واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اقتصاد > اقتصاد کلان - ابراهیم رزاقی الگوی مصرف در هر جامعه ای متناسب با ساختارهای تولید آن جامعه رشد می کند و در تمام کشورهای جهان این روند تا قبل از آغاز دوران صنعتی شدن قابل مشاهده است ولی با دوران صنعتی شدن اروپا که از انگلستان آغاز شد این روند شکل دیگری به خود گرفت. تا پیش از دوران طلایی صنعت میزان تولید بر اساس واحدهای کوچک و صنایع دستی شکل می گرفت که خروجی آنها محدود بود ولی با رشد صنایع جدید تولید انبوه و در نتیجه مازاد تولید در بازار شرایط جدیدی را حاکم کرد، کشورهای صنعتی نیازمند به بازار های جدید بودند که مازاد تولید شده توسط صنایع انها را مصرف کند. در کنار این مسئله بحث تامین مواد اولیه برای خوراک صنایع رو به گسترش به وجود آمد که عمده این منابع در کشورهای غیر صنعتی قرار داشت و رفته رفته شاهد تقسیم کار بین المللی بین کشورهای صنعتی و غیر صنعتی بودیم و این اغاز دوران نو استعماری در جهان بود. در این دوران استعمارگران برای اولین بار شروع به نابود کردن صنایع مستعمرات خود کردند تا این کشورها مجبرو به مصرف تولیدات آنها شوند در عمل بدون صنایع این کشورها برای تامین کالاهای نهایی مهتاج صنایع کشورهای صنعتی و در مقابل برای آنکه بتوانند مایحتاج خود را تامین کنند مجبور به فروش مواد اولیه ای بودندن که در اختیارشان بود. اما این روند تا حدی می توانست پیش برود روندی که به بحران اقتصادی بعد از جنگ دوم جهانی دامن زد، مازاد تولید به حدی رسید که برای پاسخگویی به این میزان تولید صنایع مجبور به خلق تقاضا بودند، بحران اقتصادی به انها اموخته هرچه تولید شود مصرف نخواهد شد مگر انکه نیازش در جامعه ایجاد شده باشد. مصرف زدگی و ترویج هر چه بیشتر مصرف کردن حاصل فرایندی بود که صنایع و صاحبان سرمایه به آن دامن زدند و این مسئله چندین دهه در فضای اقتصادی کشورهای توسعه یافته و صنعتی غرب قابل تامیم و ترویج بود تبلیغات از این مرحله خود به صنعتی عظیم تبدیل شد که موتورمصرف را با سرعتی بیش از پیشبه حرکت در می آورد ولی بازار این کشورها نیز بلاخره به حالت اشباع رسید و سرعت رشد خلق تقاضا در مرزهای صنعتی بازهم از رشد تولید عقب ماند. راه چاره چه بود بازهم نگاه به سمت کشورهای جهان سوم چرخید، کشورهایی که متناسب با میزان درامد خود مصرف می کردند باید با تب تقاضا دچار می شدند تا اشتهای سیری نا پذیر صنایع کشورهای توسعه یافته را پسخ می داند کشورهای جهان سوم به هر قیمتی باید وارد این بازار می شدند حتی به قیمت مقروض شدن. کشورهای استعماری قدیم این بار به مستعمراتی که در ظاهر استقلال پیدا کرده بودند وام می داند تا از انها کالا خرید کنند کالاهایی که به ازای مصرف انهتا هر روز فقیر و فقیر تر می شدند. این روند باید سریع تر می شد زیرا تبلیغ به تنهایی نمی توانست در این جوامع مصرف با به میزانی که نیاز صنایع غربی بود توسعه می داد بنابراین باید الگوی مصرف تغییر می کرد، الگوی مصرف با تغییر فرهنگ تغییر می کند و این همان نقطه ای بود که به عنوان هدف برگزیده شد، تغییر فرهنگ برای ایجاد اشتهای مصرف. فرهنگی که در آن رسانه ها به ما القا می کنند چه بخور چه بپوش و چه مصرف کن. این فرهنگ بیشتر مصرف کردن را ارزش می داند و این دقیقا نقطه مقابل ارزش های فرهنگی حداقل برای ما و دیگر کشورهای مسلمانی است که قناعت در آن ارزش اخلاقی تلقی می شده است. این الگوی مصرفی طی چندین دهه گذشته از هر طریق ممکن در کشورهای غیر صنعتی، توسعه نیافته ویا در حال توسعه به نام راهی برای توسعه تبلیغ شده استو این کار تا حدی پیش رفته است که خصوصی ترین غرایز انسانی را به اهرمی چهت کسب درامد تبدیل می کند الگوی مصرفی که بر نیازهای جنسی برای کسب سود سرمایه گذاری می کند اخلاقیات جامعه را به سخره می گیرد تا از انسان یک برده مصرفی خلق کند. زمانی که از تهاجم فرهنگی حرف می زنیم نباید به راه دور برویم، تهاجم فرهنگی ابزاری است برای سلطه اقتصادی و این سلطه زمانی اتفاق می افتد که ما برای بر طرف کردن ساده ترین نیازهای خود به جای منطق عقلی به مصرف غیر منطقی متوسل می شویم و بعد برای توجیه مصارف و هزینه های بی منطق به دنیال توجبه عقلی می گردیم.در واقع صنایع بزرگ با ایجاد یک فرهنگ فراملی به تسهیل فروش کالاهای خود کمک می کنند. وضعیتی که شاید در کشورهای توسعه یافته ایجاد ثروت می کند و لی در کشورهای غیر توسعه یافته ای مانند ما توان تولید متناسب با تقاضایی که تبلیغات غربی رشد کرده را نداریم به از هم گسیختن ساختارهای تولیدی و فقر منتهی می شود. فرهنگی که کشورهای توسعه یافته در دوران نواستعماری ترویج می دهند تمامی ارزش ها را با مصرف بیشتر تعریف و توجیه می کند. یک فیسلوف غربی در این زمینه می گوید: خدا را دست و پاگیر دانستیم پس کنارش گذاشتیم و خدایی جدید پیدا کرده ایم که نامش مصرف است. فرهنگ مصرفی که یک ناخرسندی دائمی در آن شاهد هستیم و اعتیاد به مصرف برای رفع این ناخرسندی توسط رسانه ها تمامی ارکان ارتباطی تجویز می شود، دستاورد این وضعیت را که تنها چندی پیش در غرب شاهد بودینم اضافه وزن، رشد افسردگی و... بود که در حال حاضر شاهد رشد این بیماری ها در کشوهای در حال توسعه هستیم. رشد میانگین وزن و اضافه وزان به عنوان یک مورد شایع در کشوری مانند ایران به خوبی نشان از عواقب این بیماری اعتیاد به مصرف در کشور خود ما دارد. دوران نواستعماری انسان ها را به قل و زنجیر نمی کشد تا به عنوان برده و نیروی کار در مزارع و کارخانه ها به کار بگیرد زیرا این کارها دیگر توسط ماشین ها انجام می شود بلکه برده در این دوران موتور مصرف را به کار می اندازد اگر تا دیروز بردگان اندامی نحیف داشتند و یا در اثر فشار کار بندی ورزیده پیدا می کردند امروز با اضافه وزن دست و پنجه نرم می کنند و برای انکه اندامی ورزیده پیدا کنند بازهم به مصرف لوازمی روی می آورند که برا مصرف بیشتر به انها تجویز می شود. زمانی که فرد یا جامعه ای معتاد به مصرف می شود و در دور باطل رقابت برای مصرف بیشتر گرفتار می افتد دیگر ارزشهای اخلاقی برای او و آن جامعه شکل دیگری پیدا می کند زیرا پرستش مصرف هیچ قاعده ای بر خود نمی پذیرد به غیر از موفقیت بیشتر در خرید، راستی از از خودمان پرسیده ایم که چرا کمتر در اطرافمان شاهد فرهنگ از خود گذشتتگی و ایثاری هستیم که زمانی به آن شهره بودیم؟ در این کیش جدید دیگر خدا و اهریمن تعریف جدیدی پیدا می کنند و زمانی که ارزش های اخلاقی تعاریف اجتماعی خود را به تعاریف شخصی می دهند یعنی همان دین شخصی که توسط بسیاری از روشنفکران ما ترویج می شود دیگر هر شخصی می تواند خدای خود را خودش انتخاب کندف این جاهلیت جدیدی است که در آن مانند اعراب جاهلی هر کس بت خود را در خانه می سازد و می پرستد و چارچوب های اخلاقی را بر اساس منافع شخصی خود تعریف و اجرای می کندو اینهمه برای آن شکل گرفته است که بازار مصرف از ثبات برخوردار شود، بازاری که تنها حرص مصرف آنرا به جلو می برد و هرچه این حرص تقویت شود سرعت رشد بازار بیشتر خواهد شد. یادمان نرود در تحلیل دلایل آغاز بحران اخیر اقتصاد جهانی حرص صاحبان ثروتی عنوان شد برای سیراب کردن طمع خود اصول اخلاقی را به گونه ای دیگر تعریف کردندو این خطری است کل تمدن بشری را تهدید می کند. البته برای جلوگیری از این بحران راههایی بسیار اسان وجود دارد اولین آن بازگشت به اصول اخلاقی است که قرن ها با آن زندگی کرده ایم و تنها چندی است انها را به فراموشی سپرده ایم، ساده زیستی، قناعت، تلاش برای کسب روزی حلال و... چار در جامعه ما مصرف کنندگان به عنوان نماد باید مورد تقدیر قرار بگیرند چرا قرهمان تولید نداریم، یعنی هرکس که ماشین زیبا تر و پول بیشتری دارد مورد رشک و غبطه من و شما قرار می گیرد و اگر این فرد تولید کننده باشد تنها نمادهای مصرفی که دارد مورد توجه ماست و کسی به کار و تلاشی که انجام می دهد توجهی نمی کند؟! باور کنیم ما درکشوری اشغال شده زندگی می کنیم. کشوری که سربازان استعمارگر انرا اشغال نکرده اند بلکه کالاهای وارداتی هستند که اینبار کشور ما را اشغال کرده اند و برای انکه بتوانیم کشور خود را از دست اشغال گران خارج کنیم اول باید چه چیزی را برای چه کاری و برای کدام نیازمان مصرف می کنیم و به جای آنکه مصرف ما را راهنمایی کند ما از مصرف به عنوان یک ابزار پیشرفت استفاده کنیم، شاید این اولین و بهترین مقدمه برای ضرورت پرداختن به مسئله ای مهم به نام الگوی توسعه ایرانی و اسلامی باشد. مدرس و مولف کتاب اقتصاد ایران /34
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]