واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کودتاي سريالهاي هزل در سيما!با نگاهي به کارنامه معاونت سيما در چند ساله اخير به سادگي ميتوان دريافت جنبش توليد آثار سطحي و نازلي که در سينما و شبکه ويدئويي به صورت چشمگيري در حال رشد است.
نشست معاونت سيما با توليدکنندگان آثار کمدي چندي قبل برگزار شد ودر اين همايش علي دارابي معاونت سيما از توليد روز افزون آثار طنز در رسانه ملي خبر داد. ايشان در اظهارات خود پس از اين همايش فرمودند که ازاين پس بينندگان سيما کمتر شاهد درام و ملودرامهاي با فضايي حزنانگيز خواهند بود. وي در همين نشست ازعزم رسانه ملي براي ايجاد يک نهضت جديد در حوزه طنز خبر داد. با نگاهي به کارنامه معاونت سيما در چند ساله اخير به سادگي ميتوان دريافت جنبش توليد آثار سطحي و نازلي که در سينما و شبکه ويدئويي به صورت چشمگيري در حال رشد است که منشا نوعي ابتذال فرمي و محتوايي در عرصه توليدات سينمايي و ويدئويي است در واقع طبق حرکتي آرام و خزنده نشات گرفته از جريان هزلآميزي است که ريشه در دفاتر توليد مورد وثوق معاونت سيما دارد. آنچه فراموش ميشود!طبيعتا در اتاقهاي فکر معاونت سيما (اگر اتاق فکري وجود داشته باشد!) هيچگاه اثرات مخرب و اغلب فاقد ارزش اين دست آثار مورد ارزيابي قرار نميگيرد وتاثيرات مخرب اين توليدات به تدريج سبب سقوط برخي ارزشها و تکثير ناهنجاريهاي رفتاري و اجتماعي ميشوند. اشاره نخست نگارنده به سريال (به نقل از روابط عمومي سيما) پربيننده پايتخت در ايام نوروز است. از نام دهمين پيشواي شيعيان براي کاراکتر اصلي اين سريال(نقي) استفاده شدهاست و در موتيف هزل اين سريال عليرضا خمسه در نقش پدر نقي بارها در يک جمله مشخص اعلام ميکند «نقي من گشنمه» همين ديالوگ تکرار شونده به تکه کلام مردم کوچه و بازار بدل شده و عملا نام دهمين پيشواي شيعيان ناخواسته از جانب مردم مورد تمسخر قرار ميگيرد و يا نمونههاي فراواني که در يک سريال کمدي مناسبتي مربوط به سالهاي قبل، شخصيت محوري اين سريال هنگام خروج از مستراح دستهايش را به لباس خود ميکشيد و ميگفت «کار ما که تموم شد کسي کاري نداره» و اين رفتار هزلآميز مدتي در ميان عامه مردم بدل به شوخي مرسوم حتي در ادارات دولتي شده بود. اين دست موضوعات به تدريج در فرهنگ عمومي مردم تاثيرات مخربي خواهد گذاشت و اين موضوعات از جانب مديران سيما اغلب ناديده گرفته ميشود، طبق اظهارات تازه آقاي دارابي دردفترچه تصميات سيما اين موضوع (يعني نهضت توليد آثار کمدي) به صورت جدي پيگيري ميشود تا جريان کمديهاي هزلآميز و سخفيف و رويه توليد آن در برنامههاي مدون اين معاونت به جريان نخست توليد بدل شود. جنبش توليد آثار سطحي و نازلي که در سينما و شبکه ويدئويي به صورت چشمگيري در حال رشد است که منشا نوعي ابتذال فرمي و محتوايي در عرصه توليدات سينمايي و ويدئويي است.دانشگاه عمومي!؟حضرت امام (ره) در ماندگارترين و استراتژِيکترين رهنمودشان، تلويزيون را دانشگاه عمومي ملت خطاب کردند و بروي اين موضوع بسيار تاکيد داشتند، حال مديران سيما وعده ميدهند از اين پس ديگر مخاطبان در هيچ سريالي با فضاي غمگين و سياه مواجه نخواهند بود، با توجه به ارتباطات مشخص اين معاونت با برخي دفاتر توليد و اعتماد به گروهي مشخص و خاص ميتوان فهميد در آيندهاي نه چندان دور مخاطبگريزي تنها يک حدس ژورناليستي نخواهد بود. نکته حائز اهميت ديگر اين است که نبايد در رقابت بسيار نزديک سيما با شبکههاي ماهوارهاي فرهنگ فداي توليد انبوه شود. عمده مشکل سريالها و تلهفيلمهاي کمديهاي هزلآميز که از جانب به سيما به کابرانش ارائه ميشود اين است که عمدتا قصه محور نيستند و اغلب بازيگر محورو فاقد انسجام روايي هستند. تازهترين نمونهاش نيز سريال «موج و صخره» است که بيشتر يک بيلبورد تبليغاتي براي سازندگانش به حساب ميآمد تا يک سريال کمدي هدفمند و با مضامين اخلاقي. در اين گونه مشخص که توسط دفاتر توليد عرضه ميشوند کميت و کيفيت در درجه اهميت کمتري قرار دارند و اين رويه سبب ميشود بينش بصري تماشاگر به تدريج دچار رخوت شود و بازيگراني کاملا مشخص و به تناوب در بسياري از سريالهاي کمدي سيما حضور پيدا کنند.
در حلقه تيپهابازيگران مشخص اين دست مجموعهها و تله فيلمها اغلب از تيپ کاراکترهاي مشخص استفاده ميکنند و اغلب بداههپردازي و ارائه رلهاي تکراري از سوي اين بازيگران سبب ميشود چهارچوبهاي ساختاري و نوع پرداخت قصهگويي تحتتاثير تيپهاي ارائه شده قرار گيرد و نويسندگان آثار کمدي دلخوش کنند به چهار وجب داستان و بداهه چند بازيگر کاملا مشخص. متاسفانه توليدات تحت نظارت اين معاونت طنزدوست به داستانهايي ختم ميشود که رفتار شناسي تيپهايي که در آن ارائه ميشود سيره مشخصي ندارند. در سير روايي کمديهاي ارائه شده، اغلب با تيپهايي مواجه ميشويم که دچار اختلال شخصيتي هستند و سلوکي روحوضيوار دارند.بخند، به هر قيمتي!آخرين دستاورهاي کاملا به قهقهرا رفته اين مجموعه توليدات، اين است که براي خنده گرفتن از تماشاگر به هر الگويي حتي لهجه اقوام مختلف چنگ مياندازد. در واقع معاونت سيما فراموش کردهاند که ملتي چهلپاره در چهل تکه فلات ايران زمين تماشاگر برنامههايش هستند. عمدتا لهجه ترکي و با استفاده از بازيگران ترک زبان به بخش مهمي از اين قبيل آثار بدل شدهاند و نمونههاي همچون «موج و صخره» و سريال «پايتخت» مويد اين مطلب هستند و همچنان هموطنان آذريمان به کرات مورد تمسخر از جانب رسانه ملي قرار ميگيرد.نبايد در رقابت بسيار نزديک سيما با شبکههاي ماهوارهاي فرهنگ فداي توليد انبوه شود. عمده مشکل سريالها و تلهفيلمهاي کمديهاي هزلآميز که از جانب به سيما به کابرانش ارائه ميشود اين است که عمدتا قصه محور نيستند و اغلب بازيگر محورو فاقد انسجام روايي هستند. در فرهنگي که موج سريالهاي سيما پايهگذار آن است دزدي و کلاهبرداري در قالب شخصيتهاي ارائه شده با رگههايي از طنز و هجو تقديس ميشود، نمونه مشخص آن هم سريال راه درو، خوشنشينها و يا همين سريال چارچرخ است که تاثيرات بلندمدت اين سريالها را در آيندهاي نزديک شاهد خواهيم بود و يا مفاهيمي فمنيستي و کاملا برآمده از مکاتب فکري غربزده در قالب ملوردامهاي کمدي ارائه ميشود که نمونه مهم آن نيز سريال «بچهها نگاه ميکنند» است که در ايام عيد امسال از شبکه دوم به نمايش درآمد. جناب آقاي دارابي سياستي که اکنون اتخاذ کردهايد، براي باب شدن فرهنگ سرگرميسازي در صداوسيما آنچنان هم بد نيست و سبب ارتقاي نشاط عمومي در جامعه ميشود اما اگر به دفاتر مشخص توليد دلبستهايد قطعا همچون گذشته به قهقرا خواهيد رفت. عليرضا پورصباغبخش سينما وتلويزيون تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]