محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1803611482
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: محرم در اسارت refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
محرم در اسارت
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: محرم در اسارت محرم در سیره رزمندگانعاشورا در قاموس ملت ایران از جایگاهی خاص برخوردار است. به تبع رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس نیز از این ظرفیت بزرگ در مسیر هدایت بهینه امور استفاده نموده توانستند با یاری جستن از رمز و رموز قیام اباعبدالله الحسین(ع) جلوههای ماندگار از حماسه و ایثار را خلق نمایند.بسیاری از یگان های رزمی رزمندگان در این سالها به اسامی منتسب به قیام سالار شهیدان و یاران با وفای او نامگذاری گردید و بسیاری از عملیاتها نیز با رمز یا حسین انجام شد. در سال 62 قبل از عملیات (والفجر4 ) در منطقه سرپل ذهاب برای عملیاتی که بنا بود در ارتفاعات (بمو) انجام شود.در آن زمان شهید زین الدین فرماندهی لشکر را بر عهده داشت.ما دسته عزاداری را در روز تاسوعا و عاشورا داشتیم.در روز تاسوعا که یک دسته با عظمتی تشکیل شده و به سمت پادگان ابوذر در سرپل ذهاب رفته و برای عزاداری داخل پادگان ابوذر شدیم.عزاداری با شکوهی برگزار شد.در اینجا به جاست که از شهیدان امیر توکلی و مهدی پروان و شیخ حسن صادق خانی یاد کنیم البته شیخ حسن صادق خانی قبلاً شهید شده بودند اما شهیدان امیر توکلی و مهدی پروان از میانداران این عزاداری بودند که در همان عملیات (والفجر4) شهید شدند. سید مرتضی روحانی ******یک سالی دشمن مصمم شده بود که روز عاشورا مانع عزاداری آزادگان شود.بههمین منظور برای هر آسایشگاه یک نگهبان گمارده شد.لذا عزیزان آزاده که خود را آماده کرده بودند تا از صبح عاشورا با مراسم زیارت عاشورا برنامه های خود را شروع کنند و تا ظهر عاشورا به اوج شور حسینی برسند.اما نتوانستند به صورت جمعی در داخل آسایشگاهها مراسم عزاداری و سینهزنی بر پا کنند.ساعتی به این منوال گذشت.هر گوشه ای از اردوگاه را که نگاه میکردی شیفتگان ابا عبدالله علیه السلام را می دیدی که زانوی غم بغل گرفته و مظلومانه اشک می ریزند اما هر لحظه که می گذشت بغض فرو خورده در سینهها سنگین تر و غیر قابل تحمل می شد.
![محرم در اسارت](http://img.tebyan.net/big/1389/09/1617791170150978798221791549464241212255.jpg)
ناله را هر چند می خواهم که پنهانش کنم سینه می گوید که من تنگ آمدم،فریاد کن مگر می شود عاشورا سپری شود و ما از عمق جان فریاد یا حسین علیهالسلام سر ندهیم اگر چنین می شد همگی دق می کردیم، در این سکوت مرگبار ناگهان صدای عزاداری و سینه زنی از همه جای اردوگاه بلند شد.نگهبانها هاج و واج به هر طرف سرک می کشیدند اما کسی را در حال عزاداری و سینه زنی نمی یافتند.ناگهان یکی از سربازان رو به فرمانده شان فریاد زد: سیدی،بالحمامات،قربان داخل حمام هایند. آری،بچهها که صبرشان لبریز شده بود به داخل حمامها هجوم برده بودند و در آنجا با شور زاید الوصفی عزاداری و سینه زنی برپا کرده بودند.در جایی که 20 نفر بیشتر گنجایش نداشت 50 نفر در حال سینه زنی بودند.نگهبانان موظف شدند حمام های مقابل آسایشگاه خود را نیز کنترل کنند.طولی نکشید ناگهان صدای سینه زنی این بار با شدت بیشتر از فضای خالی بین آسایشگاه آشپزها و دفتر ارشد اردوگاه بلند شد و حدوداً نیمی از بچهها در آنجا جمع شده بودند و یکی از مداحان دزفولی نوحه ی«ای ذوالجناح با وفا» را با احساس عجیبی و با صدای بلند می خواند و بچهها با شدت به سینه می کوبیدند. طوری که می دانستند فرصتشان کم است و هر آن عراقیها ممکن است سر برسند و عزاداری را متوقف کنند.پس باید آتش درون را که از درون عشق حسین(ع)شعله می کشید، فرو می نشاندند.در عرض چند دقیقه چنان عزاداری بر پا شد که صدای آن به همه جای اردوگاه رسید و چندین نگهبان به آن سمت دویدند، اما قبل از اینکه به آنجا برسند و کسی را دستگیر کنند، بچهها پراکنده شدند. وقتی دشمن دید نمی تواند حریف اسرا شود همه را وسط اردوگاه جمع کردند و مجبور کردند که اسرا مشغول قدم زدن شوند و کسی حق نداشت به داخل آسایشگاهها برود و نگهبانان از بالا و پایین مراقب بودند که کسی دست از پا خطا نکند.آنها قصد داشتند عاشورای آن سال به همین صورت سپری شود اما عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.در این هنگام زمزمه ی وای،وای عمو،عمو العطش از بین دو هزار آزاده شروع شد و به سرعت تمام فضای اردوگاه پر شد از صدای: وای؛وای ؛عمو عمو العطش عمو جان مردم زسوز عطش و اینگونه عاشورای آن سال پر شورتر از هر سال جلوه کرد و نهایتاً عراقیها مجبور شدند عزاداری را آزاد کنند و خود، نوار مقتل عبدالزهرا کعبی را از بلند گوها پخش کردند و سوز و اشک دو چندان شد. (آزاده ناصر قره باغی )******رزمنده های گردانهای حضرت معصومه(س)، حضرت رسول(ص)، سیدالشهدا(ع) و امام سجاد(ع)در ایام ماه محرم و صفر قبل از نماز مغرب و عشا به صورت دسته عزاداری برای برپایی نماز حرکت می کردند.البته غیر از مراسمی که بچههای لشکر در حسینیه لشکر برگزار می کرد، هر گردان به طور جداگانه حسینیه درست می کردند و به برپایی عزاداری می پرداختند.به این ترتیب که گردانها به طور مخصوص برای خودشان چادر می زدند و از گردانهای دیگر دعوت می شد تا در مراسم شرکت کنند.یکی از کارهای خوب که در روز عاشورا در سال 66-67 انجام گرفت این بود که بچه هایی که در گردان بودند و دستشان قطع شده بود به عنوان سقا آماده می کردند و به همراه مشک سقایی میکردند و این یک جلوه خاصی به عزاداری داده بودبحث دیگر در ارتباط با عزاداری در روز تاسوعا و عاشورا بود که بچهها از اندیمشک حرکت می کردند و روز تاسوعا به شوش دانیال نبی(ع) و روز عاشورا هم به دزفول می رفتند که در این مراسم کلیه بچه های لشکرها به خصوص لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) حضور داشتند.یکی از کارهای خوب که در روز عاشورا در سال 66-67 انجام گرفت این بود که بچه هایی که در گردان بودند و دستشان قطع شده بود به عنوان سقا آماده می کردند و به همراه مشک سقایی میکردند و این یک جلوه خاصی به عزاداری داده بود.اما زمانی که در اهواز بودیم بچهها تاسوعا و عاشورا به دارخویین و شادگان میرفتند. خود حسینیه انرژی هم که بین آبادان و اهواز بود به بحث عزاداری اهمیت خاصی می داد و مراسم را در طول دهه اول انجام می داد.بعد از دهه هم کل دو ماه به طور مختصر مراسم در این مکان برگزار می شد. (علی سلطانی) ******قبل از عملیات محرم بود.برادران اطلاعات عملیات برای شناسایی منطقه،دست به کار شدند.وقتی وارد منطقه شدند.دشمن مدام بالای سرشان منور می زد.با روشن شدن منورها بچهها دراز کشیدند تا دشمن آنها را نبیند.شلیک منور به درازا کشید همهی بچهها از فرط خستگی خوابشان برد.حدود ساعت چهار صبح نیروهای عراقی که به گشتزنی آمده بودند، متوجه حضور بچهها شدند و آنها را محاصره کردند.هیچ کس از خواب بیدار نشد.ناگهان با شنیدن فرمان ایستی از خواب برخاستند.دیدند که در محاصره کامل عراقی هایی قرار دارند که اسلحه هایشان را به زمین انداخته و تسلیم شده اند.با دیدن این وضعیت تعجب کردند.تصور کردند که عراقیها دارند با آنها شوخی می کنند.با گذشت چند لحظه متوجه شدند که عراقیها هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهند.به خود آمدند و اسلحه هایشان را برداشتند و آنها را به قرارگاه آوردند.وقتی در قرارگاه از عراقیها علت تسلیم شدن شان را جویا شدند،گفتند: ما دیدیم شما خوابیده اید خواستیم شما را زنده دستگیر کنیم.برای همین شما را محاصره کردیم به محض محاصره ناگهان یک نفر که معلوم نبود کجاست به ما فرمان ایست داد ما هم ایستادیم و تسلیم او شدیم.وقتی بچهها از یکدیگر پرس و جو کردند که چه کسی فرمان ایست داده است،متوجه شدند هیچ کسی از جمع آنها این کار را نکرده است. (سید ضیاء ایمانی) ******در عملیات والفجر 3، علیرضا، عباس را در گروه دیگری قرار می دهد تا مبادا حس برادری باعث شود که او، بین عباس و دیگر برادران رزمنده، فرق بگذارد. بنابراین عباس، در گروه تخریب یکی از تیپ ها، معبر گشای رزمندگان اسلام می شود. پس از اینکه مقداری به جلو می روند، عباس از ناحیه ی سر زخمی می شود. گروه تخریب، تصمیم می گیرند او را به عقب برگردانند. اما عباس مانع این کار شده و میگوید: «این آرزوی من بوده است که در این عملیات شرکت کنم.» زخمش را پانسمان می کنند و به کارشان ادامه می دهند. بعد از مدتی، عباس در منطقه کله قندی به شهادت می رسد. بعد از پایان عملیات، گروه های تخریب، برای ارائه گزارش کار خود، جمع میشوند و هر سر گروهی، گزارش کار خود را می دهد. هنگامی که سر گروهها از شهادت بعضی از برادران رزمنده خبر میدهند، علیرضا میگوید: «خدا رحمتشان کند.» تا اینکه نوبت به فرمانده عباس می رسد. او بعد از این که گزارش شهادت چند نفر از افرادش را می دهد، سکوت میکند. بین بچه های گروه، نگاه هایی رد و بدل می شود. علیرضا می فهمد که حتما برای عباس اتفاقی افتاده است. به همین خاطر میگوید: « اگر اتفاقی برای عباس افتاده است، بگویید. عباس هم مثل سایر برادران رزمنده است و با آنها هیچ فرقی ندارد.» در جواب می شنود: «بله، عباس هم شهید شده است.» علیرضا میگوید: «خدا رحمتش کند. بقیه گزارش کارت را بده.» وقتی علیرضا این خاطره را برایم تعریف می کرد، گفتم:«واقعا تو از شهادت عباس ناراحت نشدی؟» گفت: «مگر می شود برادر داغ برادر ببیند اما ناراحت نشود؟ در آن لحظه می خواستم چکار کنم؟ برای دیگر برادران می گفتم: خدا رحمتشان کند. اما برای عباس بنشینم و گریه کنم؟ نخواستم اشکم را کسی ببیند. ولی در خلوت، عقده ی دلم را گشودم.» (خواهر شهید علیرضا عاصمی پور) تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3416]
صفحات پیشنهادی
محرم در اسارت
محرم در اسارت محرم در سیره رزمندگانعاشورا در قاموس ملت ایران از جایگاهی خاص برخوردار است. به تبع رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس نیز از این ظرفیت بزرگ ...
محرم در اسارت محرم در سیره رزمندگانعاشورا در قاموس ملت ایران از جایگاهی خاص برخوردار است. به تبع رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس نیز از این ظرفیت بزرگ ...
شکنجه در اسارت به دلیل عزاداری
شکنجه در اسارت به دلیل عزاداریجبهه در ایام محرم یك حال و هوای خاص معنوی داشت و در حقیقت با زنده نگه داشتن یاد اباعبداللهالحسین (ع) و روز عاشورا ایستادگی رزمندهها در ...
شکنجه در اسارت به دلیل عزاداریجبهه در ایام محرم یك حال و هوای خاص معنوی داشت و در حقیقت با زنده نگه داشتن یاد اباعبداللهالحسین (ع) و روز عاشورا ایستادگی رزمندهها در ...
اسارت در راه عقیده عین آزادی است
اسارت در راه عقیده عین آزادی است دوستم میگفت: قبل از محرم سال 1369 «محمد» به بعضی از دوستان كه میرسید میگفت: هر وقت به ایران برگشتید، سلام مرا به پدر و مادرم ...
اسارت در راه عقیده عین آزادی است دوستم میگفت: قبل از محرم سال 1369 «محمد» به بعضی از دوستان كه میرسید میگفت: هر وقت به ایران برگشتید، سلام مرا به پدر و مادرم ...
اسارت و عزای امام حسین (ع)
اسارت و عزای امام حسین (ع)-اسارت و عزای امام حسین (ع)دشمن بعثی بیشترین حساسیت را در مورد محرم و عزاداری برای سالار شهیدان ابا عبدا... الحسین(ع) از خود نشان میداد.
اسارت و عزای امام حسین (ع)-اسارت و عزای امام حسین (ع)دشمن بعثی بیشترین حساسیت را در مورد محرم و عزاداری برای سالار شهیدان ابا عبدا... الحسین(ع) از خود نشان میداد.
اسارت نگاه آزادگان را متحول کرد
در تابستان سال 61 در منطقه قصر شیرین به اسارت نیروهای عراقی در آمد. ... در ایام محرم و ایام ماه رمضان روح معنوی حاکم بود اجازه این مراسم را نمیدادند و ما با آن همه فشارها اجازه ...
در تابستان سال 61 در منطقه قصر شیرین به اسارت نیروهای عراقی در آمد. ... در ایام محرم و ایام ماه رمضان روح معنوی حاکم بود اجازه این مراسم را نمیدادند و ما با آن همه فشارها اجازه ...
خاطرات اسارت
در این بهدارى چند نفر از پزشكان ایرانى كه به اسارت در آمده بودند كار مى كردند. ... آن روز گرم تابستان سال69، چند روز مانده به محرم، ساعت 3 بعدازظهر محمد هم با تیمشان عازم ...
در این بهدارى چند نفر از پزشكان ایرانى كه به اسارت در آمده بودند كار مى كردند. ... آن روز گرم تابستان سال69، چند روز مانده به محرم، ساعت 3 بعدازظهر محمد هم با تیمشان عازم ...
اسارت خبرنگارشبکه ایرانی در لیبی
اسارت خبرنگارشبکه ایرانی در لیبی · «فانوس» را از اول محرم در شبکه دو ببینید · ابتلا به سرخك مي تواند خطرناك باشد · ورزش از بروز آرتروز جلوگيري مي کند .
اسارت خبرنگارشبکه ایرانی در لیبی · «فانوس» را از اول محرم در شبکه دو ببینید · ابتلا به سرخك مي تواند خطرناك باشد · ورزش از بروز آرتروز جلوگيري مي کند .
خبرنگار گمنام اردوگاههاي اسارت
خبرنگار گمنام اردوگاههاي اسارت از راديو مي گويد وي با اشاره به هجمه گسترده تبليغات دشمن در اردوگاههاي اسراي ايراني گفت: از اول محرم ... هستم و با شنيدن گزارش .
خبرنگار گمنام اردوگاههاي اسارت از راديو مي گويد وي با اشاره به هجمه گسترده تبليغات دشمن در اردوگاههاي اسراي ايراني گفت: از اول محرم ... هستم و با شنيدن گزارش .
sms :مي خواهم بدون اسارت
sms :مي خواهم بدون اسارت-sms :مي خواهم بدون اسارت مي خواهم بدون اسارت دوستت بدارم، با آزادي كنارت باشم، بدون ... 25 دی 1387 / 17 محرم الحرام 1430 / 14 ژانویه 2009 ...
sms :مي خواهم بدون اسارت-sms :مي خواهم بدون اسارت مي خواهم بدون اسارت دوستت بدارم، با آزادي كنارت باشم، بدون ... 25 دی 1387 / 17 محرم الحرام 1430 / 14 ژانویه 2009 ...
50 سال شکنجه در اسارت شوهر ايتاليايي
50 سال شکنجه در اسارت شوهر ايتاليايي «ماريا» 50 سال از عمرش را در اتاقي کثيف گذراند تا اينکه يکي از همسايگان ... 19 دی 1387 / 11 محرم الحرام 1430 / 8 ژانویه 2009 ...
50 سال شکنجه در اسارت شوهر ايتاليايي «ماريا» 50 سال از عمرش را در اتاقي کثيف گذراند تا اينکه يکي از همسايگان ... 19 دی 1387 / 11 محرم الحرام 1430 / 8 ژانویه 2009 ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها