واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: لذت تماشای یک نمایش نذری و غیر حرفهای

گزارشی از آخرین اجرای «توبه نمیکنم» به کارگردانی سیدجواد هاشمیهمه غذا نذر میکنند و این بچهها تئاتر!» سالن کمکم تاریک میشد که سیدجواد هاشمی بعنوان خیرمقدم به تماشاگران، روی صحنه حاضر شد و با این جمله از نذر 18 ساله گروه هنری یتیمان کوفه، ذکری به میان آورد. شنیده بودیم استقبال از نمایش بسیار زیاد بوده و این آخرین اجرا بیشتر هم خواهد بود، پس باید اندکی زودتر خود را به محل اجرا میرساندیم. چند پله پایینتر از حیات حوزه هنری روبروی در چوبی تماشاخانه مهر که رسیدیم، 40 دقیقهای به آغاز اجرا باقی بود. بودند منتظرانی که با کارتهای دعوت از همان زمان زیر سایه درختان با گپ و گفت انتظار ساعت 18 را میکشیدند. با هماهنگی اندکی پیشتر از سایرین وارد سالن شدم. سالن خالیخالی و صحنه آرام بود. برای مواجهه با تکاپوی عوامل نمایش «توبه نمیکنم»، بایستی از حدفاصل پارچه سیاهرنگ آویخته در انتهای سن میگذشتی. در فضای کوچک اتاقک پشت صحنه، بازیگران با گریمهایی همه متعلق به سالیان بسیار دور، در گعدهای دوستانه میگفتند و میشنیدند از آخرین اخبار ریز و درشت روز. در گرماگرم این گفتوگوها هم یکی بر صندلی گریم تکیه میزد، یکی تست لباسش را امتحان میکرد، دیگری وضو میگرفت و آن یکی به نماز ایستاده بود. میل و رغبتی برای همکلامی با یک رسانه در هیچ یک نبود، چه او که سالیان سال حضور بر پرده سینما و صفحه تلویزیون را تجربه کرده و بهاندازه شناخته شده بود و چه آن یکی که حضور در گروه «یتیمان کوفه» و این اجرا، تنها تجربه کارنامه هنریاش بود، هر چند به قاعده چندین سال...یک قاعده پذیرفته شدهپس از چند دقیقه توقف در پشت صحنه، از روی صحنه و میان نخلها و دیوارهای کاهگلی دکور، باردیگر با فضای خالی سالن مواجه میشوم. هنوز چند دقیقهای به آغاز اجرا باقی است. عوامل نور و صدا کمکم تست ابزار و لوازم را آغاز کردهاند. میهمانان ویژهتر داخل سالن میشوند(البته ویژه نه به معنای رایج! خانواده عوامل بودند بیشتر). رأس ساعت 18 درهای دو سمت انتهایی سالن باز شد. خانمها وارد شدند و تقریباً تمام صندلیها پر شد. مأموری هر از گاهی تذکر میداد: «لطفاً کسی برای آقایان جا نگه ندارد.» مخاطب این تذکر هم بیشتر همسرانی بودند که به انتظار همسر کیف خود را روی صندلی کناری گذاشته بودند، اما کمکم همه مجاب شدند به اجرای تذکر. دقیقهای بعد که در به روی آقایان باز شد، شبهه «اجرای ویژه بانوان» که برایمان پیش آمده بود، بر طرف شد. این قانون اجرایی گروه بود که ابتدا و تا حد امکان خانمها روی صندلیها مستقر شوند و بعد فرصت به آقایان داده شود. انگار استقبال از میهمانانی بیش از ظرفیت سالن برای این گروه یک قاعده است و میدانند ایستادن در کنار سالن و یا نشستن بر زمین و تماشای نمایش برای آقایان به مراتب معقولتر و منطقیتر است تا خانمها؛ آنهم در شرایطی که پس از چند دقیقه و با پر شدن صددرصد فضای قابل استفاده سالن در حالت ایستاده و نشسته، بازهم عوامل ناگزیر از عذرخواهی از پشتدرماندگان میشوند.شما چه فکر میکنید؟«بازهم نزدیک ماه رمضان شدیم و کار هر ساله سید جواد هاشمی و گروه نمایشی یتیمان کوفه امسال در حوزه هنری و تماشاخانه مهر بازهم بعنوان کاری دلی برای امیر المومنین(ع) به روی صحنه میرود. کاری که 14 سال برای علی(ع) به صورت نذری اجرا شده تا با آمدن و نشستن در کنار این بچهها قدری بیشتر به یاد مردی باشیم که شبها با کیسهای نان و خرما در تاریکی شب از کوچههای کوفه گذر میکرد و بدنبال یتیمی میگشت که او را خوشحال کند. یتیمان کوفه امسال هم در خانه خود نشستهاند و منتظر نان و خرمای علی(ع) هستند...»در گیرودار ورود و استقرار در فضای محدود سالن، برگهای در دست حاضران جلب نظر میکرد. فرمی با عنوان نظرخواهی؛ «نمایش برگزار شده دارای جنبههای ارزشی است»، «قدرت تحلیلام پس از دیدن نمایش افزایش یافته است»، «موضوع نمایش توانستهاست حداقل یکی از چالشها و نیازهای جامعه را بیان کند» و «در صورت تکرار نمایش از دوستانم برای دیدن آن دعوت میکنم». بسیار موافق، موافق، مخالف و بسیار مخالف هم چهار گزینه تماشاگران در برابر این چهار عبارت بود که در مجموع فرم نظرسنجی مربوط به اجرای نمایش «توبه نمیکنم» را تشکیل میداد. پس از درج این اطلاعات از روی برگه، فرم را بازگردانم به خانمی که در کنارم نشسته بود و وقتی برای رفع کنجکاویام خواستم دقیقهای فرمش را در اختیارم قرار دهد، با تعجب ابتدا نگاهی به برگه و سپس به من کرده و بیرغبتی گفته بود: «چیز خاصی که نیست، فقط یه نظرسنجیه!»از آش نذری تا تئاتر نذری«همه تئاتر نذر میکنند و این بچهها تئاتر!» سالن کمکم تاریک میشد که سیدجواد هاشمی بعنوان خیرمقدم به تماشاگران، روی صحنه حاضر شد و با این جمله از نذر 18 ساله گروه هنری یتیمان کوفه، ذکری به میان آورد. گروهی که در سال 1371 گردهم آمد و شاکله فعالیتش نذر افراد گروه برای شرکت در چنین نمایشهایی بوده است. همکارانی که فقط سالی یکبار، از تولد امیرالمومنین (ع) تا بعد از شهادت این حضرت با هم هستند. هاشمی با یک جمله صحنه را ترک کرد: «این کار، حرفهای نیست، همه با دل روی صحنه میآیند» و نمایش آغاز شد.علیک سلام آقا!«بازهم نزدیک ماه رمضان شدیم و کار هر ساله سید جواد هاشمی و گروه نمایشی یتیمان کوفه امسال در حوزه هنری و تماشاخانه مهر بازهم بعنوان کاری دلی برای امیر المومنین(ع) به روی صحنه میرود. کاری که 14 سال برای علی(ع) به صورت نذری اجرا شده تا با آمدن و نشستن در کنار این بچهها قدری بیشتر به یاد مردی باشیم که شبها با کیسهای نان و خرما در تاریکی شب از کوچههای کوفه گذر میکرد و بدنبال یتیمی میگشت که او را خوشحال کند. یتیمان کوفه امسال هم در خانه خود نشستهاند و منتظر نان و خرمای علی(ع) هستند...»این متن کوتاه تبلیغ آغاز اجرای «توبه نمیکنم» در سایت شخصی سیدجواد هاشمی بود که پیش از آغاز هم فضای متفاوت کار را نشان میداد. اما در بروشورهای نمایش، خلاصه داستان اینگونه آمدهاست: «حارث که یکی از دشمنان حضرت علی(ع) است و همیشه علیه او در تمامی جنگها شرکت داشته و جنگیده، پس از شهادت حضرت همچنان به دشمنی خود ادامه میدهد تا اینکه در کوفه با نوجوانی آشنا میشود و قصه زندگی خود و دشمنی با حضرت را شرح میدهد...» و این رویارویی که زمان حدوداً یکساعته نمایش به تصویر کردن آن اختصاص یافته است، روایت بزرگی روح یک مرد است، مردی که نه فقط دوست که دشمنان خود را هم گرامی میداشت و چه بسیار حارثها که در شامگاه فراقش در دل اینگونه او را خطاب میکردند: «هر کار کردم محبت شما از دلم بیرون نرفت... بعد از سیسال که جواب سلامهایتان را ندادم آمدم بگویم، آقا علیک سلام!»در حال و هوای «ذکر»چراغها روشن شدهاست اما هنوز صدای آرام گریه از گوشه و کنار سالن میآید. چشمها نمناک است و حال و هوای پایان نمایش حال و هوای «ذکر» است. سید جواد بار دیگر روی صحنه میآید و با صدایی نمناک دلیل هقهق انگار ناتمام عوامل و بازیگران که هنوز از پس پشت دیوارهای کاهگلی صحنه به گوش میرسد را حس و حال شب پایانی اجرا اعلام میکند. نشستهها بر زمین مقابل سن آرامآرام سالن را ترک کردند و کمکم راه برای خروج نشستگان روی صندلی، باز شد. خانمی که کنار دستم نشسته بود، تند تند مشغول پر کردن فرم نظرسنجی بود. هاشمی از روی سن حاضران را به یاری یتیمانی خواند که چشم انتظار حمایت ایشان در پیروی از مولای یتیمان کوفه هستند. درست بالای پلکان ورودی سالن اجرا، در حیاط حوزه هنری برگههای شناسه یتیمان، منقش به نشانه «طرح اکرام» در اختیار داوطلبان قرار میگیرد. صدای اذان مغرب آهنگ فرارسیدن زمان افطار آخرین شب رمضان است. تا سال بعد و اجرای نذری دیگری از «یتیمان کوفه».نوشته : محمد صابریتنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]