تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بركت در مال كسى است كه زكات بپردازد، به مؤمنان مدد و يارى رساند و به خويشاوندان كمك نما...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819993139




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عید در‌ كتاب‌ها چه‌رنگی است؟!


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اشاره‌های مختصری هم به عید نوروز در بعضی از داستان‌های ما هست و اگر اهل خواندن داستان باشید حتما به آنها برخورده‌اید. در این نوشته به آثار چند نویسنده مشهور معاصر می‌پردازیم كه...  اگر كمی‌ اهل ادبیات باشید می‌دانید كه سهم مهمی ‌از دیوان‌های اشعار و كتاب‌های مشهور ادبی ما به توصیف بهار و وصف جشن‌های نوروزی اختصاص دارد، چیزی كه ما آن را به عنوان بهاریه می‌شناسیم. نوروز با تمام آداب مفصلش، در شعر شاعران توصیف شده و شرح مراسم و آیین‌هایش در كتاب‌ها آمده و روایت‌ها و داستان‌های بسیار دارد. اما در ادبیات معاصر ما بخصوص در ادبیات داستانی، گویا نویسندگان با نوروز قهر كرده‌اند و با این‌كه این آیین كهن می‌تواند بستر خلق‌های ادبی فراوانی باشد، در مورد آن دریغ شده است. با این حال اشاره‌های مختصری هم به عید نوروز در بعضی از داستان‌های ما هست و اگر اهل خواندن داستان باشید حتما به آنها برخورده‌اید. در این نوشته به آثار چند نویسنده مشهور معاصر می‌پردازیم كه عید را دستمایه كارشان قرار داده‌اند. اگر اهل ادبیات هستید و دلتان می‌خواهد در نوروز كتابی با حال و هوای این روزها بخوانید، این داستان‌ها را به یاد داشته باشید. دید و بازدید به رسم دهه 30معروف‌ترین داستانی كه در آن از عید نوروز سخن گفته شده، داستان «دید و بازدید» جلال آل‌احمد است. این كتاب عنوان نخستین مجموعه داستان منتشر شده از این نویسنده هم هست كه در سال1326 چاپ شد. داستان دید و بازدید به پایان‌بندی خوبش مشهور است و در آن از رفتار مردم آن دوران(كه شاید هنوز هم ته مانده‌های آن وجود داشته باشد) در برگزاری مراسم نوروز و عادت‌های آنها انتقاد شده است. این سبك، یعنی همین انتقادهای اجتماعی، سنتی بود كه در آثار دیگر نویسندگان آن دوران هم وجود داشت. البته در این داستان به عادت‌های خوب مردم هم برمی‌خورید؛ بخصوص آنجا كه خانم بزرگ به رسم عیدی، اسكناسی كف دست راوی می‌گذارد و جیب‌هایش را از نقل و شیرینی و گندم و شاهدانه پر می‌كند. البته در همین داستان به نویسندگانی هم برمی‌خورید كه در روزهای آخر اسفند آگهی می‌كردند تعطیلات نوروز به سفر خواهند رفت و از دیدار دوستان محرومند: «تبریكات صمیمانه‌ام را در این نوروز ملی باستانی به خدمت تمام دوستانی كه همه ساله سرافراز می‌فرمودند تقدیم داشته و در ضمن خبر مسافرت چند روزه خود را به نواحی جنوب اعلام می‌دارم.از این جهت با هزار تاسف و پشیمانی از پذیرفتن و درك حضور دوستان در ایام نوروز معذور و امید است كه....» خانم نویسنده نوروز دوستداستان كوتاه خوان‌ها، اگر آثار سیمین دانشور همسر جلال آل‌احمد را خوانده باشند، داستان عید ایرانی‌ها را به یاد دارند. این داستان یكی از معدود داستان‌هایی است كه به شكل خاص به یكی از آیین‌های نوروزی می‌پردازد. داستان عید ایرانی‌ها در كتاب «شهری چون بهشت» منتشر شده است كه داستان‌های خواندنی دیگری هم دارد. اما عید ایرانی‌ها، به یك عنصر نوروزی كه حالا دیگر رو به زوال است، یعنی ـ حاجی فیروز ـ می‌پردازد. در این داستان 2 كودك آمریكایی، با یك حاجی فیروز مواجه شده‌اند و جنبه‌هایی از فرهنگ ایرانی در آن زمان و شرایط اجتماعی دوران در این داستان نمایانده می‌شود: «تد و جان با ماشین مدرسه به خانه برمی‌گشتند. ماشین سر دوراهی نرسیده به قلهك ترمز می‌كرد و آنها پیاده می‌شدند و تا خانه‌شان چندان راهی نبود. یك روز نرسیده به دو راهی مرد سیاهی را دیدند كه روی كنده درختی كه شاخه هایش را زده بودند ایستاده. اگر وقتی ماشین بچه‌ها رد می‌شد مرد سیاه سلام نظامی نداده بود، هرگز به فكرشان نمی‌رسید كه مجسمه نیست.وقتی ماشین مدرسه ترمز كرد، تد و جان برگشتند و رفتند سر وقت حاجی فیروز... روی هم رفته از همه چیز حاجی فیروز خوششان آمد. از لباس قرمز، از كلاه بوقی، از صورت سیاه، از صدای دایره زنگی و از آوازش و بعد از كنجكاوی زیاد فهمیدند كه حاجی فیروز پیش از عید ایرانی‌ها پیدایش می‌شود، اما هنوز زمستان بود و حاجی فیروز آمده بود. پس چرا آمده بود؟ و باز كنجكاوی...و به این نتیجه رسیدند كه حاجی فیروز گاهی آب حوض می‌كشد، گاهی برف پارو می‌كند و پیش از عید حاجی فیروز می‌شود.شاید یك زمستان اصلا برف نیاید. شاید هیچ‌كس آب حوض خود را خالی نكند. مخصوصا زمستان و آب یخ زده حوض.»البته سیمین دانشور در رمان جزیره سرگردانی هم یك فصل را اساسا به نوروز اختصاص می‌دهد. در آن فصل راوی به شرح و وصف آداب نوروزی برای خارجیانی می‌پردازد كه در جشن نوروز حضور یافته‌اند. مجید و لباس عیدشكمتر نسل سومی ‌اهل ادبیاتی است كه قصه‌های مجید اثر هوشنگ مرادی ‌كرمانی را خوانده باشد و داستان لباس عید مجید را به یاد نداشته باشد مجید پسر ساده دل كرمانی با روحیه بذله گویش، در خانواده‌ای فقیر زندگی می‌كند و جز یك بی‌بی و یك خواهر كسی را ندارد، اما همین مجید هم برای لباس عیدش برنامه‌ها دارد. ماجراهای كت و شلوار عید مجید در داستان جذابی از این نویسنده آمده كه خواندنش در عین این‌كه خنده را به لب می‌نشاند، ته رنگی از اندوه هم دارد. خود مرادی‌كرمانی درباره این داستان می‌گوید: «من مدتی هم برای رادیو داستان می‌نوشتم. عید بود كه گفته بودند داستانی بنویسم كه مسائل نوروز در آن باشد. من یاد همان قصه افتادم. گفتم من داستانم در مورد بچه‌ای است كه تنها و یتیم است و موقعیت خاصی دارد، مادربزرگش نمی‌تواند خواسته‌هایش را برآورده كند، در‌عین‌حال طنز هم هست. این داستان را می‌نویسم. اول مخالفت كردند كه ما یتیم و یتیم‌بازی نمی‌خواهیم و برنامه برای عید است و این حرف‌ها. اما من سماجت كردم. داستان را نوشتم و توی اجرا هم خوب از آب درآمد. نوروز به روایت قصه‌هاقدیمی‌ترین داستان‌نویسی كه در آثار خود به نوروز توجه می‌كند، عبدالحسین صنعتی‌زاده‌كرمانی است. او كه پدر رمان تاریخی ایران خوانده می‌شود از اولین رمان‌نویس‌های ایرانی و صاحب رمان‌های متعددی است كه از آن میان 3 رمان «دامگستران یا انتقام خواهان مزدك»، «مجمع دیوانگان» و «رستم در قرن بیست و دوم» در دهه اول قرن شمسی حاضر و تقریبا همزمان با «یكی بود یكی نبود» جمال‌زاده نوشته شده‌اند. از این میان در رمان «مجمع دیوانگان» صنعتی‌زاده به آینده سفر می‌كند و نو شدن بشر را نوید می‌دهد كه از قضا همزمان است با نوروز ایرانیان و نو شدن طبیعت. پس از صنعتی‌زاده باید از علی دشتی نام برد كه اگرچه یك رمان با عنوان «فتنه» نیز در كارنامه خود دارد، اما داستان‌نویس نبود. او را باید بیشتر روزنامه‌نگار و اهل تحقیق به حساب آورد. دشتی در «ایام محبس» خود كه شرح دوره كوتاه زندان اوست، مراسم نوروز را میان زندانیان مطرح می‌كند. اما توجه فولكلوریك به نوروز را باید در داستان «دختر رعیت» به آذین جست. در این داستان، وقتی ماجراهای كودكی صغرا قهرمان داستان تعریف می‌شود، از نوروز و مراسم آن بسیار یاد می‌شود.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 708]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن