تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835286475
چگونه اعتماد کنم ؟؟؟؟
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : چگونه اعتماد کنم ؟؟؟؟ s_mary18th April 2007, 07:17 PMچگونه اعتما کنم ؟ - وای چطور اعتماد کردی؟ :mad: - اگه دزد باشه چی ؟:eek: - اگه صداتو ضبط کرده باشه چی ؟:eek: - چرا بهش اعتماد کردی؟ هیچکش اونو نمیشناسه ....تو رفتی باهاش همین طوری حرف زدی؟؟ - همین طوری زن غریبه همسایه رو راه دادی تو خونه ؟؟؟ فکر نکردی شاید بیاد خفتت کنه ؟ :( - به دوستی که تو اتوبوس پیدا کردی آدرس دادی؟:eek: خیلی دیوونه ای ؟؟؟ اگه فردا راه بیافته بیاد چی ؟ - وای بدبخت شدی:mad: !!! رفتی تو مهمونی عکس انداختی ؟ فکر نکردی پس فردا عکست پخش بشه ؟؟ تو فیلم هم بودی؟ - شاید فلانی جاعل باشه شناسنامه ات رو دادی دستش برات نگه داره ..؟؟؟ ؟ - حالا که اینقدر اصرار میکنه حتما یه نقشه ای داره :confused: ..ولش کن نمی خواد بری .... !!! - وای حالا چیکار کنیم ....نکنه پسره معتاد باشه:( ..اگه بچه امو معتاد کنه چه خاکی به سرم کنم ؟.؟؟؟. - جواب تلفن دادی :mad: ؟؟.....از کجا معلوم صداشو تغییر نداده باشه .... - دوربین عکاسیتو دادی به فلانی ؟؟؟؟ اگه امشب مهمون بیاد خونشون بچه داشته باشه ...بزنه دوربینتو خراب کنه چی ؟؟؟؟ خیلی بی لیاقتی .... - ولش کن فلانی مشکوکه... اصلا دیگه بهش چیزی نگو .....چرا موقع حرف زدن لبخند میزنه ؟؟؟ - تو دیگه چقدر ساده ای ....خالی بسته بابا ...مگه میشه آدم بدون درس خوندن قبول بشه ...؟؟؟؟ - یه وقت دیوونه نشی ....بهش شماره موبایلتو بدی ها .....فردا ازش سوء استفاده میکنه ...:eek: :eek: - تو این زمونه به کسی نمیشه اعتماد کرد که ....همه دزد و کلاه بردارن ..... - من فلانی رو 40 سال میشناختم آخرش اون طوری شد .....دیگه به چشمام هم اعتماد ندارم - حتما دروغ میگه :eek: ....لابد پسره با دختره دوست بوده نمیخواستن به تو بگن .... - اینها یه کاسه ای زیر نیم کاسشون هست ....وگرنه مارو دعوت نمیکردن که ... - اونهمه بهش اعتماد کردم آخرش ..تمام حرفهامو رفت به این و اون گفت ... - اگه بهش اعتماد نمیکردم بهتر بود :( .... - صفحه حوادث رو نمیخونی ....ببین پسره رفته مادر دوستشو کشته :( :( .... - نگاه کن توروخدا دیگه این کارگر و راه نده تو خونه ...کارگر فلانی همه پولاشونو دزدیده ... مشکل بزرگ بی اعتمادی ، شک و تردید ..دودلی و نداشتن خیال آسوده در جامعه یکی از مشکلات امروز همه ماست ... مطمئنا شما اگه خودتان این حرفها را نزده باشید .( که حتما زده اید .)...بارهاو بارها از اطرافیانتان شنیده اید !!! البته حرفهای ناحسابی نیست ....چرا که اتفاقات جامعه ما موجب تشدید این افکار در ذهن ما میشوند ..و احتیاط شرط عقل است .و صد البته که نباید به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد 100 درصد داشت . و همه جوانب را در نظر گرفت .. اما .....اما آیا میشود با وجود 10000 مشکلی که ممکن است در انتظارمان باشد !!!زندگی را تعطیل کرده و همیشه در نوعی بی اعتمادی محض به زمین و زمان به سر برد .. .. . خود من هم نه گاهی اوقات که شاید بسیاری اوقات با همه خوش بینی ام دچار هجوم این افکار میشوم ... مدتی دچار استرس میشوم ....و این مشکل را در بسیار ی از اطرافیانم ..دوستانم و آشنایانم دیده ام ....که در نهایت با نوعی فراموشی از ذهن خود بیرون میکنند . و به قول معروف توکل بر خدا کرده و به دست او میسپارند ... .!! اما افراد بسیاری را نیز میشناسم که از فرط بد بینی و نداشتن اعتماد به هیچ کس و هیچ چیز خواب راحت و آسوده ندارند ....و لحظه ای نمیتوانند با خیال راحت زندگی کنند ....با وجود احتیاط فراوان باز هم دچار همان حس شک و تردید هستند ....و شاید برای حرفهای خود دلیل و منطق فراوانی ارائه دهند ...آیا این همان احتیاطی است که شرط عقل است ؟ یا نه ....!!! استادی میگفت حس اعتماد را تو هستی که در دیگری بوجود میآوری ...و این حس یک حس دو طرفه است ... اما نمیدانم آیا امکان پذیر است یا خیر؟ نظر شما درباره این حس اعتماد یا بی اعتمادی چیست ؟ خوشحال میشم همه با هم درباره مشکلات اعتماد بیش از حد و یا بی اعتمادی بیش از حد بحث کنیم ... از آقای امیر اعلا و خانوم الادا هم دعوت به بحث کارشناسی میکنم . باتشکر elada20th April 2007, 03:53 PMمسلما احتياط شرط عقل هست و احتياط از اعتماد متفاوت مي باشد. مثلا شما در رانندگي بايد احتياط كنيد ايا اينجا ميتونيد از اعتماد كردن حرفي به ميان بياريد؟ تا حدودي اين بي اعتمادي ها نتيجه تفكر منفي هست كه جامعه به ما القا كرده .پس ما ميتوانيم با كار كردن روي تفكرات مثبت تا حدودي از افراطي شدن اين قضيه بكاهيم. و اما اينكه از تجربيات ديگران خوبه كه استفاده كنيم مثلا نمونه اي كه گفت چجوري اعتماد كردي نگفتي دزد باشه اين حكايت از اين موضوع داره كه طرفي كه اين را گفته به نوعي يك خاطره بدي از دزدي داره پس داره به شما هشدار ميده خوبه كه همان موقع كه اين جملات را ميشونيد بگيم چطور؟ تو چي ديد؟ چه اشتباهي كردي؟ اگه چي كار ميكردي اين مشكل برات پيش نميومد و از اشتباهات و اعتماد هاي بي جاي آنها درس بگيريم تا به موقع بدونيم چجوري باسد برخورد كنيم مسلما براي ما هم موقيت هاي مشابه پيش خواهد آمد. منتظر نظرات بقيه مي مانيم و حتي خود شما. جنبه هاي ديگري هم هست كه كم كم به آن اشاره خواهم كرد. .sefid.20th April 2007, 05:38 PMذکر چند علت( بی اعتمادی): - شناخت ناصحیح از موضوع( وقتی از ابتدا در اون قضیه بجای افکار مثبت ، اندیشه منفی داشته باشیم، یعنی فیتلر ذهنی منفی فعاله!) - اطلاعات ناکافی( اصلاً به موضوع اشرافیت نداریم ) - اضافه کردن( گاهی ما آدما، یه نکته ای رو میدونیم، ولی بر پایه حدس و گمان، اضافه هایی هم داریم که از اصل موضوع هم گاهی فراتر میره!) - خُرده فرهنگ ها( اینکه اون موضوع به چه صورتی در سطح و "باور عمومی" مطرحه، مثلاً مسئله بی اعتمادی زن های ایرونی به همسرانشان آنقدر داغه که سریالها و فیلم و داستانهای زیادی هر روز داره ...و البته تاثیر منفی شو رو هم داره میزاره) - وسواس فکری شدید( یکی از مهمترین علتها در این زمینه ، اینه که فرد بدلیل تفکرات وسواسگونه- بیمارگونه- بسیار دیر و ناقص اعتماد میکنه، به قول خودش داره بیشتر احتیاط میکنه!):cool: بحث که گرمتر شد، یه چندنکته دیگه هم هست! sara-l20th April 2007, 06:54 PMداشتن احساس بي اعتمادي شايد بتونه به اين دليل باشه كه نتونيم درك مثبتي نسبت به توانايي و نيات باطني افراد داشته باشيم زماني كه درگير ارتباطات ميشيم احساس آزادي بيشتري ميكنيم اما نميخوايم اعتماد كنيم خيلي بهتره كه آرام آرام پيش بريم .:) از طرفي همه ما اين رو خوب ميدونيم كه اعتماد كردن يعني يه نوع سازش با طرف مقابل . گاهي وقتا در اعتماد كردن به ديگران اشتباه ميكنيم همينطور كه اعتماد خيلي سريع در وجودمان ريشه ميگيره مطمئنا"مي تونيم اين لغزش در اعتماد رو تصحيح كنيم . پس چه بهتر كه هرگاه خواستيم اعتماد كنيم راه برگشتي هم براي خودمون بلد باشيم. اما سوالم اينجاست چه طور ميتونيم به نيت دروني آدما پي ببريم ؟ درسته كه گفتم خيلي خوبه كه آرام آرام اعتماد كنيم ( ولي خيلي سخته ) مشكل باطني هستش كه اون رو نميبينيم ....:eek: خواهشا" نگين كه از روي ظاهر ويا اعمال افراد ميشه به درون آدما پي برد . و اينكه اقاي سفيدچيان فراموش نكنيم كه خيلي از آقايون هم هستن كه به خانمهاشون بي اعتماد هستن . .sefid.20th April 2007, 08:03 PMداشتن احساس بي اعتمادي شايد بتونه به اين دليل باشه كه نتونيم درك مثبتي نسبت به توانايي و نيات باطني افراد داشته باشيم زماني كه درگير ارتباطات ميشيم احساس آزادي بيشتري ميكنيم اما نميخوايم اعتماد كنيم خيلي بهتره كه آرام آرام پيش بريم .:) از طرفي همه ما اين رو خوب ميدونيم كه اعتماد كردن يعني يه نوع سازش با طرف مقابل . گاهي وقتا در اعتماد كردن به ديگران اشتباه ميكنيم همينطور كه اعتماد خيلي سريع در وجودمان ريشه ميگيره مطمئنا"مي تونيم اين لغزش در اعتماد رو تصحيح كنيم . پس چه بهتر كه هرگاه خواستيم اعتماد كنيم راه برگشتي هم براي خودمون بلد باشيم. اما سوالم اينجاست چه طور ميتونيم به نيت دروني آدما پي ببريم ؟ درسته كه گفتم خيلي خوبه كه آرام آرام اعتماد كنيم ( ولي خيلي سخته ) مشكل باطني هستش كه اون رو نميبينيم ....:eek: خواهشا" نگين كه از روي ظاهر ويا اعمال افراد ميشه به درون آدما پي برد . و اينكه اقاي سفيدچيان فراموش نكنيم كه خيلي از آقايون هم هستن كه به خانمهاشون بي اعتماد هستن . عصر بخیر - مسئله بی اعتمادی ، اگر چه مختص خانم ها نیست( حرفتون کاملاً دُرسته)، ولی در مثالم خواستم وضع موجود رو بگم. به دلایل مختلف(ازدواج مجدد برخی از آقایون، مسئله فمینیسم، بهم ریختگی و پاشیدگی نظام روانی خانواده،خود جنسیت- در روانشناسی اخلافی زن ومرد بحث - و ...)، شیوع بیشتر این مسئله در خانم ها ملمُوسه( بیشتر مسئله تفاوت ها مطرحه تا انتساب رفتار به جنس خاصی) - در خصوص نیت درونی آدما: * رفتارها نسبی هستند. * معدل افکار و کردار خوب باشه، مورد قبوله(ایده آل فکر نکنیم) * خودمون رو هم در نظر بگیریم( نمره ما هم که 20 نیست) و همین حس ها رو ما هم داریم. * قرار هم نیست که ما به کانون درونی هر فردی نفوذ کنیم. اسباب و علل زندگی با روشهای سهل تری هم قابل دریافته.تحقیق در ظواهر اگر عالمانه و با دقت و مشورت باشه،کمک بدی نیست. * به خاطر پیچیدگی رفتارهای انسانی و ...