واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: تحلیل مسعود بهنود از انتخابات يك بار ديگر، بخش بزرگتر از نيم جمعيت رايدهنده كشور نشان داد كه كليد ورود به قلعه هوشرباي دموكراسي [ مردمسالاري] در درون صندوق راي است. يك بار ديگر آشكار شد كه تندروي درد بزرگي است حتي اگر تور خوش نماي راديكاليسم بر سرش انداخته باشيم كه اين يكي داراي مبناي فلسفي است و روشي است براي تفكر و براي رفتار سياسي و اجتماعي. انتخابات تمام شد. همين طور كه ماموران شهرداري با هزينه يك ميليارد تومان ديوارها را پاك ميكنند و آب ميپاشند وقت آن است كه ما هم به انديشهمان آبي بزنيم و خالي از غرض بنشينيم و بر خود انديشه كنيم. چه آنها كه با تمام قدرت از شركت در انتخابات دفاع كردند و از ديگران انواع دشنامها شنيدند، چه آنها كه جنت مكاني كرده و با سكوت برگزار كردند. چه آنها كه زيركانه سعي كردند زير ديگ تحريم، هيزمي بگذارند. چه آنها كه به صراحت شركت در انتخابات را تحريم كردند و بالاخره چه آن مردمي كه كاري به اين حرفها نداشتند و بيشتر نه بر اساس حكم حزب و جناح و نفري، بلكه به راهنمايي احساسات خود و آشناييشان با نامها رفتند و راي دادند. اين از نظر بعضي درست است و از ديد برخي غلط؛ اما طبيعي است. يك بار ديگر، بخش بزرگتر از نيم جمعيت رايدهنده كشور نشان داد كه كليد ورود به قلعه هوشرباي دموكراسي [ مردمسالاري] در درون صندوق راي است. يك بار ديگر آشكار شد كه تندروي درد بزرگي است حتي اگر تور خوش نماي راديكاليسم بر سرش انداخته باشيم كه اين يكي داراي مبناي فلسفي است و روشي است براي تفكر و براي رفتار سياسي و اجتماعي. جز اين مقدمه كه آوردم بايد در باب انتخابات شوراها فصلي تازه بگشايم. شوراها كه از اول مشروطه، آرزويش در سر آزاديخواهان بود، در همه آن 90 سال هر گاه شكل گرفت خالي از حقيقت بود، شكلي بود و معنايي در آن نه. تا زماني كه 9 سال پيش محمد خاتمي اين خواست را از دل قانون اساسي به درآورد و در صدر وعدههاي انتخاباتي نشاند و به اين ترتيب انجمنهاي ايالاتي و ولايتي با نام تازه خود [ شوراهاي اسلامي ] شكل گرفت. اين شوراها كه مرحوم طالقاني در آخرين خطبه نماز جمعه خود فرياد زده بود كه از شورا ميترسند... و از مردم خواسته بود كار شورا را جدي بگيرند، جايي است كه همه مردم درگير آنند. به خيابان و نظافت و محيط زندگي و روز و شبشان، بالا و پايين خيابانشان، حتي نعمتي و حيدريشان مربوط است. اما با اين همه اولين تجربه هم در تهران و هم در شهرستانها، جايگاه ندانستنها و خودخواهيها شد، آبي بود هشتاد و اندي سال در لوله مانده، وقتي بيرون آمد، صاف و زلال نبود و ناخالصيها را نشان داد. جناحهاي سياسي شورا را نه آن كه بايد بلكه مكاني و بلكه باشگاهي سياسي ديدند و در آن كردند كاري كه نبايد. از بخت ناخوش اصلاحطلبان اين در زماني رخ داد كه شوراي تهران كه - تابلو و ويترين كشور است - در دست آنها بود و نداني آنها نشانه شد و بزرگ شد و آواري شد كه بر سرشان ريخت و هنوز هم. اما باور بايد كرد كه ديگر گروهها هم از اين بهتر نبودند اگر سر صف قرار ميگرفتند. دوره دوم بود كه محافظهكاران از روي غلطهاي مشق اصلاحطلبان، املائي به خيال خود بيغلط نوشتند. اما هر چه بود گذشت، در انتخابات اين بار شوراها نه دوره اول بود كه مردم يكصدا فهرستي را كه اصلاحطلبان داده بودند بپذيرند، نه دوره دوم كه بيرغبتي حاصل از شوراي اول تهران، به گروه تازهاي فرصت دهد تا تمامي فهرست خود را با كمترين آرا به شورا بفرستد. اين دوره سوم است و آن هر دو تجربه پشت سر بوده است و زيانها و دلگزاييهاي خود را ثابت كرده است. اما به مصداق هفت در را بستي نمكي، يك در را نبستي نمكي؛ نومحافظهكاران كه نام اصولگرا برخود نهاده بودند در اوج شادماني و غرور ناشي از پيروزي در بازي بيرقيب، يك سوراخ را نديدند و از همان سوراخ گزيده شدند. آنان نديدند كه اگر بيتجربگي اصلاحطلبان در تهيه فهرست شوراي اول تهران كار دستشان داد، هر عيب داشتند و هر كمخردي كه در كار شوراي اول كردند اما چيزي از مردم پنهان نكردند، حتي عيبهايشان را. اما نومحافظهكاران هر حسن كه داشتند در برابر اين عيب بزرگشان كم اثر شد كه نشان دادند پنهانكاري ميدانند و ميخواهند. غافل كه هر كس بهويژه ما شرقيان در زير هر قالي رطيلي ميبينند و در زير هر كاسه دمرو نيم كاسهاي تجسم ميكنند. وقتي معلوم شد كه چندين ميليارد از بودجه شهرداري در زمان آقاي احمدينژاد هزينه شده و فاقد سنداست، وقتي در مورد هزينه جشن پيروزي شهردار[ كه به رياستجمهوري برگزيده شده بود ] سخنها پيش آمد كه خلاف شعارهايي بود كه در مدح سادهزيستي و ذم تشريفات و اسراف ميدادند، بقيه راه را مردم رفتند. لازم نبود رقيبي در كار باشد. به اين ترتيب بود كه چشم بسته ميشد ديد كه در شوراهاي اصلي و بزرگ امسال از اعضاي همفكر و يكدست خبري نخواهد بود و اين موهبتي تازه براي دويست هزار نفر كه كار با هم و در گروههاي نه همفكر را تمرين كنيم كه از ضروريترين حركتهاي شطرنج دموكراسي است. شوراها از اين جهت مهمترين مجلسها براي جامعهاي چون ايران است كه به تعداد كثيري امكان ميدهد زندگي شورايي را تمرين كنند و از بستر آن رشد كنند. بعضي گمان ميكنند دموكراسي دريايي است كه در آن با آموختن خود به خودي ميتوان شنا كرد. حالا آن كه ساحلنشينان ميدانند چنين نيست و تا چه اندازه دشوار است و تا چه حد آشنايي ميخواهد دست نرم كردن با موجهاي هايل. 200 هزار نفر از اثر رايهاي روز جمعه از چندي ديگر به آبگيري در ميآيند كه بايد كنار هم در آن شنا كنند. در شوراها بايد براي شهر و ديارشان انديشه كنند. حساب دخل و خرج را متوازن كنند. دريابند كه امكانات بيحساب نيست، مسامحه و مدارا به كار آورند، اثرگذاري و جذابيت فراگيرند و بياموزند كه بر دانستههاي خود تعصب نورزند. از همين رو بايد گفت مهمتر از تركيبي كه از دل صندوقهاي راي برون زد، اين فرصت تمرين با هم زيستن است. اين فرصت آموختن در عمل و عمل كردن در حين آموزش است. اگر قرارمان با دلداده در سركوچه دموكراسي است، نقشه راه همان است كه شوراها ميكشند. بهويژه وقتي كه از دل صندوق راي سر ميآورد بهترين رهنماهاست. گنجنامه همين جاست.به فرموده حافظ شيراز: سايهاي بر دل ريشم فكن اي گنج روانكه من اين خانه به سوداي تو ويران كردم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 371]