واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - شاملو گفت: «به وقت بهشت» را یک زن نوشته ولی یکی از مرد سالارانهترین کتابهایی است که بنده خواندهام زیرا نویسنده بسیار خوب در جهت ترویج ارزشهای تعریف شده در جامعه برای زن عمل کرده است. به گزارش خبرآنلاین، ششمین نشست نقد آموت 25 فروردین در محل این انتشارات برگزار شد و در آن رمان «به وقت بهشت» نوشته نرگس جورابچیان با حضور سپیده شاملو و داود پنهانی نقد و بررسی شد. داستان «به وقت بهشت» روایتهای دختری به نام ترلان از زندگی است و آنچه اطرافش میگذرد. در اولین بخش کتاب راوی از روزی میگوید که قرار است به این دنیا بیاد او تنها نیست. 3 نفر هستند. اولی بی معطلی به دنیا میآید. دومی از آمدن منصرف میشود و سومی که او باشد نمیخواهد از پناه و آغوش خدا دور شود. خدا به او میگوید در تو رازی پنهان کردم. رازی که فاش نمیشود و او تا 7 سالگی خواب خدا را میبیند...این رمان دارای چهار فصل است که هر کدام از آنها به نام یکی از فصلهای سال خوانده شده است. ترلان شخصیت اصلی این رمان دختری است که در آغاز زندگی زناشویی دچار وضعیت جدیدی میشود که بر کل زندگیاش تاثیر میگذارد. داود پنهانی در ابتدای نشست با اشاره به اینکه رمان «به وقت بهشت» یک داستان سه بخشی را روایت می کند، گفت: «بخش نخست، زن داستان را معرفی می کند و چگونگی شکل گیری زندگی اش با باران را در بر می گیرد. در این قسمت ما راوی را در زندگی اجتماعی می بینیم. دیالوگ های او با دیگران من شخصی راوی اول شخص را نشان می دهد. قسمت دوم داستان مربوط به زمانی است که باران، ترلان را ترک می کند. در آن با تک گویی و حدیث نفسی مواجه هستیم که بر اساس نگرانی ها و اضطراب های زن داستان با خود و زندگی اش شکل گرفته. بخش سوم نیز مربوط به حضور دوباره باران در داستان است.» وی درباره موضوع اصلی این رمان گفت: «این رمان درباره زندگی، عشق، خیانت و موضوعاتی از این دست است. ما درواقع در این داستان بیش از هرچیز حضور شخصیت ترلان را می بینیم بنابراین امکان روانکاوی این شخصیت بسیار زیاد است. تک گویی های درونی او کاملا خاستگاه روانی دارد. حتی می توان از منظر فمنیستی به این اثر نگاه کرد. فراز و فرود های داستان بر اساس تقسیم بندی های آن متغیر است. اگر بخواهم نوع و ضرباهنگ نثر را مشخص کنم، باید بگویم در بخش دوم ریتم اثر خیلی قوی تر می شود.» این منتقد رمان جورابچیان را از منظر نشانه شناسی نیز مورد بررسی قرار داد و گفت: «به طور کلی امر بیان نشده در این رمان خیلی مهم تر از امر بیان شده است. نویسنده برخی از این مسائل را مطرح می کند اما خیلی کوتاه از کنار آن می گذرد. مسئله خیانت به خوبی در داستان بیان شده اما خود ترلان هم به خاطر ترس هایی که از آن دارد به راحتی از کنارش رد می شود و آن را بسط نمی دهد اما مشخص است که سایه آن در کل زندگی اش وجود دارد.» وی ادامه داد: «در جایی می خواندم که گفتمان برخی داستان ها بر اساس یک امر بیان نشده بنا شده است. این بیان نشدن به معنای مسکوت ماندن نیست و در واقع موضوع در غیبت خود اهمیت پیدا می کند چرا که شاید متأثر از شرایط اجتماعی ما است. زیرا ما به خاطر تربیت خود تمایل داریم اگر خیانتی در زندگی اتفاق می افتد آن را پنهان کنیم. همین کمرنگ بودن شخصیت رضا که در واقع نقش منفی رمان است به نظر من نکته مثبت و جالبی بود.» سپیده شاملو دیگر منتقد این نشست بود و با اشاره به اینکه به عنوان یک نویسنده و منتقد درباره اثر صحبت نمی کند بلکه در جایگاه خواننده اثر نظراتش را می گوید، گفت: «من نماینده بخشی از خواننده ها هستم که معمولا این طور کتاب ها را نمیخوانند. باید بگویم این یک کتاب عامه پسند است. وقتی می گوییم عامه پسند در واقع منظور ما کتاب های عمومی است. آثاری که بیشتر جامعه با مسائل مطرح شده در آن درگیر هستند. کتاب های عامه پسند در همه جای دنیا نوشته و خوانده می شود. برچسب «عامه پسند» اصلا بار منفی برای یک رمان ندارد زیرا سهم خاصی از ادبیات هر جامعه را به خود اختصاص می دهد.» این نویسنده درباره استقبال مخاطب از کتاب های عامه پسند گفت: «خیلی از ما با کتاب های ر.اعتمادی کتاب خوان شدیم. این نویسنده با استفاده از مفاهیم اروتیزم آن بخشی از شخصیت همه ما را قلقلک می داد و باعث جذب مخاطب می شد. یا آقای قاضی سعید وقتی کتاب های «لاوسون و سامسون» را می نوشت ما با معما مواجه بودیم. خیلی از ما مفاهیمی مانند پلات و طرح توطئه را از مطالعه داستان های همین نویسنده آموختیم.» شاملو درباره ادبیات زنانه توضیح داد: «نوع دیگری از ادبیات هم تولید می شود، که باز در زمره عامه پسند قرار می گیرد. این نوع داستان نه معماگون است و نه غریزه مخاطب را در نظر می گیرد. از آن جایی که من یک زن هستم از نگاه زنانه این کتاب را خواندهام. ادبیات زنانه ادبیاتی نیست که فقط زن ها آن را می نویسند. زن و مرد وقتی به دنیا می آیند هیچ فرقی ندارد که چه لباسی بر تن آن ها شود. در واقع پوشش موجب تغییر جنسیت آن ها نمی شود. اما وقتی بزرگ می شوند و به اجتماع وارد میشوند جامعه به آنها تعاریف خاصی می دهد که اگر از آن تخطی کنند، زنانگی و مردانگی شان از میان می رود. این جاست که بحث جنسیت به وجود می آید.» وی ادامه داد: «جهان بینی نویسنده به گونه ای است که نمی تواند به باران ضعفی را نسبت دهد که باعث خیانت ترلان شود. باران بسیار خوب و کامل ترسیم شده است و به همین خاطر به نظر می رسد هر کس به باران خیانت کند باید دیوانه باشد. رضا هم همین طور است و در نهایت منفی نمی شود زیرا ترلان می گوید که این من بودم که به او راه دادم و اجازه دادم فکر کند می تواند هر طور می خواهد با من رفتار کند. هویتی که جامعه به این زن داده است به او می قبولاند که مردها بهتر و سالم تر از او هستند و این کتاب این را به ما می گوید که این ترلان است که مقصر است.» شاملو معتقد است: «نویسنده در نهایت حتی بعد از این که ترلان پی به اشتباهش می برد دست از سرش بر نمی دارد و او را می کشد. در این اثر یک درگیری و تضاد جدی نیست و تنها تکرار روزمرگی به خوبی پرداخته شده است. این کتاب درست است که به دست یک زن نوشته شده، ولی یکی از مرد سالارانه ترین کتاب هایی است که بنده خوانده ام زیرا نویسنده بسیار خوب در جهت ترویج ارزش هایی که جامعه برای زن تعریف کرده عمل کرده است.» وی ادامه داد: «کتاب «به وقت بهشت» یکی از بهترین نمونه های این دسته کتاب هاست که زن را تنها برای مادر شدن در جامعه میخواهد. این رمان از جایی آغاز می شود که روحی در بدن زن دمیده می شود و او قرار است تعهد و رازی با خدا و خود داشته باشد. ما مدام رمان را می خوانیم و می خواهیم بدانیم این راز چیست. شخصیت اول داستان به سنتی ترین شکل ممکن ازدواج می کند. نثر داستان بسیار زیباست و از عهده تعریف روزمرگی برآمده است؛ بر خلاف لحن داستان که سانتی مانتال و زبان آن نیز رمانتیک است. به این موضوع که زن باید دقیقا در همین روزمرگی باقی بماند و حتی از آن لذت ببرد بار مثبت داده می شود.» شاملو توضیح داد: «من به عنوان یک خواننده می خواهم بدانم بعد از نثر زیبا، چه چیزی می خواهد به من گفته شود. مردها در این داستان خوب هستند. حتی رضا هم که عامل خیانت بوده است کاملا تبرئه می شود و ترلان در ذهنش همه گناه را به گردن می گیرد. ترلان مدام در حال زخمه زدن به خود است و ما حتی نمی دانیم او چرا عاشق شده است. ما از این عشق چیزی نمی دانیم و چیزی برای ما باز نمی شود. در عوض چیزهایی در داستان برای ما تشریح می شود که بی اهمیت است.» شاملو به کمبود فضا سازی در این رمان اشاره کرد و توضیح داد: «در این کتاب هیچ زمان و مکانی وجود ندارد. ما می دانیم خانه این زن در جایی به غیر از شیراز است. حتی نمی دانیم داستان در چه برهه زمانی اتفاق می افتد. آیا بیرون از این چهار دیواری هیچ اتفاقی نیست؟ این در واقع چاردیواری ذهنی نویسنده است. قصه های فرعی این داستان نیز با داستان ارتباط خوبی ندارند. در واقع آنها آنقدر بدون ارتباط هستند که می توان ادعا کرد این طرح داستانی می توانست به راحتی در بیست صفحه نیز به داستان تبدیل شود. لحن نویسنده به اثر آسیب می زند. به خصوص اگر خانم جورابچیان بخواهد این شیوه را در رمان های بعدی خود تکرار کند. در جاهایی که طنز وارد روایت شده کیفیت کار بهتر به نظر می رسد. ولی باید گفت یک داستان نویس خوب کسی نیست که صرفا نثر خوبی داشته باشد. ما در این داستان چینش نمی بینیم. این موجب می شود در همان اول کار برخی بر روی آن به عنوان رمان خط بکشند.» در ادامه نشست داود پنهانی نیز در تأیید سخن شاملو گفت: «زمان و مکان در داستان حذف شده است. در صورتی که ترلان فی نفسه شخصیتی است که در جامعه ما به ازاء بیرونی دارد و می توانست به راحتی در بستر همین جامعه تعریف شود. اگر داستان رئال است باید زمان و مکان مشخص باشد. حتی خیابان هایی که در آن می رویم باید مشخص باشد. در گفت و گوهای داستانی هم چیزهای جزئی که در دیالوگ های روزمره گفته می شود را نمی بینیم. پرسش این است که چرا جاهایی که ترلان با رضا می رود مغفول و بی هویت است. مثلا اسم کافه ها گفته نشده است. این از منظر روانکاوی قابل بررسی است. زیرا ترلان شخصیتی است از طبقه اجتماعی سنتی ولی به یک باره به طبقه ای بالاتر جهش کرده است. او از طرف دیگر هنوز نتوانسته خودش را وفق دهد. ما تنها بازتابی از کافه رفتن او را می بینیم. او هنوز نه آن کافه را دوست دارد و نه ارتباطی با آن برقرار می کند.» به گفته وی، او بین تجدد و سنت باقی مانده و خودش هم نمی خواهد بپذیرد که شرایط اجتماعی مانع تصمیم گیری صحیح او بوده است. من دوست دارم این موضوع را بررسی کنم که چرا این زن مدام می خواهد به خودش نیشتر وارد کند و خودش را محکوم بداند. ترلان یک شخصیت منفعل است و اگر هم حرکتی دارد کاملا ذهنی است. دلیل اشاره کمرنگ رمان به مسائل بیرونی روایت به سبک تک گویی است. وی درباره ایدئولوژی این رمان نیز گفت: «یک طرح ایدئولوژیک و جهان وعده داده شده در داستان وجود دارد. ترلان این طرح را می پذیرد و با قبول آن وارد زندگی باران می شود. طرح وعده داده شده بر اثر برملا شدن یک حقیقت در داستان ویران می شود. خود ترلان هم در جایی می گوید دیگر نمی شود دیوار هایی که فروریخته را پی ریزی کرد. ساختار ایدئولوژیکی که طرح داستان در آن ریخته شده زبان ترلان را قفل می کند و مانع از گفتن حقیقت و دفاع می شود. البته ترلان نماینده یک گروه از اجتماع ما است که این ایده قالب را پذیرفته اند و شاید به همین دلیل است که از توضیح خودداری می کند.» او همچنین صداقت را مهم ترین ویژگی نثر جورابچیان دانست و تصریح کرد: «این رمان صادقانه حرف می زند و ادایی در نمی آورد. که مثلا بخواهد تبحر خود را در نوشتن به دیگران نشان دهد و یا معلومات خود را به رخ بکشد. نثر شاعرانه هم متناسب با فضای داستان است.» 191/60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 594]