تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خرج کردن در راه طاعت خدا دریغ مکن وگرنه دو برابرش را در راه معصیت او خرج خوا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819464951




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

لغات من درآوردي يا فولكور


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ماه پيشوني4th April 2007, 05:17 PMفكر كنم خيلي با اين كلمات برخورد كرده باشيد، در اصطلاح جامعه‌شناسي به كلمات من درآوردي كه جايگزين معاني يا كنايه‌اي بشن «فولكور» مي‌گن. مثل، مثل همين «دو دره كردن» كه البته كمتر كسي معني‌اش را نمي‌دونه. و اگه دقت كرده باشيد عملي كه در سريال ترش و شيرين براي دست به سر كردن طلبكار انجام دادن يك نوع «دو دره كردن» بود. يا «حرف مفت زدن». جالبه بدونيد حرف مفت زدن در زمان ناصرالدين شاه هنگامي كه تلگراف براي اولين بار به ايران آمد به كار برده شد. در اون زمان براي تشويق مردم به استفاده از اين وسيله اجازه مي‌دادند مردم به صورت رايگان يا همون مفت با اقوامشون ارتباط برقرار كنن. ماه پيشوني11th April 2007, 12:37 PMكلمات فولكور به سادگي بين مردم رواج پيدا مي‌كنند. و البته برخي از شخصيت‌ها و تيپ‌ها باعث رواج اون مي‌شوند، نمونه بارزش جناب آقاي مهران مديري مي‌باشند. از سري كلماتي كه ايشون رواج كردن مي‌شه به پاچه‌خواري اشاره كرد. از بچه‌هاي عزيز مي‌خوام به من كمك كنند تا اين كلمات را پيدا كنم مثل يك لغت‌نامه. البته با معاني و كاربردي كه دارن HazrateFeel11th April 2007, 12:45 PMخیلی خوبه جانم! ادامه بده :) دانه کولانه11th April 2007, 03:49 PMمرسی از تاپیکت اما جناب ماه پیشونی من قبول ندارم فولکلور و لغات من در آوردی رو با هم یکی بگیریم نمیدونم تعریفی که شما ارائه دادید از چه منبعیه اما ایندو یکی نیستند مگر اینکه فولکور یه واژه برای همین منظور باشه والا فولکلور هست بعضی جا ها هم فولکور گفته شده . لغات من در آوردی جنبه منفی داره در یک فرهنگ و زبان البته شما مثالش رو درست زدید واژه هایی از قبیل دست ساخته های آقای مدیری (که البته بعضی هاش قشنگه) من در آوردی هستند اما ادبیات و فرهنگ فولکلوریک یک ملت جز بهترین و ارزشمندترین منابع شناخت اون مردم زبان و فرهنگه شما ببینید لغتی رو که باب کردند مثل "برو بچز "!!!!!! چقدر افتضاحه در عوض ببینید ترانه گنجشکک اشی مشی یا اتل متل توتوله من خودم اگر قدرتی داشتم قطعا جلوی واژه های من در آوردی رو میگرفتم و در ضمینه اشاعه ی فرهنگ عامه هر کاری که از دستم بیاد میکردم برای مثال همین الان با خواهرم دفتری تهیه کردم که در اون خیلی از واژه ها ترکیبات و اصطلاحات زبون خودم (کردی) که متاسفانه این تیپ از واژه ها در فرهنگ های لغت ثبت نمیشه رو جمع آوری کردیم و در حال تکمیلش هستیم . سعی میکنم اینجا هم به دوستان کمک کنم که بعضی از واژه های عامیانه رو داشته باشیم با کاربردشون دانه کولانه11th April 