واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دوای درد عصبانیتآیا كلوخ انداز را پاداش سنگ است؟
آنچه در ضرب المثل عامیانه است كه جواب فحش، فحش است، یا «كلوخ انداز را پاداش سنگ است» به هیچ وجه صحیح نیست. پاسخ درندگى، درندگى نیست، اگر تو هم فحش دادى، مثل او مى شوى، پس فرق آدم و حیوان چیست؟ او به مقتضاى حیوانیتش فحش داد، تو هم به مقتضاى انسانیت خوددارى كن تا اینكه او را ادب نمایى. در كتاب معراج السعاده مرحوم «نراقى» گوید: اگر كسى به دیگرى فحش داد، حق ندارد در مقام پاسخ، او نیز فحش دهد وگرنه مصداق این كلام خواهد شد كه: «المتسابّان فى النار»؛ دو نفرى كه یكدیگر را سب كردند و دشنام دادند، هر دو در آتشاند.هر دو فحش دهنده، جهنمى هستند هر چند «البادى منهما أظلم» (1)؛ كسى كه شروع كرده، ستمگرتر است؛ ولى آن طرف هم كه پاسخش را مى دهد، ستمگر مى باشد. فحش ناشى از جهت خشم و حیوانیت است؛ از هر طرف كه باشد.آنگاه مى فرماید: «یا در برابر فحش سكوت باشد یا اگر مى خواهد پاسخ دهد، باید خیلى مواظب باشد دروغ و تهمت و قذف نباشد. و اگر بخواهى كلمه اى بگویى كه از این آفات محفوظ باشد، بگو «اى جاهل!» چون عین واقع است، هم پاسخ دادهاى و هم دروغ نگفته اى و درندگى هم نكرده اى، كیست كه جاهل نباشد؟!»اگر انسان بنا بگذارد در برابر ناملایمات، خشم حیوانى را به كار نبرد بلكه جهت انسانیش را به كار برد سعادتمند است از امام صادق علیه السلام [روایت شده] كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «سِبَابُ الْمُؤْمِنِ كَالْمُشْرِفِ عَلَى الْهَلَكَةِ» (2) دشنام گوى به مؤمن چون پرت شده در هلاك است (چون كار كسى است كه در پرتگاه هلاك است) (3) از امام باقر علیه السلام [روایت شده] كه فرمود: «مَا مِنْ إِنْسَانٍ یَطْعُنُ فِی عَیْنِ مُؤْمِنٍ إِلَّا مَاتَ بِشَرِّ مِیتَةٍ وَ كَانَ قَمِناً أَنْ لَا یَرْجِعَ إِلَى خَیْر» (4)؛ هیچ بشرى چشم در چشم مؤمن به او طعن نزند جز اینكه به بدترین مرگ بمیرد و سزاوار باشد كه به خیر برنگردد. (5) امام محمد باقر علیه السلام: جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «سِبَابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ وَ قِتَالُهُ كُفْرٌ وَ أَكْلُ لَحْمِهِ مَعْصِیَةٌ وَ حُرْمَةُ مَالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِه» (6)؛ ناسزا گوئى به مؤمن مایه [فسق و] پلیدى جان است. جنگ و ستیز با مؤمن به منزله كفر به اللَّه است. خوردن گوشت مؤمن، یعنى غیبت و بدگوئى او- نافرمانى و معصیت است. خوردن مال مؤمن مانند ریختن خون او حرام است. (7) بردبارى در برابر خشم، خوى انسانى است
اگر انسان بنا بگذارد در برابر ناملایمات، خشم حیوانى را به كار نبرد بلكه جهت انسانیش را به كار برد سعادتمند است زیرا انسان از انس است. حلم و بردبارى، كار انسان است، حیوان از حلم خبر ندارد، چه مى فهمد كه حلم چیست. آیا من و تو آن را مىفهمیم؟ اگر تنها خشم داشته باشیم با حیوان چه فرقى داریم؟ اما اگر حلم ورزیدیم، صفت انسانیت را به كار بردیم، مىخواهیم راه آدمیت و نجات از خویهاى حیوانى را پیاده كنیم. بدون رنج و زحمت نمى شود به خلقهاى انسانى برسیم. آدمى بر سر دو راهى است، مى تواند حیوانى شود و یا انسانى گردد. جبر نیست، خداى تعالى اختیار را براى بشر خواسته است، زبان داده، اختیار هم داده، هم مى تواند فحش دهد، فتنه بپا كند، درندگى كند، هم مى تواند به این زبان، اصلاحى دهد و آتشى را خاموش كند. «حلم» یعنى خوددارى و بردبارى در برابر ناملایمات؛ هر ناملایمى كه دید یا شنید، خودش را بگیرد، زبان و دست و پایش را نگهدارد و اگر از سرچشمه و ابتدا خودش را بگیرد. نزاع مى خوابد و طرف هم در بیشتر مواقع شرمنده مى گردد و شاید هم عذر بخواهد. پاسخ جالب محقق طوسى به شخص جاهلدر حالات علامه محقق بزرگوار «خواجه نصیرالدین طوسى» نوشته اند كه یك نفر جاهل در نامه اى خطاب «سگ» به ایشان كرد. «محقق» در پاسخش نوشت: «شما مرا سگ دانسته اید، هر چه فكر كردم كه چه چیزم به سگ مى ماند، نفهمیدم، من دو پا هستم و سگ چهارپا، او دندان تیزى دارد كه استخوان را خورد و نرم مى كند، اما دندانهاى من از كار هم افتاده است، سگ پشم دارد ولى من ندارم، او چنگال دارد، من ندارم.» و خلاصه با این حلم و مدارا كردنش، طرف هم رام شد.اگر بر فرض، ایشان برمى گشت و به او مى گفت سگ خودت هستى، پدرت هست، مادرت هست، طرف هم كه آرام نمىنشست، دنبال مى كرد و كار خیلى بدتر مى شد: سرچشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گذشتن به پیل پی نوشت ها:(1) الكافی، ج2، ص360، باب السبابعَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام فِی رَجُلَیْنِ یَتَسَابَّانِ قَالَ: الْبَادِی مِنْهُمَا أَظْلَمُ وَ وِزْرُهُ وَ وِزْرُ صَاحِبِهِ عَلَیْهِ مَا لَمْ یَعْتَذِرْ إِلَى الْمَظْلُومِ(2) الكافی، ج2، ص360، باب السباب(3) اصول كافى- ترجمه كمرهاى، ج5، ص339، باب دشنام(4) الكافی، ج2، ص361، باب السباب(5) اصول كافى- ترجمه كمرهاى، ج5، ص341، باب دشنام(6) الكافی، ج2، ص: 360(7) گزیده كافى، ج1، ص259، دشنام، ناسزافرآوری: محمد حسین امین، گروه حوزه علمیه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 467]