تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز، از آيين‏هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805686045




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جنايتي‌هولناك : جنازه‌اي در‌حاشيه جاده


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: t="جنايتي‌هولناك : جنازه‌اي در‌حاشيه جاده" src="http://www.news.niksalehi.com/khabar/100887044528.jpg" width="150" height="100" border="0" /> روايت‌2 متهم‌به قتل و نماينده دادستان از‌‌جنايتي‌هولناك جنازه‌اي در‌حاشيه جاده يك پسردايي و دخترعمه متهماني بودند كه 2 هفته پيش در شعبه 113 دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شدند، جنايتي كه ماهرخ و سجاد انجام داده‌اند، آنقدر خشن و تكان‌دهنده است كه هيچ توجيهي ندارد البته ماهرخ اتهامش را انكار مي‌كند و توضيحات سجاد درباره انگيزه‌اش كافي به نظر نمي‌رسد. نماينده دادستان تهران معتقد است، عمل 2 متهم يك جنايت عشقي است. سيدرضايي در اين خصوص مي‌گويد: نحوه وقوع قتل و همكاري اين زن و مرد براي ارتكاب اين قتل نشان مي‌دهد آنها مقتول را كه همسر سجاد است به قتل رسانده‌اند تا او را از سر راه بردارند. البته سجاد انگيزه‌ ديگري هم از اين جنايت داشت، او مي‌خواست از همسرش انتقام بگيرد. نماينده دادستان ادامه مي‌دهد: اين پرونده با پيدا شدن يك جسد تشكيل شد. شهروندان به پليس خبر دادند پيكر بي‌جان زني جوان در گوشه جاده شريف‌آباد رها شده است، سپس پليس در محل حاضر شد. شرايط جنازه نشان مي‌داد اين زن به طرز دلخراشي به قتل رسيده است. چشمان او ‌از حدقه و زبانش از حلقش بيرون كشيده شده بود. چنين رفتار خشني از كينه‌اي عميق نشان داشت و پليس بايد به دنبال قاتلي مي‌گشت كه نسبت به اين زن خصومت داشت. چند ساعت بعد از كشف جسد، پليس هويت او را كشف كرد. خانواده زني به نام سيما، گم‌شدن او را گزارش و هويت او را در پزشكي قانوني تاييد كردند. به گفته سيدرضايي، ماموران وقتي اين خانواده را مورد پرسش قرار دادند، متوجه شدند فقط يك نفر چنين كينه‌اي نسبت به سيما داشت و آن فرد كسي نيست جز سجاد، شوهر مقتول. سجاد به جرم حمل موادمخدر در زندان بود، زماني كه ماموران استعلام گرفتند متوجه شدند او روز قبل از قتل همسرش مرخصي گرفته و آزاد است. پليس براي دستگيري سجاد به خانه پدري او رفت. زني كه خود را ماهرخ معرفي مي‌كرد و دختر عمه سجاد بود به ماموران گفت مخفيگاه اين مرد را مي‌داند و به اين ترتيب بود كه سجاد بازداشت شد. نماينده دادستان توضيح مي‌دهد: متهم بدون هيچ مقاومتي به قتل اعتراف كرد و گفت همسرش را به خاطر كينه‌اي كه داشته، كشته و اين كار را با همكاري ماهرخ انجام داده است. سجاد انگيزه‌اش را از اين قتل براحتي گفت اما ماهرخ هرگز انگيزه واقعي خود را بيان نكرد. با وجود اين شواهد نشان مي‌دهد همكاري او با سجاد به خاطر علاقه‌اي بود كه اين زن به پسردايي‌اش داشت. وي ادامه مي‌دهد: 2 متهم به قتل اعتراف كردند و گفتند چطور تصميم به اين كار گرفتند و چگونه نقشه را اجرا كردند آنها صحنه قتل را هم بازسازي كردند. بنابراين انكار در دادگاه با توجه به مدارك موجود فايده‌اي ندارد. او خيانتكار بود سجاد كه متهم رديف اول پرونده است، مي‌گويد: از اين‌كه سيما را به قتل رساندم، اصلا پشيمان نيستم. او به من خيانت كرد و باعث شد به زندان بيفتم، بنابر اين من بايد كاري مي‌كردم كه از بين برود. سيما براي اين‌كه به اهدافش برسد مرا به زندان انداخت. سجاد از زندگي‌اش با سيما مي‌گويد: من او را دوست داشتم اما سيما بعد از مدتي نسبت به من بي‌تفاوت شد، نمي‌دانم چرا چنين كرد اما اين اتفاق مرا خيلي ناراحت ‌كرد. درگيري من و سيما به جايي رسيد كه از هم جدا شديم اما نتوانستم بدون او زندگي كنم. دوباره به صورت صيغه‌اي با هم ازدواج كرديم. من و سيما اختلافات زيادي داشتيم و اعتياد من به مواد اين مشكل را حادتر كرده بود. وي ادامه مي‌دهد: يك روز گوشي سيما را برداشتم تا از آن براي خودم آهنگي بلوتوث كنم در اين لحظه همه فيلم‌هاي داخل آن به گوشي من ارسال شد كه متوجه شدم، همسرم زني خيانتكار است. او فيلم‌هاي مستهجن از خودش گرفته و آن را براي ديگران بلوتوث كرده بود. من و سيما بر سر اين موضوع با هم درگير شديم. از آن به بعد هرگز نتوانستم به همسرم اعتماد كنم. هميشه فكر مي‌كردم كسي پشت سرش حرف مي‌زند. اين تفكرات مرا آزار مي‌داد تا اين‌كه يك روز ماموران سراغم آمدند و بازداشتم كردند. آنها داخل ماشين من موادمخدر پيدا كرده بودند. بعد از بازداشت بود كه متوجه شدم سيما مواد را داخل ماشين گذاشته تا مرا بازداشت كنند و او راحت به كارهايش بپردازد. وقتي به 3 سال حبس محكوم شدم، تصميم گرفتم‌ از سيما انتقام بگيرم. به او گفته بودم هر طور شده مي‌كشمش. سيما حرفم را باور نمي‌كرد و فكر مي‌كرد هنوز هم مثل قديم او را دوست دارم. هر شب كه سرم را روي بالش مي‌گذاشتم، روياي قتل سيما را در ذهنم مي‌پروراندم. نقشه كشيدم با كمك ماهرخ، دخترعمه‌ام اين كار را بكنم. از زندان با او تماس گرفتم و موضوع را گفتم، ماهرخ هم قبول كرد. هر طور شده بود، سند جور كردم و از زندان بيرون آمدم. متهم به قتل ادامه مي‌دهد: همان شب به خانه ماهرخ رفتم و قرار شد ماشين شوهرش را براي اجراي نقشه بياورد. فرداي آن روز با هم به دنبال سيما رفتيم. من او را با گاز اشك‌اور و شوكر و چاقو تهديد كردم و داخل ماشين آوردم. ماهرخ رانندگي مي‌كرد و به سمت شريف‌آباد رفتيم و در آنجا سيما را از ماشين پياده كردم و به جايي خلوت بردمش، به من التماس مي‌كرد و مي‌گفت او را نكشم، آنقدر به او چاقو زدم كه غرق در خون شد. 19 ضربه چاقويي كه بر بدن سيما زده شد، سجاد را آرام نكرد و او اين بار چشمان زن جوانش را از حدقه بيرون آورد. سجاد ادامه مي‌دهد: دلم آرام نگرفته بود. چشمان سيما را از كاسه بيرون آوردم، چون با آن چشم‌ها خيلي كارها كرده بود، زبانش را هم بيرون كشيدم، چون با زبانش خيلي آزارم داده بود، سپس جسد را گوشه جاده گذاشتم و سوار ماشين شديم و رفتيم. ماهرخ ترسيده بود اما همچنان مرا كمك كرد. بعد خانه‌اي گرفتيم و با هم زندگي مي‌كرديم. البته من هيچ علاقه‌اي به ماهرخ نداشتم و او براي من فقط يك همخانه‌ بود. سجاد مي‌گويد، ماهرخ را دوست نداشت و او را فقط براي كمك در قتل مي‌خواست اما چرا ماهرخ به او كمك كرد، سوالي است كه سجاد هم براي آن پاسخي ندارد. من بي‌گناهم ماهرخ مي‌گويد، سجاد عاشق او بود و چندين بار به او ابراز عشق كرد. اين زن علاقه خود را به سجاد پنهان مي‌كند و مي‌گويد به سجاد علاقه‌اي ندارد و در قتل سيما هم نقشي نداشته است. چرا به سجاد كمك كردي؟ من به او كمك نكردم و از اين‌كه همسرش را كشته است، اصلا راضي نيستم. اگر تو به سجاد كمك نكردي پس چطور موضوع را به پليس گفتي و مخفيگاه او را لو دادي؟ سجاد بعد از قتل داشت اين موضوع را براي مادرش تعريف مي‌كرد كه من شنيدم. اول باور نكردم اما وقتي ديدم ماجرا را براي پدرش هم گفت باورم شد. ماموران مي‌خواستند پدرش را بازداشت كنند، من هم براي كمك به آن پيرمرد، مخفيگاه سجاد را لو دادم. تو چه طور مي‌دانستي سجاد كجا زندگي مي‌كند؟ من و سجاد با هم براي اجاره خانه‌اي رفته بوديم و به همين دليل هم مي‌دانستم او كجا زندگي مي‌كند. سجاد گفته است در همه مراحل قتل نزد او بودي، اگر تو واقعا آنجا نبودي، چرا سجاد اين حرف را زده است؟ نمي‌دانم چرا او مرا گرفتار كرد اما من با او هيچ همكاري نكردم. سجاد از زندان با تو در تماس بود؟ بله چرا با تو تماس مي‌گرفت؟ او به من علاقه داشت و مي‌گفت مرا دوست دارد، هر چند هر كدام از ما جداگانه ازدواج كرده بوديم، اما فكر مي‌كنم سجاد همچنان به من علاقه‌مند بود. او مي‌گفت سيما را فراموش كرده و به من فكر مي‌كند. اما سجاد منكر اين موضوع است. در اين باره چه مي‌گويي؟ او دروغ مي‌گويد ، مي‌دانم به من علاقه‌مند بود. تو هم به او علاقه‌مند بودي؟ نمي‌دانم، فكر مي‌كنم نسبت به او احساسي نداشتم . چرا برايش خانه اجاره كردي؟ مي‌خواستم كمكش كنم. من هم مثل او تنها بودم. مگر شوهر نداشتي؟ شوهر داشتم اما چون معتاد بود، خيلي احساس تنهايي مي‌كردم به همين دليل هم به سجاد نزديك شدم. سجاد معتاد بود؟ بله من برايش شيشه مي‌بردم، چون با هم مواد مصرف مي‌كرديم. بيشتر اوقات را باهم بوديم. ادعا كردي سجاد عاشق توست، اگر اين ادعا درست است بنابر اين بايد طوري رفتار مي‌كرد كه تو گرفتار نشوي اما او اين كار را نكرد و تو را شريك جرم خود معرفي كرد؟ سجاد چون من را دوست داشت، نمي‌خواست بيرون از زندان باشم و با كس ديگري ازدواج يا به شوهرم رجوع كنم. او مي‌خواهد من در زندان باشم تا اگر آزاد شديم با هم زندگي كنيم. دادگاه از تو شاهد خواسته است، آيا مي‌تواني شاهدي معرفي كني كه گواهي دهد تو زمان قتل همراه سجاد نبودي؟ من مداركي دارم و اميدوارم اين مدارك از سوي دادگاه پذيرفته شود. داوود ابوالحسني سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 400]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن