واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: Rainyboy21st February 2007, 11:39 PMداستان زندگی سرگئی برین ، یکی از رؤسای گوگل مقاله جالبی جالبی درباره زندگی سرگئی برین دیدم ، چون متن این مقاله طولانی است ، ترجمه آن را در چند قسمت (احتملا چهار قسمت) در وبلاگ میآورم. چه اشکالی دارد که یک وبلاگ هم ترجمه به صورت پاورقی داشته باشد! البته ترجمه بنا به ملاحظاتی کامل نخواهد بود و فقط شامل زندگی خصوصی و سیر پیشرفت سرگئی برین در گوگل و نحوه کار وی خواهد بود. عکسها را شخصا از منابع دیگر اضافه کردهام. لطفا از درج کامل یا ناقص این ترجمه –گرچه قابل نیست و حتما اشکالاتی دارد- در وبلاگها و سایتها خودداری کنید. بدیهی است که لینک و همچنین درج ترجمه در نشریات کاغذی با ذکر منبع ، نه تنها خالی از اشکال است ، بلکه موجب سپاس هم خواهد بود. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند در «گوگل پلکس» با جستجوی کمی میتوانید دفتر سرگئی برین را پیدا کنید. دفتر سرگئی برین در گوشه دنجی از ساختمان شماره 43 ، در محوطه گستردهای نزدیک ضلع جنوبی خلیج سانفرانسیسکو قرار گرفته است ، بعد از ردیفهایی از پارتیشنهای رنگآمیزیشده و محلهای ملاقات ، میتوانید دفتر 211 را ببینید که نمای بیرونی نامشخصی دارد و از چشمهای عموم دور نگه داشته شده است. گرچه برای ورود به دفتر باید پیچ و خمهایی را رد کنید ولی آنطور که انتظار میرود از دفتر بنیانگزار یک شرکت 150 میلیارد دلاری ، به وسیله درها و دربانها محافظت نمیشود. سرگئی 33 ساله دفترش را با لری پیج شریک است ، لری پیج 34 ساله همکار سرگئی در گوگل ، هم دانشگاهی ترک تحصیل کرده وی در استانفورد در مقطع Ph.D و دوست میلیاردرش است. همکاری سرگئی و لری از 8 سال پیش شروع شد یعنی زمانی که آنها در یک گاراژ در «منلو پارک» کالیفرنیا دفتری محقر داشتند. از آن زمان به بعد گوگل از قالب یک شرکت تازهکار به درآمد و به بزرگترین شرکت رسانهای دنیا تبدیل شد. گوگل ، شرکتی که جستجو در اینترنت را آسان و حتی مفرح کرده است ، ارزش سهامی معادل 513 دلار به ازای هر سهم دارد و بر این اساس میتوان آن را از دیسنی ، جنرال موتورز و مکدونالد بزرگتر دانست. گوگل به این ارتقای قابل توجه ، با متحول کردن نحوه جستجوی مردم در اینترنت دست یافته است. تا پیش از اینکه سرگئی و برین کار خود را شروع کنند ، جستجو در اینترنت مثل یافتن سوزنی در انبار کاه بود ، اما این دو با تحلیل لینکهای بین صفحات اینترنتی باعث شدند نتایج جستجو بر اساس تناسب آنها انجام شود. وقتی قدم برمیدارید و از درهای شیشهای به داخل دفتر میروید ، مثل این است که وارد یک اتاق بازی شدهاید که برای آدمهای بالغ مشتاق فنآوری ایجاد شده. ردیفهایی از مانیتورهای صفحه تخت براق که در یک دیوار دفتر جاگذاری شده ، اطلاعات مهم مثل ایمیلها ، تقویمها ، اسناد و طبیعتا موتور جستجوی گوگل را نشان میدهند ، گیاهان سبز متناسب با دفتر و یک تصفیهکننده هوا به جریان اکسیژن در دفتر کمک میکنند و «مدیسین بال»ها به عنوان یک محل نشستن متحرک مورد استفاده قرار میگیرند. در بالای دفتر در یک نیمطبقه خصوصی که با چمن مصنوعی مفروش شده و صندلیهایی مجهز به ماساژ دهندهای الکتریکی وجود دارد که محل مناسبی برای سرگئی و لری به و جود میآورند و میتواند محل مناسبی برای پذیرایی از میهمانان و جایی برای نظارت این دو بر کارناوال نوآوریهایی باشد که در پایین دفتر در حال انجامند. به نظر میرسد این محل برای سرگئی که نمیتواند در یک محل بدون تحرک بنشیند ، ضروری باشد. سرگئی ظاهری آراسته و چهرهای با جذابیت پسرانه دارد ، شانههایش کمشیب هستند ، همه اینها به وی ظاهری با آرامش میدهد ، سرگئی با این ظاهر و با انرژی تمامنشدنی در گوگلپلکس بالا و پایین میرود ، وی موهایی سیاه ، چشمانی نافذ و شوخطبعی شیطنتآمیزی دارد که غالبا باعث میشود اطرافیانش از حالت محافظهکارانه دربیایند. در یک روز کاری عادی سرگئی جین ، کفش ورزشی و تیشرتهای مشکی مناسب میپوشد ، این ظاهر وی در مغایرت با اهداف و نیات جدی و گاه تهاجمی است که او در سر میپروراند. این جدیت در طی نشستهای استراتژیک هفتگی آشکار میشود ، یعنی جایی که سرگئی و لری که عنوان رئیس را به صورت مشترک دارند ، آخرین دستورات را در مورد پذیرش محصولات جدید میدهند ، هزینههای جدید را مرور میکنند و هزینه پژوهشهای طولانیمدت را تأمین میکنند. سرگئی همچنین در زمینههای غیرعلمی ولی مهمی مثل