واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در كیفر هم به مانند فیلم قبلی كارگردان (پستچی سه بار در نمیزند) این عامل سرمایه داری و لمپنیسم و بیفرهنگی غالب است كه جامعه را مورد... درام پركشمكش كیفر را میتوان از چند سو مورد بررسی قرار داد. از سویی میتوان با توجه به فقدان الگوهای روایی مناسب و عدم رعایت اصول درام پردازی سینمای بدنهای ایران كیفر را نمونه قابل پذیرشی در این سینما نامید؛ از سویی دیگرهم میتوان فارغ از نگاههای مقایسه ای، ضعفهای روایی فیلم را برشمرد و كیفیت و سازو كار درون متنیش را بررسی كرد. مسلما روایت كیفر وپیچ وتابهای متعددش گوشه چشمی به جهان نوآرداشته است. مولفههای فیلمهای نوآر كه بعد از سالها كمكم به یك كهن الگو در تاریخ سینما تبدیل شده اند، در دنیای كیفر هم دیده میشوند. در جهان نوآر واقعیت تا انتها پوشیده میماند، شخصیتها آن چیزی نیستند كه وانمود میكنند و ارزشها جای خود را به ضد ارزشها میدهند. در این جهان تیره و تار، قهرمان مرحله به مرحله با هزینههای عاطفی، فكری و مادیای كه میپردازد، به سوی فردیتی گام بر میدارد كه حاصل كشمكش و تعارضهای اخلاقی محیط پیرامونیش است. در كیفر هم به واسطیك اتهام سیامك مرحله به مرحله از خانواده و اجتماع پیرامونش فاصله میگیرد و از آنها میگریزد، اما در نهایت سیاوش وار از دل آتش سر بر میآورد. او در طی این مسیر با چهره اصلی اطرافیانش روبهرو میشود و واقعیتی كه در ورای نظم عمومی پنهان شده بود را آشكارا مشاهده میكند. پیرنگ فیلم كاملا از عنصر سببیت پیروی میكند. اعدام قریب الوقوع برزو زمینه ساز بحران روانی و بدگمانی ویأس در خانواده متلاشی اوست. با دزدیده شدن پول دیه و نبودن سیامك در مراسم مرگ برادرش، اتهام اصلی زده میشود و همه او را مسبب مرگ برزو میدانند. فرار آغاز میشود. با كدهای مختلف واشنایی با كسانی مثل مهسا و مشایخ و اسمال چارلی و ابی بن بست كمكم چهره اصلی برزو و جنایتهایش برای سیامك عیان میشود و میفهمد كه در یك توطئه همگانی گیر افتاده است. جلو بودن روایت از مخاطب برگ برنده اصلی هر فیلمنامهای است. روایت پردازی پرتعلیق كیفر هم در هر لحظه مخاطب را به سمت و سویی خاص منحرف میكند. تا پیش از دیدار سیامك با اسمال چارلی همه چیز پوشیده و مخفی است. درطی صحبت با اوست كه انگیزه مهسا معلوم میشود. اسم ابی بن بست به عنوان مسبب اصلی حوادث به میان میآید و جستوجو شكلی دیگر میابد. اما با ورود شخصیت اسمال چارلی است كه كیفر دارای ابعاد گسترده تری میشود. او نماینده لمپن تاریخی فیلمفارسی است. لمپنی كه امروز به تبع شرایط شكل و چهرهای متفاوت با گذشته دارد اما اخلاقیات و كنشهایش فرقی با گذشته ندارد. در واقع او نماینده لمپنیسمی است كه بعد از انقلاب به شكلهای مختلف در زیر لایههای اجتماع خودش را به تبع شرایط رنگ كرده است. در كیفر هم به مانند فیلم قبلی كارگردان (پستچی سه بار در نمیزند) این عامل سرمایه داری و لمپنیسم و بیفرهنگی غالب است كه جامعه را مورد تهدید قرار میدهد. مهاجرت به ژاپن و تبعاتش، عنصری هوشمندانه در جهت تقویت رئالیسم اجتماعی فیلم است. در واقع روایت كیفربا درآمیختن نشانههای اجتماعی و سینمای فیلمفارسی در پی این است كه با نقد و زیرذره بین قرار دادن این پدیدهها، حال وهوایی بومی پیدا كند و در دام تقلید صرف از جهان نوآرها نیفتد. اما با وجود تمام این ویژگیها، ضعفهایی هم در فیلم مشاهده میشود. پیچ و تابهای مختلف روایی در جاهایی غیر ضروری و زائد است. فصل بوكس زیرزمینی چه از منظر روایتی و چه از منظر زیبایی شناسی، زائد و تحمیلی است. جنس این سكانس با كلیت فیلم در تضاد است. با وجود رد و بدل شدن دیالوگی مبنی براشنایی مشایخ وجمال (ابی بن بست) در چنین جایی، فیلم در این سكانس عملا تغییر مسیر میدهد و حتی در حد فیلمهای مبارزهای درجه سه ظاهر میشود. كتك خوردن نوچه اسمال چارلی و سیامك هم در راستای افزودن باراحساسی است كه هیچ توجیه دراماتیكی ندارد. اما ضعف عمده كیفر در پایان بندیاش است. مجلس رقص بالماسكه با نقابهای ژاپنی و توضیحهای مفصل ابی بن بست، فیلم را در دام نمادپردازیهای كلیشهای و پرحرفی میكشاند. درام پر از كشمكش كیفر، كه با نشانهگذاریها مرحله به مرحله جلو رفته است، با این خطابه طولانی و جریان اولین واردكننده شیشه و... عملا به یك خطابه نزول پیدا میكند. در واقع جنس رئالیسم فیلم با این بخشها در تضادیآشكار قرار دارد. موضوع دیگر هم نحوه كشته شدن ابی بن بست است. مشایخ به راحتی از پشت درختان ظاهر میشود وشلیك میكند. فردی مثل ابی بن بست با این همه هیبت و جبروتش بدون هیچ گونه محافظ و سلاحی خیلی ساده و راحت كشته میشود كه اصلا باور پذیر نیست. در كیفر تمام شخصیتها به علتهای مختلف، مجازات میشوند. سیامك به خاطر پاك بودن و عدم آگاهی از جهان ناپاكی كه از برادرش شروع و به ابی بن بست ختم میشود، در تمام فیلم در پی اثبات بیگناهیاش است. برزو تقاص تمامی اعمال خلافش را با مرگش پس میدهد. سپیده هم مانند سیامك تاوان اشتباهات و پاكیاش را با مرگ شوهرش میدهد. مهسا تقاص دروغگویی و نقش بازی كردنش را با جدایی پایانیاش از سیامك میدهد. به خاطر اینكه بین جهان او و سیامك نماد دیگری از سرمایه داری فاسد به نام مشایخ ایستاده است و بالاخره ابی بن بست كه طراح اصلی و نماینده اصلی شر است، با مرگش مجازات میشود. اما با زنجیره این كیفرهاست كه طرح اصلی مجازات مشخص میشود. مجازات شهری كه تمام این آدمها را در دل خود جای داده است. شهری كه با بیاخلاقی وفساد پنهان وآشكارش ضد قهرمان اصلی فیلم است. در جهان فیلمهای نوآرهم همیشه این تضادها و پلیدیها و چهره در سایه و مخوف شهرهاست كه عامل اصلی بیاخلاقی و بیاعتمادی و تنهایی آدمها میشود. اگر یك بار دیگر مكالمه بین سپیده و سیامك را در ذهن مرور كنیم به این جمله بر میخوریم: «ما همه كرمهای یك لجنزاریم».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 639]