واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: سكانسی را كه در شب بارانی، گاری را چپ میكردم و لالهزار را به هم میریختم، خیلی دوست دارم. یك هفته ضبط این سكانس طول كشید. چون هوا برفی بود و شرایط كار بسیار دشوار... فرهاد بشارتی ، اهل رشت است و بازیگری را از همان سرزمین باد و باران شروع كرده است. آن هم به واسطه بازیهای تئاتر در مدرسه و دانشگاه. بعدها به دعوت بهروز بقایی پایش به عرصه تلویزیون كشیده شد و توانست نقشهای مختلفی را در تلویزیون و بعدها سینما نیز تجربه كند. از كارهایش میتوان به مجموعههای قطار ابدی، دنیای شیرین دریا و رسم عاشقی اشاره كرد. بشارتی مدتی است كه سریال «در چشم باد» را روی آنتن شبكه یك سیما دارد. او در این كار در نقش شعبان ظاهر شده است. بشارتی از روندی كه طی كرده است، چندان راضی نیست و دوست دارد كارهای تازهتری را در پرونده هنریاش ثبت كند. او در گفتگویی كه پیش رو دارید، آرزوهایش را برایمان تعریف كرد. از اولین باری كه حس كردید دوست دارید بازی كنید، بگویید؟به هر حال دوران كودكی هر كسی با رادیو و تلویزیون سپری شده است. در این دوران آدم از دیدن فیلمها و كارتونها لذت خاصی میبرد و به نوعی جذب این جعبه جادویی میشود. خاطرم هست كه حتی زمانی كه كتابهای درسی را میخواندم، خودم را جای شخصیتهای داستانی این كتابها میگذاشتم و شروع به بازی میكردم. كمكم این علاقه در من پررنگتر شد و تصمیم گرفتم به صورت جدیتر این كار را دنبال كنم. آن زمان سینما هم میرفتید؟ما در رشت زندگی میكردیم و امكانات زیادی نداشتیم. فقط یادم است كه یك بار از طرف مدرسه ما را به سینما بردند. اسم فیلم هم خرگوش نامرئی بود. سینما بزرگ و ما كوچك بودیم و آنقدر جذب پرده نقرهای سینما شده بودیم كه كمتر متوجه داستان میشدیم. كار تئاتر را از چه زمانی شروع كردید؟بعد از انقلاب با تعدادی از دوستان جمع شدیم و یك گروه تئاتر تشكیل دادیم. یادم است اولین نقشی هم كه بازی كردم، نقش یك روحانی بود. كمكم توانستیم تئاترهای بیشتری اجرا كنیم و از این طریق نقشهای متفاوتی را هم تجربه كردم. از اولین تجربههایتان در تلویزیون بگویید.برای اولین بار در سریال «در پناه تو» بازی كردم كه آنزمان دانشجو بودم. البته در این سریال نقشم از 8 قسمت به 4 قسمت تبدیل شد. پس از آن به دعوت بهروز بقایی برای بازی در سریال دنیای شیرین دریا دعوت شدم و میتوانم بگویم نقش عمو حسن در این سریال یكی از بهترین و شیرینترین نقشهایم بود. آقای بشارتی، از یك مقطعی حضورتان در تلویزیون پررنگتر شد. با توجه به این موضوع، آن دلبستگی سابق را نسبت به تئاتر داشتید؟بله. به هر حال تئاتر مادر همه هنرهاست و ما هر چه آموختهایم، از تئاتر است. من همیشه كار در تئاتر را دوست دارم و از آن استقبال میكنم. و اما در چشم باد. چه شد كه در این كار حضور یافتید؟ از طریق بهرام محمدیپور، دستیار آقای جوزانی برای بازی در نقش شعبان در این سریال دعوت شدم. آقای جوزانی مرا نمیشناختند و وقتی از نزدیك مرا دیدند، درباره این نقش برایم توضیح دادند. و از آنجا كه بازی مقابل دوربین در چشم باد موقعیت خوبی بود، پذیرفتم كه در این كار حضور داشته باشم. خودتان چقدر با شیوه كار مسعود جوزانی آشنایی داشتید؟فیلمهایی را كه كارگردانی كرده بودند، دیده بودم؛ فیلمهایی مانند جادههای سرد و شیرسنگی. به هر حال او كارگردان صاحب سبكی است. به نظرم، كارهای كارگردانانی چون جوزانی، فتحی، مرحوم حاتمی و ... كارهای ماندگاری هستند و بیشتر سینمایی هستند تا تلویزیونی. میشود مثل یك كتاب مرجع تاریخی همیشه و در همه حال به آنها رجوع كرد. طی این چند سال كارهای زیادی در زمینه آثار تاریخی ساخته شده است. میخواهم بدانم مهمترین تفاوت را بین «در چشم باد» و دیگر آثار تاریخی در چه میبینید؟من فكر میكنم نوع نگاه كارگردانان به تاریخ فرق میكند، تعدادی از كارگردانان فقط به روایت تاریخ بسنده میكنند و آن را به تصویر میكشند و برخی كارگردانان هم قصهای را در دل آن تاریخ میگذارند؛ كه ممكن است خیالی باشد، آقای جوزانی، تاریخ را روایت میكنند؛ اما در دل آن، قصهای را هم كه در ذهنشان هست، نشان میدهند كه این قصه به مراتب جذابیت بیشتری نسبت به آن مستند تاریخگونه دارد. طی «در چشم باد» هم همین اتفاق افتاده است و به نوعی زندگی بیژن و خانواده ایرانی مخاطب را با خود همراه كرده است. ویژگی خاص نقش شعبان به نظر شما چیست؟ من پیش از این، در دو سه كار دیگر هم نقش آدمهای كلاه مخملی را بازی كرده بودم، مانند سریال رسم عاشقی. منتها هر كدام از آنها، ویژگی خاص خودشان را داشتند و همینطور زمان مخصوص خود را. شعبان هم در این سریال به نوعی همان شعبان بیمخ است، اما در این مجموعه سعی شده است به دوران جوانی شعبان توجه شود، بنابراین فعالیتهای مهم شعبان در سریال «در چشم باد» دیده نمیشود. چون اوج خروش این آدم از 30 سالگی به بعد است. به هر حال نقش این آدم جذابیتهای خاص خودش را داشت و از این نظر دوست داشتم آن را تجربه كنم. اكبر عبدی در این سریال به عنوان نقش همراه در كنار شما ظاهر شده است و یكی از ویژگیهای او این است كه بسیار بداههپرداز است. از این نظر، كار چطور پیش میرفت؟ مشكل خاصی نداشتید؟خیر. چون بیشتر این دادوستدها در لحظه شكل میگرفت و ممكن بود عین فیلمنامه را اجرا نكنیم و بیشتر در تمرینها بود كه به یك نتیجه مشخص میرسیدیم و برخی شیرینكاریها را در قصه با خود میآوردیم. مثل سیاهبازیها و همینطور خواندن آوازها. قشنگترین سكانس این سریال از نگاه شما؟سكانسی را كه در شب بارانی، گاری را چپ میكردم و لالهزار را به هم میریختم، خیلی دوست دارم. یك هفته ضبط این سكانس طول كشید. چون هوا برفی بود و شرایط كار بسیار دشوار. پس از آن هم سكانس عروسی را دوست دارم. مجلسگردانی این آدم بسیار به دلم نشست. میتوان گفت این شخصیت به نوعی خستگی را از تن مخاطب بیرون میكند و به آدم انرژی تازهای میبخشد. در چشم باد چه جایگاهی در پرونده هنری شما دارد؟نمیدانم، چون ما فكر میكردیم این كار بین مخاطبان جایگاه بهتری پیدا كند. الان جوری شده است كه مخاطبان با سریالهای شبانه یا 3 روز در هفته بهتر ارتباط برقرار میكنند؛ اما در كل میتوان گفت این سریال همیشه ماندگار و خاطره انگیز خواهد ماند. از روندی كه تا به امروز طی كردهاید راضی هستید؟راضی نباشم چه كار كنم؟ مجبورم راضی باشم. بههرحال شرایط عوض شده است. وقتی به گذشتهام نگاه میكنم، میبینم چه سختیهایی را متحمل شدهام و چه تجربههایی را پشت سر گذاشتهام. اما در عین حال باید قبول كرد كه سینما و تلویزیون نیاز به چهرههای تازه و متنوع دارد و خدا را شكر میكنم كه گذاشتهام به عنوان یك پشتوانه همیشه همراهم خواهد بود. چرا در نقشهای اصلی كمتر ظاهر میشوید و بیشتر درحاشیه هستید؟ این مساله انتخاب ما نیست. خب پیشنهاد هم نمیشود، اگر نه استقبال خواهم كرد، البته شاید هم طی این سالها خوب نتوانستهام بازی كنم یا استعدادم را آن طور كه باید نشان دهم. فكر میكنید مخاطب فرهاد بشارتی او را به واسطه كدام نقش بیشتر میشناسد؟فكر میكنم همان نقش عموحسن در سریال «دنیای شیرین دریا» و همین طور جان كوچولو در سریال «قطار ابدی».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 533]