تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين اعمال، خداشناسى است، زيرا با وجود علم و معرفت، عمل، كم يا زياد تو را سود مى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798522077




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عشق بازی با نام دوست


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عشق بازی با نام دوست
عشق بازی با نام دوست     بسم الله السبحان نشسته بود، و گوسفندانش پیش چشم او، علف های زمین را به دهان می گرفتند و می جویدند.صدها گوسفند، در دسته های پراکنده، منظره کوهستان را زیباتر کرده بود. پشت سرش، چند صخره و کوه و کُتَل، به صف ایستاده بودند. ابراهیم(عليه السلام) ، به چه می اندیشید؟ به شماره گوسفندانش؟یا عجایب خلقت و پروردگار هستی؟ نگاهش به خانه ای می ماند که در هر گوشه آن، چراغی روشن است. گویی در حال کشف رازی بود. گوسفندان می رفتند و می آمدند و ابراهیم(عليه السلام) از اندیشه پروردگار خود بیرون نمی آمد.ناگهان صدایی شنید، صدایی که سالیان دراز در آرزوی شنیدن آن از زبان قوم خود بود.آن صدا نام معشوق ابراهیم(عليه السلام) را به گوش او می رساند. - یا قُدوس ( ای خدای پاک و بی عیب و نقص) ابراهیم(عليه السلام) از خود بی خود شد و لذت شنیدن آن نام دل انگیز، هوش از سر او برد.چون به هوش آمد مردی را دید که بر صخره بلندی ایستاده است. گفت:" ای بنده خدا! اگر یک بار دیگر همان نام را بر زبان آری، دسته ای از گوسفندانم را به تو می دهم." همان دم، صدای " یاقدوس" دوباره در کوه و دشت پیچید.ابراهیم(عليه السلام) در لذتی دوباره و بی پایان، غرق شد.شوق شنیدن نام دوست در او چنان اثر کرد که جز شنیدن دوبار و چندباره ، اندیشه ای نداشت. -دوباره بگو، تا دسته ای دیگر از گوسفندانم را نثارت کنم. - یا قدوس! - باز هم بگو! - یا قدوس! .... دیگر برای ابراهیم(عليه السلام) گوسفندی باقی نمانده بود.اما جانش همچنان خواستار شنیدن نام مبارک خداوند بود. ناگهان، چشمش بر سگ گله افتاد و قلاده زرینی که بر گردن او بود. به شوق آمد و از گوینده ناشناس خواست که باز بگوید و عطایی دیگر بگیرد.مرد بار دیگر صدای"یا قدوس" را روانه کوهها کرد و ابراهیم دیگر بار به وجد آمد. اکنون چیزی برای ابراهیم(ع) نمانده است.اما این شوق پایان پذیر نبود.نگاهی به مرد انداخت و آخرین دارایی خود را نیز به او پیشنهاد کرد. - ای بنده خوب خدا! یک بار دیگر آن نام دلنشین را بگوی تا جان خود را نثار تو کنم. مرد ناشناس، تبسمی زیبا در صورت خود ظاهر کرد و نزد ابراهیم (ع) آمد.ابراهیم(ع) در انتظار شنیدن نام دوست خود بود. اما آن مرد گویی سخن دیگری با ابراهیم(ع) داشت. - من جبرئیل هستم، فرشته مقرب خداوند. در آسمانها سخن از تو بود و فرشتگان از تو می گفتند. تا اینکه همگی خدای خود را ندا کردیم و گفتیم:" الها! چرا ابراهیم که بنده خاکی توست به مقام "خلیل الهی" رسید و ما را این مقام نیست؟ خداوند مرا فرمان داد که نزدت بیام و تو را بیازمایم.اکنون معلوم شد که چرا تو خلیل خدا هستی. زیرا تو در عاشقی، به کمال رسیده ای. ای ابراهیم(عليه السلام) گوسفندان به کار ما نمی آید همه آنها را به تو باز می گردانیم. ابراهیم(عليه السلام) گفت: شرط جوانردی و در مرام آزادگان نیست که چیزی را به کسی بخشند و پس بازگیرند. جبرئیل گفت:" پس آنها را بر روی زمین می پراکنم تا هریک در هرکجا که میخواهند بچرند. پس تا قیامت هرکه از ایاین گوسفندان، شکار کند و طعام سازد و بخورد مهمان توست و بر سفره تو نشسته است. وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا و خدا ابراهيم را دوست گرفت سوره مبارکه نساء آیه125 چون میسر نیست ما را کام دوست عشق بازی می کنم با نام دوست ارسالي از طرف کاربر محترم : manijeh /ک  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن