واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - چرا جمعهها روزنامه در نمیآید؟ جمعهها هم روزنامه خودش را میخواست. باید میرفت خانه، پنجرهها را باز میکرد، ظرفهای نشسته را میشست، همه چی را مرتب میکرد، ریشش را میتراشید و مینشست یک روزنامه برای امروز مینوشت... به گزارش خبرآنلاین، مجموعه «دوازده داستان» نوشته جعفر مدرس صادقی که از سوی نشر مرکز برای چهارمین بار روانه بازار نشر شده است شامل داستان هایی چون «چرخ فلک، پارک به شرط آرایشگاه، مردی که از هوا آمد و تیرخوردهها» است. این کتاب با قیمت 5100 تومان روانه بازار نشر شده و «شازده کوچولو، شب خداحافظی، کارت پستال، میز، صدای پا، ناخدا، بزرگترین خانه دنیا و بزرگترین نویسنده دنیا» از دیگر داستان های این مجموعه هستند. بنابراین گزارش، در یکی از داستانهای این مجموعه با عنوان «مردی که از هوا آمد» میخوانیم: «نگاهی به ساعت دیواری انداخت. فرقی نمی کرد چه ساعتی باشد. باید می رفت بیرون، هوایی می خورد و روزنامه ای می خرید. یک هفته بود که از خانه بیرون نرفته بود و رختخوابش میان اتاقش پهن بود. بیشتر توی رختخوابش دراز می کشید و همانجا روزنامه می خواند و فقط برای دست به آب یا برای خوردنی آوردن از سر جایش تکان می خورد. دل و دماغ بیرون رفتن نداشت. هر روز صدای روزنامه فروش را می شنید که بعدازظهرها با موتور سیکلت و فریادزنان از توی کوچه می گذشت، از پشت پنجره اتاقش ولی همت نمی کرد از سر جاش بلند شود، پنجره را باز کند و او را صدا بزند. او برای مشتری های هر روزه اش روزنامه می آورد. ولی همیشه روزنامه اضافی هم داشت و امروز که این مشتری دمدمی مصمم بود روزنامه بخرد، خبری از او نبود. عصر بود. هیچ روزی به این دیری نمی آمد. از بعد از ناهار بیدار نشسته بود و منتظر او بود. برخلاف هر روز که بعد از ناهار می خوابید... پیاده راه افتاد. مغازه ها همه بسته بود و پیاده رو ها خلوت. تک و توک آدمی می دید. پیرمردی عصازنان از توی پیاده رو می گذشت. پسر دوچرخه سواری که از کنار پیرمرد گذشت و پیرمرد ترسید و خودش را کنار کشید و فحش داد و عصایش را توی هوا تکان داد و اعتراض کرد که چرا با دوچرخه می آیند توی پیاده رو. زنی با کالسکه بچه های دو قلو. بچه ها عین هم بودند و توی کالسکه نشسته بودند روبروی هم و با گوشهای همدیگر بازی می کردند. دکه روزنامه فروشی سرچهارراه اتوبان بسته بود. از پیرمردی که روی سکوی جلوی در بسته مغازه ای نشسته بود پرسید: «روزنامه فروشی تعطیله؟» پیرمرد عینکش را برد بالا، روی پیشانیش و به او زل زد. گفت: می خواستی باز باشه، جوون؟ جمعه ها تعطیله.»«مگه امروز جمعهست؟»«معلومه که جمعهست.» پیرمرد با حیرت نگاهی کرد و خندید. رفت آن طرف خیابان، اول اتوبان ایستاد و برای ماشینهایی که می رفتند بالا دست تکان داد. حالا که آمده بود بیرون، پای برگشتن نداشت. می رفت گشتی می زد و هوایی می خورد... راننده زیاد پاپی مسافرهایی که کنار میدان و لب جاده قدیم کرج ایستاده بودند نشد. هیچ کس فرودگاه نمی رفت. زور که نبود...داشتند به سه راهی که راه سالن پروازهای خارجی را از راه سالن پروازهای داخلی جدا می کرد نزدیک می شدند. باید تصمیم می گرفت. گفت «خارجی». راننده پیچید توی راه سالن پروازهای خارجی و باز پرسید «مسافر دارین؟» مسافر تکانی به خودش داد و سرفه ای کرد و فکر کرد که نباید در می ماند و نباید معطل می کرد و نباید می گذاشت که راننده به شک بیفتند. گفت «بله.»«کی؟»«برادرم.»«از کجا؟»«از-از آمریکا.»راننده تکرار کرد. «آمریکا.» و آه کشید. سرش را برگرداند و پرسید «اونجا انگار دختراش خیلی خوشگلن. نه؟»«آره. بدک نیستن.»«نکنه یکی از اون دختر خوشگلا رو ورداشته باشه با خودش آورده باشه؟»«کی؟»«برادرتون دیگه.»«آهان. برادرم. آره بعید نیست.» فکری کرد و گفت «نه. فکر نمی کنم. اون بچه خوبی یه. از این کارا نمی کنه.»رسیده بودند به سالن پروازهای خارجی... سرش را برگرداند و راهش را کج کرد. رفت دم باجه بلیت فروشی تاکسیهای ویژه فرودگاه و یک تاکسی دربست گرفت...چرا جمعه ها روزنامه در نمی آید؟ جمعه ها هم روزنامه خودش را می خواست. چرا برای گمشده ها روزنامه در نمی آید؟ یک چیزی گمشده بود- یک چیزی که مال هیچ کس نبود، مال همه بود و همه دنبال همین می گشتند و معلوم نبود که پیدا می کردند یا نمی کردند ولی معلوم بود که یک چیزی گمشده و این را همه می دانستند و همین برای هر کاری بس بود. باید می رفت خانه، پنجره ها را باز می کرد، کیسه های آشغال را می گذاشت دم در، ظرفهای نشسته را می شست، همه چی را مرتب می کرد، رختخوابش را جمع می کرد، ریشش را می تراشید و می نشست یک روزنامه برای امروز می نوشت...» جعفر مدرس صادقی متولد 29 اردیبهشت 1333 در اصفهان است و در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است. در سال 1356 نخستین مجموعه داستانش باه نام «بچهها بازی نمیکنند» به چاپ رسید. از آن زمان، آثار ادبی متعددی از این نویسنده منتشر شده است که «نمایش»، «گاو خونی»، «قسمت دیگران و داستانهای دیگر»، «سفر کسرا»، «بالون مهتا»، «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»، «شاه کلید»، «آن طرف خیابان» و «صادق هدایت داستاننویس» از آن جمله هستند. برای تهیه این کتاب و هر کتاب دیگری که میخواهید میتوانید با شماره تلفن 88453188 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی(سام) تماس بگیرید و آن را در منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید. ناشران و نویسندگان کشور می توانند برای معرفی آثار و تازههای خود با نشانی [email protected] مکاتبه کنند. 191/60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]