واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دعاى خالصانه در مظانّ اجابت در زندگی روزمره چه بسیار کارهایی که که انجام می دهیم به امید آنکه هم در این دنیا بهره ای از آن برده باشیم وهم عاملی برای روشنایی وسعادت در قیامت باشد .اما از این نکته نباید غافل بود که هیچ یک از اعمال ما در عالم قیامت مورد قبول نبوده ، مگر آنکه مزیّن به ملکه ی اخلاص ورضایت خداوند بوده باشد .اخلاص
« وَ إِذا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ ؛ و هنگامى كه (در سفر دریا) موجى همچون ابرها آنان را بپوشاند (و بالا رود و بالاى سرشان قرار گیرد)، خدا را با اخلاص مىخوانند امّا وقتى آنها را به خشكى رساند و نجات داد ، بعضى راه اعتدال را پیش مىگیرند (و به ایمان خود وفادار مىمانند ، در حالى كه بعضى دیگر فراموش كرده ، راه كفر پیش مىگیرند) ولى آیات ما را هیچ كس جز پیمانشكنان ناسپاس انكار نمىكنند! » (لقمان32)ایمان گروهى از مردم، دائمى و پایدار است، ولى ایمان گروهى مقطعى و موسمى است، یعنى فقط هنگامى كه اسباب و وسایل مادّى قطع شود، این گروه متوجّه خدا مىشوند؛ مثل برق اضطرارى كه وقتى همهى برقها خاموش شود، سراغ آن مىروند .برداشت هایی از آیه :1ـ انسان به طور فطرى خداشناس است ، لكن وسایل و اسباب مادّى همچون پردهاى روى فطرت را مىپوشاند و بروز حوادث و خطرها ، این پرده را كنار مىزند : « غَشِیَهُمْ ... دَعَوُا اللَّهَ » 2ـ رفاه مادّى ، عامل غفلت است ، ولى خطرها و تنگناها ، عامل توجّه ، تضرّع ، خلوص و غرورزدایى : «إِذا غَشِیَهُمْ ... دَعَوُا اللَّهَ » 3ـ قطع امید از اسباب عادّى ، یكى از راههاى رسیدن به اخلاص است : « مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ » 4ـ براى اولیاى خدا ، غفلت عارضى: «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَكَّرُوا » (اعراف، 201) و براى گروهى ، اخلاص عارضى است : «إِذا غَشِیَهُمْ ... مُخْلِصِینَ » اخلاص آن است كه تمایلات و خواستههاى نفسانى ، طاغوتها و گرایشهاى سیاسى و خواستههاى این و آن را در نظر نگیریم، بلكه انگیزهى ما تنها یك چیز باشد و آن اطاعت از فرمان خدا و انجام وظیفه 5ـ دعاى خالصانه در مظانّ اجابت است : « دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ ... نَجَّاهُمْ » 6ـ انسان داراى اختیار و اراده است : « فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ » (بعضى پس از رهایى از مشكلات ، بر راه حقّ باقى مىمانند ، ولى بعضى به راه انحراف و شرك بر مىگردند ، و این نمایانگر آزادى اراده و اختیار بشر است .) 7ـ لازمهى ایمان ، اعتدال است : (به جاى آنكه بفرماید : « فمنهم مؤمن »، فرمود : « فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ » )8ـ پیمانشكنى و ناسپاسى ، انسان را به كفر مىكشاند : «وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ»اخلاص:اخلاص آن است كه كارى صد در صد براى خدا باشد . تا آنجا كه حتّى اگر یك درصد و یا كمتر از آن هم براى غیر خدا باشد ، عبادت باطل و یا مورد اشكال است .اگر مكان نماز را براى غیر خدا انتخاب كنیم ، مثلًا در جایى بایستیم كه مردم ما را ببینند و یا دوربین ما را نشان دهد ، اگر زمان عبادت را براى غیر خدا انتخاب كنیم ، مثلًا نماز را در اوّل وقت بخوانیم تا توجّه مردم را به خود جلب كنیم ، اگر شكل و قیافهاى كه در آن نماز مىخوانیم ، براى غیر خدا باشد ، مثلًا عبایى به دوش بگیریم ، گردنى كج كنیم ، در صداى خود تغییرى بدهیم و هدفى جز رضاى خدا داشته باشیم ، در همهى این موارد ، نماز باطل است و به خاطر ریاكارى ، گناه هم كردهایم .
به بیانى دیگر، اخلاص آن است كه تمایلات و خواستههاى نفسانى ، طاغوتها و گرایشهاى سیاسى و خواستههاى این و آن را در نظر نگیریم، بلكه انگیزهى ما تنها یك چیز باشد و آن اطاعت از فرمان خدا و انجام وظیفه .براستى رسیدن به اخلاص جز با امداد الهى امكان ندارد . قرآن در آیه 32 سوره لقمان مىفرماید : " هنگامى كه موجى همچون ابرها آنان را فراگیرد ، خدا را خالصانه مىخوانند ، امّا زمانى كه آنان را به خشكى نجات داد ، (تنها) بعضى راه اعتدال را پیش مىگیرند (و به ایمان خود وفادار مىمانند)."راههاى كسب اخلاص:1ـ توجّه به علم و قدرت خداونداگر بدانیم تمام عزّتها ، قدرتها ، رزق و روزىها به دست اوست ، هرگز براى كسب عزّت ، قدرت و روزى به سراغ غیر او نمىرویم .اگر توجّه داشته باشیم كه با ارادهى خداوند ، موجودات خلق مىشوند و با ارادهى او ، همه چیز محو مىشود ، اگر بدانیم او هم سبب ساز است هم سبب سوز، یعنى درخت خشك را سبب خرماى تازه براى حضرت مریم قرار مىدهد و آتشى را كه سبب سوزاندن است ، برای حضرت ابراهیم گلستان مىكند ، به غیر او متوسّل نخواهیم شد .صدها آیه و داستان در قرآن ، مردم را به قدرتنمایى خداوند دعوت كرده تا شاید مردم دست از غیر او بكشند و خالصانه به سوى او بروند .2ـ توجّه به بركات اخلاص انسان مخلص تنها یك هدف دارد و آن رضاى خداست و كسى كه هدفش تنها رضاى خدا باشد ، نظرى به تشویق این و آن نخواهد داشت ، از ملامتها نمىترسد ، از تنهایى هراسى ندارد ، در راهش عقبنشینى نمىكند ، هرگز پشیمان نمىشود ، به خاطر بى اعتنایى مردم ، عقدهاى نمىشود ، یأس در او راه ندارد ، در پیمودن راه حق ، كارى به اكثریّت و اقلیّت ندارد .اگر بدانیم كه دلهاى مردم به دست خداست و او مقلّب القلوب است ، كار را براى خدا انجام مىدهیم و هر كجا نیاز به حمایتهاى مردمى داشته باشیم، از خدا مىخواهیم كه محبّت و محبوبیّت و جایگاه لازم را در دل مردم و افكار عمومى نصیب ما بگرداندقرآن مىفرماید : رزمندگان مخلص باكى ندارند كه دشمن خدا را بكشند ، یا در راه خدا شهید شوند . امام حسین (علیه السلام) در آستانهى سفر به كربلا فرمود : ما به كربلا مىرویم ، خواه شهید شویم ، خواه پیروز، هدف انجام تكلیف است .3ـ توجّه به الطاف خداراه دیگرى كه ما را به اخلاص نزدیك مىكند ، یاد کردن از الطاف خداوند است . فراموش نكنیم كه ما نبودیم ، از خاك و مواد غذایى نطفهاى ساخته شد و در تاریكىهاى رحم مادر قرار گرفت ، مراحل تكاملى را یكى پس از دیگرى طى كرد و به صورت انسان كامل به دنیا آمد . در آن زمان این نوزاد هیچ چیز نمىدانست و تنها یك هنر داشت و آن مكیدن شیر مادر. غذایى كامل كه تمام نیازهاى بدن را تأمین مىكند ، شیر مادر همراه با مهر مادرى ، مادرى كه بیست و چهار ساعته در خدمت او بود. آیا هیچ و جدان بیدارى اجازه مىدهد كه بعد از رسیدن به آن همه نعمت ، قدرت و آگاهى، سرسپردهى دیگران شود؟ چرا خود را به دیگرانى كه نه حقّى بر ما دارند و نه لطفى به ما كردهاند ، بفروشیم ؟! 4ـ توجّه به خواست خدااگر بدانیم كه دلهاى مردم به دست خداست و او مقلّب القلوب است ، كار را براى خدا انجام مىدهیم و هر كجا نیاز به حمایتهاى مردمى داشته باشیم، از خدا مىخواهیم كه محبّت و محبوبیّت و جایگاه لازم را در دل مردم و افكار عمومى نصیب ما بگرداند .
حضرت ابراهیم در بیابانهاى گرم و سوزان حجاز، پایههاى كعبه را بالا برد و از خداوند خواست دلهاى مردم به سوى ذرّیهاش متمایل گردد . هزاران سال از این ماجرا مىگذرد و هر سال میلیونها نفر عاشقانه ، پر هیجانتر از پروانه ، دور آن خانه ی نور طواف مىكنند .چه بسیار افرادى كه براى راضى كردن مردم خود را به آب و آتش مىزنند ، ولى باز هم مردم آنان را دوست ندارند ، و چه بسا افرادى كه بدون چشم داشت از مردم ، مادّیات ، نام ، نان و مقام ، دل به خدا مىسپارند و خالصانه به تكلیف خود عمل مىكنند ، امّا در چشم مردم نیز از عظمت و كراماتى ویژه برخوردارند ، بنابراین ، هدف باید رضاى خدا باشد و رضاى مردم را نیز از خدا بخواهیم .5ـ توجّه به بقاى كاركار كه براى خدا شد ، باقى و پا برجا مىماند ، چون رنگ خدا به خود گرفته و كار اگر براى خدا نباشد ، تاریخِ مصرفش دیر یا زود تمام مىشود. قرآن مىفرماید : «ما عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ » (نحل، 96) و هیچ عاقلى باقى را بر فانى ترجیح نمىدهد و با آن معامله نمىكند .6ـ مقایسهى پاداشهادر پاداش مردم ، انواع محدودیّتها وجود دارد ، مثلًا اگر مردم بخواهند پاداش یك پیامبر را بدهند ، بهترین لباس ، غذا و مسكن را در اختیار او قرار مىدهند ، در حالى كه تمامى این نعمتها محدودیّت دارد و براى افراد نااهل نیز پیدا مىشود . نااهلان هم مىتوانند از انواع زینتها ، كاخ ، باغ و مَركبهاى مجلّل شخصى استفاده كنند ، امّا اگر كار براى خدا شد ، پاداشى بىنهایت در انتظار است ، پاداشهاى مادّى و معنوى .در اینجا نیز اگر درست فكر كنیم ، عقل به ما اجازه نمىدهد كه پاداشهاى بىنهایت و جامع را با پاداشهاى محدود بشرى عوض كنیم .آمنه اسفندیاریبخش قرآن تبیانمنابع: - تفسیر نور، ج 9
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 462]