واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: در حاشیه لغو کنسرت شهرام ناظری در شیراز وقتی ساسی مانکن و دوصفر 98 داریم ، ناظری و شجریان و سراج و افتخاری می خواهیم چه کار؟ اصلاً چرا باید بگذاریم استادان ایرانی دور بیفتند که هر روز یک جای مملکت کنسرت بگذارند؟ مردم اگر شادی می خواهند بروند آن طرف آب: از همین دوبی تا ارمنستانی که تازه راه افتاده و لابد افغانستانی که فردا پس فردا آن هم راه می افتد! کنسرت شاهنامهخوانی،شهرام ناظری و گروه فردوسی که قرار بود در روزهای 25 و 26 فروردین در شیراز برگزار شود،به دلایل نامعلومی لغو شد.
یکی از دستاندرکاران کنسرت شهرام ناظری ضمن اعلام این خبر به خبرنگار مهرگفته است: درحالی که گروه و آقای ناظری تمرینات فشردهای را برای اجرای کنسرت شیراز انجام داده بودند، به یکباره به ما خبر دادند که شرایط برای برگزاری کنسرت مناسب نیست و برگزاری این برنامه بهتر است به زمانی دیگر موکول شود. کنسرت شاهنامهخوانی شهرام ناظری وگروه فردوسی اواخر سال 89 در سالن میلاد به مدت چهار شب متوالی برگزار و با اقبال خوب علاقهمندان موسیقی و ادب ایرانی روبرو شده بود. شهرام ناظری با الهام از نغمات باستانی مناطق کردستان و کرمانشاهان و تلفیق آن با سازهای مختلف و اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی توانسته بود به فرمی تازه در ارائه موسیقی شاهنامه برسد.***عصرایران ، ضمن سپاس فراوان از دوستان به خاطر لغو کنسرت سیاسی شهرام ناظری که الا و بلا با نام "شاهنامه خوانی" نیات شومی را در پس پرده داشته است ، پیشنهاد می کند کلیه پیشکسوتان عرصه موسیقی را همانند برخی استادان معلوم الحال دانشگاه ها بازنشسته نمایند تا از این پس به جای موسیقی اصیل ایرانی و اقوام ایرانی ، انواع "دوپس دوپس" های آمریکایی و اروپایی بر سر سفره های مردم (!) بنشینند.به هر حال اگر در هواپیماها و تجهیزات پتروشیمی و تکنولوژی های پیشرفته غربی تحریم هستیم ، در موسیقی پاپ و رپ و متال و جاز و راک و ... که تحریم نیستیم. تازه به فرض که تحریم هم بشویم ، این هنرمندان موسیقی چینی مگر مرده اند؟ ما که از آفتابه و سنگ قبر گرفته تا تجهیزات صنعتی و مواد شیمیایی از چین وارد می کنیم ، این یکی هم رویش ؛ اگر هم به ذائقه مان نمی خورد ، باکی نیست ، عادت می کنیم.تازه مگر دانشمندان جوان ایرانی می گذارند موسیقی ملی بر زمین بماند. وقتی استادی مانند ساسی مانکن داریم ، چه نیازی هست به شهرام ناظری با آن سبیل هایش ؟! وقتی اشکین دو صفر 98 را داریم ، چه احتیاجی هست به محمدرضا شجریانی که به قول آن نماینده هنرشناس مجلس ، صدایش مانند صدای چوب خشک است؟! یا وقتی علیشمس برایمان چهچه می زند به آن قشنگی ، مختاباد و سراج و افتخاری و علیرضا قربانی و ... به چه کار می آیند؟!اصلاً چرا باید بگذاریم استادان ایرانی دور بیفتند که هر روز یک جای مملکت کنسرت بگذارند؟ مردم اگر شادی می خواهند بروند آن طرف آب: از دوبی که سال هاست به این بهانه پول های ما را می بلعد تا ارمنستانی که تازه راه افتاده و لابد افغانستانی که فردا پس فردا یاد می گیرد که چطور می شود جیب ایرانی ها را خالی کرد! این همه کنسرت "خیلی شاد" دور و برمان ریخته ، آن وقت آقایان خواننده های ملی می خواهند در این مملکت کنسرت موسیقی بدهند.البته وقتی پای سیاست به وسط بیاید ، همه چیز لجن مال می شود و از جمله موسیقی: لباس شخصی ها در کرمانشاه مانع از برگزاری کنسرت سراج می شوند ، در شیراز کنسرت شهرام ناظری متوقف می شود ، یک عده به دختران افتخاری توهین می کنند و بی شرمانه روسری از سرشان می کشند ، گروهی دیگر که تا دیروز هر وقت می پرسیدی چه موسیقی ای گوش می کنید؟ برای این که خود را موجه جلوه دهند می گفتند «شجریان» اینک حتی ربنای او را هم شیطانی می دانند و قس علیهذا!لابد از نظر آقایان موسیقی ملی و اقوام ایرانی بخشی از فرهنگ این ملت نیست! البته وقتی موسیقی را با آن همه زیبایی و عظمتش ، صرفاً هرزگی و عیاشی می دانند و هر خواننده و نوازنده ای را به کینه و کنایه "مطرب" می خوانند و برایش آرزوی "یا هدایت و یا نابودی" می کنند ، معلوم است که موسیقی اصیل ایرانی رفته رفته کم رنگ تر می شود و به جایش موسیقی زیر زمینی و بی هویتی که نه ایرانی است و نه حتی غربی قد علم می کند و به صرف "زلم زیمبو" ، جای خالی موسیقی فاخر را می گیرد. هیچ کس البته مخالف تنوع در انواع موسیقی نیست اما نکته اینجاست که به جای این که انواع موسیقی ها ، در کنار موسیقی ایرانی قرار بگیرند ، جایگزین آن می شوند و ذائقه ها را نازل می کنند.از سوی دیگر وقتی به موسیقی اصیل و موسیقی اقوام بها داده نمی شود ، همین جوانان مستعدی که با حداقل امکانات ، همین موسیقی های نازل ولی مورد استقبال جوانان را می سازند ، بدون استاد و راهنما و مرشد به هدر می روند و این در حالی است که همین ها ، اگر منصفانه بنگیریم استعدادهایی هستند که باید مورد توجه و حمایت قرار گیرند تا بتوانند آثاری فاخر و افتخار آفرین برای ایران و اقوام ایرانی بسازند ولی وقتی با بزرگان ، آن می کنند ، تکلیف این ها که مشخص است.جفای به موسیقی ایرانی ، نه فقط خیانت به هنر ملی ماست بلکه خوش خدمتی بزرگ به فرهنگ جایگزینی است که هیچ سنخیتی با تاریخ و تمدن ایرانی ندارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 487]