تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835096066




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فلسفه بودایی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : فلسفه بودایی s_mary21st April 2007, 03:27 AMزندگي‌ و سلوك‌ بودا تولد و جواني‌ سيدارته‌ گوتمه‌ (1) ، يا «بودا»، با طالس‌، انكسيماندر، فيثاغورث‌ و لائودزه‌ (2) (فيلسوف‌ چيني‌) همزمان‌ بود، و شايد در 563 پ‌. م‌ به‌ جهان‌ آمده‌ باشد. اين‌ تاريخ‌ را از گزارشهاي‌ زندگاني‌ امپراطور هند، آشوكا، (3) كه‌ كم‌ يا بيش‌ دست‌ نخورده‌ مانده‌ حساب‌ كرده‌اند. بنابر يك‌ تاريخ‌ تقويم‌ سيلاني‌، آشوكا 218 سال‌ پس‌ از مرگ‌ بوداي‌ هشتاد ساله‌ تاجگذاري‌ كرد، بنابراين‌ گوتمه‌ در 624 پ‌. م‌. زاييده‌ شده‌ و در 544 پ‌. م‌. درگذشته‌ است‌. كتابهاي‌ «كانون‌ پالي‌» (4) اطلاعات‌ قابل‌ اعتمادي‌ درباره‌ي‌ سالهاي‌ آخر زندگاني‌ گوتمه‌ به‌ دست‌ مي‌دهند. اما، آنچه‌ از جوانيش‌ مي‌دانيم‌ از متنها و تفسيرهاي‌ دوره‌هاي‌ بعد پيدا شده‌ است‌، كه‌ بايد هسته‌ي‌ تاريخي‌ آن‌ را از انبوه‌ افسانه‌هاي‌ به‌ هم‌ آميخته‌ جدا كرد. (شومان‌، آيين‌ بودا، 1375، ص‌ 12). افسانه‌ها درباره‌ تولد بودا چه‌ مي‌گويند؟ در افسانه‌ها آمده‌ است‌ كه‌ پيش‌ از آنكه‌ بودا در اين‌ جهان‌ ظاهر شود، «بودي‌ سَتْوهَ»اي‌ (بوداي‌ بالقوه‌) بوده‌ است‌ كه‌ در آسمان‌ معروف‌ «توشيتَهْ» (5) مي‌زيسته‌ است‌. خدايان‌ او را مأمور ساختند تا ظاهر شود و بر گسستن‌ زنجير اسارت‌ همت‌ بگمارد. بوداي‌ آينده‌ پدر و مادر و خانواده‌ي‌ نجيبي‌ را كه‌ مي‌بايستي‌ در آن‌ به‌ دنيا آيد و بزرگ‌ شود برگزيد. مادر آينده‌ او «مهامايا» همسر پادشاه‌ «شاكياها» شبي‌ به‌ خواب‌ ديد كه‌ فيل‌ سفيد و باشكوهي‌ از آسمان‌ پايين‌ آمده‌ و در بطنش‌ جاي‌ گرفته‌ است‌. منجّمين‌ شاه‌ در تعبير اين‌ رؤيا متفق‌الا´راء گفتند كه‌ ملكه‌، فرزندي‌ در بطن‌ دارد كه‌ يا به‌ مقام‌ فرمانروايي‌ جهان‌ خواهد رسيد و يا خانه‌ و دنيا را ترك‌ گفته‌ و بودا خواهد شد. (شايگان‌، اديان‌ و مكتبهاي‌ فلسفي‌ هند، 1375، ص‌ 133) بنابر همان‌ نوشته‌هاي‌ كانون‌ پالي‌، مايا - مادر سيدارتَهْ - از خانه‌ي‌ شوهرش‌ در كپيله‌ وَتُّو (6) به‌ راه‌ افتاد تا فرزندي‌ را كه‌ در شكم‌ داشت‌ در ميان‌ خانواده‌ي‌ خود به‌ جهان‌ آورد. اما بين‌ راه‌ دردش‌ گرفت‌ و در نزديك‌ روستاي‌ لُومْبيني‌ پسري‌ زاييد. مادر و نوزاد را به‌ كَپيلَه‌ وتّو باز گرداندند و يك‌ هفته‌ پس‌ از آن‌ مادر در آنجا درگذشت‌. سوُدودَنَه‌، (7) پدر نوزاد، پسرش‌ را به‌ مَهاپَجاپَتي‌ (8) مي‌سپارد. اين‌ زن‌ كه‌ نوزاد را با محبت‌ بزرگ‌ كرده‌، خواهر همسر از دست‌ رفته‌ي‌ سودودنه‌ است‌ كه‌ خود اكنون‌ همسر او شده‌ است‌. نام‌ خانواده‌ي‌ بوداي‌ آينده‌، گوتمه‌ است‌، از طايفه‌ي‌ سَكْيَه‌، و از طبقه‌ي‌ جنگاوران‌. سودودنه‌، زميندار بزرگ‌، در زمان‌ تولد پسرش‌ فرمانرواي‌ (9) قلمروي‌ در سرزمين‌ كوسَلَه‌ (10) بود. سيدراته‌ به‌ روزگار جواني‌ فارغ‌ از غم‌ نان‌ بود. منطقه‌ي‌ پيرامون‌ كَپيلَهْوَتّو حاصلخيز بوده‌، به‌ خصوص‌ براي‌ شالي‌، و براي‌ ساكنانش‌ زندگي‌ خوبي‌ فراهم‌ مي‌كرد. چشم‌اندازش‌ نيز افسون‌ كننده‌ است‌. در حالي‌ كه‌ جاي‌ جاي‌ دسته‌هاي‌ پراكنده‌ي‌ درختان‌ بر دشت‌ پوشيده‌ از كشتزار سايه‌ مي‌گسترد. تربيت‌ سيدارْتَهْ، كه‌ گويا شامل‌ خواندن‌ و نوشتن‌ نبود، موافق‌ سنّت‌ طبقه‌ي‌ بزرگان‌ هند باستان‌ بود. در شانزده‌ سالگي‌ ازدواج‌ كرد و در بيست‌ و نه‌ سالگي‌ صاحب‌ پسري‌ به‌ نام‌ راهولَه‌ (11) شد. در همان‌ سال‌ حالش‌ از بنياد دگرگون‌ شد كه‌ او خود بعدها آن‌ را براي‌ رهروانش‌ چنين‌ باز مي‌گويد: «پيش‌ از اين‌ من‌ نيز، كه‌ خود دستخوش‌ تولد بودم‌، چيزي‌ را مي‌جستم‌ كه‌ ] آن‌ نيز خود [ دستخوش‌ تولد، دستخوش‌ پيري‌، و بيماري‌، مرگ‌، اندوه‌، و آلودگي‌ بود، درست‌ چيزي‌ را مي‌جستم‌ كه‌ خود دستخوش‌ ] اين‌ چيزها [ بود. سپس‌... دريافتم‌ كه‌ من‌...، كه‌ دستخوش‌ ] اين‌ چيزها [ هستم‌ چرا ] بايد [ درست‌ چيزي‌ را جستجو كنم‌ كه‌ آن‌ نيز خود دستخوش‌ ] اين‌ چيزها [ است‌؟ آيا من‌، پس‌ از آنكه‌ رنج‌ را در تولد ] و چيزهاي‌ ديگر [ شناختم‌، نبايد (چيزي‌ را) جستجو كنم‌ كه‌ زاييده‌ نشده‌، بدون‌ پيري‌، بدون‌ بيماري‌، بي‌مرگ‌، بي‌اندوه‌، نيالوده‌، و بي‌برتر است‌، ] يعني‌ [ «نيروانه‌» را؟ اندكي‌ پس‌ از آن‌، ] من‌ كه‌ [ جوان‌ ] بودم‌ [ ، موي‌ سر و ريشم‌ را ستردم‌ (و) جامه‌هاي‌ زرد پوشيدم‌، و به‌ خلاف‌ رضاي‌ پدر و مادر اشكبارم‌، از خانه‌ به‌ بي‌خانگي‌ رفتم‌». ( M 26، I ص‌163) همچنين‌ مي‌گويد كه‌ شاگرد آموزگاري‌ شد. چيزي‌ نگذشت‌ كه‌ تعليم‌ اومه‌ را فهميد، اما دريافت‌ كه‌ اين‌ تعليم‌ او را به‌ رهايي‌ نمي‌برد. با آموزگار دومش‌ نيز چنين‌ تجربه‌اي‌ داشت‌. پس‌، از او نيز رو گرداند و پرسه‌ گردي‌ آغاز كرد. (شومان‌، آيين‌ بودا، 1375، ص‌ 15). s_mary21st April 2007, 03:29 AMدوران‌ رياضت‌ سيدارْتَه‌ در جريان‌ پرسه‌گردي‌، جايي‌ يافت‌ در خور رياضت‌ كشيدن‌. آنجا، اقامت‌ كرد تا به‌ رياضتي‌ بسيار سخت‌ تن‌ در دهد. شش‌ سال‌ رياضت‌ كشيد، به‌ تمرينهاي‌ دشوار تنفس‌ دست‌ زد و به‌ بادامي‌ بساخت‌. پنج‌ مرتاض‌ بر او گرد آمدند به‌ اين‌ اميد كه‌ «چون‌ گوتَمَه‌ «حقيقت‌» (ذمّه‌) را يافت‌، برايشان‌ روشن‌ خواهد كرد» ( M 36 ، I ص‌247) سيدارْتَه‌ چون‌ دريافت‌ كه‌ از اين‌ خودآزاري‌ راهي‌ به‌ رهايي‌ نمي‌برد، از رياضت‌ دست‌ كشيد و بار ديگر غذاي‌ مناسبي‌ خورد. پس‌، آن‌ پنج‌ مرتاض‌، مرتدش‌ خواندند و تركش‌ كردند. زير درخت‌ سپيداري‌ نشست‌ و از روي‌ روش‌ به‌ تفكر پرداخت‌، و با چشم‌ جانش‌ در لابه‌لاي‌ سرشت‌ هستي‌ نگريست‌. زندگانيهاي‌ پيشينش‌ را به‌ ياد آورد، از ميان‌ قانون‌ دوباره‌ زاييده‌ شدن‌، كه‌ نتيجه‌ي‌ كَرْمَه‌ (12) هاست‌ - ديد و دريافت‌ كه‌ اين‌ رنج‌ است‌، اين‌ خاستگاه‌ رنج‌ است‌، اين‌ فرونشاندن‌ رنج‌ است‌ و اين‌ راه‌ فرونشاندن‌ رنج‌ است‌. او به‌ اين‌ بينش‌ رسيد كه‌: «رهايي‌ من‌ ] از رنج‌ [ لرزش‌پذير نيست‌، اين‌ فرجامين‌ تولد است‌، ديگر ] براي‌ من‌ [ وجود دوباره‌اي‌ در كار نيست‌». ( M 26، I ص‌ 167) درآن‌لحظه‌، كه‌ بنابر سنّت‌ شب‌ چهاردهم‌ ماه‌ وِيساكَهْي‌ (13) سال‌ 528 پيش‌ از ميلاد بود، سيدارْتَه‌ گوتمه‌ به‌ روشني‌، (14) يعني‌ به‌ اشراق‌، رسيد و بودا، يعني‌ روشن‌ و بيدار شد. در آن‌ زمان‌ سي‌وپنج‌ ساله‌بود. (شومان‌، آيين‌بودا، 1375،ص‌17) اشراق‌ بودا؛ افسانه‌ يا واقعيت‌؟ گاهي‌ گفته‌اند كه‌ اين‌ روشني‌ يا اشراق‌ بودا يك‌ افسانه‌ي‌ ادبي‌ است‌، چون‌ نشان‌ بسياري‌ از تعليمات‌ او را مي‌توان‌ در انديشه‌هاي‌ پيش‌ از بودايي‌ يافت‌، به‌ ويژه‌ در «اُپه‌نيشَدْها». (15) اين‌ اگرچه‌ درست‌ است‌، اما در واقع‌ دليل‌ به‌ حساب‌ نمي‌آيد. «روشني‌» بودا تجربه‌اي‌ بود كه‌ در آن‌ عناصر پذيرفته‌ شده‌ي‌ انديشه‌ و اعتقاداتي‌ كه‌ او به‌ آنها رسيده‌ بود، (چون‌ نظريه‌ي‌ نه‌ - خود، كه‌ شرح‌ كامل‌تر آن‌ خواهد آمد) (16) ناگهان‌ در يك‌ «نظام‌» به‌ هم‌ پيوسته‌ تجلي‌ يافت‌. نگفته‌ نماند كه‌ اين‌ انديشه‌ها و اعتقادات‌ با فلسفه‌هاي‌ رايج‌ متناقض‌ بود. دانش‌ خودآموخته‌ و خود يافته‌ در او تبلور يافت‌، و رازهاي‌ حيات‌ را بر او آشكار كرد. در نتيجه‌، روشني‌ بودا نشانه‌ي‌ يكي‌ از لحظات‌ بزرگ‌ تاريخ‌ بشريت‌ است‌. (شومان‌، آيين‌ بودا، 1375، ص‌ 18) روشني‌ يافته‌، به‌ سوي‌ مردم‌ بودا پس‌ از دست‌ يافتن‌ به‌ اشراق‌، بر آن‌ شد كه‌ آن‌ دانش‌ را تعليم‌ كند. پس‌ به‌ راه‌ افتاد تا به‌ گردشگاهي‌ در نزديكي‌ بنارس‌، (17) برود تا «دروازه‌ي‌ رهايي‌» را به‌ روي‌ دوستان‌ پيشينش‌، يعني‌ آن‌ پنج‌ مرتاض‌، بگشايد. چون‌ ديدند مرتاضي‌ را كه‌ مرتد خوانده‌ بودند نزديك‌ مي‌شود، پيمان‌ بستند كه‌ از سلام‌ و احوال‌پرسي‌ با او رو بگردانند. ولي‌، يقينِ پرتوافشانِ رهايي‌ او بر آنان‌ چيره‌ شد، و پيمان‌ خود را شكستند. خوشامدش‌ گفتند، و بودا نخستين‌ گفتارش‌ را به‌ نام‌ گفتار به‌ گردش‌ درآوردن‌ گردونه‌ آيين‌ بر آنان‌ فرو خواند. (شومان‌، آيين‌ بودا، 1375، ص‌ 18). بودا در خطبه‌ خود چنين‌ گفت‌: «آنكه‌ به‌ كمال‌ رسيده‌ است‌ اي‌ راهبان‌ آنكه‌ مقدس‌ و ممتاز است‌ بوداست‌. گوشهاي‌ خود را باز كنيد اي‌ راهبان‌! چون‌ راه‌ گريز از مرگ‌ يافت‌ شده‌ است‌». اين‌ نخستين‌ بار بود كه‌ او براي‌ جمعي‌ اندر يافتِ خود را از حقيقت‌ رنج‌ و تربيت‌ خود، چون‌ راه‌ رهايي‌ از دو كرانه‌ي‌ خودآزاري‌ و شهوتراني‌، باز مي‌گفت‌. راه‌ ميانه‌اي‌ كه‌ او روشن‌شدگي‌ كرد بي‌درنگ‌ فهميده‌ شد. همان‌ دم‌ پنج‌ مرتاض‌، آيين‌ (18) را پذيرفتند و نخستين‌ شاگردان‌ رهرو بودا شدند، و ديري‌ نپاييد كه‌ از ارهت‌ (19) ها، يعني‌ از «مردان‌ كامل‌ و تمام‌» گشتند. در اينجا ذكر اين‌ نكته‌ بي‌مناسبت‌ نيست‌ كه‌ كلماتي‌ چون‌ رهرو و انجمن‌ را نبايد در معناي‌ مسيحي‌ آنها فهميد. (20) اگرچه‌ رهروان‌ بودايي‌ با آن‌ سر تراشيده‌ و خرقه‌هاي‌ زرد، و رعايت‌ آداب‌ خاص‌ سلوك‌، ديگرند و مردم‌ دنيا ديگر، اما با اين‌ همه‌ تمام‌ عمر را به‌ زندگاني‌ در دير سپري‌ نمي‌كرده‌اند. براي‌ ورود به‌ انجمن‌ رهروان‌، آدابي‌ هست‌ و همچنين‌ يك‌ دوره‌ي‌ درازمدت‌ شاگردي‌. ولي‌ براي‌ ترك‌ انجمن‌ همان‌ بيرون‌ كردن‌ خرقه‌ از تن‌ كافي‌ است‌. اتفاقاً، پذيرفته‌ شدن‌ به‌ انجمن‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ شرط‌ كافي‌ رسيدن‌ به‌ مقصد نيست‌، فقط‌ راه‌ رهايي‌ را آسان‌ مي‌كند. در «كانون‌ پالي‌» سخن‌ از بيست‌ «پيش‌نشين‌» (21) رفته‌ است‌ كه‌ بي‌آنكه‌ جامه‌ي‌ رهروي‌ در بر كنند به‌ ارهتي‌ رسيده‌اند، كه‌ مقام‌ انسان‌ كامل‌ است‌. چند ماه‌ پس‌ از بنياد نهادن‌ انجمن‌، شماره‌ي‌ رهروان‌ به‌ شصت‌ تن‌ رسيد. در اين‌ هنگام‌ بودا رهروان‌ را فرا خواند و آنان‌ را بر آن‌ داشت‌ كه‌ به‌ اين‌ سو و آن‌ سو بروند و آيين‌ را تعليم‌ دهند و مردمان‌ را به‌ در پيش‌ گرفتن‌ زندگاني‌ پاك‌ بخوانند. گفتني‌ است‌ كه‌ از روي‌ تعليم‌ بودا نمي‌شود توفيق‌ تبليغي‌ فراوان‌ او را توضيح‌ داد. خود بودا، آيين‌ را «ژرف‌، دشوارياب‌، دشوارفهم‌، واقعي‌، برترين‌، براي‌ منطق‌ محض‌ دست‌ نيافتني‌، باريك‌، فهميدني‌ فقط‌ براي‌ آموختگان‌» دانسته‌ است‌. روش‌ علمي‌ عقلي‌ آن‌ از هر گونه‌ زياده‌روي‌ مي‌پرهيزد، رها كردن‌ رسوم‌ و آدابي‌ كه‌ در آن‌ آمده‌، رهايي‌ از سلطه‌ي‌ آدابي‌ است‌ كه‌ قلمرو و نانداني‌ برهمنان‌ لافزن‌ بوده‌ است‌. (22) (شومان‌، آيين‌ بودا، 1375، ص‌ 20) s_mary21st April 2007, 03:31 AMمنش‌ بودا منابع‌ پالي‌ تصوير بسيار روشني‌ از منش‌ بودا به‌ دست‌ داده‌اند. رهنمون‌ رفتارش‌ يقين‌ او بود به‌ آزاد بودنش‌، و نيز خوي‌ نظاره‌گر و دلنمودگيش‌ به‌ همه‌ي‌ بشريت‌. تصويري‌ فشرده‌ از منش‌ بودا را در زير ارائه‌ مي‌نماييم‌: 1- اعتماد به‌ نفس‌ بودا نتيجه‌ي‌ آزادي‌ او بود و اين‌ در لحظه‌ي‌ پس‌ از روشن‌شدگيش‌، آنگاه‌ كه‌ پنج‌ مرتاض‌ را مي‌بيند و بينشهايش‌ را به‌ آنان‌ روشن‌شدگي‌ مي‌كند، آشكار مي‌شود. چون‌ آنها نتوانستند از سلام‌ كردن‌ به‌ او رو بگردانند، نامش‌ را گفتند و او را «دوست‌» خواندند. ولي‌ گوتمه‌ به‌ اين‌ خطاب‌ اعتراض‌ كرد: اي‌ رهروان‌، چنين‌ رفته‌ (23) را به‌ نام‌ و به‌ عنوانِ «دوست‌» مخوانيد! اي‌ رهروان‌، چنين‌ رفته‌، روشني‌ يافته‌ي‌ كامل‌، (24) ارهت‌ است‌. ( M 26 I ص‌ 171) 2- بودا، روشني‌ يافته‌ و آزاد، خود را يكسره‌ از هر موجود آزادي‌ نيافته‌ متفاوت‌ مي‌داند. يك‌ بار برهمني‌ از او پرسيد كه‌ آيا او يكي‌ از خدايان‌ است‌ يا موجودي‌ آسماني‌ است‌، روح‌ است‌ يا انسان‌. او به‌ همه‌ي‌ اين‌ امكانات‌ پاسخ‌ منفي‌ داد. او از نقصهايي‌، كه‌ انسان‌ به‌ اعتبار آنها در هر يك‌ از اين‌ جدولها جا مي‌گيرد، پاك‌ بود؛ او بودا بود. با يك‌ چنين‌ خودآگاهي‌ شايسته‌ي‌ تحسين‌ است‌ كه‌ او آيينش‌ را، كه‌ مي‌تواند انسان‌ را به‌ چنان‌ درجه‌اي‌ برساند، به‌ طريق‌ عقيدتي‌ و جزمي‌ عرضه‌ نكرد، برعكس‌، سخت‌ بر آن‌ بود كه‌ هيچ‌ تعليمي‌ هرگز نبايد به‌ نيروي‌ سنّت‌، به‌ اعتبار نوشته‌ شدن‌ در كتابهاي‌ مقدس‌، به‌ اعتبار هماهنگ‌ بودن‌ با نظرهاي‌ خود فرد، يا به‌ سبب‌ اعتماد به‌ يك‌ مرجع‌ پذيرفته‌ شود. فقط‌ وقتي‌ بايد آن‌ را پذيرفت‌ كه‌ آن‌ را درست‌ دانسته‌ باشيم‌. ( A 3، 65، 3 I ص‌ 189) 3- بودا هيچ‌گاه‌ كسي‌ را مجبور به‌ پذيرفتن‌ آيين‌ خود نكرد، و حتي‌ هشدار مي‌داد كه‌ با تغيير شتابزده‌ كيش‌ مخالف‌ است‌. (25) وقتي‌ كه‌ سپهدار سيهه‌ (26) - كه‌ از معتقدان‌ كيش‌ جين‌ (27) بود - پس‌ از گفتگويي‌ با استاد خواست‌ پيرو او شود، پند استاد به‌ او اين‌ بود كه‌ در اين‌ باره‌ بيشتر انديشه‌ كند. وقتي‌ سيهه‌ خواهش‌ خود را براي‌ گرويدن‌ به‌ آيين‌ او تكرار كرد، بودا به‌ او گفت‌ كه‌ از خيرات‌ به‌ رهروان‌ جين‌ دريغ‌ نكند. ( MV 6، 31، 10 به‌ بعد، IVin ص‌ 236) 4- بودا در برانگيختن‌ مردم‌ دم‌ سخت‌ گرمي‌ داشته‌ است‌. براي‌ جانهاي‌ ساده‌انديش‌، از كردارهاي‌ نيك‌، كه‌ به‌ دوباره‌ زاييده‌ شدن‌ در آسمانها مي‌انجامد، به‌ زباني‌ ساده‌ سخن‌ مي‌گفت‌. در چنين‌ گفتارهايي‌ رايج‌ترين‌ شيوه‌ي‌ بيان‌، برابر نهادن‌ اضداد است‌: برابر نهادن‌ مرد ناكامل‌ و كامل‌، بدانديش‌ و پرهيزگار، راحت‌ دنيايي‌ و آرامش‌ رستگاري‌، و مانند اينها. (ع‌. پاشايي‌، راه‌ آيين‌، نگاه‌ معاصر، 1380، ص‌ 29) s_mary21st April 2007, 03:33 AMلحن‌ بودا گفتگوهايي‌ كه‌ استاد با برهمنان‌ و پيروان‌ كيش‌ جين‌ داشته‌ از گيرايي‌ معنوي‌ خاصي‌ برخوردار است‌. اينها گواه‌ نرمخويي‌ معنوي‌ هر دو جانب‌ است‌ و گهگاه‌ بودا به‌ گونه‌اي‌ ريشخندآميز سخن‌ مي‌گويد. در مَجّمَه‌ نِكايه‌ آمده‌ است‌ كه‌ بودا با رهروانش‌ از گفتگويي‌ سخن‌ مي‌گويد كه‌ با چند تن‌ از پيروان‌ كيش‌ جين‌ در زمينه‌ي‌ رياضت‌كشي‌ داشته‌ است‌. او با لبخند يادآور مي‌شود كه‌ رهروان‌ جين‌ كه‌ امروز از تحمل‌ عذاب‌ رنج‌ مي‌برند، بايد در زندگاني‌ پيشين‌ خود، فرومايگاني‌ بوده‌ باشند كه‌ از نظر كرمه‌ (28) اي‌ سزاوار چنين‌ عذابهايي‌ شده‌اند. اما، اگر بر اين‌ پندار مي‌بوديم‌ كه‌ جهان‌ را آفريدگاري‌ ساخته‌ يا خود به‌ تصادف‌ پيدا شده‌، آنگاه‌ درست‌ چنين‌ مي‌بود كه‌ جينها مخلوق‌ آفريدگاري‌ بدانديش‌ باشند يا ساخته‌ي‌ پيشامدي‌ نامطلوب‌ كه‌ به‌ تصادف‌ رخ‌ داده‌ است‌. ( M 1 Iii ص‌ 222) (29) بودا هر گاه‌ كه‌ در گفتگويي‌ شركت‌ مي‌جست‌ با يكساندلي‌ و واقع‌بيني‌ خود ممتاز بود، رهروِ جين‌، سَچَّكه‌ اگي‌وِسّانه‌، (30) كه‌ به‌ مجادله‌گر تيزهوش‌ معروف‌ بود، در پايان‌ گفتار ستيزه‌آميزي‌ بودا را ستود چون‌ كه‌ «رنگ‌ چهره‌اش‌ روشن‌ مانده‌ بود». استادان‌ ديگر به‌ هنگام‌ يك‌ چنين‌ گفتگويي‌ از كوره‌ در مي‌رفتند و سعي‌ مي‌كردند كه‌ دروغ‌ ببافند يا از موضوع‌ طفره‌ بروند ( M 36 I ص‌250). بدين‌ گونه‌ گوتمه‌ را چنين‌ وصف‌ كرده‌اند كه‌: مردي‌ است‌ كه‌ به‌ خوي‌ خود چيره‌ است‌ و سرخ‌ نمي‌شود. (شومان‌، آيين‌ بودا، 1375، ص‌ 24) s_mary21st April 2007, 03:35 AMبودا در ميان‌ پيش‌نشينان‌ و رهروان‌ (31) بودا روزها را چگونه‌ مي‌گذراند؟ او از رهروان‌ پرسه‌گردي‌ بود كه‌ در هند فراوانند، و به‌جز اين‌ هشت‌ چيز مجاز ديگر چيزي‌ ندارند: سه‌ جامه‌، كشكول‌ يا كاسه‌ي‌ گدايي‌، يك‌ استره‌، يك‌ سوزن‌، يك‌ شال‌ كمر، و يك‌ صافي‌ براي‌ صاف‌ كردن‌ آب‌. پگاهان‌ خاموش‌ از در خانه‌اي‌ به‌ خانه‌ي‌ ديگر مي‌رفت‌ و قوت‌ مجاز آن‌ روز را جمع‌ مي‌كرد؛ آنگاه‌، پس‌ از خوردن‌ مختصر ناشتايي‌، او و رهروان‌ همراهش‌ به‌ گشت‌ و گذار ادامه‌ مي‌دادند. وقتي‌ به‌ مردم‌ بلندانديش‌ مي‌رسيدند، مي‌ايستاد و به‌ پرسشهايشان‌ پاسخ‌ مي‌گفت‌ و آيين‌ را برايشان‌ توضيح‌ مي‌داد. پيش‌ از آنكه‌ خورشيد به‌ سمت‌الرأس‌ برسد، در جاي‌ دلگشايي‌ استراحت‌ مي‌كردند و بازمانده‌ي‌ غذاي‌ دريوزگي‌ را مي‌خوردند. بعد از ناهار و عصر به‌ سير آرام‌ در عوالم‌ دروني‌ و تعليم‌ رهروان‌ مي‌گذشت‌. اغلب‌ آدم‌ خيّري‌ بودا و رهروان‌ را به‌ ناهاري‌ يا شامي‌ و بيتوته‌اي‌ دعوت‌ مي‌كرد و او مي‌پذيرفت‌. توفيق‌ تبليغي‌ بودا در خانواده‌اش‌ متوقف‌ نشد. پسرش‌ راهوله‌، برادر ناتنيش‌ ننده‌، (32) برادرزاده‌اش‌ آننده‌ (33) و خويشان‌ دورترش‌، چون‌ انورودّه‌، (34) بهدّيه‌، (35) و ديودتّه‌ (36) تصميم‌ گرفتند كه‌ جامه‌ي‌ رهروي‌ در بر كنند، و پدر و همسر پيشينش‌ هم‌ از «پيش‌نشينان‌» شدند. بودا پس‌ از ترديد بسيار به‌ نامادريش‌، مَهاپَجاپَتي‌، (كه‌ بارها از او طلب‌ رهروي‌ كرده‌ بود)، اجازه‌ داد كه‌ رهرو شود و «انجمن‌ زنان‌ رهرو» را بنياد نهد. براي‌ خواننده‌ي‌ «كانون‌ پالي‌» چند تن‌ از پيرامونيان‌ بودا رنگ‌ و بوي‌ خاصي‌ مي‌يابند. شاگردان‌ اصلي‌ او ساري‌ پوتَّه‌ - مردي‌ پرخرد - و مُگُل‌ لانَه‌، كه‌ مي‌گويند نيروهاي‌ جادوي‌ داشت‌، هر دو پيش‌ از بودا درگذشتند و سوخته‌ مانده‌هايشان‌ را در سانچي‌ به‌ خاك‌ سپردند. سوبوتي‌ استاد نگرش‌ بود، و مهاكسَّپه‌ در اعمال‌ مرتاضانه‌ ممتاز بود. هم‌ او بود كه‌ پس‌ از مرگ‌ بودا نخستين‌ شورا را رهبري‌ كرد. در ميان‌ پيش‌نشينان‌ كساني‌ بودند كه‌ از ديگران‌ متمايز بودند. تاجر ثروتمند سودّته‌ «اناتپندكه‌» (37) دير جيته‌وته‌ (38) را در ساوتي‌ به‌ انجمن‌ بخشيد. بانو وساكا (39) دير پوبارامه‌ (40) را در همان‌ شهر به‌ انجمن‌ بخشيد. بودا و شاهان‌ فرمانرواي‌ كشور، انجمن‌ رهروان‌ پرسه‌گرد را كه‌ از طبقات‌ گوناگون‌ مردم‌ پيرواني‌ را به‌ خود مي‌كشد، يك‌ عامل‌ سياسي‌ ممكن‌ مي‌داند، و اين‌ را مي‌توان‌ فهميد. فرمانروايان‌ كسله‌ و مگده‌، پسيندي‌ (41) و بم‌بساره‌ شاه‌ (كه‌ از طريق‌ ازدواج‌ قوم‌ و خويش‌ شده‌ بودند)، عقيده‌ي‌ موافقي‌ درباره‌ي‌ بودا داشتند، كه‌ يقيناً كم‌ ارزش‌تر از عقيده‌ي‌ ديگران‌ نبود، چون‌ به‌ بي‌آزاري‌ سياسي‌ آيين‌ او پي‌ برده‌ بودند. استاد با هر دو شاه‌ دوست‌ بود و آن‌ دو بيش‌ از يك‌ بار به‌ ديدنش‌ آمدند تا درباره‌ي‌ آيين‌ مشورت‌ كنند يا تعليم‌ بگيرند. چنان‌ كه‌ پيش‌ از اين‌ گفته‌ شد، انجمن‌ در ساوتي‌ - پايتخت‌ كسله‌ - و در راجه‌گهه‌ - پايتخت‌ مگده‌ - ديرهايي‌ داشت‌. در اينكه‌ نيكخواهي‌ اين‌ دو فرمانروا در گسترش‌ آيين‌ بودا مؤثر بود ترديد نمي‌توان‌ كرد. همچنين‌ تاجران‌ هندي‌ كه‌ از يك‌ دين‌ شكيبا، كه‌ محدوديتهاي‌ كاست‌ را نديده‌ مي‌گيرد استقبال‌ كردند، و به‌ گسترش‌ آيين‌ بسي‌ ياري‌ كرده‌اند. ولي‌، آيين‌ بودا فقط‌ 250 سال‌ بعد يك‌ دين‌ جهاني‌ شد، يعني‌ وقتي‌ كه‌ آشوكه‌ امپراطور دودمان‌ موريه‌ (42) كه‌ در حدود اواسط‌ قرن‌ سوم‌ پيش‌ از ميلاد در هند فرمانروايي‌ داشت‌ هم‌ به‌ همه‌ي‌ بخشهاي‌ كشورش‌، و هم‌ به‌ كشورهاي‌ همسايه‌ مبلغاني‌ فرستاد. s_mary21st April 2007, 03:37 AMطرح‌ ترور بودا چيزي‌ نمانده‌ بود كه‌ بودا در سال‌ 492 يا 491 پ‌. م‌. كشته‌ شود. ديودته‌ي‌ رهرو كه‌ پسرعمو و داماد بودا بود پيشنهاد كرد كه‌ چون‌ بودا سالخورده‌ است‌ به‌ استراحت‌ بپردازد و رهبري‌ انجمن‌ را به‌ او بسپارد. و استاد چون‌ نظر او را رد كرد، ديودته‌ به‌ شاهزاده‌ اجاته‌ ستو، (43) پسر پادشاه‌ مگده‌، رو آورد. اين‌ شاهزاده‌ دوستي‌ پدرش‌ را با بوداي‌ صلح‌دوست‌ سدّ راه‌ نقشه‌ي‌ فتوحاتش‌ مي‌دانست‌. ديودته‌ توانست‌ اجاته‌ستو را به‌ كشتن‌ بودا برانگيزد. سربازي‌ را براي‌ كشتن‌ بودا فرستادند، كه‌ چون‌ با استاد روبه‌رو شد نتوانست‌ فرمان‌ را به‌ انجام‌ رساند. به‌ پاي‌ او افتاد، مأموريتش‌ را فاش‌ كرد، و چنان‌ كه‌ در اين‌ داستان‌ آمده‌، به‌ آيين‌ بودا سر سپرد. ( CV ، 7، 3، 7-6) كوشش‌ دوم‌ در كشتن‌ بودا نيز به‌ شكست‌ انجاميد و سومين‌ بار، فيل‌ ديوانه‌اي‌ را به‌ سوي‌ او رها كردند. بودا مهرش‌ (44) را به‌ سوي‌ حيوان‌ تابانيد و او را آرام‌ كرد و از آسيب‌ رست‌. ( CV ، 7، 3، II -12) ديودته‌ چون‌ آرزوي‌ رهبري‌ «انجمن‌» به‌ دلش‌ ماند، خود انجمني‌ با قوانين‌ سخت‌تر بنياد نهاد. بودا بيهوده‌ كوشيده‌ بود كه‌ با يادآوري‌ اين‌ نكته‌ كه‌ كارهاي‌ مرتاضانه‌ براي‌ رهايي‌ سودي‌ ندارد او را بر آن‌ دارد كه‌ دست‌ از اين‌ خيال‌ بردارد. چيزي‌ نگذشت‌ كه‌ انجمن‌ ديودته‌ برچيده‌ شد. (شومان‌، 1375، صص‌ 27-13) مرگ‌ بودا بودا در هشتاد سالگي‌ درگذشت‌. مي‌گويند هنگامي‌ كه‌ «بودا» متوجه‌ شد كه‌ وقت‌ وداع‌ و پيوستن‌ به‌ «نيروانه‌» فرا رسيده‌ است‌، به‌ مريد نزديك‌ خود «آننده‌» كه‌ از شنيدن‌ اين‌ خبر سخت‌ اندوهگين‌ و پ سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 529]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن