خاك بيرون آورده و توسط سفارتخانه‌ها به خارج فرستادند، ژاندامري محل ملتفت شده، جلوي عمليات آنها را گرفته و قسمتي از اشياي موجود را به ادارة نظميه آوردند. من هم يكي از عتيقه‌شناس‌هاي بازار را احضار كرده، آن اشياء را به او ارائه دادم و او نيز مقداري از اين اشياء را باهم جور نموده و يك دوري بزرگ كه تمام اطراف و حاشية آن با قلم طلا نقاشي شده بود و تصاوير اسب و سوار و حيوانات مختلف داشت و همچنين يك كاسة بزرگ را كه به همين تصاوير آراسته شده بود، از آن شكسته‌ها درست كرد و عقيدة او اين بود كه اين اشياء متعلق به دوره‌هاي قبل از اسلام بوده و از كشفيات قيمتي است كه نظاير آن كمتر ديده شده است... كليميها كه بدون اجازه مرتكب حفريات شده بودند، خود را تحت حمايت مستر چرچيل، منشي و مترجم شرقيِ سفارت انگليس قرار داده و ظاهراً قسمت عمدة كشفيات خود را قبلاً به خارج حمل كرده بودند. مستر چرچيل كه از اين قضيه استحضار به هم رسانيد به مسيو وستداهل سوئدي رئيس نظميه مراجعه كرد و مطالبه مي‌كرد كه اين بشقاب و كاسه را مستقيماً براي او بفرستند... و من مخالف اين كار بودم. بالاخره پس از مذاكرات زياد قرار براين شد كه چون امور و نظارت حفريات مربوط به وزارت معارف است، ما اين اشياء را با يك گزارش مبسوط، به آن وزارتخانه احاله دهيم. بنابراين آن كاسه و بشقاب با راپرت مفصل به وزارت معارف ارسال شد. مسترچرچيل از مطالبة آنها صرف‌نظر ننمود و مستقيماً با وزير معارف كه آن وقت مرحوم ممتازالملك بود، وارد مذاكره شد و مدعي بود كه اين اشياء متعلق به او بوده و ادارة نظميه اشتباهاً آنها را به وزارت معارف فرستاده است. چند روز بعد، از طرف دفتر وزارتي مراسله اي رسيد و مرا از طرف وزير ماليه براي اداي توضيحات به وزارت معارف احضار كردند. همان ساعتي كه من در اتاق وزير نشسته بودم و صحبت مي‌كردم، پيشخدمت درِ اتاق را باز كرد و اظهار داشت كه مستر چرچيل تشريف آوردند. معلوم شد كه وزير قبلاً وقت تعيين كرده و ضمناً مرا هم احضار نموده است كه در آنجا حضور داشته باشم. آقاي ممتازالملك كه وزير معارف بودند، با عجله از صندلي برخاسته، با آقاي چرچيل دست داده و تعارف كرد. چرچيل مرا خوب مي‌شناخت و در نظميه با من آشنايي پيدا كرده بود؛ اما چون مرا مانند سايرين مطيع خود نمي‌شناخت و به علت معلمي مدرسة آلماني به من سوءظن داشت، هميشه با برودت با من ملاقات مي‌كرد... خيلي دوستانه آقاي ممتازالملك راجع به مسايل مختلف صحبت كرد... وزير معارف اظهار داشت كه مستر چرچيل آمده‌اند موزة وزارت معارف را تماشا نمايند. در آن زمان آقاي ممتازالملك يك اتاق به اسم موزه تعيين كرده و اشياي مختصري از قبيل جلدهاي چرمي معروف به سوخته و يا دو سه عدد قلمدان و دو يا سه پارچه اشياي عتيقة زيرخاكي در آنجا نهاده بودند. ما هر سه از جا برخاسته به طرف اتاق موزة جديدالتأسيس روان شديم. توي جعبه، من اشياي زير خاكي را كه از نظميه فرستاده و تنها شيئ قيمتيِِ آنجا بود، مشاهده كردم. چرچيل يك نظر سطحي به آن اشياء افكنده و يكسر متوجه جعبه آينه شد و به ممتازالملك گفت كه اين دو قطعة شكسته (مقصودش كاسه و بشقاب ارسالي بود) مال من است كه نظميه آنها را توقيف كرده و اشتباهاً اينجا فرستاده است. ممتاز‌الملك گفت: اهميت ندارد، باز متعلق به خود شماست و ما آنها را ردّ مي‌نماييم. چرچيل از اين حرف خيلي خوشحال شد... و خواهش نمود كه امر فرمايند اين اشياء را در همان ساعت، در همان محل به او بدهند. وزير معارف فوراً بدون گرفتن رسيد امر نمود كه كاسه و بشقاب را در يك جعبة چوبيِ متعلق به دولت كه آن هم به نوبة خود بي‌قيمت نبود، گذاشته و به آقاي مترجم سفارت تسليم نمايند. من با كمال تعجب به اين وضعيت نگاه مي‌كردم؛ ولي در مقابل يك وزير مهم دولت نمي‌توانستم حرفي بزنم... چرچيل فوري رفت. من نيز اجازة مرخصي طلبيدم. وزير فرمودند: شما بمانيد يك چاي ديگر ميل كنيد... بعد رو به من كرد و گفت: مي‌فهمم براي چه اوقات شما اين‌طور تلخ شده... فكر مي‌كنيد كه من چرا بدون جهت اين كاسه و بشقاب قيمتي را به اين مرد اجنبي دادم و مي‌دانم كه اين اشياي قيمتي زير خاكي متعلق به دولت است و چرچيل هيچ‌گونه سِمتي در اين قضيه ندارد و مداخلة او هم مربوط به سفارت نيست؛ اما چه بايد كرد؟...» برگرفته از : هزار و يك حكايت تاريخي، محمود حكيمي، انتشارات قلم، 1375، به نقل از: ماهنامة آموزش و پرورش، اسفند ماه 1349، ص 28. منبع:www.dowran.ir  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 322]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن