واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مضامين فلسفه ذهن(8)تسلط رويكرد ايدهآليستي در فلسفه ذهن
خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: ايدهآليستها به صورت رايج ايدهآليسم را صرفاً به عنوان جايگزيني براي دوآليسم دكارتي مطرح نكردهاند. در دل بيشتر انواع ايدهآليسم ديدگاهي در مورد معنا و محتويات انديشههاي ما وجود دارد. ايدهآليستها از اين نكته بحث ميكنند كه مطرح كردن ديدگاههايي كه بهجد ميان اذهان و محتويات آنها از يكسو و جهان مستقل از ذهن تمايز قايل ميشوند از جهت معنايي ناسازگار است.
ايدهآليستها البته بلافاصله ما را متهم به ناسازگاري نميكنند اما هنگاميكه درمييابيم چه چيز با داشتن تفكري خاص گره ميخورد ميتوانيم ببينيم كه چنين ديدگاههايي بيمعنا هستند و اين ديدگاهها در اساس غيرقابل ممكن هستند. نتيجه اين است كه در واقع گزينهها و بديلهايي براي ايدهآليسم وجود ندارد.
اين يك فرضيه است كه اگر درست باشد ايدهآليسم قطعي است. اما اينجا جايي نيست كه استدلالهاي ايدهآلبستي را به صورت ريز بررسي كند. اين سير استدلال بهوسيلۀ بركلي بسط مييابد. بركلي به نشان دادن اينكه در واقع هيچ جهان مادي موجود نيست بلكه اذهان و محتويات آنها وجود دارند يا اينكه ايدهآليسم از مزيتهاي مابعدالطبيعي مشخص در ميان رقيبان دوآليستي خود برخوردار است علاقهمند نبود.
مدعاي وي نشان دادن اين نكته است كه در تحليل نهايي هيچ رقيب جدياي موجود نيست. بركلي ابراز ميكند هنگاميكه فيلسوفان وانمود ميكنند از جهان مادي صحبت ميكنند آنها در تلاش براي صحبت كردن از چيزي كه از جهت معنايي قابلفهم نيست هستند. به عبارت دقيقتر، صحبت فلسفي دربارۀ جهان مادي مستقل از ذهن سخن در باب هيچ چيز نيست. فرضيههاي دوآليستي صرفاً اشتباه و غيرموجه نيستند. آنها همچنين بيمعنايند.
بركلي ميگويد توجه داشته باشيد هنگاميكه دربارۀ اشياي رايج چون: ميزها، سنگها و گربهها صحبت ميكنيم ( فكر ميكنيم) دربارۀ چه چيز حرف ميزنيم ( يا فكر ميكنيم). ما دربارۀ اشيايي كه ديده ميشوند، حس ميشوند، چشيده ميشوند و به طريقي احساس ميشوند سخن ميگوييم ( يا فكر ميكنيم). اما اين تصويرها، صداهايي كه ميشنويم، مزهها و احساساتشان براي ما بيروني به حساب نميآيند و خارج از اذهان ما نيستند. آنها صرفاً تجربياتي از انواع ويژگي مشخصي به حساب ميآيند. ما البته همگي ميان تجربياتمان از اشيا با خود اشيا تمايز قايل ميشويم اما بركلي بايد به ما نشان دهد كه اين [تمايز] تمايزي توخالي به حساب ميآيد.
فرض كنيد شما يك گوجۀ رسيده را در نور درخشان خورشيد مشاهده ميكنيد. شما تجربۀ بينايي بهخصوصي از چيزي كه گرد و قرمز است واجد هستيد. اگر اين گوجه را در دست بگيريد و بدان گازي بزنيد تجربيات اضافي لامسهاي ، بويايي، چشايي و شنوايي نيز خواهيد داشت: هنگاميكه بدان گازي ميزنيد به نحوي خاص آن را لمس ميكنيد، ميچشيد، بو ميكنيد و حتي صدايي از آن ميشنويد.
بركلي از اين نكته بحث ميكند كه تفكرات شما دربارۀ اين گوجه فرنگي، با اين مشخصات حسي شكل ميگيرند. هنگاميكه شما به گوجه فرنگي ميانديشيد انديشۀ شما به چيزي كه به نوعي خاص ديده، حس كرده، استشمام كرده، چشيده و شنيدهايد تكيه ميكنيد. اگر ديدن، حس كردن و نظاير آن بهدرستي فهم شوند چيزي جز كيفيات تجربيات آگاهانه نيستند و تجربيات آگاهانه البته پديدههاي ذهني قلمداد ميشوند.
ازاينرو تفكرات ما دربارۀ گوجه فرنگي در آخر كار چيزي جز تفكراتي دربارۀ رخدادهاي ذهني مشخص و معيني نيستند. با اين همه، بيمعناست فرض كنيم اين رخدادهاي ذهني كه بركلي آنها را تصورات مينامد ميتوانستند خارج از ذهن موجود باشند. تفكرات ما دربارۀ اين گوجه فرنگي بنابراين تفكراتي در باب رخدادهاي ذهني هستند: تجربيات آگاهانه از نوعي بهخصوص كه ما واجد بودهايم يا تحت تأثير شرايط درست داريم. فيلسوفان به ما گوشزد ميكنند كه اين تجربيات با گوجهاي مستقل از ذهن كه "خارج از ما" تطابق دارند و معلول آن "خارج" هستند. اما هنگاميكه انديشهمان از گوجه را مورد بررسي قرار ميدهيم تنها تجربياتي را درمييابيم.
ما چيزي براي پاسخ به عبارت "گوجه فرنگي مستقل از ذهن" نداريم و بنابراين تعبير "گوجه فرنگي مستقل از ذهن" اهميت چنداني ندارد. با توجه به اين نكته، اين تعبير مانند تعبير "تصورات سبز بدون رنگ" است. شما ميتوانيد اين واژهها را ابراز كنيد اما آنها فاقد معنا هستند. ما همچنين ميتوانيم انديشهاي را مدنظر داشته باشيم كه بر طبق شما انديشۀ تصورات سبز بدون رنگ را توصيف ميكنيد اما در انجام اين كار انديشهاي تهي را بررسي كردهايد يعني انديشهاي كه فاقد محتواست.
دوشنبه 30 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 195]