2007, 03:53 PMالف آپاردی - شخص زبان دراز و همه جا برو وهمه جا بيا باشد. آشغال خرده ريز و باقی مانده کثافت يا هرچيز ديگر است. اخم درهم کشيدگی صورت از اوقات تلخی. اخم وتخم اخم با اظهار تشدد و اوقات تلخی اخمو عبوس و هميشه اوقات تلخ. ادا حرکت لغو وتقليد. ادا درآوردن حرکات لغو کردن و تقليد درآوردن. اردنگ لگدی که با زانو زده شود. ارقه (يا عرقه)- شخص سرد و گرم روزگار چشيده و نادرست. اطوار ,اطفار, اطفور- ادا و حرکات لوس و بی مزه, اطوار درآوردن. اطفاری اطفوری شخصی که اطفار در می آورد. اکبير کثافت روحانی, فلاکت و آثار ظاهری آن. اکبيری کسی که اکبير اورا گرفته باشد. آلاخون و والاخون سرگردان. الدنگ لوده و بی غيرت و بی کار و بار. الش دگش مبادله. الک دولک بازی است که با دو قطعه چوب می کنند که يکی از آن دو قطعه چوب تقريبا نيم ذرع و ديگری تقريبا سه گره است و دراصفهان آن را پل و چفته گويند.الک اسم چوب کوچک و دولک اسم چوب بزرگ است. الم شنگه رجوع شود به علم شنگه. امل بزن بهادر و با استخوان. انگ انداختن چيزی را ازا قبل حساب کردن. انگل سرخر, کسی را گويند که برای بهره مند شدن از نوالی خود را به ديگران بندد. انگولک کردن سربه سر گذاشتن, با انگشت چيزی را زير و روکردن, به هم زدن, به چيزی وررفتن. اهن و تلمب افاده, سروصدا, کبر وناز. دانه کولانه11th April 2007, 03:54 PMب باباغوری کسی که چشمش از کاسه بيرون آمده باشد. بامب توسری, ضربتی که با کف دست بر روی سر کسی زنند. بامبولحقه. بامبول زدن يا سوار کردن حقه زدن. بخو کند که بر پای زندانيان زنند. بريدهشخصی را گويند که مصائب بسيار به سرش آمده و کار نيک و بد بسيار کرده است. بر زدن در بازی آس و گنجفه و غيره که با ورق می کنند عمل برهم زدن ورق هاست. برکزينت. بش انداختن نوعی از قرعه کشيدن است که اطفال در بازی به کار می بندند به اين ترتيب که يکباره با هم هرکدام چندين انگشت خود را از پشت سر جلو می آورند و بعد انگشتها را باهم شمرده و از جايی شروع به شمردن می کنند عدد آخر به هرکس افتاد آن کس برحسب قرارداد برده يا باخته است. بغ کردن عبوس شدن. بلبشو (بهل و بشو)- شلوغی که ديگر کسی به فکر کسی نيست. بلبلی (گوش)- گوش پهن و بزرگ را گويند. بنجل قطعات پارچه کهنه يا لباس کهنه را گويند. بور کسی را گويند که بخواهد خوش مزگی کند ولی کامياب نشود يا تصور می کند کار غريبی کرده ولی هيچ کس اعتنا نکند. بی پا به معنی مزخرف و بی معنی است. دانه کولانه11th April 2007, 03:56 PMپ پاييدن - ملتفت و متوجه بودن. پاتوق - مرکز, محل اجتماع, مقر, موعدگاه. پاتيل شدن - به کلی از مستی ازپا درآمدن و ديگرگون شدن. پارس کردن - فرياد کردن و حمله سگ را گويند. پتی - برهنه. پچ پچ کردن - نجوی کردن و توگوشی حرف زدن را گويند. پخ (پخت)- پهن و صاف. پخت - بخار. پخش کردن - شدن-پراکنده کردن و شدن است. پخمه - شخص کودن و نفهم را گويند. پرت (خرت و پرت)- اسباب خرده و ريزه متفرقه را گويند. پرت - بی معنی و مزخرف و لاطايل. پرت و پلا - بی معنی و مزخرف و هذيان صفت. پرسه - گردش و سياحت و دورگشتن درويشان و گدايان را برای دريوزگی گويند. پرند (چرند و)- سخنان لاطايل و بی پا را گويند. پز - شکل و وضع را گويند و ظاهرا ماخوذ از کلمه فرانسوی است. پزوا - آدم بی نوا و چرکين لباس را گويند. پشتی - کمک و يار و ياور را گويند. پشکن يا بشکن - ماليدن انگشتان را به هم می گويند درموقع عيش و طرب و رقص که صدايی از آن حادث گردد. پفيوز - به معنی قرمساق و آدم بی غيرت و بی درد و بی رگ و احمق را گويند. پک - دم است که بيشتر درمورد دخانيات گويند. پک و پز - وجنات زشت را گويند. پکر - به معنی لخت است که به انسان و حيوان هردو گفته آيد و به معنی بی عار و حقه و بی کار و لش باشد. پينکی - به معنی چرت است که بهعربی سنه گويند و اغلب نشسته و يا ايستاده دست دهد. پينکی زدن - چرت زدن است. پوچ - بی معنی و تهی و مزخرف را گويند. پوزه - چانه را گويند. پوک - تهی و بی مغز و خالی را گويند. پپه - احمق و بيهوش را گويند. پيسی - آزار و اذيت را گويند و پيسی درآوردن يا پيسی سر کسی درآوردن مصدر آن است. پيل پيلی رفتن - راه رفتن در حال خواب ومستی را گويند. پيله (شيله و-)- نادرستی و نيرنگ و حقه را گويند. پيله - به معنی آزار و تعرض مخلوط با لجوجت باشد چنان که گويند فلانی بنای پيله را گذاشت يا پيله اش گرفت به فلانی. دانه کولانه11th April 2007, 03:57 PMت تاکردن- به معنی سازش و رفتار و معامله کردن است گويند فلانی با من خوب يا بد تا نکرد. تاراندن- به معنی گريزاندن است. تار و مارکردن- به معنی تاراندن است. تپق- گرفتگی زبان است گويند زبان فلانی تپق زده به جای طفل طلف گفت. تخس- آدم شرور و شيطان را گويند. تخمه- حالت معده است که موجب سکسکه و آروق می شود. ترد- چيز لطيف و تازه را گويند مانند خيا ر ترد و غيره . تريدن- غلتيدن است. ترکه- شاخه باريک و راست را گويند. تشر- اوقات تلخی و غضب را گويند(تشرزدن) تق و لق- چيز يا اشيايی را گويندکه درست برپا نايستد و لغزان و غيرمحکم باشد. تفاله- باقی مانده ميوه و سبزی فشرده شده راگويند که شيره اش را گرفته باشند. تک- به معنی شدت است گويند تک سرما يا گرما شکست. تک- به معنی تنهاست می گويند فلانی تک ماند. تک و پوز- به معنی دک و پوز است که سر و صورت باشد در محل دشنام و تحقير گويند. تک و توک- عده کمی از اشياء يا اشخاص را گويند که از هم جدا و سوا افتاده باشند. تلان- يعنی با ناز و با افاده چنان که گويند فلانی پس از غلبه بر حريف تلان از ميدان برگشت. تلو تلو خوردن- راه رفتن در حال گيجی ومستی را گويند. تلکه تسمه- به معنی خرده ريز است گويند با اين تلکه تسمه ها نمی توان يک عمارت ساخت. تنگ و تا- آبرومندی و حفظ ظاهر است گويند فلان پهلوان با آنکه ترسيده بود خود را ازتنگ وتا نينداخت. تو- به معنی در(ظرفيت) است گويندتو بازار يعنی در بازار. توش- قدرت و قابليت و نفوذ است گويند فلانی توش بر می دارد فلان کار را بکند يعنی از دستش ساخته است. توپ زدن- به معنی تشرزدن است. توپيدن- توپ زدن است. تيپا (ته پا يا تک پا)- لگدی است که با تک پا دهند. تيرکردن- تحريک کردن است. تيله- گلوله يا گردو يا سنگی است که اطفال باآن بازی کنند. توغولی(دوقولی)- به معنی گرد و چاق است. دانه کولانه11th April 2007, 03:58 PMج جانخانی- کيسه بسيار بزرگی است از پارچه خشن(گونی)که قريب يکبار الاغ ظرفيت دارد. جخت (جهد)- عطسه دوم را گويند درمقابل ((صبر)) که عطسه اول باشد می گويند صبر آمده بود ولی بعد جخد شد. جر- يعنی لج است يعنی غضب و اوقات تلخی, گويند فلانی از بس بيهوده اصرار کرد جرم انداخت (يا جرم گرفت) جرانداختن- باعث جرشدن است. جردادن- (- زدن)- پاره کردن چيزی است مانند کاغذ و پارچه که درحين پاره شدن صدا بکند. جربزه- قابليت و شايستگی اشخاص را گويند. جرت و قوز- اشخاص سبک و بی ادب را گويند که به سر و وضع و لباس خود مغرور باشند. دانه کولانه11th April 2007, 03:59 PMجعلنقی (جولقی)- آدم بی سر و پا و بدسيما و بی اندام را گويند. جغله- در مقام تحقير آدم کوچک و ضعيف را گويند. جغور و بغور- چيز و نوشته و تصوير درهم و برهم را گويند! جفنگ- به معنی مزخرف است و بی معنی. جلد- به معنی چست و چابک و تند است. جل- به معنی فرش است. جل و پلاس- فرش و اثاث البيت کهنه و خراب را گويند. جلت- آدم بی عار و رند و قلندر را گويند. جلنبر- آدم بی سر و پا و بدلباس را گويند و به معنی خود لباس کهنه و زشت هم هست. جلز و ولز- صدای کباب شدن و سوختن چيزی را گويند مانند صدای دنبه که کباب شود و به معنی اصرار و الحاح و التماس هم آمده است. جمبوری يا جمبولی- آدم فضول و زبان باز را گويند که درهمه کار مداخله می کند. جنگولک يا جنگورک- توطئه و کارهايي را گويند که اساسش بر نادرستی است گويند اين چه جنگولک بازی است راه انداخته ای! جنجال- شلوغ و مرافعه و داد و بيداد را گويند و اشخاص تند را نيز گويند که مدام داد و فرياد راه می اندازند مثلا گويند سيد جنجال رسيد و جنجال راه انداخت و يا جنجال بلند شد. جنم- به معنی قابليت و شخصيت است گويند فلانی جنم آن را ندارد که يک کشيده به فراش حکومتی بزند. جير و وير- صدای پرندگان است و همهمه اشخاص نازک صدا را نيز گويند. جيغ- فريا د است. جيغ کشيدن- فرياد کردن است. جيم شدن- به معنی دک شدن يعنی آهسته از مجلس بيرون رفتن است. دانه کولانه11th April 2007, 04:00 PMح حالی کردن- فهماندن است. حالی شدن- فهميدن است. حشل- به معنی خطر است گويند چرا پولت را در حشل می اندازی. خ خپله- آدم يا چيز کلفت وکوتاه را گويند. خرت و پرت- چيزهای مختلف و کم بها را گويند. خر- به معنی گلو است. خرفت (خرف- خريف؟)- آدم بی ذهن و کند فهم وکم هوش را گويند. خل- به معنی ديوانه و چل است. خنگ- به معنی همان خرفت است و اغلب باهم استعمال می شوند. خيت کردن(- شدن)- کسی را در مباحثه و مجادله مغلوب نمودن و از ميدان درکردن است. خيت و پيت کردن(- شدن)- به همان معنی خيت کردن است. خيکی درآوردن- درکارها واماندن است گويند فلان کشتی گير خيکی درآورد. د داداش- به معنی برادر است. داش- مخفف داداش. داغون شدن- پريشان و متشتت شدن است. دبش- به معنی گس است مانند مزه پوست انار. دبه درآوردن- در معامله و غيره بيش از آنچه قرار بوده تقاضا نمودن است. دبنگوز- به معنی الدنگ و پفيوز است. ددر- به معنی کوچه است. ددری- شخص هرزه و بدعمل را گويند. دده- کنيز سياه را گويند. دک شدن- به معنی جيم شدن است يعنی آهسته از جايی بيرون رفتن. دک کردن- کسی را به بهانه ای از مجلس بيرون نمودن است. دک و پوز- به معنی سر و صورت زشت است و تک و پوز هم می گويند. دکل- آدم سست و بلند قد را گويند. دکيسه- از ادات تمسخر و تعجب است. دگنک- چماق کلفت است. دله- آدم شکمخوار را گويند که از خوردن هيچ چيز مضايقه ندارد, و شخصی پست طينت و گدا طبيعت را نيز گويند. دمر- به معنی پشت به هوا خوابيدن است چنان که گويند فلانی دمر خوابيده بود. دمغ- به معنی سرخورده و احمق و از خودراضی است. دنج- جای راحت و بی سرخر را گويند (گوشه دنج). دنگ و فنگ- به معنی سر و صدا و اوضاع و ترتيبات است. دول دادن- امروز و فردا کردن و به وعد و وعيد تاخير انداختن امری را گويند. ديلاق- آدم بلندقد بی قابليت را گويند. دانه کولانه11th April 2007, 04:01 PMر راستا حسينی- حرف ساده و صادق و بی ريا را گويند. رضا قورتکی- الله بختکی است که به معنی اتفاقی باشد. ريغماستی- به معنی کوچک و خرد و ضعيف و عليل است مانند بعضی بچه های گربه پس از تولد. ريغو- تقريبا به همان معنی ريغماستی است. ز زبر و زرنگ- آدم چابک و دانا را گويند. زپرتی- به معنی بی قدذتی و بی زوری است. زرت- به معنی رمق و تونايی است گويند زرت فلانی قمصور شد يعنی به کلی مغلوب و منکور گرديد. زرمدی- از ادوات استهزاء و تمسخر است گويند زرمدی قرمه سبزی. زغنبود- به معنی کوفت و آکله است و درمورد دشنام استعمال شود. زل زل نگاه کردن- بدون به هم زدن چشم خيرن نگاه کردن است. زلم زيمبو- به معنی شل و ول و خرت و پرت است. زوکشيدن- اصطلاحی است دربازی الک و دولک (اصفهانی: پل و جفته) که طرف مغلوب بايد فلان مقدار معين بدون تبديل نفس زوگويان بدود. زه زدن- از زير بار دررفتن و شانه خالی کردن و از عهده کاری برنيامدن است. زه کشيدن- حالت عصبانی شدن جراحات را گويند. زهم (بوی-)- بويی است مانند بوی تخمه و ماهی گنديده. س سدرمه- چيزی را گويند که مانند چرمی که درآب انداخته باشند سخت باشد. سر و مر- به معنی چاق و فربه است گويند سر و مر و گنده. سرتق- به معنی لجوج و مصر است. سفت- ضد شل است, چيز سخت را گويند. سقرمه- به همان معنی سدرمه است. سقلمه- ضربی است که با مشت بسته زنند درحالتی که سرانگشت شست از ميان دو انگشت سبابه و وسطی بيرون آمده باشد. سک – چوب تيز را گويند و مخصوصا چوبی که چهار پايان را بدان رانند. سک زدن- با سک راندن است و به معنی تحريک کردن و اصرار نمودن هم هست. سکندری- زمين خورنی را گويند که از گير کردن تک