واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > انتظامی، حسین - معمولا وقتی از تایم ، لوموند ،هرالد تریبون ، وال استریت ژورنال و رسانه هایی از این دست نام می بریم توام با حسرتی است که ناشی از عمرهای یکصد ساله آنهاست . چرا ما مطبوعات تأثیرگذار، قدیمی و با صرفه اقتصادی نداریم؟ اگر «عمر کوتاه مطبوعات» را در این موارد رمزگشایی کنیم، شاید مشکل سایر موارد خود به خود حل شوند. درست مثل «امید به زندگی» در شاخصهای توسعه انسانی (HDI) که اگر بالا رود به معنای آن است که قاعدتاً بسیاری ازشاخصهای همان مجموعه (بهداشت، سرانه تخت بیمارستانی، ممیزههای زیست محیطی،کنترل تولیدگازهای گلخانهای و...) بالا رفته اند؛ وگرنه آن نتیجه حاصل نمی شد.در بررسی پدیده جوانمرگی مطبوعات و البته در یک ارزیابی شتابزده به چند عامل مهم برمیخوریم که در دو گروه دولتی و صنفی جای میگیرند. این عوامل به شرح زیرند:1 ـ برخورد دستگاههای نظارتی 2 ـ غیبت احزاب و بازی کردن اجباری مطبوعات در نقش آنها13 ـ ضعف قوانین 4 ـ نبود اطلاعات کافی و سرشماری فرهنگی در کشور 5 ـ فقدان بنگاههای مطبوعاتی متعدد6 ـ کمبود جدی نیروی انسانی متناسب با رسالتها و انتظارات 7 ـ نبود سازمانهای بالادستی و پائین دستی تولید8 ـ فقدان مقوله اقتصاد رسانه و مدیریت مطبوعاتی بهتر است به وضعیت آماری نشریات نگاهی بیندازیم تا محورهای هشتگانه بالا را ردیابی کنیم .تعداد مجوزهای نشریات (تا پایان سال 1387) 3569 عنوان و دورههای انتشار آنها در جدول زیر است : گستره توزیع این نشریات را نیز می توان در جدول دید. وضعیت صاحبان امتیاز این نشریات نیز در جدول زیر ارائه شده است. 71 درصد نشریات یاد شده در حال انتشارند. همچنین 74 درصد نشریات دارای مجوز نشریات تخصصی اند. نکته جالب اینکه در سال 86 و87 به ترتیب 238و319 نشریه توانستهاند از هیئت نظارت بر مطبوعات مجوز بگیرند اما در همین دو سال به ترتیب 214و 202 نشریه لغو مجوز شده اند که از این تعداد به ترتیب 201و 195 عنوان به دلیل ماده 16 قانون مطبوعات (عدم انتشار) وبه ترتیب13و7 عنوان به دلایل محتوایی لغو پروانه شدهاند. یعنی تقریبا با همان نرخی که مجوز صادرمیشود، مجوزهایی لغو میشوند که 95 درصد آن ناشی ازماده 16 قانون مطبوعات است که صادقانه باید گفت موضوع اخیر ربطی به فضای سیاسی یا سختگیری قوه قضائیه و هیئت نظارت بر مطبوعات ندارد. (البته نباید منکر تاثیر فضای ناشی از احتمال برخورد بر نشاط کار بود) در واقع افرادی مجوز گرفتهاند که از ابتدا صلاحیت کافی (حرفهای یا مدیریتی) نداشتهاند و فکر کردهاند روزنامه داری یعنی چاپ چند مقاله از خودشان و دوستان و آشنایان محترم و اگر حمایت دولتی نباشد، نباید و نمیشود نشریه خود را منتشر کنند.دراین میان دولت (به معنای کل قوای حکومتی) مقصر است زیرا:- قوانین را سختگیرانه طراحی نکرده است. طنز تلخی است؛ دولتی که حاضر نمیشود رانندهای را با گواهینامه پایه دو پشت اتوبوس بنشاند چگونه اجازه میدهد فردی بدون داشتن سابقه حرفهای روزنامه نگاری، عهده دار انتشاریک روزنامه شود؟ - به جای یارانه غیرمستقیم و هدفمند (مثل معافیت مالیاتی که خوشبختانه چند سال است اجرا میشود، یارانه به آب و برق، خدمات مخابراتی، بیمه کارکنان، پست، حمل و نقل هوایی، اشتراک رایگان کتابخانهها و مدارس، بن خرید مصرف کننده و...) مطبوعات را به دریافت مستقیم پول معتاد کرده و به آنان اجازه نداده است که در محیط رقابتی رشد کنند.- سرشماری دقیق فرهنگی در دسترس نیست و متقاضیان انتشار مطبوعات نمی دانند در کجا وفور وجود دارد و در کجا خلأ، تا بر این مبنا سرمایه معنوی و مادی خود را درآنجا متمرکز کنند.- مدل آمایش فرهنگی و رسانهای وجود ندارد. بالاخره معلوم نیست کشور ما چند نشریه اقتصادی یا ورزشی لازم دارد و چندتای آنها باید روزنامه باشد؟ چه تعداد از آنها باید سراسری باشند یا منطقهای و محلی؟ یا اینکه با توجه به رشد دیجیتالیسم و تکنولوژهای مدرن ارتباطی، آیا کمبود نشریات و حتی روزنامه های تخصصی در این عرصه ، پیامد مخاطره آمیزی دارد یا خیر؟ - نگاه، زمینه و فعالیت مستمر و بسترساز در حوزه نرم افزاری نظیر آموزش نیروی انسانی و در حوزه سخت افزارهای فرهنگی نظیر ساماندهی پست، دکه ها و... وجود ندارد.- در تدوین قوانین و مرامنامه ها، برخلاف بقیه حوزه های اقتصادی، کمتر از کارشناسان و اهل فن این حوزه بهره برده است و می برد .حقیقت ماجرا این است که با معادله ای چند مجهولی سر و کار داریم و نباید با فرافکنی، همه مشکلات زیست بوم رسانه ای را به گردن حکومت بیندازیم. خود ما مطبوعاتیها هم مقصریم زیرا همت نمی کنیم نشریات متفرق خود را تجمیع کنیم تا قدرت و تأثیر و نفوذ بیشتری پیدا کنند و حتی لااقل برای خودشان حاشیه امنیتی به وجود آورند.به آمار قبلی برگردیم. 3570 نشریه موجود، به حدود 3250 صاحب امتیاز تعلق دارد. این یعنی نبود بنگاه مطبوعاتی، چرا که کمترموسسهای مثل کیهان و اطلاعات وجود داردکه واجد نام بنگاه مطبوعاتی باشد. حدود 320 نشریه دیگر نیز عمدتاً به دستگاههای دولتی وابستهاند. حتی صاحبان امتیاز حقیقی که چند نشریه دارند همت نمیکنند همین چند نشریه را در قالب یک بنگاه مطبوعاتی سازمان بدهند تا قاعدتا علمیتر اداره شود و ماندگارتر باشد.اگرچه تربیت و تامین نیروی انسانی وظیفه دولت است زیرا در طرح آمایش، وضعیت فعلی و مطلوب امکانات، زیرساختها و منابع نیز باید دیده شوند، اما خود مطبوعاتیها چه کرده اند؟ 180 روزنامه و 650 هفته نامه موجود را چند روزنامه نگار میگردانند؟ متوسط سابقه کار و تحصیلات آنها چیست؟ چند روزنامه نگار در شغل خود ماندهاند و به روزنامه نگاری به چشم سکوی پرش نگاه نکرده اند؟ چند روزنامه نگار بین المللی داریم؟ و...شاید آسیب اصلی مطبوعات ناشی از همین فقره باشد. علاوه بر اینها، کم همتی صنف ما در درک و اجرای آموزههای مدیریتی و بی توجهی در تأسیس شرکتهای خدماتی مقتدر و پاسخگو ـ که مطبوعات را از چاپ، توزیع، آگهی و تامین مواد اولیه بی نیاز کندـ در حومه و متن همین معضل قرار میگیرد. 1. بسیار گفته شده است که در نبود احزاب، مطبوعات مجبورند همان کارکرد را داشته باشند در حالی که اساسا نقش متفاوتی دارند و باید داشته باشند. وقتی مطبوعات غیرحزبی ـ که قرار است منعکس کننده آرای مختلف باشندـ به عنوان بولتن حزبی ایفای نقش میکنند طبیعی است که انتظارات از آنها سیاسی خواهد بود و رقیب، مخاطب و دستگاههای نظارتی نیز از همین زاویه به آنان نگاه میکند و لذا مطبوعات مجبورند در فضایی بسیار حساستر زندگی کنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 595]