جامعه و سیاست هم فعالیت دارد. کارمندان گوگل از چنین محیط دوستانه و خانوادگیای لذت میبرند و از امکاناتی مانند سه وعده غذای رایگان در طول روز ، بردن غذاها به خانههای والدین تازه ، محیطهای خصوصی برای پرستاری مادران و مراقبتهای پزشکی کامل در محل کار استفاده میکنند ، همه این امکانات باعث شده است مجله فورچون اخیرا شرکت گوگل را بهترین محل برای کار در ایالات متحده ارزیابی کند. عکسهایی از ساختمان شماره 43 و محوطه بیرونی گوگل: کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند دو رئیس گوگل در انجام وظایف مدیرتی با اریک اشمیت مشارکت دارند ، اریک اشمیت یک مهندس نرمافزار باتجریه است که در سال 2001 به عنوان مدیر اجرایی در شرکت گوگل استخدام شده است و بر فعالیتهای تجاری گوگل به طور روزانه نظارت دارد و اگر بخواهیم به طور خلاصه بگوییم ، فرد بالغی در اتاق بازی دو رئیس گوگل محسوب میشود. سرگئی و لری هیچ قصدی برای واگذاری کنترل خود ندارند ، از روز اول آنها در برابر دخالت خارجی بیمورد مقاومت کردند و ترجیح می دهند هر کاری را با شیوه خودشان انجام دهند ، از انتخاب قطعات کامپیوتری گرفته تا به استهزا گرفتن وال استریت با عرضه عمومی نامنظم سهامشان. این کارفرمای متولد مسکو و والدینش در تمام طول زندگی این کار را انجام داده اند. در 16 دسامبر 2005 ، 16 ماه بعد از به مزایده گذاشتن سهام رو به رشد گوگل ، گوگل بزرگترین کار دوران حیاتش را انجام داد ، این شرکت وارد یک معامله یک میلیارد دلاری پذیرش آگهی با امریکا آنلاین ، محبوبترین شرکت ارائهدهنده خدمات اینترنتی شد. غروب آن روز به صورت اتفاقی من دیداری با والدین سرگئی در حومه واشنگتن دیسی داشتم ، مایکل برین یک جلیقه پشمی سیاهرنگ پوشیده بود که با لوگوی رنگی گوگل زینت داده شده بوده بود ، او در آستانه در از من استقبال کرد ، او به من گفت: " ما با سرگئی صبح امروز صحبت کردیم و او چیزی به ما نگفت." ، "او گفت که بعد از یوگا در راه خانه است." مایکل 59 ساله استاد ریاضیات دانشگاه مریلند است ، همسرش «یوجنیا» 58 سال دارد و یک دانشمند پژوهشگر در ناسا است و در مرکز پرواز فضایی Goddard کار میکند ، این دو رئوف و واقعبین هستند و هنوز هم از موفقیتهای پسرشان متحیرند. "شگفتآور است." دوستان و خانواده وی را مارولز جنیا صدا میکنند. مادر سرگئی به آرامی و شیرینی صحبت میکند و انگلیسیای با تکیه کلام روسی دارد ، وقتی همراه با شوهرش صحبت میکند ، سرعت صحبتش ، زیاد میشود. "باور کردنش واقعا سخت است ، او پسر با استعدادی در ریاضیات و کامپیوتر بود ولی ما نمیتوانستیم چنین چیزی را تصور کنیم ." مایکل با تکیه کلام ملایمتر و با حقیقتگرایی معمولش اضافه میکند ، "گوگل نسبت به هر چیز دیگر زمان بیشتری را برای عده بیشتری از مردم ذخیره کرده است." آنها مرا کنار میز نهارخوری نشاندند ، کاغذها را از روی میز برداشتند تا برای گذاشتن میوه و پنیر جا باز شود ، دکوراسیون اتاق ساده بود و حتی تا اندازهای خالی به نظر میرسید ، تنها نشانههای ثروتی که من میتوانستم ببینم تلویزیونی با صفحه عریض در اتاق پذیرایی و اتوموبیل لکسوسی در گاراژ خانه بود. برینها زوج باتفاهم و با ظاهری جوان بودند ، مایکل در حرکات و رفتارش محافظهکار بود که از مختصر و مفید سخن گفتنش پیدا بود در مقابل جنیا حرف زدنی نرم و طبیعی داشت. هر دو رفتاری صمیمی داشتند و به آسانی به خنده میافتادند. ما چند ساعت با هم حرف زدیم که فقط با سیگارکشیدنهای گاهگاهی مایکل قطع میشد ، مایکل برای سیگار کشیدن با سگ خانواده – توبی- به بیرون میرفت. عادت سیگار کشیدن مایکل به سال 1979 یعنی زمانی برمیگردد که وی همراه با مادرش مایا ، جنیا و سرگئی شش ساله از شوروی به ایالات متحده مهاجرت کردند. پسر دوم آنها –سام- در سال 1987 متولد شد. یکی از خاطرات سرگئی من را متعجب کرد. در سال 1990 ، چند هفته قبل از جشن تولد 17 سالگی سرگئی ، مایکل یک گروه از دانشاموزان دبیرستانی سرآمد در ریاضیات را در یک برنامه بازدید دو هفتهای به شوروی برد. او تصمیم گرفت خانوادهاش را همراه ببرد ، این در حالی بود که وی از نوع برخورد مقامات کمونیست شوروی مطمئن نبود ، این برنامه به آنها فرصت داد که با خانوادهشان که هنوز در مسکو بودند ، ملاقات کنند ، سرگئی توانست جد پدریش را هم ببیند که مانند پدر سرگئی یک دکتر ریاضیات است. فکر کنم بازم ادامه داشته باشه سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 504]