پا به معانی باشد و انسان با زانو به زمين افتد. سلانه- به معنی خرامان و تلان است عموما گويند که سلانه سلانه به تکرار کلمه. سلف دان- ظرفی را گويند که درآن آب دهن اندازند. سمبل کردن- سر به هم آوردن کاری را گويند که درآن دقت و مواظبتی نشده باشد. سوت کردن- چيزی را از پايين روی بام انداختن است. سوگور و ملنگ- حالت سگها را گويند که درحال تحريک به جنبش آيند و اشاره به حالتی است که به انسان دست دهد درصورتی که چيز مطلوب را به چشم ببيند ولی دستش از آن کوتاه باشد. سولدونی- به معنی هولدونی است که جای کثيف و تاريک باشد. دانه کولانه11th April 2007, 04:03 PMیه خاطر رعایت ادب بعضی از واژه هاشو حذف کردم اگر بازم بینشون بود ویرایششون کنید . بقیه شم دوستان اگر تمایلی دارند میتونن بذارند اگه هم وقت ندارند خودم خواهم گذاشت HazrateFeel11th April 2007, 09:35 PM«حرف مفت زدن». جالبه بدونيد حرف مفت زدن در زمان ناصرالدين شاه هنگامي كه تلگراف براي اولين بار به ايران آمد به كار برده شد. در اون زمان براي تشويق مردم به استفاده از اين وسيله اجازه مي‌دادند مردم به صورت رايگان يا همون مفت با اقوامشون ارتباط برقرار كنن. لطفاً اگه ممکنه مثل این دوست گلمون که مختصر و مفید به این موضوع اشاره کردند و حتی دلیل تاریخی هم آوردند، اگر مطلبی دارین برامون پست کنین و اگر ندارین سپاس یادتون نره.:rolleyes: اینقدر طولانی پست ننویسد لطفاً اگر روزی یکی از این واژه ها را درنظر گرفته و کنکاش کنین خیلی جا افتاده تره وگرنه هرکی بخواد اطلاعاتی در این زمینه ها داشته باشه به خودش زحمت نمی ده که دو ساعت تو کامپیوتر ذل بزنه.;) خوب میره کتابشو از سر کوچه می خره.:D دانه کولانه11th April 2007, 09:58 PMنوشته شده توسط ماه پيشوني کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) «حرف مفت زدن». جالبه بدونيد حرف مفت زدن در زمان ناصرالدين شاه هنگامي كه تلگراف براي اولين بار به ايران آمد به كار برده شد. در اون زمان براي تشويق مردم به استفاده از اين وسيله اجازه مي‌دادند مردم به صورت رايگان يا همون مفت با اقوامشون ارتباط برقرار كنن. لطفاً اگه ممکنه مثل این دوست گلمون که مختصر و مفید به این موضوع اشاره کردند و حتی دلیل تاریخی هم آوردند، اگر مطلبی دارین برامون پست کنین و اگر ندارین سپاس یادتون نره.:rolleyes: اینقدر طولانی پست ننویسد لطفاً اگر روزی یکی از این واژه ها را درنظر گرفته و کنکاش کنین خیلی جا افتاده تره وگرنه هرکی بخواد اطلاعاتی در این زمینه ها داشته باشه به خودش زحمت نمی ده که دو ساعت تو کامپیوتر ذل بزنه.;) خوب میره کتابشو از سر کوچه می خره.:D دوست عزیز حضرت فیل نمیدونم روی سخنتون با من بوده یا خیر البته سلائق گوناگونه داشتن تاپیک کامل فکر نمیکنم مشکلی داشته باشه این رو مینویسیم اون رو هم روی چشم ایرادی داره اینجوری؟ اینکه میفرمایید از سر کوچه نمیدونم چیکار میکنیم فکر نکنم درست باشه یه جوری زحمات دیگران رو هیچ میکنه خوب اصلا چرا اینجا ما اومدیم مطلب مینویسیم ؟ برای هر کدومش میشه یه کاری کرد دیگه تازه همچین چیزی سر کوچه ما که پیدا نمیشه آدرس بدید منم بیام اونجا چون میدونید شاید فرهنگ لغت اینا رو توش داشته باشه اما خیلی چیزای دیگه هم داره که تفکیکشون برامون خیلی دشواره و ذل زدن به کامپیوتر خیلی به صرفه تره این حرفتون خوب نبود که زدید البته ما مخلص همه بچه ها هستیم گفتم که چشم سعی میکنیم انتظارات همه رو بر آورده کنیم مثلا بد نیست بدونید اصطلاح یا ضرب المثل ماست کیسه کردن هفتاد 80 سال بیشتر نیست که رواج پیدا کرده یک روز رضا خان از بازار های تهران دیدن میکنه یه پیرزنی میاد پیشش میگه فلان بقال یا دکاندار به من ماست داده ماستش پر آبه این چه وضعشه با هم میرن پیش دکاندار و اونم قبول میکنه که آره آب توش ریخته دیگه غلطا نمیکنه منتهی رضا خان کوتاه نمیاد و به شدت با اون برخورد میکنه دمار از روزگرش در میاره از اون روز به بعد همه از ترس ماست هاشونو کیسه کردند که آبش گرفته بشه و باز از اون روز به بعد ضرب المثل ماست کیسه کردن در مورد ترسیدن و یا جازدن کسی استفاده میشه اگر علاقمند باشید و من هم وقت داشته باشم در ضمینه هم سعی میکنم در خدمت دوستان باشم البته پیشینه این ضرب المثلی که گفتم امیدوارم برام دردسر ساز نشه من فقط جنبه فرهنگیشو گفتم خواهشا کسی بهم لیبل های عجیب غریب نزنه ماه پيشوني14th April 2007, 10:02 AMدانه كولانه جان طبق تعريف مركز گسترش زبان فارسي فولكور قبل از اينكه بر پايه منطق باشد، بر گرفته ازتجربه‌هاي عادي و روزمره زندگي است. زشت يا زيبا، قديمي يا جديد به هر حال ساخته و پرداخته فرهنگ عامي مردم است. از زحمتي كه كشيديد بسيار سپاسگزارم. بسياري از اصطلاحات شما يك واژه «فولكور» است و زيبا. لطفا اگر سابقه هر كدام را مي‌دانيد برايمان توضيح دهيد. amirala14th April 2007, 10:25 AMلطفاً اگه ممکنه مثل این دوست گلمون که مختصر و مفید به این موضوع اشاره کردند و حتی دلیل تاریخی هم آوردند، اگر مطلبی دارین برامون پست کنین و اگر ندارین سپاس یادتون نره.:rolleyes: اینقدر طولانی پست ننویسد لطفاً اگر روزی یکی از این واژه ها را درنظر گرفته و کنکاش کنین خیلی جا افتاده تره وگرنه هرکی بخواد اطلاعاتی در این زمینه ها داشته باشه به خودش زحمت نمی ده که دو ساعت تو کامپیوتر ذل بزنه.;) خوب میره کتابشو از سر کوچه می خره.:D جناب دانه كولا خيلي زحمت كشيدند وجادارد دراينجا اززحماتشون تشكر كنيم چون واقعازدن كليد سپاس براي ايشان تشكر ناچيزي است جمع آوري ووقت گذاشتن براي درج اين مطالب خيلي زحمت بيشتري ازخريدن كتاب ازسركوچه دارد بازهم متشكر جناب دانه كولاوهمچنين خانم ماه پيشوني منتظر نوشته هاي تازه وآموزنده شما هستيم .sefid.18th April 2007, 03:14 AM:eek: :eek: :eek: سختباز کُن!:eek: :eek: :eek: سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 697]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن