واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان - زمان جنگ، آدمها دو جور به آثار متداول آن روزها نگاه میکردند. هر دو نگاه هم «محتوایی» بود نه شکلی یا منطبق با نقد علمی. یک عده میگفتند این آثار فوقالعادهاند چون دارند به ارزشهای جنگ و جبهه و انقلاب میپردازند و عدهای دیگر هم معتقد بودند این آثار سفارشیاند و واقعیت «جنگ» در آنها دیده نمیشود. جنگ که تمام شد، بخش قابلتوجهی از آثار آن دوران، مخصوصاً در حوزه شعر، به فراموشی سپرده شد. )مورد مثال معروفش هم آن رباعی مشهور سهیل محمودی بود که با استفاده از مهمترین شعار آن روزگار شکل گرفته بودو ورد زبان رزمندگان و مردم عادی بود: «از دست منه تفنگ تا پیروزی/ ننگ است دمی درنگ تا پیروی/ دانی چه بُوَد پیام یاران شهید؟/ این است که جنگ جنگ تا پیروزی»( اما بخش کوچکی از این شعرها، توانست در شکلگیری شعر پس از جنگ مؤثر باشد و البته ارزشهای ادبی خودش را هم به رخ بکشد. سیدحسن حسینی در «گزیده شعر جنگ و دفاع مقدس» سراغ این بخش رفت تا با شاهد مثالهای خود ثابت کند که شعر متداول روزگار جنگ، جدا از تحلیلهای محتوایی، ارزشهای زیباشناختی خاص خود را به تاریخ ادبیات ایران وارد کرده است. حالا که با چاپ تازه این کتاب مواجهیم، با گذشت زمان و نگاهی دقیقتر )و البته پایان دورهای که سیدحسن حسینی خود آغازگر و به پایان برنده آن بود و با مرگ ناهنگامش، بر آن نقطه پایانی نهاد( هم آن را جذابتر مییابیم و هم «تعجیل» را در شکلگیری کتاب به وضوح میبینیم. حسینی در مورد برخی شعرها، توضیحی هم داده که بیشتر از آن که نقد متنی باشد، نظری فرامتنی است، اما این نظر فرامتنی در دل ادبیاتی که همه چیزش شفاهی است و اغلب چیز دندانگیری از تاریخ معاصرش، به شکل مکتوب در دست نیست، ارزنده است. در این توضیحات، گاه به «متن» پرداخته شده با همان لحن طنزآمیزی که در آثار حسینی )هم در شعرهایش( قابل رصد است مثل این توضیح که به غزل «دل آیینه» ناصر فیض نوشته: «از غزلهای خوب ناصر فیض است در حال و هوای دفاع مقدس و باز هم توجه به کودکان و نوجوانان که از ویژگیهای نگاه شاعر است. گویا قرار بر این است که یکی از ویژگیهای «غزل نو»، نبود تناسب - البته در بعضی ابیات - میان کلمات در پی هم آمده باشد. یا دستکم تناسبی شناختهشده و مورد قبول همگان مثل این بیت: «دختر کوچک همسایه ما پر زد و رفت/ دل آیینه شکست و کس از آن هیچ نگفت» ذهن خواننده از «دختر همسایه» بیشتر به سمت «فقه خواندن» دختر همسایه سپهری میرود و نه چیز دیگر!» یا درباره بیغزل «رفتن، رسیدن است» زندهیاد قیصر امینپور نوشته: «قیصر عزیز - در مقایسه با خودش - شاید شعر متوسط و معمولی داشته باشد اما میتوان ادعا کرد که پرونده شعری او از «شعر بد» خالی است.» یا در مورد شعر «تبار خود را خوب میشناسیم» عبدالله گیویان نوشته: «گیویان از جمله شاعرانی است که از شعر شروع کرد و به سمت سیاست سوق داده شد و از آنجا پا در مسیر تعلم گذاشت. به نظر میرسد شعر و ایجاز را هیچگاه جدی نگرفته است. در زمانی که گیویان اسامی مناطق خاصی را در شعر سپید میآورد، هنوز هیچ شاعری مجبور نشده بود بنشیند و بیندیشد که مثلاً «بازی دراز»، «بهمنشیر» یا «کلهقندی» را با چه کلماتی میتوان قافیه کرد و منظومه ساخت!» انتخاب شاعران این مجموعه، انتخابی کمابیش منصفانه است گرچه این شاعران شعرهایی بهتر یا بهمراتب بهتری هم داشتهاند. به هر حال، حسینی خواسته آن پازلی را که خود به عنوان یکی از آغازکنندگان «شعر دفاع مقدس» در ذهن داشته، با انتشار این کتاب کامل کند و مهرش را پای یک سند تاریخی بگذارد پیش از آن که آدمهای آن نسل بمیرند و خبری به نسل بعدی نرسد! از این کتاب، چند بیت آغازین مثنوی «کودک من»ناصر فیض را میآورم که شعر قابل توجهی است در حوزه شکلدهی به «فضا» و «حال و هوا» در یک اثر کلاسیک. خانهام روزی در اینجا بود و نیست آن طرف همسایه ما بود و نیست میشناسم این در و دیوار را این خرابآباد و این آوار را یک شب اینجا باغ پولکهاش سوخت کودک من با عروسکهاش سوخت کودک من قصهها را دوست داشت «هیچکس غیر از خدا» را دوست داشت گفتوگو از میش بود آن شب که گرگ قصه را دزدید از مادربزرگ کودکم در هول جنگل مانده بود گرگ، دست کودکم را خوانده بود...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]