واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هیچ دست و زبانی گناه نمیکند!
آنچه می خوانید مشروح بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (مدظلّه العالی) است که در اثنای جلسه درس اخلاق در دیدار با جمع کثیری از طلاب، فضلاء، دانشجویان و اقشار مختلف مردم قم ایراد شده است .در سوره مبارکه فصّلت آیاتی است که وجود مبارک حضرت امیر آن آیات را خواندند وسپس فرمودند: مشکل شما این است که این اعضاء و جوارحی که ارزان به دست شما آمده و نمیدانید که دهها فرشته روی این کار کردند تا به این صورت در آمد، شما این را علیه خودتان و علیه دین خدا استفاده میکنید و همینها،هم سربازان الهیاند و هم شهود محکمه عدلند. یعنی اعضاء و جوارحی که انسان دارد؛ اینها هم سربازان خدا هستند که اگر کسی بیراهه رفت، ممکن است خدای ناکرده خداوند به وسیله اعضاء و جوارح او، او را بگیرد ! و در محکمه عدل الهی هم همینها علیه انسان شهادت میدهند. فرمود: جوار حکم جنوده و ضمائرکم عیونه 1 بندگان خدا! تمام اعضاء و جوارح شما سربازان خدایند. اگر کسی بیراهه رفت و خدای ناکرده مشمول قهر الهی شد؛ ممکن است خدای سبحان او را با زبان او، با دست او، با چشم او، با پای او بگیرد ! لازم نیست از جای دیگر لشکر کشی بکند، چون: لّه جنود السّماوات و الارض2. آدم یک حرفی میزند، در جامعه رسوا میشود ! یک جائی را امضاء میکند، رسوا میشود!! اینچنین نیست که اگر خدا خواست کسی را بگیرد، از جای دیگر لشکر کشی بکند و ارتش بیاورد ! زبان ما سرباز اوست، امضای ما، قلم ما، قدم ما سرباز اوست، حال اگر اعضاء و جوارح ما سربازان خدایند؛ ما اگر این سربازها را نابجا استفاده بکنیم، یک وقتی خدا دستور میدهد؛ با همین سربازها ما را میگیرند! این که میبینید بعضی یک امضاء میکنند، بعد سر از جای دیگر در میآید؛ یا بعد از یک مدتی جائی میروند، سر از جای دیگر در میآید؛ یک حرفی میزنند، سر از جای دیگر در میآید، همین است! رابطه اعضاء و جوارح با نفس انساندر آیه 22 سوره مبارکه فصّلت فرمود: همه اعضاء و جوارح شما شاهدان الهیاند در محکمه عدل. یعنی کسی تا میرود انکار کند و بگوید: ما این کار را نکردیم، این دست میگوید؛ چرا؟ تو این کار را کردی ! دست گناه نمیکند؛ دست یک ابزار است ! گناه را انسان میکند، نه دست !! مثل اینکه با قلم انسان گناه میکند، یا با چوب گناه میکند، یا با شمشیر گناه میکند؛ آنها ابزارند.اگر گناه مال دست بود، دست وقتی به حرف آمد؛ باید گفته میشد: اقرار کرد، نه شهادت داد ! معلوم میشود که گناه را ما میکنیم، این اعضاء و جوارح ابزارند؛ وقتی خود ما حرف میزنیم، میگویند: فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لاصحاب السّعیر3، میگویند: اقرار کرد. وقتی دست و پایش حرف میزنند، میگویند: شهادت داد. معلوم میشود اینها گناه نمیکنند! دست را نمیسوزانند، انسان را میسوزانند!! بندگان خدا! تمام اعضاء و جوارح شما سربازان خدایند. اگر کسی بیراهه رفت و خدای ناکرده مشمول قهر الهی شد؛ ممکن است خدای سبحان او را با زبان او، با دست او، با چشم او، با پای او بگیرد ! لازم نیست از جای دیگر لشکر کشی بکندچگونگی عذاب روحی و جسمی انسان تبهکار در جهنّم
انسان برای اینکه عذاب بشود، دو جور عذاب دارد؛ یک عذاب روحی دارد که نار الله الموقده الّتی تطّلع علی الافئده4 (معاذ الله)، آن عذاب روحی است. یک عذاب جسمی و بدنی دارد؛ بدن انسان را بخواهند بسوزانند، همین دست و پا را میسوزانند. دست احساسی ندارد، انسان است که احساس میکند! لذا وقتی احساس گرفته شد، توجه گرفته شد؛ این دست را قطعه قطعه هم بکنید، دردش نمیآید. اینها که در اتاق عمل قطعه قطعه میشوند، مگر درد را احساس میکنند؟! چون نفس، توجهی ندارد، شخص بیهوش شده است، حسّش گرفته شده؛ اگر دست و پا را تکه تکه میکنند، دردی برای دست و پا نیست! اینها ابزار کارند. وقتی روح به اینها توجه کرده، آنوقت درد را احساس میکنند. غرض این است که وقتی خود انسان سخن میگوید، میگویند: اقرار کرده، امّا دست و پا که حرف میزنند، میگویند اینها شهادت داده. در آیه 22 سوره مبارکه فصّلت فرمود: و ما کنتم تستترون ان یشهد علیکم سمعکم و لاابصارکم و لاجلودکم و لکن ظننتم انّ الله لایعلم کثیراً ممّا تعملون و ذلکم ظنّکم الّذی ظننتم بربکم ارداکم؛ این گمان، شما را به هلاکت رسانده، خیال کردید خدا نمیبیند!! اگر بدانید که خدا میبیند و توجه داشته باشید که خدا میبیند و خلافی بکنید، این هتک حرمت است ! یعنی از او کاری ساخته نیست (معاذ الله)! یا به او اعتنائی نمیکنیم. آن را نمیشود به موحد اسناد داد! فرمود: شما خیال کردید که او نمیبیند. بنابراین این اعضاء و جوارح طبق شریفه: و انّ المساج دل لّه؛ هم عناصر اصلی عبادتند و هم، سپاه و ارتش خدایند و هم در محکمه عدل الهی، شهادت میدهند. ضرورت طهارت اعضای سجده و آثار آنما درباره مسجد چه وظیفهای داریم؟ ما موظّفیم که مسجد آلوده نشود! آلوده کردن مسجد حرام است. یک کسی دستش خون است، بمالد به دیوار مسجد، معصیت کرده؛ نمیشود این کار را کرد. اگر دیوار مسجد آلوده شد، فرش مسجد آلوده شد، بر ما چه لازم است؟ تطهیرش واجب است! این مال مکان. امّا این اعضاء و جوارحی که در آیه ذکر شده، آنها هم شبیه همین دو تا حکم را دارند؛ یعنی بر ما لازم است که اینها را آلوده نکنیم با معصیت ! و اگر یک وقتی این اعضاء و جوارح آلوده شدند، در موقع وضو اینها را تطهیر کنیم. معنای وضو و اسرار وضو را اهل بیت (علیهم السّلام) مشخص کردهاند؛ فرمودند: وقتی آدم دست میشوید، یعنی خدایا! هر گناهی که با دستم کردم، دارم تطهیر میکنم این دستها را. آنوقت با دست و سر و روی پاک به طرف ذات اقدس له توجه میکنند.این، آدم را راحت نگه میدارد؛ یعنی هم در دنیا راحت است، هم در آخرت، هم وظائف خودش را در دنیا انجام میدهد، هم وظائف مردم را به مردم بازگو میکند؛ نه راه کسی را میبندد، نه خودش بیراهه میرود. گمان، شما را به هلاکت رسانده، خیال کردید خدا نمیبیند!! اگر بدانید که خدا میبیند و توجه داشته باشید که خدا میبیند و خلافی بکنید، این هتک حرمت است ! یعنی از او کاری ساخته نیست (معاذ الله)! یا به او اعتنائی نمیکنیم. آن را نمیشود به موحد اسناد داد! فرمود: شما خیال کردید که او نمیبیند. بنابراین این اعضاء و جوارح طبق شریفه: و انّ المساج دل لّه؛ هم عناصر اصلی عبادتند و هم، سپاه و ارتش خدایند و هم در محکمه عدل الهی، شهادت میدهندمیزان بهره مندی از درجات بهشتچون مهمترین منبع معرفتی برای همه ما قرآن کریم است، وجود مبارک حضرت امیر در همین بخشی که به فرزندش ابن حنفیه سفارش میکند، میفرماید: این کتاب الهی طوری است که درجات بهشت به عدد آیات قرآن کریم است. یعنی
بهشت را برابر آیات قرآن کریم مهندسی میکنند. آنوقت هر کسی اینجا بیشتر خواند و بیشتر عمل کرد، در آنجا میگویند: بخوان و بالا برو. هر کس اینجا کمتر خواند و کمتر عمل کرد، آنجا توان خواندن و بالارفتن ندارد. گرچه در بهشت غرف مبنیه هست؛ امّا کسانی که در غرفه بالا هستند، میتوانند بیایند سری به غرفه پائین بزنند و حالشان را بپرسند؛ ولی کسانی که در غرفه پائینند، توان آن را ندارند که به غرف بالاسری بزنند. این نظیر آپارتمانها و برجهای دنیا نیست؛ یک کسی که در همکف است، میتواند سری به اتاقهای طبقات بالابزند، چه اینکه آنها هم میتوانند بیایند. بلکه کسی که در دنیا هست، هر دو طرف مقدور اوست؛ لکن کسی که در بهشت است، به همان دلیل که در دنیا نتوانست بالا برود، در آخرت هم نمیتواند سری به غرفههای بالابزند ! گرچه آن صاحبان غرف بالاسری به اینها میزنند. وجوب قرائت 50 آیه از قرآن کریم برای مومن در روز از نظر امیر مومنان(ع) برای همین وجود مبارک حضرت امیر(ع) تعبیر به وجوب کرده است. گرچه در فقه این، بر استحباب اکید، حمل شده؛ ولی روایتی که در تمام نهج البلاغه سفارشات وجود مبارک حضرت امیر به ابن حنفیه است، این است؛ فرمود: واجب علی کلّ مسلم ان ینظر کلّ یوم فی عهد الله و لو خمسین آیه5 : فرمود: بر هر مسلمانی واجب است از قرآن که عهد خداست، روزی لااقل 50 آیه را بخواند. مبادا کسی روزی کمتر از 50 آیه قرآن را تلاوت بکند ! این کتاب نور الهی است، بسیاری از لغزشهای ما را ترمیم میکند، بسیاری از چالشها را درمان میکند، بسیاری از فکرها را هدایت میکند. اگر همه ما، هر کدام برابر وظیفهمان عمل بکنیم؛ نه برای دولت مشکلی پیش میآید، نه برای ملّت ! بخش قرآن تبیان (1) نهج البلاغه/ خ 199 (2) فتح/ 4 (3) ملك/ 11 (4) همزه/ 6 و 7 (5) من لا یحضره الفقیه/ 2/ 628
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 538]