تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):مؤمن، خاموشى اختيار مى‏كند تا سالم بماند و سخن مى‏گويد تا سودى ببرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799075631




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فيلم‌هاي روز جهان - آستروبوي، مرداني كه به بزها خيره مي‌شوند و...


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 فيلم‌هاي روز جهان - آستروبوي، مرداني كه به بزها خيره مي‌شوند و...
فيلم‌هاي روز جهان - آستروبوي، مرداني كه به بزها خيره مي‌شوند و...     جايي كه چيزهاي وحشي وجود دارند (Where the wild Things Are)   كارگردان: اسپايك جونز فيلمنامه: اسپايك جونز، ديواگرس برگرفته از كتاب كودكانه «جايي كه چيزهاي وحشي وجود دارند» به قلم موريس سنداك مدير فيلمبرداري: لنس آكورد موسيقي: كارتر بورل كارن اورزولك بازيگران: مكس ركوردز (مگس)، پپيتا امرسيش (كلر)، کاترين كينر (ماد)، استيو موزاكيس (معلم)، مارك روفالو (نامزد)، جيمز گاندولفيني (كارول)، پال دانو (آلكساندر)، كاترين اوهارا (جوديث)، فارست ويتاكر(ايرآ)، كريس كوپر (داگلاس) محصول 2009 آمريكا 101 دقيقه ژانر: حادثه‌اي / درام / فانتزي / خانوادگي خلاصه داستان «مكس» پسر كوچكي است كه احساس مي‌كند هيچ ‌كس او را درك نمي‌كند و هميشه دلش مي‌خواهد سرگرمي داشته باشد. پس از آنكه جلوي نامزد مادرش با مادرش درگير مي‌شود، مادر را گاز مي‌گيرد و مي‌گريزد. او وارد جنگل مي‌شود و تا نزديكي قايق كوچكي مي‌دود. سپس سوار قايق مي‌شود پس از چند روز ماندن روي دريا و قايق شبي به جزيره‌اي عجيب مي‌رسد. قايق را كنار ساحل رها مي‌كند و به سمت صداهايي در جنگل مي‌رود. «مكس» مخلوقاتي را در حال جر و بحث مي‌بيند. يكي از آنها با نام «كارول» داد و بيداد به راه انداخته است. بقيه موجودات «چيزهاي وحشي وجود دارند» بر سر كارول داد مي‌زنند. «مكس خودش را نشان مي‌دهد و از كارول حمايت مي‌كند. «چيزهاي وحشي وجود دارند» عصبي مي‌شوند و مي‌خواهند «مكس» را بخورند. اما او به آنها مي‌گويد پادشاه زادگا خود است و «قدرت خاصي» دارد. بدين‌ترتيب «چيزهاي وحشي وجود دارند» از خوردن او منصرف مي‌شوند. سپس كارول به او تاج پادشاهي مي‌دهد و «مكس» فرمانده جزيره مي‌شود و... در متن و حاشيه   در برهه‌اي از زمان نام «اريك گلدبرگ» به عنوان كارگردان فيلم بر سر زبان‌ها بود. براي انتخاب بازيگر نقش «مكس» فراخوان گسترده‌اي انجام دادند. چند ماهي طول كشيد و از صدها پسر از كشورهاي مختلف تست بازيگري گرفتند. نويسنده و كتاب كالت «چيزهاي وحشي وجود دارند» به اواسط سال‌هاي 1990 باز مي‌گردد. آقاي سنداك نمي‌توانست كارگرداني را پيدا كند كه اين قابليت را داشته باشد. بازيگران در لباس اين مخلوقات رفته‌اند اما تمهيدات كامپيوتري را در خلق صورت اين مخلوقات بكار گرفته‌اند. در دوران نگارش فيلمنامه اسپايك جونز و ديواگرس رابطه تنگاتنگي را با «موريس سنداك» حفظ كرده‌اند. مي‌گويند بازيگراني كه در قالب مخلوقات رفتند هر كدام فقط نيم‌ساعت مي‌توانستند سر اين مخلوقات را بپوشند. و نياز به هواي تازه مقابل تهويه هوا داشتند. فيلمبرداري از سال 2005 آغاز شد. ابتدا قرار بود ماه مه 2008 «چيزهاي وحشي وجود دارند» به نمايش درآيد. سپس زمان به ماه اكتبر 2008 تغيير كرد و در نهايت نوبت اكران را سال 2009 قرار دادند. در ابتدا مي‌خواستند «چيزهاي وحشي وجود دارند» فيلمي تمام و كمال انيميشن باشد اما بعداً صرف ‌نظر كردند. قرار بود پخش فيلم را كمپاني يونيور سال برعهده داشته باشد اما اختلاف‌هايي كه با اسپايك جونز پيش آمد. جونز را مجبور كرد پخش را به برادران وارنر بدهد. برادران وارنر از نتيجه كار اسپايك جونز رضايت نداشتند، چرا كه به نظرشان فيلم چندان خانوادگي نبود. آنها از جونز خواستند تا دوباره تمام پروژه 75 ميليون‌ دلاري را فيلمبرداري كند. كم‌ كم به جونز پول و زمان دادند تا با فيلمبرداري دوباره هم مديران استوديو را راضي نگه دارد و هم خودش را بازيگر نقش مكس، (مكس ركوردز) تنها تجربه حضور در «برادران بلوم» (2008) را داشت. «اسپايك جونز» پيشنهاد نساختن فيلم به صورت تمام انيميشن را رد كرد چون دلش مي‌خواست مردم موجودات عجيب و غريب فيلم را لمس كنند. كمپاني تهيه‌كننده تصميم گرفت فيلم را كودكانه معرفي نكند و هفتاد درصد از تبليغات رسانه‌اي را به اين منظور اختصاص داد. در كل منتقدان 73 امتياز به «چيزهاي وحشي وجود دارند» دادند و فيلم با فروشي 62/7 ميليون ‌دلاري‌اش مقام پنجم جدول فيلم‌هاي پرفروش را دارد. «اسپايك جونز» فيلمساز مستعد و خلاقي است كه در 22اكتبر 1969 در «راك‌ويل» ايالت ميرلند آمريكا به دنيا آمد. جونز علاوه بر كارگرداني و فيلمنامه‌نويسي دستي هم در بازيگري دارد. او مدتي همسر سوفيا كوپولا و داماد فرانسيس فورد كاپولا بود. از فيلم‌هاي مهم او مي‌توان اشاره كرد به «جان مالكوويچ بودن» و «اقتباس». او فيلم ويديويي هم مي‌سازد و اگر كارنامه‌اش را مرور كنيد به فيلم‌هاي ويديويي بي‌شماري برمي‌خوريد كه نام او را به عنوان كارگردان يكدك مي‌كشد. «جونز» يك‌بار نامزد دريافت اسكار شده است. نامزد بهترين كارگرداني براي جان مالكويچ بودن (2000)، نامزد جايزه سزار بهترين فيلمبراي جان مالكوويچ بودن (2000) برنده جايزه منتقدان و جايزه بزرگ هيأت داوران از جشنواره فيلم دوويل (1999)، نامزد دريافت جايزه گلدن گلوب بهترين كارگرداني «اقتباس» (2003) و... نگاه منتقد   راجر ايبرت (شيكاگوسان تايمز): «چيزهاي وحشي وجود دارند» انعكاس‌دهنده ويژگي‌هاي بي‌شماري از يك پسر كوچك شجاع است. خالي كردن خشم بر يكي از والدين، فراري جسورانه به درون فانتزي، بيان حرفه‌هاي سخت در موقعيت‌هاي حساس، سرزندگي و سپس نياز اساسي به بازگشت به خانه، مورد محبت قرار گرفتن و خاطرجمع شدن. همه اين وضعيت‌ها در كتاب كودكانه و مشهور موريس سنداك به چاپ رسيده در سال 1963 وجود دارد. اين كتاب فقط «9» جمله دارد. واي اما آنها چه جملاتي هستند كه با طراحي‌هاي سنداك كامل مي‌شوند. اسپايك جونز و ديواگرس چالش رويارويي با اين شاهكار كوچك را در پيش داشتند كه شامل يك پسر كوچك و واقعي و دنياي خيالي «چيزهاي وحشي وجود دارند» در يك فيلم بود. تغييرات يا اصلاح كردن موجودات هيولايي شكل به آساني انجام نگرفته است. «اسپايك جونز» با بودجه 80 ميليون‌ دلاري توانسته فيلم بسازد كه هر خواننده كتاب بتواند با تمام «چيزهاي» اين دنيا حس آشنايي داشته باشد. بازيگران براي مخلوقات فيلم صداپيشگي انجام داده‌اند اما ديالوگ‌هاي بيشتري نسبت به كتاب داشته‌اند. «موجودات» دستاورد تكنيكي و آميزه‌اي از تميهدات كامپيوتري و عروسك هستند خيلي به نظرم آنها دوست‌داشتني نيامدند. شايد نبايد هم دوست‌شان بدارم. آنها اسباب‌بازي‌هاي پشمالو نيستند بلكه شخصيت‌هايي در يك رؤيا هستند كه در كابوس‌هاي شبانه مي‌آيند و مي‌روند.» آسترو بوي Astro Boy كارگردان: ديويد بوئرز فيلمنامه: تيموتي هريس، ديويد بوئرز برگرفته از كتاب مصور اوسامو تزوكا مدير فيلمبرداري: په په والنسيا موسيقي: جان اوتمن صداپيشگان: كريستين ‌بل (كورا)، شارليز ترون (راوي)، نيكلاس كيج (دكتر تنما)، سمئول.ل.جكسن (زوگ)، بيل نايي (دكتر الفان)، فردي هايمور (آتسور بوي)، دونالد ساترلند (رئيس‌جمهور استون)، اوژن لوي (اورين)، ناتان‌لين (هم‌اگ) محصول مشترك 2009 ژاپن، هنگ‌كنگ و آمريكا 94 دقيقه ژانر: انيميشن / حادثه‌اي / خانوادگي / افسانه - علمي خلاصه داستان   داستان در دنياي آينده‌ نگرانه «متروسيتي» اتفاق مي‌افتد. روباتي جوان با قدرتي باور نكردني به نام «آستروبوي» توسط دانشمندان برجسته ساخته شده است اين روبات شبيه پسر ازدست رفته دانشمند است قهرمان ما كه ناتوان در به تحقق رساندن توقعات دانشمند اندوهگين است. دست به سفري مي‌زند تا مورد پذيرش واقع شود. او به دنياي گلادياتورهاي روباتيك قدم مي‌گذارد و دنياي تلخ آنها را تجربه مي‌كند پيش از آنكه براي نجات «متروسيتي» به كمك پدر دانشمندش بازگردد. پدري كه او را نمي‌پذيرد. در متن و حاشيه   ابتدا قرار بود «كالين برادي» اين فيلم را كارگرداني كند. مجموعه اصلي آستروبوي (با نام «اتم توانا به زبان ژاپني») طي سال‌هاي 1963 تا 1966 از تلويزيون ژاپن پخش شد. نخستين‌ بار كاراكتر «آستروبوي» با نام «مانگا» در سال 1952 توسط اوسامو تزوكا طراحي و به چاپ رسيد. مجموعه «آستروبوي» در سال‌هاي 1980 بازسازي شد. قرار بود «اسكار لت ژوهانسون» براي «كورا» صداپيشگي كند. اما به دلايل نامشخصي جايش را به «كريستين بل» داد. در انتهاي تيزر تبليغاتي «استروبوي» مردي را با كلاه قرمز، عينك و دماغي بزرگ مي‌بينيم. اين يك كاريكاتور از اوسامو تزوكا است كه خود طراحي كرده است. در ماه ژانويه امسال مجله «اينتر تينمنت» گزارشي به چاپ رساند كه توليد «آستروبوين» به دليل ركورد اقتصادي در آستانه تعطيلي است براي نمايش «آسترو بوي» در ژاپن نسخه ديگري تهيه كرده‌اند. در حقيقت كاراكتر «آستروبوي» در اين نسخه شبيه مدل ارژينال آن است، اين تفاوت به لحاظ فرم جثه، چهره و مدل موها است. اين تفاوت‌ها را مي‌توان در تيزرهاي تبليغاتي فيلم در ژاپن و آمريكا پيدا كرد. در سال 1990 كمپاني «سوني پيكچرز» امتياز «آستروبوي» را از «تزوكا پروداكشنز» خريداري كرد و در نظر داشت فيلم آميزه‌اي از تمهيدات كامپيوتري، انيميشن - زنده باشد. قرار بود با كمك «جيم هنسن پروداكشنز» و كارگرداني «اريك لاتين» فيلم براي كريسمس سال 2000 آماده نمايش شود. اما هيچ اتفاقي نيفتاد. در ماه ژوئن 2004 انيماتور گندي تارتاكوفسكي به جاي اريك لاتين نشست و قرار شد سال 2007 فيلم به نمايش درآيد اما تارتاكوفسكي اين پروژه را رها كرد تا «قدرت كريستال سياه» را توليد كند كه در سال 2011 به نماش درخواهد آمد. در تابستان سال 2006 اعلام شد كه كمپاني هنگ‌كنگي «اميجي» تمام تمهيدات كامپيوتري «آستروبوي» را مي‌سازد. اين به خاطر سه قرارداد پخشي بود كه آنها با كمپاني برادران وارنر بسته بودند. كمپاني واينستاين به همراه "TMNT" نيز درگير پروژه شدند. در سال 2007 «كالين برادي» قرارداد كارگرداني را امضاء كرد اما وقتي سال گذشته به پخش فيلم را «ساميت اينترتينمنت» عهده‌دار شد. «ديويد بوئرز» جايگزين كالين ‌برادي شد. در كل منتقدان 58 امتياز به فيلم داده‌اند و «آستروبوي» با فروش 11/3 ميليون‌ دلاري‌اش مقام هفتم جدول فيلم‌هاي پرفروش را دارد. «ديويد بوئرز» متولد چشاير انگلستان و اين دومين فيلم انيميشن او در مقام كارگردان است. بر آب‌رفته (2006) نخستين فيلم بلند انيميشن او در مقام كارگردان بود اما ديويد بوئرز در مقام انيماتور براي فيلم‌هايي چون داستان كوسه (2004)، عزيز مصر (1998)، بالتو (1995) طراحي كرده است. نگاه منتقد   گلن ويپ (لس ‌آنجلس تايمز): «آستروبوي» براي كودكان مانند «تغيير شكل‌دهندگان» رفتار مي‌كند. يك داستان پينوكيويي كه به منبع اصلي‌اش وفادار مانده است بي‌ آنكه براي ايجاد علاقه چيزي به داستان بيفزايد. به جز مواردي از مضامين فرعي سياسي كه تماشاگر در هر طيفي را زده خواهد كرد. اين امر قهرمان كودكان نخستين‌ بار حدود 50 سال پيش در مجموعه كتاب مصور «مانگا» به قلم و طراحي اوسامو تزوكا به چاپ رسيد و به طور متناوب راهش را به چند سري از مجموعه‌هاي ژاپني پيدا كرد كه مشهورترين‌شان نسخه سياه و سفيد سال 1963 هست. كارگردان (ديويد بوئرز) كه انيماتور كمپاني مشهور آدرمن است و داستان را با كمك تيموتي هايد هريس (فضاي مربا) نوشته، او ظرافت، سبك انيميشن شرق و غرب را براي اين فيلم تركيب مي‌كند و به «آستروبوي» سبكي سرزنده و ناشي از دوران قديمي مي‌دهد. اين سبك با ريشه‌هاي فضايي داستان كاملاً هماهنگي دارد. رنگ‌هاي لطيف و سطوح درخشان به تعديل داستان كمك مي‌كند. وقتي تصاوير خود گوياي همه چيز مي‌شوند بهترين حالت ممكن پيش مي‌آيد. يك مقدمه افتتاحيه هوشمندانه، كلانشهر معلق «متروسيتي» را معرفي كند. اين كلانشهر بر فراز زمين مالامال از اشغال قرار گرفته است. فوق ستاره دانشمند دكتر «تنما» (با صداسازي و انتخاب كمي اشتباه نيكلاس كيج) هميشه چيزي فراتر از يك پدر واقعي بوده و كارهاي واقعي بيشتري براي پسرش «توبي» انجام داده است. وقتي توبي را از او مي‌گيرند. «تنما» كه احساس گناه مي‌كند يك روبات مي‌سازد. بخش مياني فيلم زماني‌ كه آستروبوي با گروهي از گنگسترها رويارو مي‌شود، كمي احساس بيگانگي را تداعي مي‌كند. شايد كودكان پيام سياسي داستان فيلم را كاملاً متوجه نشوند. اما از تماشاي روبات‌هاي بزرگي لذت مي‌برند كه وام‌دار از «غول آهنين» ساخته «براد برد» است. آمليا Amelia   كارگردان: ميرا ناير فيلمنامه: رونالد باس، آنا هميلتون فلن، برگرفته از كتاب‌هاي از شرق تا سحر نوشته سوزان باتلر و صداي بال‌ها به قلم مري لاول مدير فيلمبرداري: استوارت دراي‌برگ موسيقي: گابريل يارد بازيگران: هيلاري سوانك (آمليا ارهارت)، ريچارد گر (جرج پوتنام)، ايوان مگرگور (جين ويوال)، ميا وامسيكوفسكا (الينور اسميت كريستفر اكلستن (فرد نونان)، وير جينيا مدسن، جوي اندرسن (بيل)، شري جونز (النور روزولت) محصول 2009 آمريكا 120 دقيقه ژانر: درام خلاصه داستان   زندگي ماجراجويانه، نامتعارف خلبان زن اسطوره‌اي «آمليا ارهارت» روايت شده است. «آمليا ارهارت» نخستين زن خلباني بود كه بر فراز اقيانوس آتلانتيك پرواز كرد. آمليا تصوير شيريني در جامعه آمريكا از خود به جا گذاشت و كاريزماي نام داشت. او شيفته خلباني بود اما با كسب شهرتي جهاني با اندوه و خشم شخصي‌اش دست به گريبان شد. او هيچ‌گاه تغيير نكرد. الهام ‌بخش مردم شد. وي براي همه از همسر و تبليغاتچي‌اش گرفته جرج پوتنام تا النور روزولت و دوست و همكارش جين ويدال جذاب بود. در تابستان 1937 آمليا، مهمترين مأموريت خود را آغاز كرد: پروازي تك نفره بر فراز دنيا كه براي او و همسرش جرج سرنوشت ‌ساز بود. اگر اين پرواز تك‌نفره را با موفقيت به پايان مي‌رساند به يكي از سفرهاي مشهور تاريخ تبديل مي‌شد. در متن و حاشيه   جين ويدال (با بازي ايوان مگ گرگور) داراي يك فرزند به نام گور ويدال است. گور به نويسنده‌اي موفق بحث‌برانگيز، فيلمنامه‌نويس و فعال سياسي تبديل شده است. در فيلم نشان داده مي‌شود كه «ارهارت» در نخستين مسابقه هوايي «از مونيگا به كليولند» كه در سال 1929 برگزار شد به مقام سوم دست يافت اما توضيحي ارائه نمي‌شود. در آخرين توقف پيش از فرود نهايي، ارهارت و دوستش (روث نيكونر) براي نخستين‌ بار با هم روبرو مي‌شوند. نيكونر كمي پيش از «ارهارت» از زمين بلند مي‌شود اما هواپيمايش به يك تراكتور برخورد مي‌كند و مي‌افتد. «ارهارت» به جاي برخاستن به هوا به كمك «روث» مي‌شتابد و او را سالم از هواپيما بيرون مي‌آورد. وقتي «ارهارت» مطمئن مي‌شود آسيب روث جدي نيست، سپس به سوي كليولند پرواز مي‌كند اما به مقام سوم مي‌رسد. «ميرا ناير»، فيلمساز و نويسنده متولد 15 اكتبر 1957 در «اوريسا»ي هند است. او در دانشگاه دهلي و هاروارد تحصيل كرد و به عنوان بازيگر فعاليت سينمايي را آغاز كرد. وي ابتدا به مستندسازي روي آورد. نخستين فيلم بلند او «سلام بمبئي» (1988) نامزد اسكار بهترين فيلم غيرانگليسي زبان شد و دوربين طلايي جشنواره فيلم كن را برد. از فيلم‌هاي مهم او مي‌توان اشاره كرد به: «مي‌سي‌سي‌پي ماسالا» (1991)، «خانواده پرز» (1995)، «عروسي موسمي» (2001)، «وينتي فير» (2004)، «هم‌نام» (2006)، «يكي از قسمت‌هاي نيويورك دوست دارم» (2009). فيلم‌هاي مهم «ميراناير» بارها برنده جايزه‌هاي مختلف شده است. وي در سال 2002 رئيس هيأت داوران جشنواره فيلم برلين بود. در كل منتقدان چندان روي خوشي به «آمليا» نشان ندادند و فيلم 58 امتياز گرفته است. بودجة فيلم تقريباً 40 ميليون‌ دلار بود. «آمليا» با فروش 34/8 ميليون‌ دلار مقام دهم جدول فيلم‌هاي پرفروش را دارد. «ميراناير» درباره توجهش به زندگي آمليا در فيلم مي‌گويد: «هنوز جنبه‌هاي بسيار جذابي درباره شخصيت آمليا وجود دارد. كه ما در فيلم از آن استفاده برديم. براي من پنجره واقعي به شناخت او، دست‌نوشته‌هاي خود آمليا بود. وي لحني ساده و بسيار مدرن در نگارش و گفتار داشت.» «هيلاري سوانك» براي ايفاي نقش «آمليا» خلباني آموخت. او مي‌گويد: «نمي‌شد نقش آمليا ارهارت را بدون آموزش خلباني ايفا كرد. براي من آموختن خلباني بسيار وجدآميز بود. مثل اين بود كه داشتم دوچرخه‌سواري ياد مي‌گرفتم، ماجراجويانه است.» «ميراناير» اعتقاد دارد كه هيلاري سوانك، كيفيتي معنوي به اين نقش آورد. خودش در اين‌باره مي‌گويد: «واقعاً، هيلاري كيفيتي معنوي به نقش داد. علاوه بر تمام آمادگي‌هاي ظاهري چه به لحاظ چهره و آموزش‌ها، او از درون، قدرت و بي‌باك بودن آمليا را هم دارد. هيلاري كاملاً جور است و اين چيزي نيست كه كارگردان بتواند ايجاد كند. هيلاري از درون مي‌خروشد. چون بازيگري است كه نسبت به چالش كشيدن خود به وجود مي‌آيد و سپس بر اين چالش‌ها استادانه برتري پيدا مي‌كند.» نگاه منتقد   جيمز برادينلي: «آمليا» ساخته ميراناير براساس يك كتاب زندگينامه است. فيلم با پيروي از قواعد، بسيار بي‌ خطر و سر راست است طوري‌ كه هر كسي احتمالاً مي‌تواند آن را درك كند. آمليا بي‌ آنكه در خط روايي پيچ و تابي داشته باشد و با كمترين مبالغه ميل هاليوود براي روايت داستان را راضي نگه مي‌دارد. اين بد نيست اما لزوماً خوب هم نيست. «آمليا ارهارت» يك زندگي به اندازه كافي جذاب و پويا داشته كه با يك بازگويي ساده از رويدادهاي زندگي‌اش تاحدي به موفقيت رسيد. اين نكته كه هيلاري سوانك نقش آمليا را بازي مي‌كند، به كمك مي‌آيد. اما سبك ميراناير هرگز در خدمت داستان نيست. گرچه «آمليا» يك زندگي‌نامه صرف نيست اما فيلمي تماشايي است. ارهارت در سال 1897 به دنيا آمد. او نخستين هوانوردي بود كه يك پرواز تك نفره بر فراز آتلانتيك داشت. شهرت ماندگار او حتي هفتاد سال پس از مرگ احتمالي‌اش ادامه دارد. اين شهرت بيشتر به نحوه مرموز ناپديد شدن او مديون است تا دستاوردهايي كه او در زندگي بدست آورد. در سال 1937 ارهارت و مسيرياب «فرد نونان» مي‌كوشند دور دنيا را با يك هواپيما بچرخند. اما در نزديكي آخرين توقفگاه زماني كه نزديك اقيانوس آرام شده بودند و براي سوخت‌گيري مي‌خواستند در جزيره «هالند» توقف كنند، ناپديد مي‌شوند و ديگر هيچ‌كس آنها را نمي‌بيند. سرنوشت در هاله‌اي از ابهام «ارهارت» سوژه داغ بحث‌ها و فرضيه‌ها براي دهه‌ها شد. حتي امروز هم پاسخ قطعي درباره سرنوشت او و نونان وجود ندارد. فيلم ميرا ساير در ماه ژوئن 1937 آغاز مي‌شود در زماني‌ كه ارهارت آماده سفر دور دنياي خود است رويدادها با فلش‌ بك «رجعت به گذشته» بيان مي‌شوند. تماشاگر با آمليا پيش از شهرت‌اش آشنا مي‌شود زماني‌ كه ناشري به نام جرج پوتنام او را انتخاب مي‌كند تا مسافر پروازي باشد كه يك كهنه سرباز آن را خلباني مي‌كند. بعدها پوتنام همسر آمليا مي‌شود. مشكل فيلم در اين است كه تأثير نهايي را بر تماشاگر نمي‌گذارد و داستان بيشتر شبيه وقايع‌نگاري تاريخ است تا به تصويركشيدن يك زندگي. تبعه پايدار قانون Law Abiding Citizen   كارگردان: ف. گري‌گري فيلمنامه: كرت ويمر فيلمبرداري: جاناتان سلا موسيقي: برايان تايلر تدوين: طارق انور بازيگران: جيمي فاكس (نيك رايس)، جرارد باتلر (كلايد شلتون)، ويولا ديويس (شهردار فيلادلفيا)، برومك گيل (جوناس كانترل)، لرلي بايب (سارا لاول)، كولم ميني (كميسر دانيگان)، رجينا هال (كلي رايس)، مايكل ايرباي (گارزا) محصول 2009 آمريكا 109 دقيقه ژانر: جنايي / تريلر / درام خلاصه داستان   مهندس «كلايد شلتون» پس از تهاجمي به خانه‌اش همسر و دخترش به قتل مي‌رسند. به او مي‌گويند يكي از جنايت‌ كاران مسئول در اين حادثه را نتوانستند دستگير كنند و به اندازه كافي عليه او مدارك بدست نياورده‌اند. «كلايد» از «نيك رايس» مي‌خواهد پرونده را به جريان بياندازد. «رايس» با جنايت‌ كاري كه همسر شلتون را كشته قراردادي مي‌بندد و او را به عنوان قاتل از نوع درجه سه محكوم مي‌كند اما «روپر آميس» به مرگ محكوم مي‌شود در حالي‌ كه اتهام واقعي او دزدي بوده است. ده ‌سال بعد آميس توسط تزريق كشته مي‌شود. اما كلارنس مي‌گريزد و... در متن و حاشيه   فيلم با بودجه 53 ميليون‌ دلار تهيه شد و «جرارد باتلر» يكي از تهيه‌ كنندگان فيلم است. در مرحله‌اي قرار بود فرانك دارابونت كارگرداني پروژه را برعهده بگيرد. قرار بود «كاترين زتا - جونز» نيز در اين فيلم بازي كند. محل فيلمبرداري شهر فيلادلفيا است در حقيقت حدود دو سال جرارد باتلر و كمپاني فيلمسازي‌اش در نظر داشتند اين فيلم را تهيه كنند. «باتلر» مي‌خواست نقش «نيك رايس» را بازي كند اما در دقايقي پيش از آغاز فيلمبرداري تصميم خود را تغيير داد و نقش «كلايد» را پذيرفت. «جيمي فاكس» از همان ابتدا قرارداد بازي در نقش «كلايد» را بسته بود. به همين ‌دليل از او خواستند نقش «نيك رايس» را بازي كند. «فاكس» شيفته بازي جرارد باتلر در «سيصد» بود براي همين پذيرفت. موسيقي فيلم كه شامل 52 قطعه مي‌شود، توسط «سمفوني استوديوي هاليوود» نواخته شده است. در كل منتقدان نظر چندان مساعدي به فيلم نداشته‌اند و «44» امتيازي كه به آن داده‌اند نشاني بر اين مدعاست. فيلم با فروش 51/5 ميليون‌ دلاري‌اش مقام سوم جدول فيلم‌هاي پرفروش را دارد. كارگردان فيلم (فليكس گري‌گري) متولد هفدهم ژوئيه 1969 شهر نيويورك آمريكا است. از فيلم‌هاي محبوب او مي‌توان اشاره كرد به كازابلانكا (1942)، بوي خوش موفقيت (1957)، پدرخوانده 2 (1974) و در بارانداز (1957). اين فيلمساز رنگين‌پوست مي‌گويد كه پس‌زمينه خانوادگي در عرصه سينما ندارد و با داشتن دوربين سوپرهشت يا دوربين ويديويي بزرگ نشده است. از 4، 5 سالگي هم با بريدن نگاتيوها سينما را آغاز نكرده است. «تا زماني ‌كه بزرگ نشده بودم، علاقه‌اي به سينما نداشتم، تصميم گرفته بودم كارگردان شوم پس شروع به تحقيقات كردم.» «ف.گري گري» ويديو كليپ مي‌ساخت. اما سال 2003 وارد عرصه فيلمسازي شد. «حرفه‌اي ايتاليايي» (2003) از نخستين فيلم‌هاي بلند سينمايي اوست. «خونسرد باش» (2005) يكي ديگر از فيلم‌هاي اوست. درحقيقت «گري» چندان كارنامه معتبري در عرصه فيلمسازي ندارد. «جرارد باتلر» كه در كارنامه‌اش فيلم‌هاي متنوعي دارد اين ‌بار در عرصه تهيه‌كنندگي هم پا به عرصه گذاشته است، وي مي‌گويد: «تهيه‌كنندگي فشار مضاعفي بر دوش آدم مي‌گذارد و احساس مسئوليت بيشتري نسبت به نحوه بازيگري پيدا كردم. اما لذتي كه از نتيجه كار مي برم. دو برابر مي‌شود چون هم دلت مي‌خواهد در مقام بازيگر مورد تحسين واقع شوي و هم به خاطر توليد فيلمي بزرگ تو را تشويق كنند. در اين فيلم در تمام لحظات توليد درگير بودم از زمان انتخاب بازيگر گرفته تا كارگردان و نگارش فيلمنامه. از اينكه فيلم خوب مي‌فروشد، لذت مي‌برم. نگاه منتقد   راجر ايبرت (شيكاگوسان تايمز): «تبعه پايدار قانون» تريلري محكم درباره قاتلي سريالي در آن سو است. وي وقتي مرتكب جنايت مي‌شود در زندان است و بيشتر اوقات در زندان انفرادي است. پس داستان يك راز زنداني دارد. چگونه قاتل دست به چنين قتل‌هايي مي‌زند؟ آيا او شريك جرمي خارج از ديوارهاي زندان دارد، پس چي؟ «جيمي فاكس» ايفاگر نقش نيك، وكيل ناحيه‌اي در فيلادلفيا و «جرارد باتلر» ايفاگر نقش كلايد، قاتل نابغه‌اي است در ابتداي فيلم «كلايد»، همسر و پدري دوست‌داشتني است اما سپس مرگ وحشيانه دختر و همسرش اتفاق مي‌افتد. «نيك» دست به يك توافق مي‌زند. يكي از جنايت‌ كاران اعدام خواهد شد و ديگري حتي با اعترافش به حبس محكوم مي‌شود. «كلايد» نمي‌تواند اين حكم را باور كند. وي شاهد مرگ خانواده‌اش بوده. از نظر «كلايد» هر دو متهم گناهكارند. در اين‌ مورد هم با او موافقند اما چرا به آن ديگري حكم اعدام ندادند؟ در فيلم جيمي ماكس و جرارد باتلر زوج هماهنگي را تشكيل مي‌دهند به ويژه در جديتي كه از خود به نمايش مي‌گذارند. «تبعه پايدار قانون» از آن دست فيلم‌هاست كه شما در زمان نمايش آن بيشتر دوستش داريد تا در زمان بازنگري. منظورم اين است كه بي‌ خيال، هنوز داريد به آن فكر مي‌كنيد. يك چيزهايي هنوز درباره اين فيلم گفته مي‌شود درباره فيلمي كه در حال ‌حاضر خيلي دوستش داريد. يك سرود كريسمس A Christmas Carol   كارگردان: رابرت زمه‌ كيس فيلمنامه: رابرت زمه‌ كيس برگرفته از كتابي نوشته چارلز ديكنز مدير فيلمبرداري: رابرت پرسلي موسيقي: آلن سيلوستري بازيگران: جيم كري (اسكروچ / روح كريسمس گذشته)، استيو والنتين (تاپر)، داريل سابارا (گدا / سرودخوان / خوش‌لباس / پيتر كرات چيت)، رايان اوچوآ (سرودخوان / پسر گدا)، كالين فرث (فرد)، گري اولدمن (باب / مارلي / تيني تيم)، رابين رايت‌ پن (فن / بل) باب هاسكينز (آقاي فزويگ)، پال بلك تورن (مرد تاجر) محصول 2009 آمريكا 96 دقيقه ژانر: درام / خانوادگي / انيميشن / فانتزي خلاصه داستان   از داستان‌هاي جاودانه چارلزديكنز كه در آن يك پيرمردي خسيس به نام «اسكروچ» بايد با روح كريسمس‌هاي گذشته، زمان حال و آينده روبرو شود. اين ارواح مي‌كوشند مهرباني را به قلب سرد پيرمرد «اسكروچ» بياورند. اين ارواح به او نشان مي‌دهند كه در گذشته چه انساني بوده و اين واقعيت تلخ را به او نمايش مي‌دهند كه به چه انساني تبديل شده است و اگر او به انسان بهتري تبديل شود قرار است چه بلايي بر سرش بيايد. داستان در دوران كريسمس و روزهاي پرجنب ‌و جوش سال مي‌گذرد. اسكروچ به تضادهاي شخصيت خود پي مي‌برد. در متن و حاشيه   «جيم كري» در اين فيلم چهار نقش مجزا را ايفاء مي‌كند: اسكروچ و سه روح فيلم را. شخصيت پوياي «كري» به اين 4 كاراكتر ابعاد مختلفي مي‌بخشد. «يك سرود كريسمس» نخستين تجربه همكاري جيم‌كري با كمپاني «والت ديسني پيكچرز» است. «رابرت زمه ‌كيس» پس از «چه كسي براي راجر رابيت پاپوش دوخت؟» (1988) دوباره به كمپاني والت ديسني بازگشته است. «يك سرود كريسمس» سومين اقتباسي است كه كمپاني ديسني از اين كتاب جاودانه چارلز ديكنز انجام مي‌دهد: سرود كريمس ميكي (1983) و «سرود كريسمس عروسك» (1992) ديگر فيلم‌ها بودند. «يك سرود كريسمس» نخستين فيلم انيميشن كمپاني ديسني است كه به فرمت سه بُعدي «آيمكس» به نمايش درمي‌آيد. پيشتر «رابرت زمه‌ كيس» ادعا كرده بود كه «يك سرود كريسمس يكي از داستان‌هاي محبوب اوست كه به سفر زمان مي‌پردازد». «رابرت زمه‌ كيس» همان كارگردان معتبري است كه سه‌گانه «بازگشت به آينده» را ساخته است. اين فيلم سه بعدي به طريق «ثبت حركت» بازيگران ساخته شده، تكنيكي كه «زمه‌ كيس» نخستين‌ بار در زمان ساختن «قطار سريع‌السير قطب» (2004) و سپس در «بيوولف» (2007) آن را بكار برد. ماه فوريه 2008 توليد فيلم آغاز شد بودجه «يك سرود كريسمس» 175 ميليون‌ دلار بود. «جيم‌كري» فيلم را نسخه‌اي كلاسيك از يك سرود كريسمس توصيف مي‌كند كه يك خرورا ديالوگ و حركات فيزيكي بايد در آن انجام مي‌داد. او به لهجه‌اش هم اشاره مي‌كند. كه لهجه ايرلندي انگليسي است او در ادامه مي‌افزايد كه به كتاب بسيار وفادار بوده‌اند و به نظرش فيلم بي ‌نظير است. در يكي از ديواركوب‌هاي فيلم جيم‌كري سوار يك شمع خاموش‌ كن است اين تصوير شبيه ديواركوب مونهازن (1943) و تصوير هانس آلبرس است كه به يك گلوله توپ چسبيده بود. در كل منتقدان بازخوردي متفاوت نسبت به «يك سرود كريسمس» داشتند. 55 درصد از منتقدان سايت «راتن توميتور» به فيلم نظر مثبت داشتند. در اين سايت بيش از 142 نقد از منتقدان مشهور مجلات، سايت‌هاي معتبر، تلويزيون، برنامه‌هاي راديويي و روزنامه انتشار مي‌يابد. در روز افتتاحيه در بازار آمريكا، فيلم 8/96 ميليون ‌دلار فروش داشت و در مجموع 43 ميليون‌ دلار فروش جهاني داشته و بر صدر جدول فيلم‌هاي پرفروش قرار گرفته است، جالب ‌آنكه كمپاني ديسني اينتراكتيو بازي «نينتدوي» اين فيلم را روز سوم نوامبر به بازار عرضه كرد. نگاه منتقد   كرك هانيكات (هاليوود ريپرتر): سابقاً چارلز ديكنز مؤلف كتاب «يك سرود كريسمس» نبود؟ خب، حالا اين فيلم يك سرود كريسمس كمپاني ديسني است. حتي اين هم يك اسم بي‌ مسما است. بايد اسم فيلم را يك سرود كريسمس رابرت زمه ‌كيس مي‌گذاشتند كتاب «يك سرود كريسمس» چارلز ديكنز درباره احساسات است. در اين‌باره است كه چطور احساسات مي‌تواند رشد نكند و از بين برود. چطور مي‌توان احساسات را زنده نگه داشت و چطور همدلي و تعلق ‌خاطر مي‌تواند به روح بشر لذت ببخشد. اما هيچ‌ كس چنين چيزهايي را در اين فيلم پيدا نخواهد كرد. «يك سرود كريسمس» رابرت زمه‌ كيسي يك محصول سينمايي، نمايشي و اجراي افتخارآميز تكنيك «ثبت حركت» فن‌آوري سه‌بعدي و انيميشن كامپيوتري است. از اين ‌لحاظ واقعاً فوق‌العاده است. اما از لحاظ احساسات برانگيزي مانند روح مارلي سرد است. تكنيك ثبت حركت به گروه بازيگران پرجاذبه، جيم‌كري، گري اولدمن و كالين فرث، رابين رايت‌ پن، باب هاسكينز و فيونودلا فلاناگان اجازه مي‌دهد تا نقش‌هاي متفاوتي را ايفا كنند. براي مثال «جيم كري» نه تنها اسكروچ در سنين مختلف را ايفا كرده بلكه روح كريسمس گذشته، حال‌ حاضر و آينده نيز هست. «گري اولدمن» نقش آشپزبشاش و مطيع اسكروچ را ايفا مي‌كند، همين‌طور نقش پسر او «تيني تيم» را. بدترين روح چارلز ديكنز وارد مي‌شود با كاراكتر «تيني تيم» است! او بيشتر از ديگر شخصيت‌ها، داستان، روحيه واقعي‌اش را نمايش مي‌دهد. اما در نسخه رابرت زمه‌ كيس او مبالغه‌آميز است و به طرز خستگي‌ ناپذيري مدام اين جمله را مي‌گويد «خدا به همه ما رحم كند!» پس سالن‌ها را آذين ببنديد! چون بايد ستايش‌ها را نثار عوامل فني، فيلمبردار طراح صحنه، مدير گروه انيميشن، سرپرست گروه جلوه‌هاي ويژه و آهنگساز فيلم كنيم. مرداني كه به بزها خيره مي‌شوند. The Men Who Stare at Goats   كارگردان: گرانت هسلاو فيلمنامه: پيتر استروگان، برگرفته از كتابي به قلم جان رانسان مدير فيلمبرداري: رابرت السويت موسيقي: رالف كنت بازيگران: جرج كلوني (لين كاسادي)، ايوان مگرگور (باب ويلتن)، جف بريجز (بيل ژانگو)، كوين اسپيسي (لري هوپر)، استفن لانگ (ژنرال دين هوپ گود)، رابرت پيتريك (تاد نيكسون)، وليد رويتر (محمود داش) محصول مشترك 2009 بريتانيا و آمريكا 93 دقيقه ژانر: درام / كمدي خلاصه داستان   گزارشگري به نام «باب وليتن» اپراتور يك نيروي ويژه به نام «لين كاسادي» در كويت ملاقات مي‌كند. لين به باب اعتراف مي‌كند كه عضوي از ارتش آمريكا ويكاني است كه تحت آموزش گونه‌هاي رواني (سلحشوران جداي) قرار گرفته‌اند. آنها مهارت‌هاي فراواني خود را پرورش داده‌اند نظير نامرئي شدن، قدم زدن روي ابرها و شهودشان را. مؤسس اين يكان بيل دژانگو در سال‌هاي 1970 دور آمريكا را گشته و شش‌ سال زحمت كشيده تا روي جنبش‌هاي عصر جديد تحقيقات كند. در سالهاي 1980 دو تن از بهترين سربازان او «لين كاسادي» و «لري هوپر» روش زندگي مخالفي در پيش گرفتند چرا كه با «دژانگو» اختلاف‌ نظر داشتند. «لين» مي‌خواست بر جنبه مثبت آموزش تأكيد شود در حالي ‌كه لري بر جنبه تاريك اين فلسفه بيشتر علاقه‌مند بود. اين روزها باب و اين مأموريت جديدي در عراق دارند. گروهي كنگستري آنها را مي‌زدد. و... در متن و حاشيه   لين كاسادي كار خود را به «يك سلحشور جداي» تشبيه مي‌كند. اين در حالي است كه ديگر بازيگر فيلم (ايوان مگرگور) در سه ‌گانه جنگ‌هاي ستاره‌اي ايفاگر نقش «جداي» بود. دايي جرج كلوني و ايوان مگرگور هردو بازيگر هستند. دايي جرج كلوني (خوزه فرر) و دايي مگرگور (دنيس لاسان) است. ديواركوب تك صفحه‌اي و تبليغاتي فيلم هجويه سبك ديواركوب‌هاي فيلم‌هايي است كه مي‌كوشند در ديواركوب همه چيز را از پيرنگ گرفته تا مضمون داستان را منتقل كند. ديواركوب «مرداني كه به بزها خيره مي‌شوند» شامل نيم‌رخي از ستارگان مختلف فيلم است. آخرين چهره هم نيم‌رخ يك بز است. باداي تك‌ تك نيم‌رخ‌ها اسامي بازيگران درج شده حتي نام بُز را درج كرده‌اند. فيلم با بودجه 25 ميليون‌ دلاري تهيه شده است. «مرداي كه به بزها خيره مي‌شوند» با نقدهاي متفاوتي روبرو شده است. به عنوان مثال سايت «راتن توميتوز» 58 درصد به فيلم امتياز مثبت داده است برخي فيلم را سرگرم‌كننده، نگاهي هجوآميز به جنگ ديده‌اند و برخي از منتقدان طنز تلخ داستان را كمتر از حد متوسط ارزيابي كرده‌اند. فيلم با فروش 13/30 ميليون‌ دلاري‌اش مقام سوم جدول فيلم‌هاي پرفروش را دارد. فيلم در جشنواره تورنتو و ونيز هم به نمايش درآمد. «گرانت هسلاو» متولد 15 ماه مه 1963 در پنسلوانياي آمريكا است. او پيشتر فيلمنامه‌نويس بوده، گاهي هم بازيگري مي‌كند و چند مرتبه پشت دوربين قرار گفته است. وي فيلمنامه‌نويس «شب‌ بخير و موفق باشيد» (2005) بود كه «جرج كلوني» آن را ساخت. از تجربيات «هسلاو» در عرصه بازيگري مي‌توان اشاره كرد به فيلم‌هاي كله چرمي‌ها، دروغ‌هاي حقيقي، گوسفند سياه، هيچ‌كس كامل نيست، زندگي با باني و... او حتي صداپيشگي هم انجام داده است از جمله براي «حشره» (2002) كه صداي «گوردون» را گفت. نگاه منتقد   كنت توران (لس‌آنجلس تايمز): «مرداني‌ كه به بزها خيره مي‌شوند» شبيه مستندي قوم‌ نگارانه درباره بوميان كالاهاري يا ايل ‌بختياري در ايران باستان است. هر كسي مي‌تواند انتظار چنين چيزي را در فيلم داشته باشد يا حتي منتظر تماشاي يك فيلم خانوادگي كمپاني ديسني نظير «چارلي، شيركوهي تنها» باشد تا با يك غافلگيري روبرو شود. در عوض «گرانت هسلاو» با داستاني مضحك‌تر، غريب‌تر، درامي كميك و نامتعارف درباره يكي از جنبه‌هاي غريب ارتش معاصر آمريكا در انتظار ماست. داستان در دوراني است كه افسران عالي ‌رتبه ارتش آمريكا احساس مي‌كنند، تكنيك‌هاي عصر جديد و باورهاي تقابل فرهنگي مي‌تواند تمرينات ارتش را تغييرشكل دهد. جرج كلوني در كسوت «لين كاسادي» سرآمد بقيه است. سربازي كه استعدادي خاص در زل زدن به بُزها دارد طوري ‌كه اتفاقات بدي را پيش مي‌آورد. پيشتر جرج ‌كلوني و گرانت هسلاو در «شب‌بخير و موفق باشيد» همكاري داشتند. در اين فيلم هسلاو، همكار فيلمنامه‌نويس و تهيه‌كننده بود. اما بازيگري كه مي‌تواند صحنه را كم‌ و بيش از دست جرج كلوني بربايد «جف بريجز» است. «جف بريجز» بازيگري كم ‌كار است. وي نقش بيل دژانگو، افسر سرويس مخفي ارتش را دارد كه تحقيقات بسياري در مورد تقابل ‌فرهنگي انجام داده است. يكي از نقاط ضعف «مرداني كه به بُزها خيره مي‌شوند» اين است كه تماشاگر كاراكترها را درك نمي‌كند. ناپدري The Stepfather   كارگردان: نلسون مكورميك فيلمنامه: برايان برنز، كارولين لفكورت، ج.س كاردان و دانلد وسستليك مدير فيلمبرداري: پتريك كدي موسيقي: چاري كلوسر بازيگران: دايلان والش (ديويد هريس / كريس آمس / ناپدري)، پن بادگلي (مايكل هاردينگ)، سلاوارد (سوزان هاردينگ)، آمبر هرد (كلي پورتر)، شري استرينگفيلد (لياه)، جان تني (جي هاردينگ) محصول مشترك 2009 آلمان و آمريكا 101 دقيقه ژانر: هراس، تعليقي / تريلر خلاصه داستان   «مايكل هاردينگ» از مدرسه ارتش به خانه باز مي‌گردد و مادرش را شيفته مردي با نام «ديويد هريس» مي‌يابد. به نظر مي‌رسد ديويد، پدر و همسري بي‌نظير براي هر كسي باشد به جز براي مايكل. مايكل به ديويد شك دارد. به نظر مايكل، «ديويد هريس» آن شخصيتي نيست كه نشان مي‌دهد. مايكل به اتفاق نامزدش «كلي» پدر واقعي‌اش «جي» و دوستان مادرش. آرام‌ آرام قطعات پازلي را كنار هم مي‌چينند تا به راز مردي پي ببرند كه قرار است ناپدري مايكل شود. اما شايد براي دست يافتن به واقعيت دير شده باشد. در پايان ديويد و مايكل هر دو از پشت‌بام به پايين سقوط مي‌كنند و بي ‌هوش مي‌شوند. يك ماه پس از آنكه مايكل در «كُما» مي‌ماند، سپس به هوش مي‌آيد از مادر و نامزدش مي‌شنود كه «ديويد» ناپديد شده است. در پايان او را مي‌بينيم كه در منطقه‌اي ديگر با نامي ديگر با مادري مجرد و فرزندانش آشنا شده است. در متن و حاشيه   «ناپدري» بازسازي فيلمي هراس / تريلر به همين نام به كارگرداني جوزف روبن است كه در سال 1987 به نمايش درآمد. پخش فيلم برعهده كمپاني «اسكرين جمز» است. ايفاگر نقش «ناپدري» در نسخه ارژينال تري اوكوئين بود. در حقيقت در دو قسمت نخست فيلم‌هاي با موضوع ناپدري «اوكوئين» نقش ناپدري را ايفاء كرد اما وقتي كارگردان نلسن مكورميك به سراغ او رفت تا باز هم ايفاگر اين نقش باشد «تري اوكوئين» نپذيرفت. فيلم با بودجه 20 ميليون‌ دلار تهيه شده و فروش كلّي‌اش 27/490 ميليون ‌دلار بوده و در جدول فيلم‌هاي پرفروش مقام هشتم را دارد. در كل منتقدان واكنش مثبتي به فيلم نداشتند و 44 امتيازي كه به «ناپدري» داده‌اند، تأييدي است بر اين ادعا. منتقدان سايت راتن توميتوز فقط 11 درصد نظر مثبت به فيلم داشتند. چرا كه به نظرشان اين اقتباس فاقد تنش نسخه اصلي است. «ناپدري» نمايش گسترده‌اي در 2734 سالن نمايش در سراسر آمريكا داشت. «نلسون كلورميك» بيشتر فيلمساز مجموعه‌هاي تلويزيوني است تا فيلم‌هاي بلند سينمايي از مجموعه‌هايي كه او قسمت‌هايي از آن را كارگرداني كرده مي‌توان اشاره كرد به «فوريت‌هاي پزشكي»، «ساتلند»، «به من اعتماد كن» و «نُه» و... او گاهي تهيه‌كنندگي اپزودها را هم برعهده مي‌گيرد و در عرصه فيلمنامه‌نويسي، هم براي تلويزيون نوشته شده است. نگاه منتقد   كوين تامس (لس‌آنجلس تايمز): «ناپدري» بازسازي تأثيرگذار و نادري از يك فيلم كلاسيك است كه به تنهايي مي‌تواند به خاطر ويژگي‌هاي خاص خودش مطرح شود. كارگردان نسلون مكورميك و فيلمنامه‌نويس «ج.س كاردون» به طور ماهرانه‌اي روي نسخه ارژينال محصول 1987 (به نويسندگي دانلد. ايي وسلتيك و كارگرداني جوزف روبن) كار كردند. در حالي ‌كه به طور عاقلانه‌اي به حال ‌و هواي ترسناك نسخه اصلي وفادار ماندند. در نسخه جديد «ديويد هريس» با بازي دايلان والاش قرار است شبيه رؤساي سلطه‌گر و قديمي خانواده باشد اما او مردي جذاب، خوش‌تيپ و كمي زورگو است. «ديويد هريس» از آن تيپ مرداني است كه خيلي زود از «سوزان هاردينگ» مطلقه مي‌برد. سوزان داراي سه فرزند از ازدواج قبلي خود است. همسر سابق او مرد بدي نيست. اما ناپختگي و تند مزاج بودن دليل اين جدايي شده است. در اين تريلر تعليقي و روانشناسانه «ديلان والاش» به اندازه «اوكوئين» تأثيرگذار ظاهر مي شود. «ديويد هريس» كه والاش به تصوير مي‌كشد و زود تصميم مي‌گيرد قادر است خيلي سريع قدم‌هاي اشتباه‌اش را رفع و رجوع كند اما پسر بزرگ سوزان مايكل آرام‌ آرام از روش سلطه‌گر ديويد هريس به تنگ مي‌آيد. تماشاگران جوان مي‌توانند با شخصيت‌هاي جوان فيلم همذات‌پنداري كنند اما كارگردان روي اين كاراكترها تمركز چنداني نمي‌كند. در هر صورت «ناپدري» توليدي متفكرانه، ماهرانه و جذاب است كه به واسطه نقش‌آفريني‌هاي مطمئن بازيگران، ديالو‌هاي باورپذير و مستدل بودن مسائل روانشناختي، هراس‌هايي را در تماشاگر ايجاد مي‌كند. خانه شيطان The House of The Devil   نويسنده كارگردان: تي‌وست مدير فيلمبرداري: اليوت راكت موسيقي: جف گريس تدوين: تي‌وست بازيگران: جاسلين دوناهو (سامانتا)، گريتاگرويگ (مگان)، مري ورن (خانم اولمان)، تام نونان (آقاي اولمان)، آي.جي‌بون (ويكتور)، دانيل نويي (مادر)، دي والاس (صاحبخانه) محصول مشترك 2009 آمريكا 93 دقيقه ژانر: هراس / تريلر خلاصه داستان   «سامانتا» سال اول دانشگاه است. او نوميدانه به دنبال كاري است تا بتواند اجاره خانه‌اش را بپردازد. به همين‌ خاطر حاضر مي‌شود تن به شغل «پرستاري بچه» بدهد. اما بچه‌اي را پيدا نمي‌كند تا پرستاري‌اش را برعهده بگيرد. خانم و آقاي اولمان زوج كهنسالي هستند كه «سامانتا» را به اقامتگاه دوره ويكتوريايي و هراسناك‌شان در دل جنگل راه مي‌دهند. بهترين دوست «سامانتا»، «مگان» است. «مگان» او را به اين خانه مي‌رساند و محل را ترك مي‌كند در حالي ‌كه به خانه شك كرده است. در ابتدا «ويكتور» جواني ترسناك به نظر مي‌رسد كه دور خانه مي‌پلكد. اما به سرعت مشخص مي‌شود كه سام در آن شب جنگ خونيني براي زنده ماندن خود در پيش دارد. در متن و حاشيه   «خانه شيطان» از جشنواره «اسكريم رجيغ» كه براي فيلم‌هاي هراس برگزار مي‌شود برنده دو جايزه بهترين بازيگر زن (جاسلين دوناهو) و بهترين موسيقي متن (جف گريس) شده است. همچنين از جشنواره فيلم «بريمنگام سايدواك» هم برنده بهترين فيلم بلند شده است. در كل منتقدان به اين فيلم 74 امتياز داده‌اند و فروش كلّي‌اش 25 ميليون ‌دلار بوده با آنكه نمايش محدودي داشته است. «تي وست» كارگردان فيلم متولد 5 اكتبر 1985 در ويلمنتگتن آمريكا است. بيشتر فيلم‌هاي او در ژانر وحشت است. وي علاوه بر كارگرداني در عرصه فيلمنامه‌نويسي، تدوين و بازيگري هم فعاليت دارد. حتي نقش «معلّم محبوب» را در «خانه شيطان» ايفا كرده است. وي امسال علاوه بر «خانه شيطان» فيلم «بت كابين 2: تب بهار» را آماده نمايش دارد و دو فيلم ديگر را در مرحله پيش توليد دارد: «جن‌زدگي در جرجيا» و «بازندگان هم را مي‌برند». «خانه شيطان» در جشنواره فيلم ترابيكا نيز به نمايش درآمده است كه «رابرت دنيور» مديريت اين جشنواره را برعهده دارد. معمولاً فيلم‌هاي مستقل را در اين جشنواره به نمايش مي‌گذارند. بازيگر نقش «سامانتا يا سام» پيشتر مدل بوده است. «تي وست» 28 ساله «تب كابين 2» را آماده نمايش كرده كه پخش آن را كمپاني «لاينزگيت» برعهده گرفته است. او «خانه شيطان» را متأثر از فيلم‌هاي هراس سال‌هاي 1980 ساخت. خود «تي‌وست» درباره الهام گرفتن از سبك بصري خاص يا فيلم‌ساز شاخصي مي‌گويد: «در خانه ش�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 942]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن