تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس رابطه اش را با خدا اصلاح كند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805538450




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آی بازی بازی بازی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آی قصه قصه قصه ؛ آی بازی بازی بازی

بادکنک سبز کوچولو گم شده بود، ول شده بود توی آسمان، هی این وری می رفت و هی آن وری و می گفت: آی بازی بازی بازی، اما هیچ کسی نبود با او بازی کند. بادکنک رفت و رفت تا رسید به یک درخت. روی شاخه درخت نشست و گفت: آی بازی بازی بازی، اما هیچ کسی نبود با او بازی کند. یک دفعه کلاغ سیاه پرید و روی درخت نشست و گفت: «وای یک توپ، بیا بازی کنیم. من با نوکم قل می دم.» همین که کلاغ آمد جلو با نوکش بادکنک را قل بدهد بادکنک داد زد: «من که توپ نیستم» و از روی درخت پرید و فرار کرد؛ چون نمی خواست با نوک کلاغ سیاه ترق ق ق ق بترکد. بادکنک رفت تا رسید به یک کلبه کوچولو. در کلبه را باز کرد: قرچ و قروچی کرد. بادکنک داد زد: «آی بازی بازی بازی». پیر زن توی کلبه نشسته بود و همین که صدای قرچ و قروچ را شنید، گفت: وای کیه؟! اما هیچ کسی نبود. پیرزن ترسید و داد زد: «وای بسم ا... جن.» ننه جان جارویش را برداشت و دوید دم در. بادکنک تا پیرزن را با جاروی دسته بلندش دید، قبل از این که چیزی بگوید، پرید و رفت توی آسمان. او چرخید و چرخید تا رسید به یک مزرعه. آقای مزرعه دار خسته و کوفته یک گوشه نشسته بود و داشت چرت می زد. بادکنک جلو رفت و روی زمین قل خورد و گفت: «آی بازی بازی بازی.» مزرعه دار چشم هایش را باز کرد و آب دهانش راه افتاد و گفت: وای چه هندوانه سبز و بزرگی و چاقویش را برداشت و دوید دنبال بادکنک تا قاچش کند. بادکنک داد زد: من هندوانه نیستم و قل خورد و چرخید و پرید و رفت تا رسید به یک دشت.
آی بازی بازی بازی
 پسر کوچولو وسط دشت نشسته بود و تنهای تنها بود. بادکنک رفت پشت سرش و گفت: «آی بازی بازی بازی». پسر برگشت و بادکنک را دید و با خنده دوید دنبالش. بادکنک بپر، پسر بدو. بادکنک سبز با خوش حالی داد می زد: آی بازی بازی بازی خدا پسرو نندازی.  بخش کودک و نوجوانمنبع:روزنامه قدس *مطالب مرتبطغر...غر...پلنگ زرافه ی کنجکاو به دنبال درخت مرغ کوچولوی قرمز کاکلی و میوچی دندان موش دوستی خیار و انار سایه ی آقا گرگه تو دوست من هستی؟ پوپی کوچولو در جستجوی همبازی     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 413]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن