واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سادات اخوی، سید محمد - چشمی به مدیریت فرهنگی ببخشید!...«باز» هم یک کمی(!) این مثنوی تأخیر شد... داشتم فکر میکردم. حذف آگاهانه خود تلاش کن که در مراسم رسمی، از«زیاد دیده شدن» پرهیز کنی. گاهی برای اموری، حضورت لازم است اما شاید بهتر باشد که به دیگران هم بیاموزی که از مَجیز شنیدن، احترام اداری دیدن و تحویل گرفتنِ سِمَت(به جای خودت) بیزاری و دوست داری در جایی باشی که بودنت، بیش از دیگران به کار خواهد آمد. البته ممکن است به جایی برسی که برپاکنندهگان مراسمی، واقعاً و از تَهِ دل، دوست داشته باشند که حضور تو را ببینند... آنجا همانجایی است که باید باشی. برخورد ممکن است بعضی از زیردستانت، کاری کنند که هم خلاف قانون باشد و هم آشکار کردنش، سبب آبروریزیشان شود. به هر حال یادت باشد که آنچه در دست توست(از پول تا آدمها) امانت خدایند. حق نداری کسی را بیازاری... و حق هم نداری بگذاری کسی به هزینهای که حق او نیست(و امانت خداست) دستدرازی کند. ... اما نیازی هم نیست که دار- دار کنی و آبروی کسی را ببری. بدان که اگر چنین کنی، روزی- دیر یا زود- در جایی- همینجا یا جایی دیگر- شبیه همین، به سرت خواهد آمد... اما با تخلف، برخورد کن!... به شیوههای انسانی. بیرون دفتر دوستانت، به شیوههای گوناگون به دیدارت میآیند. اینجا(دفترت) خانه نیست که بتوانی با همه، در هر زمانی که دوست داشتی، قرار بگذاری و تا هر وقت که دلت خواست، گپ بزنی. میز، صندلی، چای و همهچیزش حساب و کتاب دارد. از همه مهمتر، وقت تو و دیگرانی است که بیرون دفتر نشسته یا ایستادهاند و منتظرند که مهمانت بیرون بیاید تا بتوانند تو را ببینند. تلاش کن با نوشتهای مؤدبانه، محترمانه، صمیمانه و از سر خلوص، پیش از آن که مهمانی به اتاقت وارد شود، مسئولیت مراقبت از زمان دیدار را به شانه خودش بگذاری. یادت باشد که محیط کارت فرهنگی است و آدمها نیز- بنا بر این است که- میفهمند. آدمهای فعال دور و شتاب آدمهای پُرکار را با قانونهای دست و پا گیر، نگیر! آدمهای پرشتاب و فعال، اگر به موانع گوناگون برسند، روحیهشان نابود میشود و به حال آوردن دوباره آنان، دردسری فراوان دارد. تلاش کن به آدمهای دَوان بفهمانی که قدر حضورشان را میدانی و در تلاشی که شرایط آنان را بهتر کنی. اگر جایی به بنبست رسیدهای، صادقانه با آنان در میان بگذار و مانند مجموعههای غیرفرهنگی برخورد نکن!... گمان نکن که در اوجِ«نداری»، اگر شعارها و وعدههای طلایی بدهی، نزد دیگران بالا خواهی رفت. زمانی که حقیقت را بفهمند، اعتبار«شخصی»ات را نیز از دست خواهی داد. قربانی نکن! متأسفانه طرحهای فرهنگی فاخر، هم هزینههایی سنگین دارند و هم بار درختشان، سالها بعد میرسد. به همین دلیل، دست کسی به جیبش نمیرود تا برای طرحهای فرهنگی کلان، هزینه کند چه مدیر ارشد جایی باشد و چه بانی خیری باشد که بخواهد کاری برای شادی روح امواتش بکند! راضی کردن آدمهای ثروتمند به مشارکت در کارهای فرهنگیِ آوانگارد(نوپردازانه) مصیبت بزرگی است. در این روزگار هم که هیچکس صد هزارتومانیاش را جز به شرط دو برابر شدن، برای کاری هزینه نمیکند. یادت باشد که شریک کردن مردم در کارهای فرهنگی، فقط از راه مشارکت مالی نیست و راههای گوناگونی دارد. همین که همکارانت بدانند که تو قصد سوءاستفاده از آنان در مسیر درخشانشدن آمار کاریات را نداری؛ خودشان پای سختیهای کارت خواهند ایستاد. رفقا با آدمهای خوشفکر، آشنا با سنت و مراقب اصالت، زیاد بنشین و برخیز! آدمهای خوشفکر، حتی اگر به اندازه دیداری ساده در کنار هم بنشینند و برخیزند، بخواهند و نخواهند، از هم تأثیر میگیرند و تأثیر مشترک، به زبان مشترک کمک میکند. دعای گروهی زیارت عاشورا، دعای صباح و شبیه اینها، برای روحیه دادن به همکاران بسیار خوباند. بهترین زمان هم صبح زود است. یادت باشد که پیش از برنامهریزی، درباره همه ریزبخشهای فکرت، با همه کارمندان مشورت و از آنان نظرخواهی کنی. این کار، کمک میکند که آنان نیز برنامه را از خود بدانند و بیشتر در اجرای آن همکاری کنند. بیزحمت، چنین برنامههایی را در زمان 15 تا سی دقیقه بگذار و از همه بخواه که در هزینهاش مشارکت کنند. نمیدانم حکم مرجع تقلیدت چیست... اما زیاد درست به نظر نمیرسد که از محل اموال همگانی که مصرفشان در سخن خدا و اهل بیت معلوم شده، برای برنامههای اینگونه، هزینه کنی. اگر نمیشود، نکن!... تو که متولی همهچیز آدمها نیستی. وظیفه اداریات هم که چیز دیگری است. میراث همکارانت را خوب بشناس!... نکند روزی از سر نشناختن سرمایههایی که دور و بر تواند، کسی را از بیرون بیاوری و چنان بزرگش کنی که سبب سَرخوردهگی همکاران تواناترت بشود. رنگها رنگ خودکارت را متفاوت با همه انتخاب کن!... هم کمکمت میکند که بین مسئولیت و کارهای شخصیات تفاوت بگذاری و دقتت را بالا میبرد... و هم به دیگران یادآوری میکند در میان انبوه نامههایی که پیش روی آنان است، نوشتهای از تو نشسته است. از رنگهای جیغ هم استفاده نکن!... یادت باشد که رنگهای تند(مثل رواننویسهای سبز، سرخ، صورتی و شبیه اینها)، مخاطب را عصبی میکند و همین، میتواند پاسخ او را دستکاری روانی کند. ادامه: انشاءالله روز سهشنبه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 438]