واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بازی باورپذیر وی در فیلم «روشناییهای صحنه» تحسین برانگیز است. تا بدان جا که «چارلی چاپلین» ناچار شد برای حفظ برتری و شهرت خویش، بسیاری از نماهایی را که «کیتون» در آن بازی داشت، از فیلم حذف کند.... کمدی «اسلپ استیک» با آمدن صدا به عرصه سینما، به تدریج رنگ باخت و آزادی عمل را تا حدی، برای کمدینهای سینما محدود کرد. پس از این اتفاق و به سبب به تصویر کشیدن موضوعات و سوژههای جدید، بازیگران بسیاری پا به عرصه سینمای کمدی گذاشتند. کمدینهایی چون «لورل وهاردی»، «سه کله پوک»، «برادران مارکس»، «ابوت و کاستلو» و... یکی از بازیگران مطرح دورههای نخست سینمای کمدی، «باستر کیتون» است که به سبب شیرین کاریها، شوخ طبعیها، بدل کاریها و به ویژه چهره بی روح، سنگی و سردش به شهرت جهانی رسید. جشنواره فیلم لندن نیز امسال در مراسم بزرگداشتی از مقام سینمایی کیتون تجلیل میکند. به نوشته «فیلم کامنت»، «باستر کیتون» نخست در نمایشهای موسیقایی و تئاتر نقش آفرینی داشت. بعدها نیز بیشتر با «روسس آربوکل»، ستاره استودیو «کی. استون» هم بازی بود. «کیتون» سال ۱۹۷۱ و در ۲۱ سالگی با ایفای نقشهای مکمل، به عرصه فیلم سازی گام نهاد. پس از آن نیز شرکت فیلم سازی اش را تاسیس کرد. وی در بسیاری از ساختههایش، به بازیگری و نقش آفرینی پرداخت. «باستر کیتون»، در برخی کشورهای جهان، هرگز به شهرت و محبوبیت «چارلی چاپلین» نرسید. این در حالی است که شخصیت و پرسونای کمدی وی، از تمامی کمدینهای سینمای صامت خنده آورتر، جذابتر و دوست داشتنیتر بود. اما یک تفاوت بزرگ و اساسی، میان او و «چارلی چاپلین» وجود دارد. «کیتون» هیچ گاه درصدد انتقاد از شرایط و وضعیت اجتماعی- سیاسی، به سخره و نیشخند گرفتن طبقات مختلف جامعه و برانگیختن عواطف تماشاگرانش نیست. او سینمای کمدی را به عنوان راهی برای گذران زندگی انتخاب کرد و هدف اصلی این گونه سینمایی را، خنداندن تماشاگر میدانست. وی در فیلمهایش هرگز از داستانهای رمانتیک و تراژدی بهره نگرفت. مضمون و دستمایه بیشتر آثار کیتون، در حد یک شوخی است. وی در فیلمهایش تلاش داشت رضایت و خشنودی مخاطب را کسب کند. به همین سبب در مواجهه با بدبیاریهای عجیب، غریب و سرشار از خنده و شوخ طبعی اش، یک تنه مبارزه میکند. در نهایت نیز با تواناییهایی باورناپذیر، بر این بدبیاریها پیروز میشود. منحصر به فردترین ویژگی فیلمهای «کیتون»، شوخیهای لحظه ای اوست. البته این شوخیها هیچ گاه، ساز مخالف و جداگانه ای با کلیت اثر نمیزند. طنز موقعیت در آثارش هم چون قطعات یک پازل در ساختمان اصلی جای میگیرد. تا بدان حد که داستان را به تدریج پیش میبرد تا شوخی اساسی فیلم را خلق کند. کمدی «اسلپ استیک» را به «کمدی بزن و بکوب» و «هرج و مرج طلبی» تفسیر و تعبیر کرده اند. اما بی تردید این مفهوم دست کم درباره سینمای «باستر کیتون» و سبک آثار وی، همخوانی چندانی ندارد. او همواره تلاش دارد وضعیتی پرآشوب را، به مرزی از ثبات و منطق برساند. «کیتون» در جهانی پرهرج و مرج، دقیق و موشکاف است. همیشه اصرار دارد مطابق منطق خودش رفتار کند. به عنوان مثال دو پایش را روی میز میگذارد و سپس به زمین میخورد. یا برای گرفتن قطار به سرقت رفته اش، در پی آن میدود. گاه نیز با گاری از میان یک مراسم رسمی، رژه میرود. یا با نارنجکی که به سمتش پرتاب میشود، سیگارش را روشن میکند. «کیتون» در فیلم «ازدواج از سر لجبازی» در نهایت شوخ طبعی بر دیوار خانه اش که نمیتواند از تخریب آن جلوگیری کند، تابلوی «به فروش میرسد» را نصب میکند. وی معتقد بود که در زندگی شخصی اش «یک بدبیار تمام عیار» است. بدبیاریهایش در زندگی، بی شباهت به یکی از صحنههای فیلمش نیست. در یکی از سکانسهای فیلم «خانواده جونز در هالیوود»، هنگام سفر با همسرش، خودرواش روی ریل قطار، خراب میشود. درست در همین زمان، صدای سوت قطار به گوش میرسد. «کیتون» با شتاب میگریزد اما ناگهان بازمیگردد و همسر و چمدانهایش را از خودرو خارج میکند. در همین لحظه نیز قطار سر میرسد اما از روی ریل کناری میگذرد. او و همسرش سالم میمانند و نفسی از سر راحتی میکشند. اما درست در همان لحظه، باز قطار دیگری از سمت مقابلش میآید. خودرو «کیتون» را زیر میگیرد و آن را خرد میکند. بازی باورپذیر وی در فیلم «روشناییهای صحنه» تحسین برانگیز است. تا بدان جا که «چارلی چاپلین» ناچار شد برای حفظ برتری و شهرت خویش، بسیاری از نماهایی را که «کیتون» در آن بازی داشت، از فیلم حذف کند. حضور «کیتون» در بیشتر آثارش، از جمله «یک هفته»، «ژنرال»، «سفر به غرب» و... خنده آور و سرشار از حس زندگی و شادی است. بدون آن که رنجهای بزرگ زندگی اش را، در خاطر خود و تماشاگرانش زنده کند. چهره بی روح و سنگی «کیتون» با وجود تکیدگی سالهای پایانی زندگی اش، هم چنان سرد و خشک بود. بیشتر منتقدان بر این باورند که «کیتون» تنها کمدین بزرگ و صاحب نامی است که در تمام طول زندگی حرفه ای، حتی در فیلمهایش، هرگز نخندید. او بازیگری است که دیگران را میخنداند اما انگار خودش با خنده و خندیدن بیگانه بود. چین و چروک عمیقی که بر چهره وی نقش بسته بود، با حرکات خنده آورش در تضاد است. بیشتر کمدینهای سینما به «کیتون» عنوان «ذره ای از هیچ» را داده اند. این عبارت ویژه افرادی است که به لحاظ شخصیتی به بلوغی خاص میرسند. بلوغی که نصیب هر بازیگری نمیشود. به گفته بیشتر کارگردانان، بازیگران و منتقدان سینمای کمدی، نمیتوان «باستر کیتون» را توضیح داد یا او را توصیف کرد. زیرا جنس کمدیهایش به گونه ای نیست که بتوان مطابق برداشتها، مفاهیم یا معانی رایج سینما درباره آن سخن گفت. چنان چه قرار است «کیتون» را درک کرد، باید هم چون خود او بود، تنها در این صورت میتوان به این نتیجه رسید که برخی از حوادث مضحکی که برایش رخ میدهد، بارها در زندگی هر کدام از ما، به گونه و شکلی متفاوت اتفاق افتاده است. «باستر کیتون» در یادداشتهای شخصی اش نوشته است: «هرگز سالهای سخت و دشواری را که در زندگی پشت سر گذاشته ام، فراموش نمیکنم. میدانید! من آن گونه ای تربیت نشده ام که فکر کنم زندگی آسان است. همیشه برای به دست آوردن پول، به سختی کار کرده ام. یاد گرفته ام خواستار چیزی نباشم که استحقاق و شایستگی اش را ندارم. به باور من سالهای دشوار و سخت زندگی کوتاه است. شاید فقط یک آدم نازک نارنجی و نازپرورده که طعم رنج را نچشیده ممکن است از دشواریهای زندگی شکوه و شکایت کند. پزشکم میگوید میتوانم صد سال زندگی کنم. خیال چنین کاری را هم دارم. چه کسی آرزو ندارد صد سال در جهانی زندگی کند که مردم بسیاری با قدرشناسی و احساس ناب انسانی، مردی کوچک با چهره ای سرد، سنگی و یخ زده به نام «باستر کیتون» را به خاطر میآورند. مردی که سالها پیش وقتی جوان بودند، یک ذره آنها را میخنداند اما خودش با خنده بیگانه بود و با آن میانه ای نداشت. همین برایم کافی است!» باستر کیتون در بیشتر سالهای فعالیتش در عرصه سینمای کمدی، با شرایط بسیار دشوار و سختی دست و پنجه نرم کرد. اما اجازه نداد این تجربههای اندوهبار و تراژیک در آثارش بازتاب داشته باشد. بیشتر منتقدان به باستر کیتون عنوان «کمدین صورت سنگی» داده اند. زیرا تا پایان عمرش در زندگی و هیچ یک از فیلمهایش هرگز نخندید. «کیتون» نمیخندید چون به باور خودش دلیلی در جهان برای خندیدن نمیدید. به گفته «اورسن ولز» در چهره اش رازی پنهان بود که هرگز فاش نشد. بسیاری از منتقدان برجسته سینما، امروزه جایگاه «باستر کیتون» را در سینمای کمدی، فراتر از کمدینهای مشهوری چون «برادران مارکس»، «هارولد لوید»، «چارلی چاپلین» و «لورل وهاردی» میدانند. فیلمهای کوتاه و بلند به جا مانده از «باستر کیتون» حکم گنجینههایی را دارند که با سپری شدن زمان، قدر و ارزش آنها بیشتر آشکار میشود. «باستر کیتون» سال ۱۹۶۶ و در سن ۷۱ سالگی، بر اثر بیماری سرطان درگذشت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 737]