واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بازنمايي اسلام در مغرب زمينارتباط رسانه اي ارتباطي است که به واسطه رسانه هاي نمادين صورت مي گيرد. رسانه هاي نمادين به ارائه محتواهاي مختلفي مي پردازند که انرا در قالب صور نمادين به نمايش مي گذارند.

آنچه مشخص است اينکه براي برقراري ارتباط نيازمند وسيله و پيام رساني وجود دارد.رسانه وسيله اي بسيار مهم و قدرتمند است.رسانه آنچنان قدرت دارد که مي تواند رويدادي را از مکاني جدا سازد و آنرا به مکاني ديگر متصل کند.اين بدان معناست که رسانه اين قدرت را دارد که يک تجربه مشترک از يک اتفاق را در مخاطبانش ايجاد کندو نوعي احساس هم بودي و هم حضوري را ايجاد کند.مقصود اين است که مثلا تلويزيون اين قابليت را دارد که در سطحي وسيع در دسترس باشد و مجموعه کثيري از افراد را درگير کند. اين بيانگر خصلت مهمي است که آنرا ارتباط توده گير مي نامند.ارتباطي که تلويزيون و کلا رسانه جمعي، از آن برخوردار است و با بهره گيري از ايجاد اين نوع ارتباط و تعامل،به ارائه مباني و تفکرات و پيام هاي مورد نظر خود،مي پردازد.به طور مثال يکي از مباني و پيام هايي که در سالهاي اخير توسط تلويزيون ها و به طور کلي رسانه هاي بين الملل مطرح شده است،ارائه تصوير بازنمايي هاي غيرواقعي،مخدوش و نامناسب از چهره مسلمانان است.اين مساله با ارائه مفاهيم ومحتواهاي متفاوتي به ارائه بازنمايي هاي مختلف از مسلمانان و اسلام مي پردازد.به طور کلي در جوامع غربي،اسلام به عنوان نوعي تهديد و خطر و فرد مسلمان به عنوان فردي متعصب،متحجر و عقب مانده با افکار پوسيده، نشان داده مي شود.در بازنمايي جهان اسلام از طريق کليشه هاي شرق شناسانه،اسلام يک نوع تهديد و يا چالش نظامي و امنيتي براي غرب محسوب مي شود. (مهدي زاده،رسانه ها و بازنمايي.ص91)به طور عمده مي توان گفت که از لحاظ تاريخي،رسانه هاي جمعي در طي دهه 1970 ميلادي و دوران بعد از آن،با بهره گيري از تفکرات قوم مدارانه شرق شناسان،عموم مسلمانان را در شکل و شمايل شيوخ خودخواهي که ثروتت عظيمي از طريق نفت به دست اورده اند و يا انقلابيوني افراطي،معرفي کرده اند.از انجايي که اطلاعات درباره فرهنگ اسلامي بر حسب اوضاع جغرافيايي مورد توصيف قرار مي گرفت،موجب مي شد تا تصور برتري و هژموني غربي، همواره به اذهان القا شود و در فکر مخاطب بازتوليد شود. به اين ترتيب تبليغات منفي و مخرب،عليه اسلام و مسلمانان به راه افتاد و وقوع برخي از بحرانها و حوادث نيز به آن دامن زد. رويدادها و حوادث مهمي که در دنياي اسلام به وقوع مي پيوست موجب گرايش خبرنگاران و پژوهشگران به جمع اوري اطلاعات و معلومات در رابطه با مسلمانان، مي شد. به اين ترتيب بستري فراهم بود تا اين افراد به مدد قدرت رسانه ها،جريان گسترش تبليغات منفي را ادامه دهند.از انجايي که اطلاعات درباره فرهنگ اسلامي بر حسب اوضاع جغرافيايي مورد توصيف قرار مي گرفت،موجب مي شد تا تصور برتري و هژموني غربي، همواره به اذهان القا شود و در فکر مخاطب بازتوليد شود.علاقه غربيان به فرهنگ اسلام و چگونگي رفتار و تفکر مسلمانان، در تمامي برهه هاي زماني، با اهداف تجاري،استعماري و نظامي همراه بوده که اين اقدامات در سناريوهاي از پيش تنظيم شده قرار داده مي شدند تا به نحوي مرموز و مبهم به جلو حرکت کنند. در اين جريان شبکه هاي بزرگ دانشگاهي و متفکران و نخبگاني وجود داشتند که به اجراي سياست ها و برنامه هاي شرکت هاي بزرگ و غول هاي ثروتمند تجاري در دنيا،مي پرداختند.رسانه هاي غربي همواره در اثبات برتري فرهنگ غربي و ويژگيهاي آن، از جمله دموکراسي،سرمايه داري و سکولاريسم،نقش مهمي ايفا کرده اند.(مهدي زاده،ص92)

درعرصه گسترده فعاليت رسانه اي،بازيگران متعددي وجود دارند که از قدرت خويش براي اثرگذاري بر افکار عمومي در رابطه با فرهنگ ساير کشورها، مي پردازند.شکي نيست که بخش عمده اي از رسانه ها(خصوصا تلويزيون) باور دارند که مي توانند به فتح فرهنگ هايي بپردازند که ممکن است تهديدي برايشان شمرده شود. بنابراين چون فرهنگ اسلام را به عنوان يک تهديد براي خود مي شناسند،به مقابله با آن مي پردازند و براي فتح اين فرهنگ به هر اقدامي دست مي زنند.اکبر احمد(1380)با اشاره به تناقض هاي عمده اي که در بدنه و درون تمدن غرب در دوران معاصر،وجود دارد، موضوع نژاد پرستي و نخوت در برابر غيرخودي ها و بيگانگان را بدترين وجه موجود در اين تمدن مي داند که به هيچ طريقي تحمل افراد مخالف را در خود ندارد. از ديد وي اسلامي بودن براي ارباب رسانه هاي غربي،انگ نماياني به شمار مي آيد.مردم مغرب زمين،نمادهايي که به اسلام مربوط مي شود مثل مسجد و روحانيون را نمادي از بنيادگرايي اسلامي تلقي مي کنند.وحشت غرب از اسلام،موجب شده تا افسانه ها و اسطوره هاي بسياري در اين زمينه ظهور پيدا کنند تا به جريان وحشت زدگي دامن زنند.اين جريان از دهه 1980 ميلادي آغاز شد و در ادامه،دائما بازتوليد شد و توسعه يافت. در اين فرايند اسلام تبديل به نظام اعتقادي يکپارچه اي شده که به تنوعات داخلي توجهي ندارد. از تحريفات آشکاري که در مورد دين اسلام توسط غربيان صورت گرفته اين است که اين دين در مقابل تمدن غرب قرار گرفته و به عنوان کنايه اي براي وحشي گري،سرکوب و بازگشت به دوران تاريک قرون وسطي،معرفي مي شود. همان طور که ادوارد سعيد بيان کرده است : "کلي بافي هاي مغرضانه درباره اسلام به اخرين فرم تحقير قابل قبول يک فرهنگ خارجي در غرب مبدل شده است."وحشت غرب از اسلام،موجب شده تا افسانه ها و اسطوره هاي بسياري در اين زمينه ظهور پيدا کنند تا به جريان وحشت زدگي دامن زنند.اين جريان از دهه 1980 ميلادي آغاز شد و در ادامه،دائما بازتوليد شد و توسعه يافتپروفسور ادو تروشکا و پروفسور فلاطوري در تحقيقي با عنوان تصوير اسلام در کتاب هاي درسي آلمان، که با بهره گيري از روش تحليل محتوا بر روي کتب درسي صورت گرفته، اينطور بيان مي کنند که : در اکثر کتاب هاي تعليمات ديني،واژه اسلام به غلط و نارسا تعبير شده است.اکثر نويسندگان اين کتب، به جاي تکيه بر بحث توحيد و تشريح تفاوت آن با مفهوم شرک،تنها جنبه اي از صفات الهي يعني مشيت الهي را انتخاب مي کنند و توضيح مي دهند.بنابراين اسلام به معني عبادت خدا،و يا حتي عبادت خالصانه خدا و هر انچه که طبق فهم مسلمانان باشد،بيان نمي شود.کليه تعليمات ديني به طور کلي اسلام را تنها به عنوان ديني معرفي مي کنند که انجام دستورات آن بدون رغبت و از روي اجبار صورت مي گيرد.(تروشکا،234:1375)انچه مشخص است اينکه نحوه بازنمايي مسلمانان توسط غربيان موضوعي عظيم و قابل تامل است که توضيح و تشريح ابعاد ديگر اين سناريو را به مجالي ديگر مي سپاريم.پي نوشت ها:احمد،اکبر.پست مدرنيسم و اسلام،ترجمه فرهاد فرهمند پور،تهران نشر ثالث،1380تروشکا،اودو.تصوير اسلام در کتاب هاي درسي آلمان.مجله تحقيقات تاريخي،شماره2مهدي زاده،سيد محمد.رسانه ها و بازنمايي.دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها1387فاطمه ناظم زاده بخش ارتباطات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 494]