واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان - میگویند «جذابیت» عنصری است که در سینمای ما گم شده، فراموش شده یا همهگیر نشده. خب، «جذابیت» از کجا میآید؟ یک بخشی از آن مربوط به ریتم است چه در تدوین سکانسها یا نماها چه در فیلمبرداری چه در شیوه روایت اما همهاش که این نیست. «جذابیت» مال ایدههای تازه است، ایدههایی که باید مخاطب را مجاب سازد که در گرمای تابستان یا سرمای زمستان، به جای پرداخت هزار تومان وجه رایج و خرید دیویدی تازهترین فیلم هالیوودی با کیفیت بالا و زیرنویس فارسی و دیدنش از پخشکننده خانگیاش برود سه یا چهار هزار تومان وجه رایج را بدهد تا در سالن نمایش، یک فیلم ایرانی ببیند. یادتان باشد آن هزار تومان، تنها خرج ممکن برای دیدن آن فیلم هالیوودی است که میشود ده نفره هم در خانه دید و خرج ایاب و ذهاب هم ندارد و بگومگو با رانندههای در مسیر، سر صدتومان کم و زیاد را هم ندارد و چون «طرف» توی خانهاش فیلم میبیند، نگران پا دراز کردن و دم به دم سراغ یخچال رفتن و گلاب به روتان گاهی به سرویس بهداشتی سر زدن هم نیست! بله، سینمای ایران که نه تکنولوژی دارد نه امکانات جدید نه... و نه...، باید ایده جدید داشته باشد. ایده جدید از کجا میآید؟ از همین مملکت میآید، از همین کوچه و خیابان میآید، از تازههایی میآید که حتی شایعهها هم باید از آنها عقب بمانند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، ولو اینکه «پرده» اندکی از روی روزمرگی کنار رود، مردم صف میبندند حتی اگر فیلم، ریتم نداشته باشد، قصهاش را خوب روایت نکرده باشد، فیلمفارسی باشد. فکر میکنید «مارمولک» چرا «جذاب» بود چون فیلم خوبی بود؟ یا «اخراجیها» چرا اینقدر سر و دست برایش شکستند؟ «هنر و دانستن» یک جاهایی بدجوری به هم گره میخورند و وقتی که دانستن از هنر بیشتر میشود، مردم بسنده میکنند به همان اولی. این «دانستن» لازم نیست عمق داشته باشد، فقط کافی است مربوط به حوزهای غیرمعمول باشد. «غیرمعمول بودن» یعنی «تازهبودن». همان اتفاقی که 43 سال قبل برای «گنج قارون» هم افتاد. زندگی «فردین» در آن فیلم، «غیرمعمول» بود، زیرزمینی بود و البته قابل باور و حسشدنی توسط آدمهایی که میتوانستند برای «بنهور» و آن فیلم، به یک دلیل مشترک، در سرما و گرما توی صف بایستند. «فیلمفارسی» اگر تا 1355 دوام آورد به دلیل همین گریزهای گهگاهیاش به دنیای «غیرمعمولهای آشنا» بود. در فاصله 1355 تا 1357 سینمای ایران تقریباً ورشکسته شد. چرا؟ چون نظارت دولتی طالب روزمینی شدن مطالب زیرزمینی در سینما نبود و گاهی هم که چیزی از دست ممیزها درمیرفت، عقبتر از شایعهها، اطلاعات درگوشی یا مکالمات شبچله بود! ببینید! اصلاً قضیه سیاسی حرف زدن یا نزدن نیست، قضیه کاملاً اجتماعی است اما وقتی اسمش را میگذاریم «سیاهنمایی» دیگر سیاسی میشود. همه ما میدانیم دنیای زندگی زیرزمینی و غیرمشروع پایتخت، پر از ایدههای فوقالعاده برای فیلمشدن است با این همه چقدر از این زندگی زیرزمینی را در سینما نشان دادهایم. گاهی البته اشاراتی هست مثل آن زندگی زیر پل «زیر نور ماه» که «مجوز مخصوص ساخت» داشت. خب، اشکالی ندارد مشکل این است چرا این مجوزهای مخصوص، دامنه بیشتری را شامل نمیشود؟ دیدید که «سیاهنمایی» آن فیلم، هیچ رکنی از ارکان این جامعه را نلرزاند، لرزاند؟ یا ما خبر نداریم؟ منتقدانی که مینشینند تئوری میدهند به مسئولانی که طرف مشاورهشان هستند، بابا! کوتاه بیایید! ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش، شما هم آزمودهاید، بالاخره که چی؟! الان، «کیفر» حسن فتحی روی پرده است، فیلم خوبی هم هست، فیلم جذابی هم هست، چرا؟ چون فقط خوشساخت است؟ نه! چون چند سانت از پردهای را که روی زندگی زیرزمینی پایتخت را پوشانده، با احتیاط و اما و اگر و شاید کنار زده. این دست به عصا راه رفتنها، سینمای ایران را میزند به زمین گرم. نزده؟! حالا بیاییم برنامه بسازیم، دو هفت تا چهارده تا، سه هفتتا بیستویکی! شما روی «بیست» ما بیستویک بیاورید که ما بشویم «هیچ»! عزیز من! سینمای جدید «هنگکنگ» چطور رفته سراغ این قضایا و نه به آبروی «چین مادر» برخورده، نه از رشد اقتصادیاش کم شده، نه منتقدان ایدئولوژیکاش کفری شدهاند و حالا هم که هالیوود دربهدر دنبال کپیبرداری از این فیلمهاست. راستش را بگویید! این اطلاعات را هم در اختیار مسئولانی که طرف مشاورهشان هستید، میگذارید یا فقط به دستهای پنهانی دراکولا، مرد گرگنما و ژیل ژاکوب در سیاهنمایی هرچه بیشتر کشورهای جهان سوم اشاره میکنید؟ ای شیطون، راستشو بگو!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 297]