واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بیچاره تهران!گویا «تهرانی بودن» یك گناه نابخشودنی است. امسال هنرمندان ما، با هدایت از قبل، كوشیدند كه «تهران» را جایی ترسناك و غیرقابل سكونت، دستكم برای مهاجران به «تهران» ترسیم كنند.
گویا «تهرانی بودن» یك گناه نابخشودنی است. زیرا در آغاز سال كه میشود، جمعیت بسیار زیادی از آن فرار میكنند و آنچنان كسی هم به اینجا نمیآید تا ما ببینیم كه مسافران نوروزی از حضور در این شهر، لذت میبرند. این موقعیت انكارناشدنی تهران، در همه چیز نمود دارد. حتی در مجموعههای تلویزیونی سال نو در 4 شبكه كه با تكرار در شبكه جامجم، به عدد 5 رسید. امسال هنرمندان ما، با هدایت از قبل، كوشیدند كه «تهران» را جایی ترسناك و غیرقابلسكونت، دستكم برای مهاجران به «تهران» ترسیم كنند. سریالهای «پایتخت»، «بچهها نگاه میكنند» و «راه در رو» برای شهرستانیها و مهاجران به تهران دام پهن كردند و تعلیق آفریدند و «موج و صخره» نیز جایگزینی برای فرار از این شهر نشان داد. هرچه باشد، تهران به زعم كارشناسان فن و سیاستمداران، مناسب سكونت نیست. هر كه در تهران مانده، گرفتار نفسانیات شده و هركه از اینجا رفته، انسان ماندهاست. «عمو امجد» و رانندهاش «مظفر» در سریال «موج و صخره»، خانواده «شهشهانی» در سریال «پایتخت»، خانواده «بازرگانی» در سریال «راه در رو» و «خان عمو» و «دامادهایش» در سریال «بچهها نگاه میكنند» نمونههایی از افرادی هستند كه به دور از انسانیت، آیندهنگری و نگاه مثبت، حقوق دیگران را زیرپا میگذارند و دربرابر، افرادی چون «علیآبادیهای» سریال «پایتخت»، خانواده «گلدار» در سریال «راه در رو» و «شقایق» در سریال «بچهها نگاه میكنند» در صدد نشان دادن راه و پناه دادن به درماندگان و كمك هستند و به اینها بیفزایید، نقشهایی چون «دلاور» یا «پدر پری» در سریال «راه در رو» كه در شهرستان، میزبان و هدایتگر به راه راست هستند. البته از دانش «هادی»، برادر «هما»، به عنوان یك «علیآبادی» فهیم در مجموعه تلویزیونی «پایتخت» كه به خوبی توانست یارانهها و هدفمندی را تعریف كند و توضیح دهد، نباید گذشت. موضوعی كه معاون سیاسی امنیتی استانداری مازندران آن را در نظر نگرفته و به مجموعه تلویزیونی «پایتخت» اعتراض كرده است. سریالهای «پایتخت»، «بچهها نگاه میكنند» و «راه در رو» برای شهرستانیها و مهاجران به تهران دام پهن كردند و تعلیق آفریدند و «موج و صخره» نیز جایگزینی برای فرار از این شهر نشان داد.جای خالی ارکان اداری و انتظامیحتی اركان اداری و انتظامی تهران در این مجموعهها آگاهانه درگیر نشدهاند و آنچنان آنها را نادیده گرفتهاند كه قهرمانان روایت خودشان به سختی و با دشواری باید بار خود را از مهلكههای روایتی عبور دهند. در برابر این موقعیت، به سازمان عمران كیش، نیروی انتظامی و حتی اماكن اقامتی كیش توجه كنید كه چه به موقع و درست حضور دارند و مراقب هموطنان هستند. اما به جز مجموعه تلویزیونی «پایتخت»، دیگر مجموعهها نتوانستند این موضوع را به خوبی نشان دهند كه بودن در تهران و انسان ماندن، بسیار سخت است. تفاوت كار سیروس مقدم و همكارانش در سریال «پایتخت» با دیگر گروههایی كه مجموعههای دیگر را ساختند، در جدی گرفتن ماموریت محوله است و برای همین، همه فراموش كردیم كه معمولاً در عید، به شادی و طنز بیشتر اولویت داده میشد و آنقدر در این مجموعه، موضوع را با قدرت پیگیری كردند كه همه آن را میبینیم با اینكه بیشتر به غصه و نگرانی رسیدهایم تا شادی و شاید این نیز حسن این مجموعه است كه باعث میشود به غفلت و سرخوشی در تعطیلات نوروزی گرفتار نشویم. غیرقابل انتظار بودن حوادث و تعلیقاتی كه در روایت محسن تنابنده در سریال «پایتخت» وجود دارد، انتظار برای دیدن قسمت بعدی را زنده نگه داشته است، موضوعی كه در دیگر مجموعههای نوروزی سیما وجود ندارد و همان داستانهای بارها بیان شده و ایفای نقشهای آشنا، قابل حدس و با كمترین تنوع در ارائه آنها را شاهدیم. به گونهای كه برای سریال «موج و صخره» با ایجاد یك مسابقه ساده پیامكی، سعی شده بیننده را دنبال خود بكشانند.
تکرار گذشتههاما در انتخاب بازیگران نیز، گروه قدری را در سریال «پایتخت» به نسبت گروههای آشنای دیگر مجموعهها مشاهده میكنیم. آنچه در كار سیروس مقدم دیده میشود، بسیار كم سابقه و مدیریت شدهاست، اما در دیگر مجموعهها به گونهای كادر بازیگری حضور دارند كه گویا همه چیز برای تكرار گذشتهها، وانهاده شده و كارگردان زیاد نگران هدایت صحنه نیست و حتی در دو مجموعه «موج و صخره» و «راه در رو» خود كارگردان یكی از بازیگران اصلی مجموعه است. نقش گوهر خیراندیش در مجموعه تلویزیونی «بچهها نگاه میكنند» همانند نقشی است كه در مجموعه تلویزیونی «اشكها و لبخندها» ساخته حسن فتحی داشت، كه در آنجا با مهدی هاشمی در یك سینما شراكت ارثی داشت و در اینجا با آتیلا پسیانی در خانه پدری. این تشابه از این جهت یادمان آمد كه «اشكها و لبخندها» هم در عید امسال در ساعتهای آغازین بامداد، از شبكه یك پخش شد. خود آتیلا پسیانی كه كاراكتر آشنای «تقی تاكسی» مجموعه تلویزیونی «چاردیواری» ساخته سیروس مقدم را به یاد میآورد. البته از جدی بازی كردن نیما شاهرخشاهی و تا حدی علی صادقی در مجموعه تلویزیونی «موج و صخره» و یك ارائه بسیار متفاوت از هنرمند برجسته علیرضا خمسه در نقش «بابا پنجعلی» در مجموعه تلویزیونی «پایتخت» نباید عبور كرد. شباهتهای عجیبیك موضوع بسیار واضح هم، بعضی تكرارهایی است كه در روایتپردازی این 4 مجموعه دیده میشود. یك نمونه، شباهتی كه در بخش وجود مرده، نیز وارثان و خانه، به طرز عجیبی در سریالهای «پایتخت» و «راه در رو» دیده میشود.یك موضوع بسیار واضح هم، بعضی تكرارهایی است كه در روایتپردازی این 4 مجموعه دیده میشود. یك نمونه، شباهتی كه در بخش وجود مرده، نیز وارثان و خانه، به طرز عجیبی در سریالهای «پایتخت» و «راه در رو» دیده میشود. اما چون بنای سریال «پایتخت» بر این است كه به شتاب از داستانهای تقریبا فرعی عبور كند، روش مدیریت این داستان فرعی بسیار بهتر از مشابه خودش در سریال «راه در رو» درآمده است. دو نكته هم از سینما در ارتباط با این مجموعهها در انتهای این یادداشت فشرده بگوییم كه، تناسبی برای ایجاد كاراكتری به شكل «سعید راد» در زندان در سریال «راه در رو» و نیز تقلید سكانس آشنای فیلم سینمایی «قیصر» و... در همین مجموعه برای كلیت روایت این مجموعه ندیدیم. و نكته دیگر كه باز هم از سینما یاد میكنیم: به رغم همه تلاشی كه این هنرمندان برای تلخ نشان دادن زندگی در تهران و بیعاطفه بودن انسانهای مانده در روایتهای ماشینی نشان دادند، همه تهرانیها این چنین نیستند و در تهران نیز انسانیت، عاطفه و احترام به بزرگتر وجود دارد، موضوعی كه اصلا موجد روایت فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» شد، یعنی اصرار فرزند بر مراقبت از پدر فرتوت، پیر خود و ماندن در ایران و تهران، موضوعی كه «نقی» در مراقبت و گریه برای «بابا پنجعلی» در سریال «پایتخت» نشان داد. بخش سینما و تلویزیون تبیانمنبع: خبرگزاری فارس/ حسین سلطانمحمدی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]