واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تلویزیون - رضا استادی بازیگران سریال مختارنامه پس از آنکه برای ایفای نقشی «انتخاب» میشدند و بعد از چَک و چانههای مالی و عقد قرار داد با پروژه، وارد مرحله حساسی از کار میشدند. همه آنها از پیر و جوان گرفته تا حرفهای و نیمه حرفهای تازه بعد از طی کردن این مراحل مقابل میرباقری مینشستند تا او برایشان از آن نقش بگوید و از زاویه نگاهش، شخصیتهای تاریخی را یک به یک تحلیل کند.او در این گفت و گوها، کلیدی به بازیگران میداد که با آن به سادگی میشد درب قلعه مبهم و ناشناخته نقش را باز کرد. بارها دیده بودم که کارگردان اطلاعاتی را به بازیگر میدهد که پایه و اساس آن شخصیت را در ذهن بازیگر به هم میریزد و تصویر جدیدی از شخصیتی تاریخی در ذهن آنها ایجاد میکند. «حامد میرباقری» بازیگر نقش «وهب نصرانی» هم دقیقا همین مسیر را رفت. میرباقری اینبار هم به روال سابق با طرح چند سوال تلاش کرد تا ذهن بازیگر این نقش را درگیر نقش کند. او گفت: «وهب با دیدن امام متحول شده است. باید از خودت بپرسی او در امام حسین (ع) چه دیده که اینطور تغییر کرده و تصمیم گرفته اینطور با رشادت آن هم در فاصله کوتاهی بعد از ازدواج به صحنه کربلا برود و در راه امام شهید شود؟» وهب در سوارکاری مهارت عجیبی داشت. به خاطر همین مهارتها بود که شمر از دیدن سوارکاری او عصبی شد و دستور داد او را بکشند. در دیالوگهای وهب این جمله بود که میگفت : «به خدا قسم عیسی مسیح در ملکوت مشتاق دیدار حسین (ع) است.»در صحبتهای کارگردان اما یک جمله کلیدی برای بازیگر نقش وهب وجود داشت:«شخصیتهایی که در دشت کربلا حضور دارند، بی دلیل وارد این مکان نشدهاند. آنها انتخاب شدهاند؛ به عبارتی گلچین شدهاند و بیش از آنکه به دنبال پیروزی باشند، شوق شهادت دارند. آنها به میدان نمیروند تا دشمن را بکشند و پیروز باشند و باید در ایفای نقش به این مسئله توجه کرد». با چنین تحلیلی حامد بازی در نقش وهب را آغاز کرد. او شرایط حسی خود را به شدت به نقش نزدیک تر کرده بود. گریم سنگینی که بر چهرهاش نشسته روزی حدود 4 ساعت زمان میبرد. اولین سکانس وهب را هم که مقابل دوربین بازی کرد، آخرین سکانس این نقش بود. جایی که بعد از شهادت وهب، او را به صلیب کشیده و نزد شمر میآوردند. برای فیلم برداری این صحنه حامد ابتدا گریم شد، بعد لباس پوشید و سپس با طناب دست و پایش محکم به صلیب بسته شد. بعد از آن تازه کار گروه جلوه های ویژه آغاز شد که تیرها را داخل بدن او قرار دهند و زخم های وهب را بر چهره او ایجاد کنند. بعد از پایان فیلم برداری این سکانس وقتی حامد میخواست از صلیب جدا شود، به دلیل چند ساعت ثابت ماندن بر روی صلیب دست و پایش بی حس شده بود و با کمک عواملی که سر صحنه بودند توانست حرکت کند و با ماساژهای آنها دوباره خون در رگهایش به گردش درآمد. اینجا بود که یکی از بازیگران حاضر در سر صحنه با خنده گفت: «میرباقری عجب کارگردانیه! به پسر خودش هم رحم نمیکنه»! در روزهای بعد که بازی او به بخشهای حساس رسید، صحنهای بود که در آن وهب باید بعد از آنکه تیر به بدنش اصابت میکرد، به سمت خیمه امام حسین (ع) میچرخید و در آخرین لحظههای زندگیاش به آن سو نگاه می کرد. حامد هنگام اجرای این حرکت، حس غریبی داشت. انگار آن فضای بیابانی حوالی طرود در شاهرود، خودِ خودِ کربلا بود و حالا او باید پیش از شهادت، آخرین نگاه را به خیمه امام میکرد.در این صحنه ها چشم هایش اشک آلود شده بود. چنین اتفاقی پیش از این نیز بارها برای دیگر بازیگران مختارنامه افتاده بود. مدیر روابط عمومی سریال مختارنامه 52
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1389]