واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بررسی شعر دهه ی 80بررسی شعر دههی 80 توسط علی باباچاهی و رسول یونانعلی باباچاهی در بررسی شعر دهه ی 80 می گوید: دهه ی 80، دهه ی عبور از بحران مخاطب بود. هم چنین رسول یونان با اشاره به اینکه به تفکیک دهه های ادبی اعتقادی ندارد می گوید: مهمترین چیزی که گذر زمان به ما ثابت میکند، این است که شعر ملک خصوصی کسی نیست.
علی باباچاهی:دههی 80، دههی عبور از بحران مخاطب بود در دههی 80 مخاطب تکلیف خود را با مقولات و مباحثی که در دههی 70 اتفاق افتاده بود، روشن کرد و بنابراین او یا جریانی را میپذیرفت و یا نمیپذیرفت؛ یعنی او میتوانست شعر و شاعران مورد علاقهی خود را به راحتی انتخاب کند.نکتهی مهم دیگر در فضای شعری دههی 80 تجدید نظر برخی منتقدان گرانسال نسبت به شعرهای غیرنیمایی ست، این منتقدان در دیدگاههای انتقادی خودشان در شعری که زیر عنوان شعر غیر نیمایی، پسانیمایی، پساساختارگرایی و یا پسامدرن مطرح میشد، تجدیدنظر کردند. آنها پیشتر این شعرها را کاملا نفی میکردند؛ اما بعدها نگاه مثبتی به این شعرها یافتند.در این دهه برخی از افرادی که در زمینههای غیرشعری و غیر از شعر امروز صاحبنظر بودند و البته افراد معتبری هم بودند، به رباعینویسی دامن زدند؛ بنابراین بر شدت این موج افزوده شد؛ اما من اکنون به مثبت یا منفی بودن این موضوع اشارهای نمیکنم.نسل جوان خواستند از غزل به اصطلاح نیمایی فراروی کنند و به قول خودشان، تحولی ایجاد کنند، که به گمان من، در بین این حرکتها ما با کارهای ظریف و جذابی از این نسل روبهرو شدیم؛ اما به طور کلی، تحول چندانی صورت نگرفت.من بی آنکه منکر شعری باشم که از خصلتهای پستمدرنیسم برخوردار باشد، این ادعای دوستان غزلسرا را ادعایی نه بچهگانه، که ادعایی جوانانه تلقی میکنم که این ادعا موضوعیت ندارد.در دههی 80 موجی راه افتاد که با حداقل کلمه شعرهایی نوشته میشد که زیر عنوان هایکو قرار داده میشد. این هایکوها با تصور و تعریفی منطبق بود که ع. پاشایی و احمد شاملو از هایکو در ایران رقم زدند. در میان هایکوهایی که سروده شد، ما با شعرهای کوتاه و یا هایکوهایی روبهرو شدیم که در نوع خود جذاب بودند؛ اگرچه من فکر میکنم این دوستان شاعر خود را بیشتر در بند صورت هایکو گرفتار کردهاند و تلاش آنها بر این بوده که در زبان فارسی شعری بسرایند که صورت دیگری از هایکوی ژاپنی باشد.من با خوبی و بدی این موضوع کاری ندارم؛ اما فکر میکنم این هایکوها جنبهی صوری دارند و صورت هایکوهای ژاپنی را تقلید کردهاند؛ اما از برق اشراقی که در هایکوی ژاپنی و در مکتب ذن وجود دارد، بیبهرهاند.من به گرایش سرایش شعرهای کوتاه پیوستهام و در کتابی که در دست چاپ دارم با عنوان «بیا گوشماهی جمع کنیم»، 200 شعر کوتاه خود را آوردهام؛ اما من شعرهای این کتاب را هایکو نمینامم؛ بلکه آنها را «شعرک» میخوانم که یادآور داستانک است.شعر آینهی محرومیت است؛ این شعار نیست. این همه اندوه وجود دارد. وقتی اندوه زیاد باشد، استقبال از شعر هم زیاد میشود؛ اما امید که هیچ اندوهی نباشد و شعر هم دیگر آینهی اندوه نباشد؛ ولی رویکرد مخاطب به شعر به این دلیل است که اندوه زیاد است.برخی گونههای شعری مانند «شعرتوگراف»، «شعرنقاشی»، «کانکریت» و «شعرگراف» نیز در این دهه رواج یافتهاند که بیشتر در دنیای مجازی و اینترنت دیده میشوند و به نظر من، در آنها نوعی بازی بر شعر مسلط است و نه اینکه شعر بر بازی کلمه مسلط باشد. گاه در این جریان نقاشی و گرافیک برجستگی خود را بر شعر نشان میدهد؛ البته با این تذکر که نقاشیها و کارگاههای گرافیکی که با شعر همراه میشدند، نیز در سطح متوسط و دست دومی بودند.در جریان دیگری برخی با خوانش مجدد از شعر نیما و ستایش او میخواستند عقبماندگی شعرهای خود را توجیه کنند؛ ذهنیتهای متوسطی که با شعر متوسط خود به دفاع از ارزشهای نیما برخاستند؛ در حالی که نیما به دفاع مجدد نیاز ندارد.باباچاهی با برشمردن سه جریان موازی شعر در دههی 80، از «شعر در وضعیت دیگر» به عنوان جریان شعری محور یاد کرد و گفت: یکی از این جریانها، جریان شعر «زبانی» رضا براهنی بود که با انتشار کتاب «خطاب به پروانهها» در دههی 70 آغاز شد و در سالهای دههی 80 هم دوباره مورد بازخوانی انتقادی قرار گرفت و این مجموعه به چاپ دوم هم رسید. شعر «زبانی» رضا براهنی در دههی 80 همچنان به عنوان یک نقطهی عطف به شمار میرفت.اما جریان شعری دیگر، «شعر در وضعیت دیگر» است که سبک و مکتب ادبی نیست؛ بلکه تنها یک نامگذاری برای شعرهایی است که نوعی سرکشی در آنها وجود دارد؛ شعرهایی که خلافآمد شعر را میتوان در آنها نهاد. این شعر به تعبیر عبدالعلی دستغیب، بیشتر طنز را محور خود قرار میدهد؛ التقاط و امتزاج (همنشینی گفتمانهای مختلف) به جای انتزاع (امر مجرد و یگانه) مینشیند. گریز از عقلانیت بروکراتیک هم جزوی از این شعر بود که به تناقض و گروتسک هم تمایل نشان میداد. این شعر موافقان و مخالفان خود را دارد.«شعر دیگر» یدالله رؤیایی به عنوان جریان دیگر شعری دههی 70 و در ادامه، 80 ست. شعر او همواره اصول طلایی شعر مدرن را مد نظر دارد و از اینرو تکمرکزیتی است، فرم را رعایت میکند و روایت سلسلهمراتبی و خطی دارد. اما در دههی 80، «شعر متفاوط» از «شعر متفاوت» رؤیایی میگذرد که دیگر زبانی استریلیزه نیست. «شعر در وضعیت دیگر» تجربههای زبانی «شعر دیگر رؤیایی» را دست کم نمیگیرد؛ بلکه با ستایش از آن به نکوهش کلانروایتهایی میپردازد که مدام وعدهی رستگاری میدهند.یکی دیگر از جنبههای شعری دههی 80 توجه به ترجمهی شعر ست. در دههی 80، توجه و علاقه به ترجمهی شعر زیاد شد، بویژه علاقه به ترجمهی شعر عاشقانه. در نتیجه اگر دههی 70 را دههی سبک و تجربه و دههی تجربه و ابداع بنامیم، دههی 80 را میتوانیم دههی بسط تجربهها نامگذاری کنیم.
رسول یونان:امید که شعر دیگر آینهی اندوه نباشد نمیتوان شعر را به دههها تفکیک کرد و اصلا تفکیک دهههای شعری سودی هم برای ما ندارد.خدابیامرز بیژن جلالی یک بار دربارهی دهههای شعری حرف جالبی زد. گفت، سروته شعر ما یک دهه محسوب نمیشود و تفکیک این دههها را نمیشود انجام داد.من خود فکر میکنم حق با ایشان است و تفکیک دهههای شعری سودی برای ما ندارد. به نظر من، ما باید بیشتر به شعر بپردازیم تا به تاریخ آن. عموما در کشور ما به تاریخ اهمیت میدهند. من با بد یا خوب آن کار ندارم؛ اما تاریخ گاه ما را وادار به بیانصافی یا بیعدالتی میکند. وقتی ما به تاریخسازی دست میزنیم، هرجا که کم میآوریم، سعی میکنیم چیزهایی را از ذهن خود به آن بیفزاییم. با این اوصاف، وقتی در زمینهی شعر هم این کار را میکنیم، خواه ناخواه این اتفاق میافتد؛ برخی قهرمان میشوند و برخی شکست میخورند. حال آنکه من اینگونه فکر نمیکنم و معتقدم کسانی که قلم به دست میگیرند، قابل احترام و تحسین هستند.دههی 80 نیز ادامهی طبیعی سیر دههی قبل بود، با تمام معایب و محاسنش. و حالا آیا در این دهه اتفاق خاصی افتاده است یا نه، به نظر من، افتاده است. اتفاق خاص اینکه جوانانی وارد عرصهی شعر شدند و شعر آفریدند. چه چیزی زیباتر از این؟مهمترین چیزی که گذر زمان به ما ثابت میکند، این است که شعر ملک خصوصی کسی نیست. همه میتوانند به این باغ تشریف بیاورند و گل بکارند و گل بچینند. شعر یک رسمالخط رسمی نیست که همه مجبور باشند از آن پیروی کنند و هر تلاشی که در محدودهی خارج از آن صورت بگیرد، به بیشعری و آماتور بودن متهم شود.من با تفکیک دههها مخالفام؛ ما باید بیش از آنکه به تاریخسازی در ادبیات بپردازیم، به بارور شدن آن بیندیشیم. دربارهی دههی 70، مقالات و مطالب زیادی نوشته شده؛ اما آنها به درد کسی نخورده است و آن چیزی که میماند، شعر و ادبیات است.امیدوارم ما بیشتر به اصل بپردازیم؛ نه به حاشیهها. سیدجواد ترابی، شاعر ترک، شعری دارد که میگوید: «بیایید به جای آنکه حرف شعر را بزنیم، خود شعر را بگوییم». من فکر میکنم حق با اوست. من همیشه این حرف او را آویزهی گوشم میکنم.در دهههای پیش نیز این موضوع مطرح بوده است و به نظر من، در دههی 80، بیشتر از گذشته نبوده؛ اما این بسیار خوب است که ما بتوانیم با آرای شعری دیگر سرزمینها هم آشنا بشویم. وقتی جدیدترین موبایلها، فردای تولید در بازار ایران توزیع میشوند، چرا شعر و داستان اینگونه نباشد؟کاش ادبیات ما هم به زبانهای دیگر ترجمه میشد؛ چرا که این به دوستیها و باروری میافزاید.شعر آینهی محرومیت است؛ این شعار نیست. این همه اندوه وجود دارد. وقتی اندوه زیاد باشد، استقبال از شعر هم زیاد میشود؛ اما امید که هیچ اندوهی نباشد و شعر هم دیگر آینهی اندوه نباشد؛ ولی رویکرد مخاطب به شعر به این دلیل است که اندوه زیاد است. من دوست دارم شاعران و خودم از امید و شادی زیادتر حرف بزنیم؛ چون اندوه بازدارندگی دارد و همینطور عقبماندگی. فرآوری: مهسا رضاییبخش ادبیات تبیانمنبع: خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1422]