تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835367181
فلسفه در خیابان ...مقدمه ای بر فلسفه زندگی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: s_mary17th March 2007, 12:59 PMفلسفه در خيابان؛ مقدمهاي بر فلسفه زندگي حکمت و فلسفه - فروزان آصف نخعي: مطلب حاضر برخلاف مطالب رايج، مايل است فلسفه درعهد جديد به ويژه پس از رنسانس را محصول خيابان بداند. به عبارت بهتر، برخلاف اين نظريه كه شهرنشيني و زندگي در آن را عامل پيدايش فلسفه ميداند، فلسفه خياباني معتقد است ساختار شهر، خيابان بوده كه قادراست نيازهاي جديد بشري را به نحوي دردرون خود سازمان داده به تحولات سامانه سياسي، اجتماعي و فرهنگي واقتصادي با توجه به اهميت يافتن فضا وزمان درمكاني خارج ازخانه رنگ و بويي ديگر بدهد. خيابان مسأله زندگي فلسفه خياباني معرف آن چيزي است كه اسپينوزا منكر آن بود. اسپينوزا ميگفت: به تجربه دريافتم كه همه امورعادي كه مردم در زندگي دنبال آنند بيهوده و پوچ است...؛ زيرا اشيايی که مردم برای آنها اعتبار قائلند میتوان تحت سه عنوان طبقهبندی کرد:ثروت، شهرت و لذات حسی. فکرآدمی چنان مجذوب اين سه چيز است که برای آنکه درباره خيرديگری بينديشدکم توان است. فکروقتی گرفتار لذات حسی است از کارمیافتد بدانگونه که ازتفکر درباره هرامر ديگری بکلی ناتوان ميماند. اما آيا درباره اسپينوزا وكليه متفكراني كه منكر اصل ابتناي فلسفه بر امرمسأله مداري وبه ويژه مسأله مداري اجتماعي هستند نميتوان گفت كه كماكان دردوره جزميت عقلاني قبل از رنسانس به سرمي برند؟ شايد براي توضيح اين موضوع ابتدا بايد به فهم مسأله اجتماعي بپردازيم: مسأله اجتماعي چيست؟ انديشمندان حوزه علوم اجتماعي چون ارل رابينگتن و مارتين و اينبرگ مسأله اجتماعي را «وضعيت اظهارشدهاي ميدانند كه با ارزشهاي شمار مهمي ازمردم مغايرت دارد ومعتقدند براي تغييرآن وضعيت بايد اقدام كرد». تعريف مذكورناظراست برشرايط واقعا موجود؛ وضعيتي كه مردم درچارچوب نظام ارزشي خود مسأله اجتماعي ميدانند و شمار مهمي ازآنان كه سازمانيافته وداراي قدرت اقتصادي، فرهنگي، سياسي بيشتر هستند نه تنها شرايط موجود را مشكلزا ميدانند بلكه خواستار اصلاح آن بوده و براي اصلاح آن دست به اقدام ميزنند. ازنگاه انديشمندان علوم سياسي زماني مسأله ظهور مييابد كه چتر قدرت سياسي پاسخگوي سلايق مختلف جامعه نبوده و براي موجوديت خود تمام راههاي منجر به اصلاح را مسدود ميكند. غيريتسازي به اوج خود رسيده، دايره نظام خودي هر روز تنگتر و وحدت سياسي جامعه دچار گسيختگي شده، منجر به فروپاشي نظم موجود ميشود. قبل از رسيدن مرزهاي مسأله اجتماعي به مرزهاي سياسي، ضروري است كه نظم اجتماعي درحال واگرايي، به درستي بررسي شود. شايد به همين دليل است كه ميلتون فريدمن به دنبال آن بود آدميان را ازميان همان سه عنصراسپينوزا يعني ثروت، شهرت و لذات حسي به ويژه درحوزه اقتصاد به تبيين بنشيند. ازاين رو به نظر ميرسد اصيلترين اصول فلسفي، آن اصولي باشند كه ازميان زبالههاي زندگي و بهويژه ازخيابان برخاسته باشد، اصولي كه منتهي به بازيافت زباله ميشوند. اين جمله تابه آخر راهنماي اين مقاله خواهد بود. يادمان نرود، اصولي كه به بازيافت زباله منتهي ميشوند. اسپينوزا به لذت عقلاني ما ميافزايد اما مفهومی که از فلسفه وي وديگران در ذهن نقش ميبندد، موضوعی مجرد، تجملی و بريده از دنيای مادی است. اين فلسفه با واقعيتهای عينی جهان خارج از ذهن رابطه مشخص وعينی ندارد. اما بايد سير تكامل آنان را بياموزيم تا ازميان آشغالهاي ذهني به آشغالهاي خيابان دردنياي مدرن برسيم. دردنياي سنتي جايي براي فلسفه زندگي و فلسفه خياباني وجود ندارد. درغرب هم اگر وجود دارد درمعرض مسخ شدگي قراردارد. با اين همه به فلسفه زندگي توجه شد. هنري برگسن، برنده جايزه نوبل براي ادبيات، نظريه پرداز «فلسفه زندگي» است. به نظر او زندگي انسان غربي قرباني عواقب دوره مدرنيته شده. او از جمله نتايج منفي عصر مدرنيته را استعمارگري كشورهاي اروپايي، استثمار زحمتكشان، آلودگي محيط زيست، ازخودبيگانگي و فردگرايي انسان، تهديد جنگهاي جهاني، دنباله روي كوركورانه از علم و صنعت، ماده گرايي سودجويانه، ناسيوناليسم و... ميداند. يعني زندگي انسان از نظر ذهني با فلسفه – و از نظر عيني با هستي، بيگانه و دشمن شده است. اوفلسفه زندگي را فلسفه همراهي انسان مدرن ناميد و ميگفت وظيفه فلسفه است كه زباني ادبي و شاعرانه كشف كند تا واقعيات را به شكل پروسه و حركت توصيف كند. درنظر برگسن، فلسفه زندگي، اعتراض به سرمايه داري و عواقب آن است. مشهورترين جمله برگسن، اين بود كه ميگفت، زندگي يك نهر و رودخانه حركت زنده و نشاط آور است. نشاط و نيرو و حركت را، ميتوان هميشه در رودخانه زندگي مشاهده كرد. شايد همين رويكرد غرب است كه ميشل فوكو، فيلسوف فرانسوي را وادار ميسازد تا بگويد غرب با تكيه بر عقل گرايي و اومانيسم ذهني خود، از اوايل قرن گذشته به تعريف تروريستي از انسانهاي نوگرا پرداخته وآنان را به بهانههاي گوناگون، يا روانه زندان، تيمارستان، بيمارستان، تبعيد و بازداشتگاه كرده و يا در سر هر چهارراه، كوچه و خيابان و مكاني، با نصب كردن دوربينهاي مخفي و ويدئو، انسان را به اتهام تروريستي، همه جا زير نظر گرفته است. مفروض فوكو دراين بيان خياباني است كه اشغال شده است. با اين همه او همچون نيچه در جستجوي «شكل خاصي» يا شكل ديگري از زيستن بود. در نظر او، فلسفه يعني چهارچوبهاي فكري و ارزشي، براي اينكه انسان بتواند جور ديگري زندگي كند. فوكو ميگفت كه فلسفه، جنبشي است كه با كمك آن، انسان خودرا آزاد يا حقايق قديمي را بياعتبار ميكند. چهار متفكر ساختارگراي مشهور قرن گذشته، فوكو، بارت، ولوي اشتراوس بودند. ساختارگرايان فلسفي در يك موضوع باهم وحدت نظر داشتند؛ آنان همچون سارتر، مخالف فلسفه ذهنگرا و جانبدار زندگي، سياست، و هستي شدند و زمينه تحقيقات آنان، پيرامون «گفتمانهاي ساختاري شده» بود. آنان ميخواستند كه پروسه تشكيل و نقش ساختارهاي اجتماعي-انساني را روشن كنند؛ تا اينكه سرانجام فلسفه ساختارگرايي، خود، علم زده و به فلسفه فرماليسم، ختم شد. ازاين روفوكو بعدها خودرا نه تنها ساختارگرا ندانست بلكه در مبارزه با آن كوشيد. تا جايي كه امروزه فوكو و هم قطاران فرانسوياش مانند لاكان، دريدا، و دلوز را «پسا ساختارگرايان» مينامند . ازمنظر پسا ساختارگرايان «گفتمان» در بحث و جلسات كلان و عمومي است كه در چهارچوب آنها، بين انسانها، ارتباط و تماس برقرار شده و درفرآيند گفتمان به خانواده، جسم، اخلاق، و سازمان و انسان اعمال قدرت ميشود. بهقول نيچه، در گفتمانها نيز «اراده» براي بهقدرت رسيدن وجود دارد. اما گفتمان فوكويي نيز در زندگي روزمره با زمينه مناسبات و روابط، داراي معنا خواهد بود. روابطي كه ازدرون خود نوع نظام مبادله كالايي را محتوا ميدهد. در روابط و زمينههاي گفتماني، مردم فرودست، ازميان ديدهنشدنها ومورد محاسبه قرار نگرفتنها سر به عصيان برميدارند. زيراتنها دراين زمان است كه ديده ميشوند. ازميان خشونت، آتش و دود و رگهاي بالا آمده گردنها كه نشان از بيقدرتي آنان ميكند. مانند تروريستهايي كه در برابر نظام فراطبقه جديد جهاني، تنها ابزار خود را انتحار ميبينند وبس. به زعم رورتي، فارستر با بيان خودش، بياني كه رقت را با بيزاري ازخود درميآميزد ميگويد: «ما دلواپس مردم بسيار فقير نيستيم. آنها درخور انديشيدن نيستند... اين داستان درباره آدمهاي اصيل يا كساني است كه ناچارند وانمود كنند اصيلاند». نداشتن پول، نداشتن شايستگي صحبت كردن ونداشتن شايستگي رابطه داشتن است. نداشتن پول، نداشتن امكاني براي عشق است. مردم بسيار فقير، كساني كه در مغاك اند، مردمي كه به قول «برشت» درتاريكي زندگي ميكنند، نه استطاعت عشق دارند، نه شايستگي مصاحبت. بنابراين اين دسته ازمردم ازعرصه گفتمان بدورند. مسائل آنان برروي آنتنها نميرود. به همين دليل اين نوع فلسفه ورزي با همه جذابيتهايي كه دارد، قادر نيست ازحوزه گفتمان به حوزه خيابانهاي حومه پاريس يا لوس آنجلس سرازير شود. اين درحالي است كه مدرنيسم، زادگاه اصلي اش خيابان است. علت اين كه اين نوع فلسفه با سياست خياباني مرتبط نيست، اين است كه قادر نيست مردم خيابان را تشويق كند تا تصويري ازخود داشته باشند. به عبارت ديگر فلسفه سياسي ناشي ازتئوري گفتمان، قادرنيست مردمي را كه مجبورند براساس فقرشان، سوار اتوبوس شوند (ونه ازسررفاه كه براساس ضرورتهاي زيست محيطي اقدام به اين كارمي كنند)، درموقعيت آشتي قرار دهد؛ آنان با انباني تهي، وعدم تصويري قدرتمند ازخود چگونه قادرند به اين كار اقدام كنند؟ ازاين رو آن چه ازفلسفه مراد ميكنيم، نه كاملا از ديدگاه برگسن است و نه فوكو. اين فلسفهاي است كه اززمينهاي جزييتر يعني ازخيابان برميخيزد. از اين منظر هويت جمعي نيزازخيابان برمي خيزد. هويتي كه ميتواند ازثروت طلبي، شهرت و ديگر لذات حسي فراهم شده باشد، اما آدمياني كه درحوزه شهر زندگي ميكنند به ناچار درپرتو آن قرار ميگيرند. آنچنان كه بسياري از آدميان دربرابر فوق طبقه جهاني رورتي قرار ميگيرند، فوق طبقهاي كه به زعم رورتي همه تصميمهاي مهم اقتصادي را ميگيرد، ... و پولي كه اين طبقه انباشته كرده به سادگي براي اهداف غيرقانوني مصرف ميشود. شهر تاريخچه گسترش شهرهايي با تفكيك ساختي، به دوره صنعتي بازمي گردد. تمايزاساسي ميان شهر قديم و جديد دراين است كه به دليل ثقل تأمين معيشت درحوزه كشاورزي، و گاه يكي بودن محل توليد با محل زندگي، محل رفت و آمد نيروي كار، رشد اساسي نداشت. اين مفهوم شهر دردوره صنعتي است كه محل كار و توليد را ازمحل زندگي جدا ميسازد و سامانه ديگري براي آن درنظر ميگيرد. براساس نظريه لوييس ورث، ويژگي عمده اجتماعي شهر شامل اندازه جمعيت، تراكم جمعيت، وعدم تجانس درجمعيت شهري است. افزايش تقسيم كار وتحرك وسيع اجتماعي، نقش عمدهاي در ايجاد عدم تجانس شهري دارند. اين عدم تجانس منجربه ايجاد مكانيسمهاي جديدي براي تأمين معيشت شد. جريان صنعتي شدن وپيامدهاي انقلاب صنعتي، دنبال زمينهها وروشهايي بود تا ازآن طريق چرخه اقتصاد صنعتي بهتر عمل كند. يعني كالاها زودتر به پول تبديل شوند وازآن طريق چرخه اقتصادي تداوم پيدا كند. اما آن چه كه ميتوانست دراين زمينه نقش موثري ايفا كند، نياز به مكاني بود كه بستراين فعاليتهارا تأمين كند. خيابان بستر اصلي زندگي مدرن را فراهم ميكرد. خيابان خيابان اشغال كننده مكان است. مكاني كه محل ساختن نيازهاي جديد ورفع نيازهاي قديم است. خيابان به معناي كهن آن محلي براي عبورنيست، خيابان محلي براي احيا وخلق آثار جديد و مشروعيت بخشيدن به دولت ويا مشروعيت ستاندن ازآن است. خيابان محل تنازع بقاء رژيمهاي سياسي است. يك رژيم سياسي اگر اهرمهاي دخالت خود را ازخيابان جمع كند، بايد گفت كه ساقط شده است. جنبشهاي اجتماعي سعي دارند رژيمهاي سياسي را درحاكميت براين بخش اززندگي به عقب برانند، و درصورت پيشروي بايد گفت به موفقيت بزرگي نايل شدهاند. انقلاب اسلامي، خيابانها را به عرصه قدرت خود تبديل كرده بود، انقلابهاي سرخ ونارنجي نيز ابتدا بر خيابانها سيطره يافتند. حكومت نظامي هم ازخيابانها آغاز ميشود. درشيلي كاخ رياست جمهوري با تصرف جادهها وخيابانها سقوط كرد، كاميون داران كه عرصه جادهها و خيابانها را درمي نورديدند، براهميت اين عرصه براي سقوط آلنده آگاه بودند. اما درحوزه اجتماعي به ميزاني كه ضعيف ترين اقشار درخيابانها مستقر بوده و با به دست آوردن معيشت آبرومندانه برآن حكمفرمايي كنند، بايد گفت سامانه خيابانها كه درآنها گروههاي ذي نفع به صورت تعيين كنندهاي پراكندهاند، عادلانهتر شكل گرفته است. اما هنگامي كه خيابان، عرصه تاخت وتاز گروه ويژهاي قرار ميگيرد، با توجه به علايق گروه مورد بحث، ضعيفترين گروه مخاطب چه درعرصه شغلي وچه درعرصه مشتريان، مورد ستم واقع ميشود ودر واقع نظام سياسي واجتماعي نيز كه مبتني است بر نظام تنبيه و پاداش، ازهمين منظر شكل ميگيرد. درجامعهاي كه شاخص پول تعيين كننده تمام ارزشهاي اجتماعي است، اين طبيعي است كه كودكان و زنان جزء گروههاي تحت ستم اجتماعي قرار خواهند گرفت. اگركودكان و زنان بنا برقدرت واقعي خود ازخيابان سهم ببرند بيترديد حاكي ازنظام عادلانه توزيع ثروت، منزلت و قدرت خواهد بود. اماهرگاه كودكان گل فروش يا زنان ويژه، نماد برجستهاي درخيابان داشته باشند خاكي ازآن است كه اختلال جدي درنظام عادلانه توزيعي وجود دارد. ازاين روبه خيابان آمدن اين دسته ازگروههاي اجتماعي نيز به مرور در زمره تابوهاي اجتماعي قرار خواهد گرفت. تقسيم ناعادلانه خيابان، با توجه به ارزشهاي ديني ومذهبي، منجر به ستمي ميشود كه ميتوانيم ازآن به عنوان نقض حقوق توسط توانگران نام ببريم. توانگران دراين جا به زعم ماركس طبقهاي هستند كه درارتباط با دولت، منافع متقابلي را شكل داده و از اين منظر دولت طبقاتي را با توجه به ابزارهايي كه طبقه مسلط دراختياردارد، شكل ميدهندودرتجاوز به حقوق شهروندان برتوان خود روز به روز ميافزايند. به زعم ميل دركتاب درباب آزادي، اگر سد نيرومندي ازاعتقاد اخلاقي دربرابر اين قبيل عادات ناپسند قرار نگيرد، همراه با گسترش دولت براي مقابله با فشارهاي عصر جديد، ميتوان شاهد تجاوزات بيشتري به حريم آزادي شهروندان بود. با اين همه فلسفه زندگي كه ازتئوريهاي طرفدار حقوق شهروندي به دست ميآيد يك امر مسلم است وآن اين كه سهم اقشار مختلف ازجمله زنان، كودكان، كارگران، و... دراين نقض حقوق قابل درك نبوده، حتي براي تئوريسينهاي ليبرال ودموكراتي كه به دنبال تأمين آزادي بودند. چه بسا آنان به دنبال تحقق اين امر براي آن دسته ازشهرونداني بودند كه صدايشان قابل شنيدن بود، كساني كه ميتوانستند ماليات بپردازند ومالك باشند. دراين صورت آشكار بود كه خيابان درتملك چه كساني بوده و امنيت خيابان چه مفهومي داشته است. به عبارت ديگر اگر كودكي درانقلاب بزرگ صنعتي، درلابهلاي چرخ كارخانهها جان ميباخت، تنها اظهار تاسف دراينباره كافي بود تا بتواند روح به غليان آمده نظام بورژوازي را تسلي خاطر بدهد. بنابراين سهم كودكان وزنان وكارگران ازخيابان، جزتأمين منافع متقابل ناشي ازرابطه دولت و طبقه جديد نيست. فلسفه سياسي موجود دراين باره نيزحاكي ازنظمي است كه ازميان آن، صداهاي ضعيف هيچ گاه شنيده نميشود. به زعم «هلد» ازنظرماركس درباره رابطه دولت وطبقه دونگاه ميتوان استنباط كرد: ابتدا نگاهي كه تاكيد دارد دولت به طورعام ونهادهاي بوروكراسي به طورخاص، ميتوانند اشكال مختلفي به خود بگيرند ومنبع قدرتي را پديد آورند كه لزوما پيوند مستقيمي با منافع نداشته يا دركوتاه مدت به طور مشخص تحت كنترل طبقه مسلط نباشد. به موجب اين برداشت، دولت، صاحب قدرتي است كه تا اندازهاي مستقل ازطبقه حاكم است. اما نظرگاه دوم كه درنگاه ماركس جايگاه برجسته تري دارد حاكي ازآن است كه دولت وبوروكراسي دولتي، ازابزارهايي طبقاتي اند كه به منظور هماهنگ كردن جامعه تقسيم شده به نفع طبقه حاكم پديد ميآيد. به نظر ميرسد كه ماركس ازاهميت نگاه اول خود غفلت كرده باشد. اين غفلت ازآن جايي نشات ميگيرد كه خيابان به تنهايي پرورنده و حامي نظم دولتي نيست، بلكه مهمتر ازآن به كساني كه آن را دراشغال خود دارند درنهايت وفادارتر است. خيابان با آن كه دريك توزيع ناعادلانه به سر ميبرد، با اين همه حامل اين واقعيت است كه دراشغال بوروكراسي دولتي، مالكان، كارگران، صاحبان صنايع ومشاغل پست است. ماركس صريحا ميگفت كه بوروكراسي وجدان دولت است. ماركس درتقابلي مشخص با هگل، وچهرههايي ازقبيل جان استوارت ميل، بوروكراسي يا پيكره كاركنان دولت را«جامعه بسته ويژهاي دردرون دولت قلمداد ميكرد كه قدرت يا توانايي خود را ازطريق رمز وراز ميگستراند». با اين همه بعيد به نظر ميرسد ماركس از درك اين موضوع غافل بوده باشد كه خيابان به عنوان مظهر جامعه، انتقام خودرا درميان انواع بهره كشي، به اشكال گوناگون ميگيرد. به عبارت ديگر طبقات فرودست كه چارهاي جز اشغال خيابان ندارند، با نفوذ دربوروكراسي دولت، خود را وارد حساس ترين موضع قدرت ميكنند، اين روش نيزازطريق «نوعي اعتراف به وفاداري بوروكراتيك» صورت ميگيرد. به صورتي كه آنان وارد مدار بسته قدرت شده و به اين نحو سعي ميكنند تا تعيين كنندگي خود را به نحو آشكار، بنمايانند. به نظر ماركس درحوزهاي كه هگل ازآن تحت عنوان «منافع مطلقا همگاني دولت» ياد ميكند، چيزي به جز«نظام اداري بوروكراتيك» وتضادهاي حل نشده وجود ندارد. ماركس تاكيد ميكند كه دستگاه دولت، هم يك «سازمان انگلي» درجامعه مدني وهم يك منبع مستقل عمل سياسي است. لذا در توصيف رژيم بناپارت مينويسد: «اين قوه مجريه، با سازمان عريض وطويل بوروكراتيك ونظامي آن، با دستگاه دولتي مبتكر آن، قشرهاي وسيعي را درخود جاي داده است».... درنظام بوروكراتيك، موقعيت شغلي فردبوروكرات اهميت پيدا ميكند، وتبعيت كوركورانه ازكساني كه مقامات بالا را اشغال كردهاند به ضرورت تبديل ميشود، منافع دولت به نوعي هدف خصوصي ويژه بدل ميشود، اما نه هدف دولت بدين ترتيب تحقق مييابد ونه قابليت آن تضمين ميشود؛ زيرا عاليترين مرتبه اين نظام، درك موارد خاص را به پلههاي پايينتر واگذار ميكند و ازسوي ديگر اين مراتب پايين نيز دريافت مراتب بالا را ازموارد عام (منافع عمومي) معتبر ميشمارند وبه اين ترتيب يكديگر را فريب ميدهند(هلد-185). چرخه فريب به اين طريق به مكانيزم اضمحلال دولت تبديل ميشود وبه اين طريق فرودستان دربدنه بوروكراسي، مستقل ازدولت، به اشغال تمام وكمال خيابان، ازطريق نفوذ درنهادهاي رسمي ميپردازند. دولت نيز كه زماني گمان ميكرد اين حوزه، ابزار اصلي اش براي حكم فرمايي محسوب ميشود، درعمل، دچارتعارضات ناشي ازسلطه شده، مجبور ميشود براي رهايي ازتخريب بيسابقهاي كه توسط مردم صورت ميپذيرد، با مشاركت آنان درحوزه جامعه مدني، وپذيرش استقلال آنان، سهم آنان را بپردازد. به عبارت ديگر مردم با آن چه سلطه برخيابان ناميده ميشود، ضمن پذيرش قواعد منازعه بادولت، آن را دربي سابقه ترين مبارزه، به نبرد فرسايشي مياندازند كه دولت براي رهايي از چنگ آن چارهاي جز كوچك شدن وپذيرش سهم مردم درقالب رفتارمدني ندارد. اين جاست كه بايد گفت خيابان به عنوان يك عنصر مهم وحياتي عصرمدرن كماكان با الزاماتي كه به همراه ميآورد، قادر است، براي استمرار بخشيدن به حيات خود، فضاهايي را به آدميان تحميل كند كه بيگمان درپرتو آن هرنظام سياسي خود را مجبورمي بيند براي حفظ بقاء خود، به الزامات خيابان، تحت عنوان فلسفه خياباني تن بدهد. فلسفهاي كه درمسير تكاملي خويش همواره درجهت شفاف سازي بيشتر، وگسترش چتر فلسفه سياسي ازجمله به حساب آوردن اقشار فرودست ازجمله كارگران، زنان وكودكان ونهادينه سازي حقوق اقليت عمل كرده است. اين دستاوردها جز ازميان زبالههاي خيابان كه اسپينوزا ازآن با عناويني چون شهرت، ثروت، ولذات حسي ياد ميكند وآن را مذموم ميداند، آن هم به قصد بازيافت، به دست نميآيد؛ زيرا اينها گمشدههاي فرودستان و نيروهاي خارج ازقدرت به شمار ميروند منابع: 1 - دايره المعارف دموكراسي، سيمور مارتين ليپست، گروه ترجمه، انتشارات وزارت امورخارجه. 2 - زندگي سراسر حل مسأله است، كارل ريموند پوپر، ترجمه شهريارخواجيان، نشرمركز. 3 - مدلهاي دموكراسي، ديويد هلد، ترجمه عباس مخبر، انتشارات روشنگران. 4 - فرهنگ انديشه انتقادي، ازروشنگري تا پست مدرنيته، مايكل پين، ترجمه پيام يزدانجو. 5 - فلسفه اميد اجتماعي، ريچارد رورتي، ترجمه عبدالحسين آذرنگ، نشرني. 6 - نظريه جامعه شناسي دردوران معاصر، جورج ريتزر، محسن ثلاثي، نشرعلمي. 7 - رويكردهاي نظري هفتگانه دربررسي مسايل اجتماعي، ارل رابينگتن. مارتين واينبرگ، ترجمه دكتر رحمت الله صديق سروستاني سینا اسایش12th March 2008, 10:41 PMسلام از شما به خاطر این مطلب ممنونم. دریچه دیگری بود که گشودید. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 513]
صفحات پیشنهادی
فلسفه در خیابان ...مقدمه ای بر فلسفه زندگی
17 مارس 2007 – فلسفه در خیابان ...مقدمه ای بر فلسفه زندگی-s_mary17th March 2007, 12:59 PMفلسفه در خيابان؛ مقدمهاي بر فلسفه زندگي حکمت و فلسفه ...
17 مارس 2007 – فلسفه در خیابان ...مقدمه ای بر فلسفه زندگی-s_mary17th March 2007, 12:59 PMفلسفه در خيابان؛ مقدمهاي بر فلسفه زندگي حکمت و فلسفه ...
فلسفه همچون زندگي (2)
فلسفه همچون زندگي (2) نويسنده: سيد جمال الدين مير شرف الدين سعادت به مثابه بنياد .... اما دليل اصلي اي كه ارسطو بر اساس آن معتقد است كه دانايي نخستين، تنها دانشي است كه ..... فلسفه در خیابان ...مقدمه ای بر فلسفه زندگی 17 مارس 2007 – مقدمه ای بر فلسفه زندگی-s_mary17th March 2007, 12:59 PMفلسفه در خيابان؛ مقدمهاي بر .
فلسفه همچون زندگي (2) نويسنده: سيد جمال الدين مير شرف الدين سعادت به مثابه بنياد .... اما دليل اصلي اي كه ارسطو بر اساس آن معتقد است كه دانايي نخستين، تنها دانشي است كه ..... فلسفه در خیابان ...مقدمه ای بر فلسفه زندگی 17 مارس 2007 – مقدمه ای بر فلسفه زندگی-s_mary17th March 2007, 12:59 PMفلسفه در خيابان؛ مقدمهاي بر .
فلسفه در ...
معرفی دو کتاب فلسفی«فلسفه» نزد عوام علم پیچیده و دشواری است که همهکس توانایی درک و فهم آن را ندارد. ... کتاب نخستین اثر از مجموعه ی «مواجهات» انتشار روزبهان است که مقدمه ی ویراستاران این ... فلسفه در خیابان، در سه بخش به بررسی اندیشه ای فوکو و بودریار در اموری چون سیاست – خوانش فلسفی و. ... از دست دادن ،قسمتی از زندگی ...
معرفی دو کتاب فلسفی«فلسفه» نزد عوام علم پیچیده و دشواری است که همهکس توانایی درک و فهم آن را ندارد. ... کتاب نخستین اثر از مجموعه ی «مواجهات» انتشار روزبهان است که مقدمه ی ویراستاران این ... فلسفه در خیابان، در سه بخش به بررسی اندیشه ای فوکو و بودریار در اموری چون سیاست – خوانش فلسفی و. ... از دست دادن ،قسمتی از زندگی ...
تبيين حقيقت نماز و فلسفه ي وجوب اين فريضه
تبيين حقيقت نماز و فلسفه ي وجوب اين فريضه نويسنده: مهين قرائت خيابان چکيده ... در اين ميان نماز از اهميت فوق العاده اي برخوردار است تا حدي که پيام. ... کليد واژه : نماز، فريضه، وجوب، احکام مقدمه: نماز، خداي بزرگ به مقتضاي ربوبيت خود، .... انجام کارهايي که انسان را به هدفش نزديک مي کند و ترک کارهاي بيهوده فلسفه ي زندگي اوست.
تبيين حقيقت نماز و فلسفه ي وجوب اين فريضه نويسنده: مهين قرائت خيابان چکيده ... در اين ميان نماز از اهميت فوق العاده اي برخوردار است تا حدي که پيام. ... کليد واژه : نماز، فريضه، وجوب، احکام مقدمه: نماز، خداي بزرگ به مقتضاي ربوبيت خود، .... انجام کارهايي که انسان را به هدفش نزديک مي کند و ترک کارهاي بيهوده فلسفه ي زندگي اوست.
سيد حسین نصر
زندگی سید حسین نصر در سال ۱۳۱۲ به دنیا آمد. پدرش، سید ولی اله، ... ای نزدیک خانه خود در خیابان جمهوری گذرانید. ... ای درخشان فارغ التحصیل شود. تحصیلات ... از همکاران اصلی هانری کربن در تهیه کتاب «تاریخ فلسفه اسلامی» بوده.است ... ۱۱- جلال الدین رومی، شاعر و حکیم والامقام ایرانی ۱۲- مقدمه.ای بر اصول جهان شناسی اسلامی ۱۳- نیاز به ...
زندگی سید حسین نصر در سال ۱۳۱۲ به دنیا آمد. پدرش، سید ولی اله، ... ای نزدیک خانه خود در خیابان جمهوری گذرانید. ... ای درخشان فارغ التحصیل شود. تحصیلات ... از همکاران اصلی هانری کربن در تهیه کتاب «تاریخ فلسفه اسلامی» بوده.است ... ۱۱- جلال الدین رومی، شاعر و حکیم والامقام ایرانی ۱۲- مقدمه.ای بر اصول جهان شناسی اسلامی ۱۳- نیاز به ...
سگ رفت خوک آمد (1385
خوک آخرین حلقه دوازده گانه سال هاست و در بطن خود زندگی دوباره با تمام شور و شرش را دارد. هرچه تلخی و .... مطالب پیشین. فلسفه در خیابان ...مقدمه ای بر فلسفه زندگی ...
خوک آخرین حلقه دوازده گانه سال هاست و در بطن خود زندگی دوباره با تمام شور و شرش را دارد. هرچه تلخی و .... مطالب پیشین. فلسفه در خیابان ...مقدمه ای بر فلسفه زندگی ...
فلسفه پوشش در اسلام
فلسفه پوشش در اسلام نويسنده:علامه شهیدمرتضی مطهری(رحمت الله علیه) ... روشن است که اگر انسان مسالهای را از اول خرافه فرض کند،توجیهی هم که برای آن ... ابن خلدون در مقدمه خویش فصلی دارد تحت عنوان«فصل فی الحجاب کیف یقع ..... باعثسستی روابط زوجین و دلسردی آنان گرددبه حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد.
فلسفه پوشش در اسلام نويسنده:علامه شهیدمرتضی مطهری(رحمت الله علیه) ... روشن است که اگر انسان مسالهای را از اول خرافه فرض کند،توجیهی هم که برای آن ... ابن خلدون در مقدمه خویش فصلی دارد تحت عنوان«فصل فی الحجاب کیف یقع ..... باعثسستی روابط زوجین و دلسردی آنان گرددبه حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد.
سید ابوالحسن رفیعی قزوینی از منظر آیت الله سید رضی شیرازی
عرض شود كه من چون می خواستم فلسفه بخوانم و قبلا هم منظومه و اشارات را خوانده بودم، ... درس فقهی ایشان در حقیقت یك درس حاشیه ای بود، اما درس متن و اصل، درس اسفار بود. ... جنابعالی در مقدمه اسفار عن الاسفار ذكر كرده اید كه از چند نفر متأثر بوده اید، یكی مرحوم .... اساتید عرفانی ایشان در تهران بودند، به خود من گفته بودند كه در خیابان سید ...
عرض شود كه من چون می خواستم فلسفه بخوانم و قبلا هم منظومه و اشارات را خوانده بودم، ... درس فقهی ایشان در حقیقت یك درس حاشیه ای بود، اما درس متن و اصل، درس اسفار بود. ... جنابعالی در مقدمه اسفار عن الاسفار ذكر كرده اید كه از چند نفر متأثر بوده اید، یكی مرحوم .... اساتید عرفانی ایشان در تهران بودند، به خود من گفته بودند كه در خیابان سید ...
مختصري در باره كشور فنلاند
به علت نامساعد بودن آب و هوای شمال فنلاند، اکثر مردم در جنوب کشور زندگی میکنند. ماهیگیری از منابع ... فلسفه در خیابان ...مقدمه ای بر فلسفه زندگی · سگ رفت خوک آمد ...
به علت نامساعد بودن آب و هوای شمال فنلاند، اکثر مردم در جنوب کشور زندگی میکنند. ماهیگیری از منابع ... فلسفه در خیابان ...مقدمه ای بر فلسفه زندگی · سگ رفت خوک آمد ...
او می خواست جور دیگری زندگی کند
او می خواست جور دیگری زندگی کند نويسنده: گلستان جعفریان 1توی محله «خسروی ... همه فلسفی و دینی بودند: «کلیات فلسفه» اثر ریجارد پاپکین ،«فلسفه چیست؟ ... که هوا خنک می شد،دوچرخه اش را بر می داشت و می رفت توی خیابان های خلوت پر درخت. ... محسن جهانگیری ،«عمل صاحل از دیدگاه قرآن » شهید باقر صدر،«مقدمه ای بر صحیفه ی ...
او می خواست جور دیگری زندگی کند نويسنده: گلستان جعفریان 1توی محله «خسروی ... همه فلسفی و دینی بودند: «کلیات فلسفه» اثر ریجارد پاپکین ،«فلسفه چیست؟ ... که هوا خنک می شد،دوچرخه اش را بر می داشت و می رفت توی خیابان های خلوت پر درخت. ... محسن جهانگیری ،«عمل صاحل از دیدگاه قرآن » شهید باقر صدر،«مقدمه ای بر صحیفه ی ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها