واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مجموعه داستان زن و آینه در غربت و تنهاییدرباره داستان:
هر چه در خواندن مجموعه داستان «زن و آینه» پیش بروید، تنهاییها و دلتنگیها را پررنگتر و آزاردهندهتر لمس میکنید. دلتنگیهایی که شخصیتها گاه از اقرار به آنها فرار میکنند و تنهاییهایی که محصول رفتارهای خودشان است. به این احساسات اضافه کنید پشیمانی و بیپناهی و غربت شدید آدمهایی که اغلب فرسنگها از وطن دورند.«مریم مظفری» خوانندهی کتابش را با موقعیتهای نسبتاً مشابه و قابل پیشبینی آدمهای کتابش تنها میگذارد تا از رنگهای سیاه نقاشیها، از بوی نفت و موی سوخته، از اشک، از سینی نقرهای چای توی غربت و هر چیز کوچک و بزرگ دیگری به دنیای آنها پل بزند.غالب شخصیتهای اصلی و فرعی 14داستان مجموعهی «زن و آینه»، با سکوت و تنهایی درگیرند. در غربت زندگی میکنند و زندگی خوبی ندارند. دلتنگ آدمهایی هستند که تفاوت زیادی با خودشان ندارند و تقریباً کاری از دستشان برنمیآید.فقط غربت و تنهایی و بیپناهی و ناامیدی فضای مشترک داستانهای مجموعهی «زن و آینه» را خلق نمیکند. بیشتر شخصیتهای اصلی داستانهای مریم مظفری زن هستند؛ زنانی که بهخاطر مردی از ایران رفتهاند و به ملال رسیدهاند. زنانی که بهخاطر مردی که دیگر نیست به ایران بازمیگردند. زنانی که فرزندانی تنهاتر از خودشان تربیت میکنند. حتا مردان داستان هم در رابطه با زنان زندگیشان موفق نبودهاند یا محکوم به عشقهای بیفرجام بودهاند.«مریم مظفری» خوانندهی کتابش را با موقعیتهای نسبتاً مشابه و قابل پیشبینی آدمهای کتابش تنها میگذارد تا از رنگهای سیاه نقاشیها، از بوی نفت و موی سوخته، از اشک، از سینی نقرهای چای توی غربت و هر چیز کوچک و بزرگ دیگری به دنیای آنها پل بزند.شاید آنچه ذهن مخاطب داستانهای «زن و آینه» را بیش از هر چیز درگیر میکند، غربتی است که دامنگیر آدمهایی شده که عموماً با رغبت و میل شدید راهیاش شدهاند، اما با دنیایی مواجه شدهاند که در آن برای فرار از گذشته و پلهای پشت سر، حتا زنی موهای مشکیاش را، نشانهی جایی که به آن تعلق دارد، میتراشد و پا به دنیای سرد بیرون میگذارد. دنیایی که گلهای مصنوعیاش زیبا هستند، اما بو ندارند. دنیایی که قورمهسبزیاش هر چه باشد غذای خانگی مادر نمیشود. دنیایی که حتا میتوان از نگاه آدمهاش فهمید که هموطناند. قصه وقتی دردناکتر میشود که گاهی باید از این نگاهها و همکلام شدن با صاحبانشان فرار کرد تا نمک نباشند برای زخمی تازه و سرباز.خوانندهی داستانهای مریم مظفری میپذیرد که خالق آنها فضاهایی ساخته که خود با آنها بیگانه نیست. وقتی کتاب بسته میشود خواننده میتواند به زندگی خودش و اطرافش دقیقتر نگاه کند؛ شاید این روزمرگیها که به آن تن داده، چیزی است شبیه به زندگی آدمهای داستان. همانقدر ساده و همانقدر نزدیک. همراه با مریم مظفری، نویسندهی مجموعه «زن و آینه»مریم مظفری سال 1338 در تهران به دنیا آمد. وی در سال 1367 در رشتهی تعلیم و تربیت از دانشگاه برلین فوقلیسانس گرفت. کتاب «زن و آینه» اولین مجموعه داستانی است که نشرچشمه از مریم مظفری چاپ کرده است. وی اکنون ساکن آلمان است و در برلین به داستاننویسی مشغول است. - اولین داستانم را در سال 1997 در«ترومن کالج» شیکاگو به زبان انگلیسی نوشتم که با استقبال معلم سیاهپوست آمریکاییام مواجه شد. در همان سال اولین داستانم را به زبان فارسی نوشتم که درمجله «پر» آمریکا به چاپ رسید. از همان سال به طور پراکنده داستانهایی مینوشتم.از سال 2001 داستاننویسی را به طور جدی در برلین شروع کردم که سه سال طول کشید. بعد از مدتی با چند نفر از داستاننویسان «گروه داستان برلن» را تشکیل دادیم که تا امروز جلسات ما به طور منظم تشکیل میشود.رشتهی تحصیلی من تعلیم و تربیت بوده که بر داستاننویسیام تاثیر گذاشته است، البته از نظر من نه فقط رشتهی تحصیلی بلکه تجربیات زندگی و محیطی که در آن زندگی می کنیم و بسیاری عوامل دیگر در داستاننویسی تاثیردارد.در آلمان از اثر من استقبال چندانی نشد چرا که، متاسفانه داستانکوتاه در اینجا مخاطب کمی دارد.موضوع داستانهایم عموما چالش زندگی در خارج از ایران را بهتصویر کشیده، به نظر من جهان پیرامون داستاننویس روی داستانهایش تاثیر مستقیم دارد و من بیش از دو دهه است که خارج از کشور زندگی میکنم و داستانهای من خارج از این قاعده نیست.من آگاهانه خواستم به عنوان یک زن داستاننویس بخشی از مسائل و دغدغههای زن ایرانی دور از وطن را به تصویر بکشم.و در آخر با توجه به این که داستان به زبان فارسی نوشته شده، ترجیح میدادم کتابم در ایران که مخاطب بیشتریدارد، چاپ شود. فرآوری: مهسا رضاییبخش ادبیات تبیانمنابع: شهر کتاب، چشمه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 407]