تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):صدقه بلا را برطرف مى كند و مؤثرترينِ داروست. همچنين، قضاى حتمى را برمى گرداند و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798646717




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاریخچه ی پرچم و سرود ملی ایران


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: power1124th May 2006, 02:41 PM786 روايت اول تاريخ فشرده درفش سه رنگ و شير و خورشيد از دوران های پيش از زايش « ميترای آدمی روی » اين باور درميان آريائيان ( ايرانيان) روا ميبوده که سر انجام رهائی دهنده ای خواهد آمد و به اين باور ميبوده اند که خوار و بار و بهروزی وفراوانی به گونهٍ گاو فربهی است که در درون غاری جای دارد و هنگاميکه ميترا زاده شد گفتند که او همان رهائِی بخشی است که ما چشم براهش بوديم. و هم اوست که بايد گاو را بکشد. ايرانيان شير را نماد نيرومندی و مردانگی و سروری ميپنداشتند. برگه ها ئی که در کاوش های باستانشناسی بدست آمده نشان ميدهد که پيوند تنگاتنگی ميان پيکره "شير" و "ميترا" وجود دارد. نقشی که در زير پله های کاخ آپادانا در تخت جمشيد ميبينيم (شيری گاوی را می درد) اين گمان را استوار تر ميکند. در برگه های بدست آمده در اروپا (آئين ميترا تا بدانجا رسوخ کرده بود) ميبينيم که "ميترا" که گاه زاده سنگ گاه زاده خورشيد، گاه زاده و همتای «آناهيتا» خوانده ميشود در غاری گاوی را ميکشد. در آوند ها، سنگ نبشته ها، برگه ها، کاسه ها وبشقاب های ايران کهن نمونه هائی از شير که گاوی را ميکشد نمودار است. در درازای تاريخ به برگه های استواری بر ميخوريم که پدران ما «خورشيد» را بر تر از ديگر «خدای گونه» ها بر شمرده و آنرا نشانه بی مرگی، بر تری و نيرو مندی ميدانستند. همچنين ميدانيم که "ميترا" يا ايزد مهـــر را خدای روشنائی و نيرومندی ميانگاشته اند و خورشيد را نماد و سمبول او ميشمردند و بر آن بودند که خورشيد با گوش و چشم سراسر گيتی را در زير نگرش خويش دارد. به همين انگيزه به خورشيد "مهر" هم گفته ميشود که نام ديگر ميترا است. (چگونه است که اسلام و آئين های ديگر اين باور ها را به نفع خود تغيير داده اند) در ادبيات "مزد يسنا، يشت ها" زرتشت همبستگی ميان ميترا و (خورشيد) را پذيرفته و ميگويد: خورشيد نشانه پادشاهی و چيرگی ايران بوده است. در بالای چادر شاهان چهره خورشيد که از بلور ساخته شده بود ميافراشتند. گمان کرده اند که ايرانيان خورشيد پرستند ولی در باور ايرانيان « شـــيـــد » (نور) است که بزرگترين آفريننده همه چيز است و خورشيد تنها باز تابی از اهورا مزدا (خدا) است. هخامنشيان و درفش زنجيره شاهان آريانی بر امپراتوری ايران بزرگ فرمان راندند. سواران پيشاپيش ميرتاختند و سپس بار و بنه و سپس پيادگان می آمدند. کورش در پيش سواران ميرفت. هر دسته از سپاه پرچمی داشت. پرچم کورش عبارت بود از پيکره شهابی (عقابی) با بالهای باز که بر روی نيزه ای بلند نصب کرده اند. نشان از اين است که بر روی پارچه ای نقش نبسته است. شهباز نشان توانمندی و بلند پروازی و تيز بينی بوده و در بيشتر برگه ها و سنگ نبشته ها ديده ميشود. درفش کاويان آنان آْنگونه که از برگه ها بر ميايد مستطيل بوده که بر چهار سه گوشه تقسيم شده بود. ساسانيان و درفش ساسانيان به پرچم خود درفش کاويان ميگفتند که از يک تکه چرم چهار گوش که بر بالای نيزه ای استوار شده بود که نوک نيزه از پشت آن پيدا بود. روی چرم را ديبا کشيده بودندو گوهر کاره شده بود و نقش ستاره ای چهار پر در ميان آن بود که فردوسی آنرا «اختر کاويانی » ميگويد. درفش ساسانيان همان درفش کاويان فريدون بود منتها بزرگتر و در پائين درفش چهار رشته نوار به رنگ های سرخ، زرد و بنفش آويخته بود که نوک رشته ها را گوهر نشان کرده بودند. اين همان رنگ هائی است که در شاهنامه آمده است هحجوم تازيان در نبردی که ميان تازيان و ايرانيان در نزديکی نهاوند رخ داد سپاه ايران شکست خورد و تازيان به درفش کاويان ساسانيان دست يافتند و به همراه فرش بهارستان نزد عمر فرزند خطاب بردند که از گوهر های بسيار پرچم شگفت زده شد و دستور دار فرش را تکه کردند! و پرچم را سوزاندن !و گهر های آنرا تقسيم نمود. پس از هجوم تازيان به ايران که نمايش نقش تنديس بر گرده شير که نمادی از خدا ميبوده با اسلام هم آهنگی نداشته را برداشتند و بجای تنديس ميترا فقط نماد خورشيد بر پشت شير سوار کردند و نشان شير و خورشيد از آن هنگام بدون تنديس ميترا نمايان شد. صفويه و پرچم تا زمان صفويه نقش شير و خورشيد در تمامی پرچم های ايران بوده است. شير و خورشيد يک نماد ملی بوده و با دگرگون شدن پادشاهان اين نشان ملی دگرگون نميشده. تنها شاه اسماعيل و شاه تهماست بر روی پرچم خود نشان شير و خورشيد نداشتند. پرچم شاه اسماعيل يکسره سبز و بر بالای آن نقش ماه ميبوده است. شاه تهماسب که در ماه (حمل) گوسپند بدنيا آمده نقش گوسپند را در روی پرچم نقش کرد! در زمان صفويه آيات قران و کلمات تازی (عربی) بر روی پرچم ظاهر شد. افشاريه و پرچم تا زمان نادر شاه افشار پرچم ها در بيشتر موارد نوک تيز است و از همه رنگ ها استفاده شده. نادر شاه اين مرد خودساخته و ميهن پرست که از دل مردم برخاسته و ايران تکه پاره را به زير يک پرچم آورد و تا هندوستان، مرز چين ، خوارزم، موصل، کرکوک، بغداد و دهلی را زير پا گذاشت و تا آن زمان که پرچم يک رنگ بود (سبز يا سرخ يا سياه) دارای سه رنگ سبز و سپيد و سرخ با هم شد. درفش شاهی نادر سرخ و زرد و دارای نقش شير ميبوده. پرچم در زمان نادر چهار گوش است. بنابراين پرچم مستطيل و سه رنگ نادر مادر پرچم سه رنگ ايران است که نقش شير و خورشيد بر آن نشسته ولی هنوز شير شمشيری در دست ندارد. شمشير و قاجار ها در هيچيک از نگاره ها، سکه ها، نوشته ها، سنگ نبشته هاو قاليچه های ايرانی تا زمان قاجار نقشی از شمشير ديده نميشود وهنوز شير و خورشيد تنها نماد ملی ايران باقی ميماند. آقا محمد خان قاجار با تمام کينه ای که با افشاری ها داشت از سه رنگ تنها سبز را از پرچم برداشت و سرخ را رها نمود ولی در ميان آن دايره سپيدی را نگاه داشت و هنوز شير و خورشيد را که از پيشينيان رسيده از ميان نبرد. گرچه شاهان و اميران همديگر و قبيله ها را از بين ميبرند ولی شير و خورشيد که نماد ملی است بر جای ميماند. چون آقا محمد خان بشدت مذهبی بود وبعضی پرچمهای صفويان شير و خورشيد و برخی شمشير دو سر علی را نقش کرده بود را در هم آميخت و شمشير بدست شير داد. شمشير نماد نيرومندی و نشان مردانگی و توانمندی، نيرو و دلاوری ميبوده. نظامی گنجوی ميگويد: با لشـــــــگر خـــــــود کشـــــيده « شــمشيــــر» افــــتــــاده در آن قــبــيــــلـــــه چـــــون « شـــــــــيــــر» در زمان فتحعلی شاه دو گونه پرچم ميبوده؛ يکی پرچمی يکسره سرخ رنگ با شيری نشسته (بی شمشـــير) و خورشيد بر پشت آن در ميان پرچم، بالای چوب پرچم دستی از سيم ناب کار گذارده بودند که شايد نمادی از دست امام علی بوده است. اين درفش زمان جنگ بوده است. ديگری درفشی بود يکسره سبز رنگ باز هم شيری نشسته (با شمشير) و خورشيد بر پشت وبر بالای چوب پرچم پيکانی زرين کار گذارده بودند؛ اين پرچم زمان صلح ميبوده. در هر دو پرچم پرتوهای خورشيد سراسر پهنه پرچم را پوشانيده است. سفير فتحعلی شاه در هنگام ورود به شهر پترو گراد نگاره زيبائی از شير و خورشيد که بر پرچمی يکسره سپيد کشيده شده در جلو حرکت ميداده . با نگرش به پرچم زمان جنگ و صلح و پرچم سپيد زمان دوستی ميتوان انگاشت که در آن زمان سه رنگ پرچم ميبوده سرخ، سبز و سپيد. تاج ، پرچم و محمد شاه در زمام محمد شاه قاجار تاج بر بالای نشان شير و خورشيد ظاهر ميشود. سندی از زمان قاجار در دست است که در کتاب «پارس» لوئی دو بو Luis De Beaux نيز به آن اشاره شده: « پس برای هر دولتی نشانی ترتيب داده اند. دولت عليه ايران را هم نشان «شير و خورشيد» متداول بوده است که قريب سه هزار سال، بل متجاوز، از عهد زرتشت اين علامت بوده. سبب انتشار آن شايد اين باشد که در دين زرتشت، آفتاب را مظهر کل و مربی عالم ميدانستند ...» سر انجام در يکسد و پنجاه سال پيش دستگاه فرمانروائی ايران ميپذيرد که نشان شير و خورشيد يک نشان فرهنگی، تاريخی و دينی که ريشه در هزاره های کهن ( از زمان زرتشت، بل متجاوز) دارد. امير کبير و پرچم امير کبير اين مرد ميهن پرست دستور داد بر روی خرابه های مساجد سرباز خانه ساخته شود، لباس سربازان را يکنواخت و تنها از پارچه بافت ايران استفاده شود وی دستور داد تا دکمه های لباس سربازان نشان شير و خورشيد داشته باشد. اين نشان در روی دکمه لباس ها تا بهمن هزارو سيصدو پنجاه و هفت باقی ماند. با نگرش و دلبستگی که به نادر شاه داشت پرچم های سه گانه زمان فتحعلی شاه را بهانه کرد و دستور داد درفش ايران دارای همان سه رنگ سبز، سپيد و سرخ زمان نادری يکپارچه گردد. همچنين نقش تاج را از بالای نشان شير و خورشيد برداشت ولی در شمشير و شکل پرچم (مستطيل) دگر گونی بوجود نياورد. شکل درفش در سال هزارو دويست و هشتادو چهار خورشيدی برابر با هزارو نه سد و شش پارسائی که جنبش مشروطه را مظفر الدين شاه دستينه نهاد در متمم قانون اساسی شکل درفش به اين صورت آمده است: «الوان رسمی بيرق ايران، سبز، سفي دو سرخ و علامت شير و خورشيد است» در اين برگه تاريخی از کنار هم قرار گرفتن و اندازه رنگ ها و پهنای درفش سخن بميان نيامده. در مجلس يکم شماری روحانی بودند که به پيروی از دين اسلام نگاشتن نگاره ها را نا روا ميدانستند. گروهی نو انديش که شمارشان بسيار بود برآن شدند که نگذارند نازش های فرهنگ گذشته پايمال شود. از جمله اينان شادروان ارباب کيخسرو و شاهرخ نماينده زرتشتيان بودند. با رايزنی برنامه ای حساب شده ريختند و در جلسه مجلس پس از سر آغازی شيوا گفتند: « همه ميدانيم که نود در سد ايرانيان مسلمانند. و رنگ سبز رنگ دلخواه پيامبر اسلام و رنگ دين است. پس بر بالای پرچم جای گيرد. زرتشتيان هزاران سال پشت اندر پشت در اين سرزمين زاده و زندگی کرده اند در قرآن نيز اشاره ای به اين دين شده. رنگ سپيد که رنگ ويژه کيش زرتشتی است و همچنين رنگ آشتی و پاکدلی است بپاس بزگداشت اين مردم آزاده در زير رنگ سبز جايگزين کنيم. به پاس خون شهيدان راه انديشه و باور بويژه فرزند علی و انقلاب مشروطه رنگ سرخ را در آن جای دهيم. هنگاميکه مجلس کاملا آماده شده سخن به نشان شير خورشيد ميکشد و گفته ميشود. انقلاب مشروطه در امرداد به پيروزی رسيد، ماه امرداد در برج اسد (شير) جای دارد، از سوی ديگر چون بيشتر مسلمانان ايرانی "شيعه" و پيرو علی هستند و شير همچنين پيشنامی از نام های علی است و او را "اسد الله" می خوانند بر اين پايه شير را هم که نشانه امرداد و هم نشانه پيشوای يکم است بيادگار به پرچم نقش کنيم. چون مشروطيت در ميانه امرداد به پيروزی رسيد و خورشيد در اين روز در اوج نيرو مندی و گرمای خود است پيشنهاد ميکنيم خورشيد را نيز بر پشت شير سوار کنيم که هم نشانه علی باشد هم نشانه امرداد و هم ياد آور روز چهاردهم امرداد وهم نشانه کهن ايرانيان. (نکته در خور توجه اينکه به «ميترا» وارتباط آن با خورشيد و مهر نشده تا مبادا روحانيان درون مجلس بر آشفته شوند.) زمانيکه ديدند زمينه مساعد است و مخالفی نيست گفتند حال که شير را نشانه علی دانستيم بايد " ذوالفقار" را نيز به دستش بدهيم. نمايندگان دور انديش با شتاب بر اساس اصل پنجم متمم قانون اساسی پيشنهاد و به تصويب رساندند. در اين برگه تاريخی اشاره ای به تاج در بالای شير و خورشيد نشده است. ايت ال..خمينی و نشان ملی ... ahmaad 3134th June 2006, 02:47 AMچنانچه خبر داشته باشيد، چندي پيش مصادف بود با شصتمين سالگرد تولد! و يا بهتر گفته باشيم خلق و اجراي سرود معروف "اي ايران" که به تعبيري شايد بتوان آن را "سرود ملي غير رسمي ايران" ناميد. سرود «اي ايران» دقيقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامي [دانشکدۀ افسري فعلي] و در حضور جمعي از چهره‌هاي فعال در موسيقي ايران متولد شد. شعر اين سرود را "حسين گل گلاب" استاد دانشگاه تهران سروده بود، و از ويژگي‌هاي آن، اول اين است که تک‌تک واژه‌هاي به کار رفته در سروده، فارسي است و در هيچيک از ابيات آن کلمه‌اي معرب يا غير فارسي وجود ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه‌هاى خوش‌تراش فارسى است. زبان پاكيزه‌اى كه هيچ واژه بيگانه در آن راه پيدا نكرده است، و با اين همه هيچ واژه‌اى نيز در آن مهجور و ناشناخته نيست و دريافت متن را دشوار نمى‌سازد. دومين ويژگي سرود "اي ايران" در بافت و ساختار شعر آن است، به‌گونه‌اي که تمامي گروه‌هاي سني، از کودک تا بزرگ‌سال مي‌توانند آن را اجرا کنند. همين ويژگي سبب شده تا اين سرود در تمامي مراکز آموزشي و حتي کودکستان‌ها قابليت اجرا داشته باشد. و بالاخره سومين ويژگي‌اي که براي اين سرود قائل شده‌اند، فراگيري اين سرود به لحاظ امکانات اجرايي است که به هر گروه يا فرد، امکان مي‌دهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسيقي نيز بتوانند آن را اجرا کنند. آهنگ اين سرود که در آواز دشتي خلق شده، از ساخته‌هاي ماندگار "روح‌الله خالقي" است. ملودي اصلي و پايه‌اي کار، از برخي نغمه‌هاي موسيقي بختياري که از فضايي حماسي برخوردار است، گرفته شده است. اين سرود در اجراي نخست خود به‌صورت کُر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و موسيقي آن سبب شد تا در دهه‌هاي بعد خوانندگان مطرحي همانند "غلامحسين بنان" و نيز "اسفنديار قره‌باغي" آن را به‌صورت تک‌خواني هم اجرا کنند. در سال هاي اوليه پس از انقلاب، اين سرود براي مدت کوتاهي به‌عنوان "سرود ملي" از راديو و تلويزيون ايران پخش مي‌شد، قبل از پرداختن به سابقه و تاريخچۀ اولين "سرود ملي" در ايران، شايد بد نباشد اشاره‌اي کنيم به آنچه که در زمان "ناصرالدين‌شاه" به‌عنوان "سلام شاهي" اجرا مي‌شده، و آن قطعه موسيقي بدون کلامي بوده که به سفارش پادشاه اسلام‌پناه، توسط ژنرال نظامي موسيو "لومر" فرانسوي، مدير "شعبۀ موزيک"، در "مدرسۀ دارالفنون" ساخته شده بود. اين قطعه موسيقي را که در همان زمان روي صفحۀ گرامافون هم ضبط شد در مراسم رسمي، و سلام شاهنشاهي مي‌نواختند. پنجاه سالي بعد، در زمان حکومت "رضا شاه" چيزي مشابه همين "سلام شاهي" دوران قاجاريه را به‌نام "سرود ملي"، و بعد از او در دورۀ سلطنت پسرش "محمدرضا شاه"، آن را "سرود شاهنشاهي" نام گذاشتند! و اما تاريخچۀ اولين "سرود شاهنشاهي" در ايران، به نوعي با سابقۀ فعاليت و تاريخچۀ تشکيل "انجمن‌هاي ادبي" در کشور، مربوط است. تشکيل انجمن‌هاي ادبي از اوايل مشروطيت متداول شد. در آن زمان "وثوق‌الدوله" که علاقۀ زيادي به شعر و ادب فارسي داشت، جلساتي براي موضوعات ادبي تشکيل داده بود. اين انجمن‌ها در اوايل حکومت "رضا شاه" رونق گرفت و حدود هفده انجمن ادبي در تهران تشکيل مي‌شد. از جمله: "انجمن ادبي حکيم نظامي" در منزل "وحيد دستگردي" در روزهاي چهارشنبه در خيابان عين‌الدوله [ايران]، "انجمن دانشوران" در روزهاي شنبه در منزل "شاهزاده سيف‌الله ميرزا" در منيريه، و "انجمن ادبي شيخ‌الرئيس" در شب‌هاي جمعه. [شيخ‌الرئيس که نام اصلي او "شاهزاده محمد هاشم ميرزا افسر" بود، قبلا در خراسان معلم "عبدالحسين تيمورتاش" بود که بعدا به سمت نمايندۀ مجلس انتخاب شد و به تهران آمد و اين انجمن را تشکيل داد.] "ملک‌الشعراي بهار"، "رشيد ياسمي"، "عباس اقبال آشتياني"، "سعيد نفيسي" و "تيمور تاش" هم هر هفته به اتفاق انجمني داشتند به‌نام "انجمن دانشکده" که مطالب مورد بحث در آن انجمن، نخست ادبي بود و کمي بعدتر مباحث سياسي شد. باري، مهم‌ترين انجمن آن روزها، "انجمن ادبي ايران" بود که وحيد دستگردي، شاهزاده افسر، "اديب‌السلطنۀ سميعي"، "حاج ميرزا يحيي دولت‌آبادي"، "صادق سرمد"، "محمدحسين شهريار"، "پارسا تويسرکاني"، "پروين اعتصامي" و "پژمان بختياري" تشکيل داده بودند. دکتر "رضا نيازمند" در مطلبي با عنوان [انجمن ادبي "ايران" و ماجراي آفرينش سرود شاهنشاهي] منتشر شده در فصلنامۀ "ره آورد" مي‌نويسد: " . . . در اين موقع رضا شاه تصميم گرفت به مسافرت ترکيه برود. به او اطلاع دادند که در آنجا براي او "سرود ملي خواهند نواخت. چون ايران سرود ملي نداشت، رضا شاه دستور داد که به "انجمن ادبي ايران" تکليف کنند "سرود ملي" تهيه شود. موضوع در انجمن مطرح شد. ولي اعضا نمي‌دانستند که چگونه "سرود ملي" تهيه نمايند. ابتدا تصميم گرفتند که به سرودهاي ساير ممالک گوش دهند تا معلوم شود اصولا "سرود ملي" چيست، و متضمن چه مطالبي است. سپس شعرهايي بسرايند، و با آهنگ بياميزند. قرار شد آقاي "مين‌باشيان" در انجمن حضور يابد و در اين مورد راهنمايي کنند. آقاي "مين‌باشيان" [غلامرضا خان سالار معزز] در "مدرسۀ موزيک" که شعبه‌اي از "دارالفنون" بود، تحت نظر موسيو "مولر" فرانسوي، تحصيل موسيقي کرده بود و سپس معلم موسيقي و بعدها رياست کل موزيک نظام ( ارتش) را به‌عهده داشت. در جلسۀ انجمن قرار شد "شاهزاده محمد هاشم ميرزا افسر" و "مين‌باشيان" با هم سرود را بسازند. بدين ترتيب که شعر آن را "شاهزاده افسر" تهيه کند و آهنگ آن را "مين‌باشيان". به زودي سرود شاهنشاهي آماده شد و به دربار تقديم گرديد که به‌نظر رضا شاه برسد. شاه پس از شنيدن شعر و آهنگ، دو جاي آن را اصلاح کرد. [!!] يکي اينکه گفته شده بود: از اجنبي جان مي‌ستانيم، که رضا شاه گفت: از دشمنان جان مي‌ستانيم. ديگر کلمۀ "شهنشه" بود که گفته شده بود: شهنشه ما زنده بادا، که رضا شاه تغيير داد به شاهنشه ما زنده بادا. . . و بدين طريق "سرود ملي ايران" تهيه گرديد. . ." متن سرود اي ايران: اى ايران اى مرز پر گهر اى خاكت سرچشمه هنر دور از تو انديشه بدان پاينده مانى تو جاودان‏ اى دشمن ار تو سنگ خاره‏اى من آهنم‏ جان من فداى خاك پاك ميهنم‏ مهر تو چون شد پيشه‏ام دور از تو نيست انديشه‏ام در راه تو كى ارزشى دارد اين جان ما پاينده باد خاك ايران ما سنگ كوهت درُّ و گوهر است خاك دشتت بهتر از زر است مهرت از دل كى برون كنم‏ بر گو بى‏مهر تو چون كنم‏ تا گردش جهان و دور آسمان بپاست‏ نور ايزدى هميشه رهنماى ماست مهر تو چون شد پيشه‏ام دور از تو نيست انديشه‏ام‏ در راه تو كى ارزشى دارد اين جان ما پاينده باد خاك ايران ما kouroshe_kabir24th July 2006, 05:56 PMآله يا شاهين ‹ نشان ايران باستان ‹ شاهين يكي از مرغان شكاري بسيار بزرگ است ؛ چون بالها مي گشايد به سه متر مي رسد ؛ پرنده ايست بلند آشيان ؛ سبكپر ؛ تند نگاه ؛ تيز بانك ؛ ستبر نوك ؛ سهمگين چنگال ؛ در شكار خويش ؛ از جانوران بزرگتر از خود هم ؛ چون گوسفند و بز و آهو روي نگرداند ؛ شاهين بيش از صد سال عمر مي كند در توانايي و شكوه سرآمد پرندگان و از اينرو شاه مرغان است . حمزه اصفهاني در كتاب التنبيه علي حدوث التصحيف ( نسخه خطي ) و الميداني در كتاب السامي في السامي عقاب را به ‹‹ آله ›› گردانيده اند و ابوريحا در التفهيم . حكيم مومن تنكابني در مفردات ادويه نامزد به تحفه المومنين كه در روزگار صفويه تاليف شده مي نويسد : ‹‹ عقاب به فارسي الوه