واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: آثار او به ما کمک میکنند که زندگی کنیم. نه به شیوه ای که کتابهای تسلی بخشی که بیهوده سعی میکنند به ما یاد بدهند چطور با رنجمان مواجه شویم. وقتی از... در جست وجوی لحظه اکتاویو پاز نوه ایرنئو پاز نویسنده است. اولین آشنایی اش با ادبیات همان کتابخانه بزرگ پدربزرگش بود. دو شخصیت ایرنئو پدر بزرگ روشنفکر و نویسنده و اکتاویو ایرنئو پاز، پدر مبارز اکتاویو که از یاران زاپاتا بود و یکی از سمبلهای مبارزه مسلحانه در مکزیک، بر اکتاویو تاثیرات عمیقی نهادند... پاز در دانشگاه ملی مکزیک رشته حقوق، فلسفه و ادبیات را به اتمام رساند. اما قبلش، یعنی تقریبا از 16 سالگی در مجلات و روزنامههای ادبی مطلب چاپ میکرد. در 1936 به اسپانیا رفت تا در جبهه جمهوریخواهها به عنوان عضو حلقه روشنفکران ضد فاشیست بجنگد. در 1938 پس از سفری که به پاریس داشت به مکزیک بازگشت و دو مجله ادبی (کارگاه و فرزند ناخلف) را همراه با جمعی از روشنفکران پایه گذاری کرد. در 1944 برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و با اتمام جنگ جهانی دوم بورس گوگنهایم را به دست آورد که آینده اش را به عنوان عضو وزارت خارجه مکزیک تضمین میکرد، شغلی که در 1968 به عنوان اعتراض به سیاست دولت مقابل اعتراضات دانشجویی از آن استعفا داد و مدیریت مجله پلورال (مجموع) را پذیرفت و اندکی بعد مجله «بازگشت» را پایه گذاری کرد که از آن به بعد تا روز مرگش در آوریل 1990 در سن 84 سالگی به علت بیماری سرطان مدیر آن بود. اکتاویو پاز بارها در سخنرانیهایش گفته که یکی از اولین شاعران مدرنی که بر او تاثیر گذاشت تی اس الیوت بود که در کنار نامهای دیگری چون ریلکه، سرنودا و نرودا درهای شعر مدرن را به روی او باز کرد. الیوت به او راه آشتی دادن سنت و مدرنیته را آموخت. به او آموخت که گذشته در حال وجود دارد. در حال جاوید در این لحظهای که دیروز و فردا در آن جاریاند. اما مهمترین تاثیر ادبی را باید در دوران اقامتش در پاریس و آشناییاش با سوررئالیستها جست وجو کرد. در پاریس پاز تحت تاثیر سوررئالیستها قرار گرفت تفکری که به او راهی را برای نفی فرهنگ غربی و استغنا از سیستمهای سیاسی و ایدئولوژیک نشان داد... سوررئالیسم، دنیایی را که پاز یگانه و حقیقی میدانست فروریخت و کمکش کرد تا پنهانترین زوایای وجودش را با شعر بیان کند. به او کمک کرد بیاموزد بین معشوق و طبیعت رابطه ای ژرف برقرار است. رابطه ای که در آن کلمات، جملات، هجاها و همچون اقمار به دور مرکزی ساکن و در عین حال متحرک متشکل از عاشق و معشوق میچرخند. تا سرانجام کاغذی سپید را بپوشانند. کاغذ سپیدی که به خاطر وجود عشق بر آن شعری شکل خواهد گرفت. سوررئالیسم بر باور او به جاودانگی هنر صحه گذاشت و به او آموخت که هنر ورای حزبها و امپراتوریها و خدایان باقی میماند که هنر به خدمت هیچکس در نمیآید چرا که هنر، نفس آزادی ای است که انسان در عملی تکرار ناپذیر، یگانه و تمام آن را خلق و کشف میکند. از این روست که سنگ آفتاب، یکی از مهمترین اشعار قرن بیستم اینقدر وامدار سوررئالیسم است و گرچه به انتزاع به دیده تمسخر مینگرد از ریشههای ماورایی مکزیک بسیار نشان با خود دارد. شعری است برای آشتی دادن شب با روز، عشق و جنگ، رویا و خاطره، سکوت و حرف: صدایی که چون آبشار از ورای زمان و فضا در جست وجوی ارتباط فرومیریزد و عشق به عنوان تنها راه نجات رو مینماید: آرزوی اینکه بتوان در حال زیست، جایی که جسم انگار میتواند بر این هرج و مرج نظمی برقرار کند. چنین است که زن و جهان تبدیل به تنی واحد میشوند تا هر کسی که میتواند بخواند بخشی از این جهان را برگیرد و در تاریکی به سوی جهانهای دیگری برود که ساخته ذهنش نیستند. آثار منظوم او در پی آنند که کلام را از قید وبند و اهداف سودانگارانه رها کنند و با استفاده از جریان ذهن و قافیه بندی پنهان و بسیاری وقتها دشواریاب ذات جادویی کلمه را به آن برگردانند. در سخنرانی اکتاویو پاز (مکزیک 1998- 1914) هنگام دریافت جایزه نوبل در 1990 کلیدهای بسیاری برای درک آثار او، به عنوان یکی از بزرگترین شاعران آمریکای لاتین نهفته است. متنی که با نام «در جست وجوی حال» به عنوان مرجعی برای بسیاری از علاقه مندان اکتاویو پاز در آمده است.» راجع به انچه زندگی کرده ام مینویسم. زندگی کردن، به معنی فکر کردن، بعضی وقتها این مرز را پشت سر میگذاری که در آن حس و فکر در هم میآمیزند: شعر «در این سخنرانی پاز از زمان حرف میزند، از زبان، از حس بودن در یک مکان، در یک فضا از مدرنیته و از دنیایی که در آن زیسته است. نمیدانم آیا این متن به فارسی ترجمه شده است یا نه... چیزهایی که از پاز خوانده ام مجموعه شعرهایی است مثل همیشه جسته گریخته و گمانم چند تا مصاحبه که مثل همیشه کار مطالعه روی شاعر یا نویسنده را دشوارتر میکنند چرا که آنچه که ما مترجمان برای ترجمه انتخاب میکنیم فقط بازتاب دهنده گوشه ای از زندگی یک شاعر یا نویسنده است. گوشه ای که ما، آگاهانه یا ناخودآگاه مایل به انتقالش به خواننده ای هستیم که قادر نیست متنها را به زبان اصلی بخواند. برای شناختن پاز مهم ترین نکته این است که نمیتوان پاز را در طبقه بندیهای سنتی جای داد. ادبیاتش باز تجربه بسیاری از اندیشههاست بی اینکه هیچیک را به عنوان قطعی قبول کند. حتی نمیتوان او را متعلق به کشوری خاص دانست. پاز نمونه انسان مدرن است با تمام اختلاطهای فرهنگی پیامد شیوه زندگی مدرن. جدا از مکزیک که سرزمین مادری اش است، پاز در فرانسه و هند به عنوان دیپلمات کار کرده، در اسپانیا همراه ارتش جمهوریخواه مبارزه کرده و در ایالات متحده آمریکا درس خوانده. او انسانی است بیسرزمین سالک راه مدرنیته مفهومی که خودش بارها تاکید کرده که وجود ندارد «چون مفهوم مدرنیته به اندازه تعداد جوامع است» پاز همیشه در دغدغه زمان میزید. دغدغه زمانی که انسانها جنگ علیه آن را میبازند. دغدغه زیبایی از دست رفته ای که انگار به عشق خیانتی باشد. «صنعت شعری عاشق لحظه است و میخواهد آن را دوباره و دوباره در شعر بزید. آن را از جریان زمان جدا میکند و آن را تبدیل به حال جاوید میگرداند.» تنوع آثار او شگفت آورند. پاز درباره همه چیز حرف میزند: زبان، هنر، آمریکای لاتین، ایالات متحده آمریکا، شرق، انقلاب، حکومت و طبعا شعر برای او زندگی انقلابی هر روزه و تغییر هر روزه است. روزبینی ای که با آن آثارش را مینویسد مهارتش در بیان و جهان وطنی اعمالش تبدیل به شیوه ای نوین در شعر مکزیک میشود. زمانی بین شعر ناب متعلق به شعرای نسل قبلش که تحسین شان میکند و شعر اجتماعی، که نویدبخش جامعه آینده ای است که میخواهد به آن باور داشته باشد، معلق میماند و سرانجام چون هیچکدام از این دو او را کاملاراضی نمیکنند راه سومیرا برمیگزیند: شعر به عنوان نور سیاهی که نشان آگاهی بر زیستن در این جهان و میان دیگران است. شعر به عنوان جمع اضداد، کمان جنگجو و چنگی که آواز آن جنگ را حکایت میکند، بدون اینکه تاریخ را نفی کند یا خود را مقهور آن بداند. بلکه به تمامیآگاه و شوق زده از زیستن آن تاریخ. شعر به عنوان حضور عمیق زندگی با معجزات و رنجهایش. شعر به عنوان جست وجویی مدام «در خودم فرو میشوم و به ته نمیرسم» جست وجویی آیینی برای یافتن معشوق «تنها خاکی که میشناسم و من را میشناسد. تنها سرزمینی که باور دارم تنها دروازه بی نهایت.» اکتاویو پاز برای زمانه ما متفکر غریبی است. نثرش با آن قدرت بی بدیل و چرخشهای ناگهانی اش آمیخته با مفاهیم فلسفی تاریخی زیبایی شناسی سرشار از تصویر و سرزندگی شعری است. در نثر او ما از شهرها، زبانها قرنها، خدایان و تمدنها، عبور میکنیم بی اینکه در این جست وجوی چر شوق و زنده بر هیچیک توقف کنیم. همیشه میتوان به پاز مراجعه کرد. نه اینکه به ما روشی بدهد... به ما شیوه ای را یاد بدهد که چطور احساس تنهایی مان را درمان کنیم. چطور با سیاست، با مرگ و با عشق مواجه بشویم. آثار او به ما کمک میکنند که زندگی کنیم. نه به شیوه ای که کتابهای تسلی بخشی که بیهوده سعی میکنند به ما یاد بدهند چطور با رنجمان مواجه شویم. وقتی از کمک برای زیستن در آثار اکتاویو پاز حرف میزنم منظورم به خاصیت ناب آثار اوست که کمک میکند تا خواننده احساسات خفته اش را بیدار کند که با تمام حسهایش با زندگی اش مواجه شود که لحظه را با تمام شدتش زندگی کند. «جسم همیشه در زمان حال قرار دارد. اما انسان همیشه در حال، همراه جسم و حسهایش زندگی نمیکند» اما مفهوم حال که پاز از آن حرف میزند نیز مفهومی خاص است. حالی که نه گذشته را نفی میکند و نه آینده را، نه مرگ را و نه زندگی را بلکه مسوولیت همه آنها را میپذیرد. اما وقتی از همه اینها صحبت میکند، وقتی از جامعه و آزادی صحبت میکند انسان در مرکز ایدههای اوست. «قرن بیستم تصویر انسان را مثله کرده است.» از طرف دیگر این آزادی معاصر، یک پرهیب مصرف شده توسط تبلیغات ساخته است: لحظه ای او را به خدا تبدیل میکند و لحظه بعد در درندگی بازار او را مثله میکند... انگار «او به دنبال کانتی دیگر است تا دوباره منطق علمی را به نقد بکشد.» شاید انسان را وادارد تا اندکی به خود بیندیشد و خود را نقد کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 687]