، خُب همیشه مقصود حاصل نمی شه و فرد در انتخاب دچار شکست میشه. * حوادث زندگی پی در پی دارن تکرار میشن، از شکست ها هم میشه درس های فراونی گرفت و اونا رو چراغ راه آینده کرد. *** لزوماً اعتماد کردن به معنای سازش نیست، میتونه در یه مفهوم مثبت " سازگاری و تطابق " هم معنی بشه. raya20th April 2007, 09:02 PM:( دقیقا همینه که می فرمایید من خودمو میگم به یه بیماری کم اعتمادی یا بی اعتمادی محض مبتلا هستم از من بیشتر خانواده من :( وقتی مثلا میخوام کاری بکنم از همه طرف میگن نه نکن این طوری میشه نه اون طوری میشه فلانی خیلی نباید زیاد بهش رو بدی اصلا نباید باهاش حرف بزنی حالا جدا باید چی کار کرد با وجود این که از همه طرف نامردیو کج مرامی میبینیم این بی اعتمادی تو وجود ما بیشتر شعله میکشه چرا ریسک کردن تو جامعه ما جاشو به بی اعتمادی و کم اعتمادی داده ؟ اینم سوالاتی که من اصلا به جواباش نمیرسم :( feriyal20th April 2007, 09:06 PMبراي اعتماد كردن بايد انديشه احساس و رفتار هماهنگ باشه. raya20th April 2007, 09:13 PMمثلا در موضوع ازدواج مسئله به این بزرگی چه طور میشه 100 در 100 به طرفمون و خانوادش اعتماد کرد ؟:confused: خیلی سخته به خدا آدم به هر سو که نگاه میکنه میترسه اصلا در مورد مقوله ازدواج فکر کنه دقیقا شده عین جن و بسم الله :( sara-l20th April 2007, 10:31 PM[quote=raya;163838]مثلا در موضوع ازدواج مسئله به این بزرگی چه طور میشه 100 در 100 به طرفمون و خانوادش اعتماد کرد ؟:confused: خیلی سخته به خدا آدم به هر سو که نگاه میکنه میترسه اصلا در مورد مقوله ازدواج فکر کنه دقیقا شده عین جن و بسم الله :( [/quote رايا جونم تا اين حد هم ديگه بخودت سخت نگير نمي دونم تا حالا شنيدي كه ميگن هرچي به خودت سخت بگيري روزگار بيشتر برات سخت ميگيره به هر حال هيچ انساني كامل نيست و همه ما حتي خودمون هم عيبهايي داريم همونطور كه ممكنه خودمون طوري نباشيم كه طرف مقابل خواهانش بوده . احساس اعتماد خيلي ظريف هستش و مي تونيم براي داشتن رابطه دلخواه و درك متقابل، رشته هاي ارتباطي رو محكمتر كنيم و براي ايجاد صميميت بهتر هستش نقش بازي كردن را كنار بگذاريم و كميت رابطه تقويت بشه گاهي وقتا لازمه كه نشون بديم اعتماد كرديم تا مورداعتماد قرار بگيريم البته ما دخترا كه راهاي زيادي رو مطمئنم براي اينكار بلديم فقط كافيه درخودمون جستجو كنيم. ( فكر كنم پستهاي دكتر سفيدچيان در تيپيكهاي مختلف روانشناسي خيلي اميدوارم كرده .دارم به نقطه عطف در خودم ميرسم):rolleyes: HazrateFeel20th April 2007, 10:57 PMبنظر من نه اعتماد کردن می تونه خوب باشه و نه بی اعتمادی. بقول دکترسفیدچیان رفتارها نسبی هستند. ضمناً رفتار خودمون هم خیلی شرطه گاهی اوقات اونقدر به طرف شک می کنیم که خودش به فکر نارو زدن میافته. میدونین که: بهنگام استرس یا علاقه شدید، امواج مغناطیسی از ضمیر ناخودآگاه فرد به دیگری منتقل میشه و اون رو تحت تأثیر قرارمیده. پس اولاً سعی کنیم که مثبت فکر کنیم. ثانیاً هیچ وقت به ظاهر طرفمون یا به حرفهایی که میزنه یکطرفه نگاه نکنیم بلکه باید چند نفر که از نزدیک با ایشان آشنا هستند به ما چراغ سبز اعتماد نشون بدن یا اینکه ضمانت کنند. ثالثاً اگر قرار معامله ای بکنیم خیلی مواظب باشیم و به قوانین علم و آگاهی کافی داشته باشیم و بی احتیاطی نکنیم. در این زمینه یکی از هشدارهای پلیس قابل توجهه که اغلب روی دیوار بانکا دیده میشه اینه که نوشته کلاهبرداران اغلب انسانهای شیک پوش، خوش مشرب و مودبی هستند. وگرنه کسی به آنها اطمینان نمی کنه. من هم یکی از قربانیان این اعتماد هستم. دوستی که هرموقع مرا میدید در آغوش می گرفت و می بوسید و داداشی خطاب می کرد، کم کم بخاطر دروغهایی که به من می گفت و بدقولیهایش بهش شک کردم و به ناگه تبدیل به یک کلاه بردار حرفه ای گشت. در واقع بود و ما نمی دونستیم. ضمناً از دوستان عزیزی که مجبورن به کسی اعتماد کنن پیشنهاد می کنم که برن طرف رو خوب بشناسن و اگر کسی ایشان را معرفی کرده اول برن اون کس رو بشناسن بعد طرف حساب اصلی رو. مشورت خیلی مهمه حتماً مشورت کنید با پدر، مادر ، سالخوردگان بعد دوستان. چون بزرگها تجربه شان خیلی بیشتره به شکل و قیافه خمیده این پیرمردها نگاه نکنید و از مشورت کردن با آنها اکراه نکنید و خجالت هم نکشید. راستگویی و خوش قولی هم خیلی شرطه میتونین طرف مقابلتون را با این دو آیتم امتحان کنید. خلاصه امتحان نکرده به کسی اطمینان نکنید که ریسک خیلی بزرگیه و خطرناکه. وقتی تک و تنها تو کوچه هستین به هرماشینی دست بالا نبرید و اگر سواره هستید به هر پیاده ای تعارف نزنید. به هر جوان خوش تیپی که از کنارتون رد میشه چشمک نزنید. بعضی هاشون عین خود شیطان هستند. از اینکه توجه نمودید متشکرم:) توصــــــیه های ایمنی رو جدی بگیرید!:d .sefid.20th April 2007, 11:50 PMمثلا در موضوع ازدواج مسئله به این بزرگی چه طور میشه 100 در 100 به طرفمون و خانوادش اعتماد کرد ؟:confused: خیلی سخته به خدا آدم به هر سو که نگاه میکنه میترسه اصلا در مورد مقوله ازدواج فکر کنه دقیقا شده عین جن و بسم الله :( رایای گرامی از مطلب های مختلف تون یه برداشت دارم ، نگو اشتباه میکنی!:eek: انگاری ازدواج برای شما شده یه تابو ( فعلی حرام که نباید به اون نزدیک شد)، یه ریزه راحت باش. ببین، ازدواج در یه مفهوم ، ادامه زنجیره خلقت خود خداست، اون مهربانتیرین مهربانان، برای بشر اینطوری نخواسته، بشر، به "شر" خودش این پازل الهی رو بهم ریخته.:( شما رو به خدا، آسانتر، سهل تر،آرامتر،...:rolleyes: امید به خدا:) مثلا در موضوع ازدواج مسئله به این بزرگی چه طور میشه 100 در 100 به طرفمون و خانوادش اعتماد کرد ؟:confused: خیلی سخته به خدا آدم به هر سو که نگاه میکنه میترسه اصلا در مورد مقوله ازدواج فکر کنه دقیقا شده عین جن و بسم الله :( [quote=raya;163838]مثلا در موضوع ازدواج مسئله به این بزرگی چه طور میشه 100 در 100 به طرفمون و خانوادش اعتماد کرد ؟:confused: خیلی سخته به خدا آدم به هر سو که نگاه میکنه میترسه اصلا در مورد مقوله ازدواج فکر کنه دقیقا شده عین جن و بسم الله :( [/quote رايا جونم تا اين حد هم ديگه بخودت سخت نگير نمي دونم تا حالا شنيدي كه ميگن هرچي به خودت سخت بگيري روزگار بيشتر برات سخت ميگيره به هر حال هيچ انساني كامل نيست و همه ما حتي خودمون هم عيبهايي داريم همونطور كه ممكنه خودمون طوري نباشيم كه طرف مقابل خواهانش بوده . احساس اعتماد خيلي ظريف هستش و مي تونيم براي داشتن رابطه دلخواه و درك متقابل، رشته هاي ارتباطي رو محكمتر كنيم و براي ايجاد صميميت بهتر هستش نقش بازي كردن را كنار بگذاريم و كميت رابطه تقويت بشه گاهي وقتا لازمه كه نشون بديم اعتماد كرديم تا مورداعتماد قرار بگيريم البته ما دخترا كه راهاي زيادي رو مطمئنم براي اينكار بلديم فقط كافيه درخودمون جستجو كنيم. ( فكر كنم پستهاي دكتر سفيدچيان در تيپيكهاي مختلف روانشناسي خيلي اميدوارم كرده .دارم به نقطه عطف در خودم ميرسم):rolleyes: ای خدا، شکرت سارای گرامی، رسیده به نقطه عطف!( ادامه بده، اُوج بگیر، میرسی):rolleyes: ما که خدایش هنوز نمی دونیم، جامون در صفحه دکارتی این زندگی...؟:eek: sara-l21st April 2007, 12:41 AMای خدا، شکرت سارای گرامی، رسیده به نقطه عطف!( ادامه بده، اُوج بگیر، میرسی):rolleyes: ما که خدایش هنوز نمی دونیم، جامون در صفحه دکارتی این زندگی...؟:eek: چرا زندگي دكارتي؟ دكتر عزيز شما چرا؟ وقتي در پي نياز واقعي باشيم مصمم تر ميشويم و اتخاذ تصميمات بهتر زودتر صورت مي گيرد. راستش من مدت كوتاهي هستش كه ميخوام اين ذهنيتهاي منفي رو در خودم از بين ببرم ( البته به زمان نياز دارم) تا اينكه امروز و البته چند روزي ميشه كه پستهاي دوستان در تالار روانشناسي دنبال مي كنم شما و elda و بقيه دوستان . مدتي پيش كتابي خونده بودم به عنوان راهنماي تصميم گيري بهتر (آري يا نه) اثر دكتر اسپنسر جانسون هم هستش كه خيلي برام مبهم بود امروز براي بار دوم احساس كردم كه بهتر دوباره اين كتاب رو بخونم تا حدودي تونستم به خودم كمك كنم و در واقع به نتايجي رسيدم . شايد يكي از بزرگترين مشكلات ما اينه كه خودمون بهش توجه نمي كنيم دكارتي بودن صفحه زندگي نبايد باعث بشه كه از خودمون غافل بشيم ونتونيم جايگاه خودمون رو در صفحه زندگي پيدا كنيم. ما هستيم . 1)در اعتماد كردن بهتر هستش كه از مردد بودن و گرفتن نيمي از تصميمي كه بر اساس نيمي از حقيقت متكي باشد اجتناب كنم . 2)از هر دو قسمت يك روش قابل اعتماد استفاده خواهم كرد با پرسيدن يك سوال عملي از خودم با دلم به مشورت مينشيم و سپس با گوش دادن به خودم وديگران يك تصميم بهتر ميگيرمو به آن عمل مي كنم. هريك از ما راهنماي خودمان براي تصميم گيري هستيم مي توانيم به ديگران كمك كنيم كه اين امر را مانند ما كشف كنند. قرنها بگذشت و اين قرن نويست ماه آن ماه است و آب آن آب نيست قرنها بر قرنها رفت اي همام وين معاني برقرار و بردوام. .sefid.21st April 2007, 12:46 AMچرا زندگي دكارتي؟ دكتر عزيز شما چرا؟ وقتي در پي نياز واقعي باشيم مصمم تر ميشويم و اتخاذ تصميمات بهتر زودتر صورت مي گيرد. راستش من مدت كوتاهي هستش كه ميخوام اين ذهنيتهاي منفي رو در خودم از بين ببرم ( البته به زمان نياز دارم) تا اينكه امروز و البته چند روزي ميشه كه پستهاي دوستان در تالار روانشناسي دنبال مي كنم شما و elda و بقيه دوستان . مدتي پيش كتابي خونده بودم به عنوان راهنماي تصميم گيري بهتر (آري يا نه) اثر دكتر اسپنسر جانسون هم هستش كه خيلي برام مبهم بود امروز براي بار دوم احساس كردم كه بهتر دوباره اين كتاب رو بخونم تا حدودي تونستم به خودم كمك كنم و در واقع به نتايجي رسيدم . شايد يكي از بزرگترين مشكلات ما اينه كه خودمون بهش توجه نمي كنيم دكارتي بودن صفحه زندگي نبايد باعث بشه كه از خودمون غافل بشيم ونتونيم جايگاه خودمون رو در صفحه زندگي پيدا كنيم. ما هستيم . 1)در اعتماد كردن بهتر هستش كه از مردد بودن و گرفتن نيمي از تصميمي كه بر اساس نيمي از حقيقت متكي باشد اجتناب كنم . 2)از هر دو قسمت يك روش قابل اعتماد استفاده خواهم كرد با پرسيدن يك سوال عملي از خودم با دلم به مشورت مينشيم و سپس با گوش دادن به خودم وديگران يك تصميم بهتر ميگيرمو به آن عمل مي كنم. هريك از ما راهنماي خودمان براي تصميم گيري هستيم مي توانيم به ديگران كمك كنيم كه اين امر را مانند ما كشف كنند. مو کز سوته دلانم چون ننالم مو کز بیحاصلانم چون ننالم بگُل بلبل نشیند زار نالد مو که دور از گُلانم چون ننالم s_mary21st April 2007, 01:34 AMدوستان . با تشکر از دوستان عزیزم اینکه این بحث رو ادامه دادید و نظراتون رو بیان کردید . راستش مایل بودم که بیشتر درباره بی اعتمادی رایج امروز در افکار خانواده ها صحبت کنیم . من افراد و خانواده های زیادی رو میشناسم که این مشکل حتی به صورت خیلی کمرنگ گریبان گیرشان شده . از جمله خود من، رایا عزیز و مطمئنا بسیاری از خود شماها ...!! که حتما حتی به صورت یک فکر گذرا با این بی اعتمادی دست و پنچه نرم کرده اید ....! اما به نظر میاد در باره افرادی که بی اعتمادی به صورت مزمن در اونها وجو داره قضیه فرق میکنه ... وقتی بی اعتمادی بر روح و قلب انسان حاکم شد ...هیچ فرقی نمیکنه که کجا وچه کسی یا در چه موردی باشه ... مثلا دوستان بحث اعتماد در ازدواج رو بیان کردن و یا بی اعتمادی زن و شوهر ها نسبت به هم ...!! .من فکر میکنم منشاء بی اعتمادی میتونه نشان از اتفاقات روزمره جامعه ما باشه ...خواندن صفحه حوادث روزنامه ها یکبار در روز برای تثبیت این بی اعتمادی کافیه ... برخی افراد با دیدن و یا شنیدن این اتفاقات به شدت تحت تاثیر قرار میگیرند و بی اعتمادی و شک و تردید بر اونها غلبه میکنه .....و درنهایت زندگی را به کام خود دیگران تلخ میکنند . البته در کنار اینها بعضی افراد هم هستند که خودشون رو آگاه میکنند و لی در حین احتیاط لازم ...خود را اسیر افکار منفی نمیکنن. ولی سرانجام عده ای هستند که در اثر اعتماد بیش از اندازه دچار دردسر ها و بدبختی های زیادی میشن ....!! این دسته سوم هستند که باعث میشن ما دچار نوعی استرس و شاید بی اعتمادی بشیم ....!! به عقیده من شیوه رفتار زشت و نادرست برخی انسانها در جامعه ما باعث بروز اینهمه بی اعتمادی شده ....و البته در این چند سال اخیر بیشتر !!!!... فوران دروغ و نیرنگ... .کلاه برداری ..زیراب زنی ....توطئه ..سوء استفاده..قتل وآدم کشی و مواردی از این قبیل ، ترس بر دل خانواده ها میاندازه ..چه در امرکار وتجارت چه دوستی چه ازدواج و چه زندگی مشتر سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1293]
-
گوناگون
پربازدیدترینها