واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چرا از کار خیر محرومیم؟

انسان در باغ زندگی، میوه و نهال بذری را که خودش کاشته، میچیند و خرمن محصولی را که خودش زراعت کرده است، برداشت میکند، چه در دنیا و چه در آخرت، چه زود چه دیر، چه کم چه بسیار، چه معادل یا چند برابر. اگر باغ و راغ است، خود کشتهای اگـر پرنیـان اسـت، خو رشتهای توجه به این حقیقت و قانون; یعنی جریان دقیقِ نظام (عمل و عکسالعمل)، انسان را وامیدارد که بر عملکردهای خویش، نظارت بیشتری داشته باشد و آینده و عاقبت خود را بر اساس کار و تلاش امروزش بنیان نهد. دهقان سـالخورده چه خوش گفت با پسر کای نور چشم من، به جز از کشته ندروی در روایت آموزندهای آمده است: شخصی از امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام سؤال کرد که چرا من از شب خیزی و از خواندن نافله سحر محرومم؟ امیرالمؤمنین جواب خیلی سادهای داد، فرمود: انت رجل قد قیدتک ذنوبک؛ مردی هستی که گناهانت، دست و پایت را به غل و زنجیر بستهاند، نمیگذارند بلند شوی. این خیلی عجیب است و خود یک حقیقتی است. این را مکرر علما در کتابهای خودشان نوشتهاند که گناه روز مانع چنین توفیقی است. «محرومم» معنایش این است که نه فقط بیدار نمیشوم، بیدار هم که بشوم نمیتوانم بلند شوم. فرمود یک غل و زنجیر نامرئی به دست و پایت هست، خودت هم نمیدانی. یعنی اگر میخواهی بلند شوی اول باید آن غل و زنجیرها را باز کنی.آقا چرا محرومم؟ حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود: تو مردی هستی که قیدها یعنی کندهها (به تو بسته شده) قید و کنده نامرئی به دست و پایت زده شده؛ تا آنها را باز نکنی، نمیشود. باز کردن آنها یعنی چه؟ یعنی قبلاً توبه کردن، خود را پاک کردن و شستشو دادن، تا بعد خداوند چنین توفیقی به تو بدهدفردی – که اگر نام ببرم شاید همهتان او را بشناسید – میگفت: پیش مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی بودم. مردی که از علما و خیلی متشخص بود، به منزل ایشان آمد. اولاً (آن مرحوم) اعتنای زیادی به او نکرد. بعد که به کارهای دیگران رسیدگی کرد، آن مرد رو کرد به وی و گفت: - آقای حاج شیخ! یک عرضی خدمت شما دارم. - بله بفرمایید.

- من نمیدانم که چه سری هست من خیلی دلم میخواهد که سحرها بلند شوم عبادت کنم و بیدار هم میشوم ولی هر کاری میکنم که بلند شوم نمیتوانم. این وضع هست تا طلوع صبح. بعد از طلوع صبح، دیگر راحت بلند میشوم. من نمیفهمم این چه حسابی است؟ آمده بود که ایشان مثلاً یک دعایی به او بدهد که این حالت از او رفع شود. هرچه گفت او گفت: حالا عجالتا بفرمایید تشریف ببرید، و به او اعتنا نکرد. آن شخص گفت: ما یک مقدار ناراحت شدیم که آخر او پیرمرد و محترم و متشخص است. میگفت وقتی که آن مرد میرفت، نزدیک در منزل یا در اتاق که رسید، آقا شیخ حسنعلی با صدای بلند گفت (گو یا شنید) انشاء الله موفق نخواهی شد. بیشتر تعجب کردم. بعد به او گفتم (چرا این طور برخورد کردی؟) جریانی را گفت که این مثلاً در چه قضایایی که مربوط به کجا بود یک خیانتی مرتکب شده و آن خیانت نمیگذارد که او چنین توفیقی پیدا کند و پیدا نخواهد کرد.بالاتر از سخن این مرد عالم، سخن خود امیرالمؤمنین است، از آن بالاتر که نمیشود. آن شخص گفت: آقا چرا محرومم؟ فرمود: تو مردی هستی که قیدها یعنی کندهها (به تو بسته شده) قید و کنده نامرئی به دست و پایت زده شده؛ تا آنها را باز نکنی، نمیشود. باز کردن آنها یعنی چه؟ یعنی قبلاً توبه کردن، خود را پاک کردن و شستشو دادن، تا بعد خداوند چنین توفیقی به تو بدهد.فرآوری: شکوریگروه دین تبیانمنابع:مجله معارف اسلامی، جواد محدثی، شماره 58آشنایی با قران، شهید مطهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 368]