و به تركي قرقاوش گويند ›› و در جاي ديگر مي نويسد ‹ الوه اسم فارسي عقاب است ›› در فرهنگ جهانگيري آمده ‹‹ له با اول مضموم مرغي باشد ذي مخلب كه بر كوههاي بلند آشيانه كند و به غايت قوي و بزرگ بود و آرا آله نيز خوانند و به تاري عقاب گويند . در همه فرهنگ ها آله به معني عقاب آمده از آنهاست ؛ فرهنگ رشيدي و در همه جا نوشته شده كه الموت دژ معروف حسن صباح در نزديكي قزوين لفظا به معني آشيانه عقاب است به مناسبت اينكه حسن صباح پيشواي فرقه اسماعيليه كه در سال 518 هجري درگذشت در الموت بسر برده ؛ گروهي از نويسندگان به وجه تسميه اين دژ پرداخته اند ؛ از آنان است ابن الاثير در كتاب خود كامل التواريخ كه در سال 628 پايان يافته مي نويسد : آلموت در مرز ديلم است . آلوه به معني عقاب است جزء دوم اين نام كه آموت باشد به اهجه ديلمي به معني آموزش است . شكي نيست كه آله در فارسي آله ناميده مي شود و در بسياري از لهجه هاي كنوني ايران نيز چنين خوانده مي شود چنانكه هلو در كردي ؛ اله در مازندراني ؛ آلغ در گيلكي و جز اينها . در نامه پهلوي كارنامك ارتخشير پاپكان ( تاريه اردشير بابكان ) در فصل 14 فقره 12 آلوه به معني عقاب بكار رفته است . اين پنده با شكوه و توانا و نجيب ديرگاهي است كه توجه ايرانيان را به خود كشيده ؛ پرش آن را به فال نيك مي گرفتند و عقاب زرين ؛ عَلَم ايران بود ؛ و در سر لشكريان در روزگار هخامنشيان شاهين شهپر گشوده در سر نيزه بلندي بر افراشته به همه نمودار بود . گزنفون در كوروشنامه خود در بخش دوم از فصل 1 فقره 1 مي نويسد ‹ هنگاميكه كوروش از فارس لشكر آراسته به جنگ آشور مي رفت . پدرش تا به مرز فارس او را بدرقه كرد در آنجا عقابي ديد كه در پيشاپيش آنان در پرواز بود كوروش آن را به فال نيك گرفته يقين كرد كه پسرش از اين پيكار پيروز خواهد برگشت › هرودوت در تاريخش فصل 3 فقره 67 مي گويد ‹‹ پيش از آنكه داريوش و شش تن همراهش به گماتا ( اسمرديس غاصب ) حمله برند به برخي از آنها ترديدي روي داد و خواستند پيكار را به تاخير بياندازند و با هم در گفتگو بودند كه ناگاه ديدند هفت جفت عقاب دو جفت كركس را دنبال كردند اين پيش آمد را به فال نيك گرفتند و نشان رستگاري دانستند آنگاه مصمم شدند و به شكسن هماورد كامياب گرديدند . ›› باز گزنفون در كوروشنامه در لشكركشي كوروش به سوي بابل مي نويسد : ‹ درفش پادشاهي ايران شاهيني بود از زر ساخته شده كه بر نيزه برافراشته بودند › . پس از سپري شدن شاهنشاهي هخامنشيان و دست يافتن اسكندر در پايان سده پيش ازميلاد به ايران ؛ عقاب نشان اقتدار ايرانيان ؛ رفته رفته در اروپا رواج يافت . خود اسكندر آنرا نقش سكه پادشاهي خود قرار داد و نشان فرمانروايي خويش برگزيد پس از مرگ وي در سال 323 ق.م سرداران وي و جاي نشينان وي هريك همين علامت را در قلمرو شهرياري خود رواج دادند بطلميوس كه به تخت پادشاهي مصر نشست ؛ همچنان در آن ديار علامت اقتدار ايران رواج يافت تا اينكه روم از براي گشودن مصر لشكر كشيد ؛ اما سردار رمي انتونيوس گرف سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13771]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن