واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مهين شهابي * اگر صادقانه با اين پرسش مواجه شويم كه حضور يك بازيگر در يك نقش اول، جلوه ي بيش تري دارد يا بازي او در نقش هاي مكمل، ناگفته پيداست كه «ستاره هاي نزديك» درخشش بيش تري دارند تا ستاره هايي كه دورتر ايستاده اند. فراموش نكنيم اين جلوه ي ستاره هاي دورتر است كه همواره زمينه را براي درخشش ستاره هاي نزديك تر فراهم مي كند. اين تمثيل، زبان حال بازيگراني است كه همواره آن ها را در نقش هاي مكمل ديده ايم اما پرسوناي شان هرگز از يادمان نمي رود. نمونه ها در سينما و حتي تلويزيون خودمان فراوان اند. بعضي شان چهره در نقاب خاك كشيده اند. برخي كم كارتر از گذشته هستند و ساكن سايه اند و پاره اي هم هنوز مي درخشند. مهين نيك طبع يكي از آن ستاره هاست كه در عالم بازيگري از نام خانوادگي همسرش استفاده كرد و سال هاست او را با نام مهين شهابي مي شناسيم. از 1320 و هم زمان با دوران تحصيل در دبيرستان در چندين نمايش «مدرسه اي» بازي كرد و پس از ازدواج با مرحوم هوشنگ شهابي با تشويق او و مانند بسياري از هم دوره اي هايش، بازيگري را از تئاتر آغاز كرد. او در سال 1338 در گروه تئاتر آناهيتا زير نظر اسكويي ها (مصطفي و مهين اسكويي) دوره ي بازيگري ديد. از بازيگران هم دوره اش مرحوم مهدي فتحي و از نخستين كارهاي تئاتري اش «طبقه ي ششم» و «روباه ها» و «اميرارسلان» به كارگرداني عزت الله انتظامي را هم چنان در ياد دارد. پس از آن به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد و در همان دوران بازي در نمايش هاي تلويزيوني را آغاز كرد: «زماني كه بازي در نمايش هاي تلويزيوني را آغاز كردم، اين نمايش ها هنوز ضبط نمي شدند و به شكل زنده آن ها را اجرا مي كرديم. برنامه ي ما چهار شنبه ها بود كه گوينده اش مرتضي اخوت بود و تا آن جا كه يادم هست، مرحوم جميله شيخي، خانم فخري خوروش، آقاي انتظامي، آقاي علي نصيريان و چند نفر ديگر در آن نمايش ها بازي مي كردند.» او بعدها و در دهه ي 1350 در كنار ولي شيراندامي و ثريا حكمت، در سريال مرد اول نيز ظاهر شد. در 1339براي اولين بار حضور در سينما را با بازي در ماجراي جنگل تجربه كرد. از ديگر فيلم هاي او در دهه ي بعد مي توان به گاو(1348)اشاره كرد كه تقريبا تمام بازيگرانش از ميان بازيگران اداره ي تئاتر يا همان كارمندان وزارت فرهنگ و هنر انتخاب شده بودند: «ما در روستاي بويينك در بين راه تهران و قزوين كار مي كرديم و چون اين فيلم محصول وزارت فرهنگ و هنر بود، وزارتخانه از ما خواست تا در فيلم بازي كنيم و قرار شد دستمزد نگيريم و در فيلم شريك باشيم تا سهم ما بعدها پرداخت شود كه البته هيچ وقت چنين اتفاقي نيفتاد.» بعد هژير داريوش براي بازي در بي تا (1351) از او دعوت به هم كاري كرد و پس از آن، به در خواست همسرش، بازي در قيامت عشق (1352) ساخته ي مرحوم هوشنگ حسامي را پذيرفت. واپسين فيلم او در مقام بازيگر و در دوران پيش از انقلاب، سازش (1353) ساخته ي متفاوت محمد متوسلاني است. تعداد اندك فيلم هايش در مقابل بازيگر سينما، نشان از علاقه اش به بازي در تئاتر دارد: «در آن دوران فصل تئاتر از مهر ماه شروع مي شد و تا بعد از نوروز ادامه داشت. من در اين دوره به طور مرتب كار داشتم و در نمايش هاي مختلفي بازي مي كردم. براي همين فرصت بازي كردن در سينما را پيدا نمي كردم. شايد هم دليلش جذبه ي هميشگي تئاتر برايم بوده كه باعث مي شد كم تر سراغ بازيگري در سينما بروم. تلويزيون هم برايم چنين حالتي دارد. امشب تو را در اين يا آن سريال مي بينند و فردا صبح، نفس به نفس تماشاگرت هستي. اما سينما اين طور نيست. من آخرين فيلمم را چندين سال پيش بازي كردم. اگر دلم مي خواست، مي توانستم آن زمان هنوز هم به كار سينما ادامه بدهم. اما ديگر سراغ سينما نرفتم.» اشاره ي او به بازي در روز ديدار (1374) است كه پس از آن، شهابي در فيلم سينمايي ديگري ظاهر نشد. هر چند او در سال هاي پس از انقلاب در فيلم هاي آقاي هيروگليف(1359)، شيلات(1362)، مزدوران(1363)، مأموريت(1365)، بگذار زندگي كنم(1365)، گل مريم(1366)، دو نيمه ي سيب(1370)، آقاي بخشدار(1370) و چند فيلم ديگر بازي كرده اما بايد شهابي را يكي از بازيگران موفق در تلويزيون دانست. بازي در سريال هايي مانند شاه دزد، مثل آباد و سپس بازم مدرسه ام دير شد و سرانجام حضوري پررنگ در سريال آينه او را بيش از پيش به مخاطبان شناساند. در واقع مي شود گفت كه پرسوناي بازيگري او با همين سريال جا افتاد؛ ارائه ي نقش هايي مانند مادر زن يا مادر شوهر در تلويزيون كه همواره از عروس يا داماد خود ناراضي است، همراه با مقاديري غلو در اجرا و هر چه غليظ تر كردن چنين نقش هايي در بازي شهابي، بعدها و در ملو درام هاي خانوادگي اواخر دهه ي 1360 و ابتداي دهه ي بعدي در سينماي ايران به كليشه اي هميشگي در آثار مردم پسند سينماي ايران بدل شد و ملودرام موجود در داستان آثاري از اين دست را حدت و شدت بخشيد. اگر چه ممكن است اين اشاره اغراق آميز به نظر برسد اما تا حدودي مي توان حدس زد كه بازي مهين شهابي در تلويزيون و در چنين نقش هايي آن چنان اثر داشته كه حتي به برخي فيلم نامه نويسان آن دوران سينما كمك كند تا پرداخت پر رنگ تري از يك مادر زن يا يك مادر شوهر را حتماً در داستان خود به كار بگيرند تا وجه ملودراماتيك قصه شان گسترش پيدا كند. شاهد مثال، حضوري چند باره ي خود شهابي در نقش هايي اين چنيني (درسينما) است. در چند سال اخير بيماري قلبي همسرش و تجويز پزشكان براي دور بودن از آب و هواي تهران، باعث شد تا مدتي در شمال بگذرانند. پس از آن، مرگ همسر اتفاق افتاد و پسرش را به دليل عارضه ي قلبي از دست داد. اين ها او را به شدت از فعاليت دور كرد و باعث شد تا از دنياي فيلم و سريال دور بماند. گفته اند «مرهمي است زمان» و اين بار هم زمان چنان كرد و شهابي پس از مدتي دور ماندن از عرصه، بار ديگر و اين بار در قالب يك تله فيلم به تلويزيون بازگشت و در 1386 پاي پياده را بازي كرد و سپس در سريال كارآگاه رشيد حضور داشت. مهين شهابي از آن ستاره هاي آسمان بازيگري است كه در طي بيش از نيم قرن حضورش در اين عرصه، برايش فرقي نداشت كه دور باشد يا نزديك. ستاره باشد يا نباشد. چرا كه بيش از هر چيزي به كارش پرداخته. منبع: نشريه فيلم شماره 403 /ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 584]