تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ واعـظـى مـؤثرتر از نصيحت نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820803637




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

توهم بزرگ؛ یافتن سلاح‌های کشتار جمعی در عراق


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: توهم بزرگ؛ يافتن سلاح‌هاي کشتار جمعي در عراق
منطقه سبز
2انفجار پي‌درپي در يک چشم به هم زدن چنان برج‌هاي دوقلوي سازمان تجارت‌جهاني را لرزاند که موج انتقام‌جويانه پس‌لرزه‌هاي آن پس از يک دهه، هنوز فرسنگ‌ها دورتر در خاورميانه، قرباني مي‌گيرد.در طول اين سال‌ها واکنش شتابزده و نسنجيده آمريکا به اين حملات، يکي از تم‌هاي اصلي فيلم‌هاي ژانر جنگ سينماي جهان بوده است؛ فيلم‌هايي مستند يا داستاني که هريک بسته به موضع و نگاه فيلمسازان‌شان به اين مقوله نگريسته‌اند. ظهور «يونايتد93» در سال2006 نشانه‌اي از شکستن رويه محافظه‌کارانه هاليوود و پوست‌اندازي آن در روايت مستندگونه يک اتفاق بزرگ به شمار مي‌رفت. پل‌گرين گراس بي‌آنکه به جانبداري شتاب‌زده يا داوري زودهنگام بپردازد نخستين تصوير صريح و عريان را از ماجراي 11سپتامبر نشان داد. «منطقه‌سبز»  او تريلر- درامي اکشن و پرهيجان است از همان جنس که مي‌توان آن را دنباله‌اي براي يونايتد93 دانست که حکايت از پختگي انديشه فيلمساز و نگاه عميق او به فريبکاري‌هاي سياسي ، دوز و کلک‌هاي رسمي و عواقب جبران‌ناپذير جنگ افروزي دارد. فيلم تازه گرين گراس انعکاس سينمايي فريادخاموشي است که او در ميان خشم افکارعمومي، هياهوي غوغاسالاران و جنجال رسانه‌هاي جهت‌دار از اردوگاه آمريکايي‌ها شنيده است. «پس چرا به اينجا آمديم؟» سؤالي است که گرين‌گراس و بريان هگلند تم محوري منطقه سبز را بر مبناي آن بنا کرده‌اند؛ ژوئن 2003 يک ماه از اشغال عراق نگذشته، سربازان آمريکايي غرولندکنان با خود يا در گوش يکديگر نجوا مي‌کنند و منطقه سبز مي‌کوشد با پرده برداشتن از حقيقتي که به آن باور دارد، به آنها بگويد که چرا محکومند گورستان آرزوها و جاه‌طلبي‌هاي دولتمردان خود را به دنبال نشانه‌اي براي توجيه بهانه‌هاي موهوم آنها براي اين يورش بي‌رحمانه، زيرو رو کنند و چرا به هرانبار و مخفي‌گاهي که سرمي‌زنند اثري از سلاح‌هاي کشتارجمعي صدام‌حسين نيست. اوپاسخ را از زبان يک افسر بلندپايه اطلاعاتي مطرح مي‌سازد که «دلايل اهميتي ندارد، شما فقط از دستورات اطاعت کنيد»!منطقه سبز باسينمايي‌کردن سفر پرمخاطره تماشاگر در خشونت‌ها، تنش‌ها و ويرانگري‌هاي اجتناب‌ناپذير، قصد، خشم و اعتراضي را که زيرپوست بغداد موج مي‌زند، نشان مي‌دهد. تصوير اين شهر بهت‌زده در نخستين روزهاي اشغال از دريچه دوربين واقع‌بين گرين‌گراس چنان زنده، روشن، پذيرفتني و رئال است که از نخستين لحظه فيلم تماشاگر را به دل حادثه مي‌برد؛ با صداي انفجار خشکش مي‌زند، با گروگانگيري برخود مي‌لرزد، با تجاوزها غرورش جريحه‌دار مي‌شود، وقتي با افسران شوکه شده و وحشت‌زده نيروي هوايي عراق مواجه مي‌شود خود را مي‌بازد و در نهايت سرخورده از احساس ناتواني و بي‌پناهي، خود را به زندگي يعني جنگ مي‌سپارد... .«منطقه‌سبز»، درامي اکشن و پرهيجان است از همان جنس که مي‌توان آن را دنباله‌اي براي يونايتد93 دانست که حکايت از پختگي انديشه فيلمساز و نگاه عميق او به فريبکاري‌هاي سياسي ، دوز و کلک‌هاي رسمي و عواقب جبران‌ناپذير جنگ افروزي دارد. فيلم تازه گرين گراس انعکاس سينمايي فريادخاموشي است که او در ميان خشم افکارعمومي، هياهوي غوغاسالاران و جنجال رسانه‌هاي جهت‌دار از اردوگاه آمريکايي‌ها شنيده است. حتي يک منتقد نکته‌سنج هم که خود را براي تشخيص عناصر تريلر آماده مي‌کند، با گذشت دقايق نخست فيلم، به لحاظ حسي و درک موقعيت چنان خود را درگير فضاي پرتنش و دردناک‌ اثر مي‌يابد که احساس مي‌کند به يک کاراکتر نامرئي در قصه تبديل شده است. قطعا به واسطه همين ميزان تاثيرگذاري است که موضوع نخ‌نماي جنگ عراق را پس از سال‌ها کالبد‌شکافي در هاليوود، چنان ديدني کرده است که در گيشه، طلسم فيلم‌هاي جنگي را شکست و در جذب مخاطب از «جعبه‌درد» کاترين بيگلو، فاتح اسکار2010 پيشي گرفت. با اين وجود فيلم بيشتر در رساندن هدف فيلمساز - اثبات بهانه‌جويي‌آمريکا براي افروختن آتش جنگ- موفق است تا در خلق يک سناريوي قابل قبول و پر از تعليق! از اين‌رو است که در تمام طول 115 دقيقه خود با قاطعيت و صراحت، بهانه‌جويي دولت بوش براي حمله به عراق را تقبيح مي‌کند و ضمن حفظ ماهيت انتقادي‌اش، مي‌کوشد تا با نشان دادن تلاش عيني آمريکا براي خاموش کردن صداهاي منتقد، سرکوب جريانات ناهمسو و سرپوش گذاشتن بر سوالاتي که قهرمان فيلم جسورانه از مقام بلندپايه خود مي‌پرسد، سياست‌هاي جنگ‌افروزانه آن را به چالش بکشد؛ سياستي در جامه متظاهرانه «صلح‌جويي»که عنوان «آزاديخواهي» را يدک مي‌کشد، هدفش را ايجاد صلح وثبات عنوان مي‌کند اما زبانش تهديد و ارعاب است، ابزارش توپ، تانک، بمب و خمپاره و پيامدش نيستي، ويراني و ناامني! روي ميلر(مت‌ديمون) همچون ديگر افسران ارتش آمريکا، ماموريت دارد با گروه خود به محل‌هاي مشکوکي که دستگاه‌هاي اطلاعاتي سيا شناسايي کرده‌اند، سربزند و انبارهاي سلاح‌هاي کشتارجمعي را بيابد اما هرروز که دست خالي باز مي‌گردد، بر ميزان ترديدش در صحت اخبار و اطلاعات سري سيا افزوده مي‌شود.
منطقه سبز
ميلر که گرفتار هزارتويي پيچيده  از نيرنگ و دروغ شده خود را در تالار آيينه‌هايي از دورويي، نهانکاري و دغلبازي مي‌يابد که در نهايت او را در نزاع شخصيت‌هاي سفيد و سياه طرفدار دمکراسي و استبداد درگير مي‌کند. اين موضوع به تنها دغدغه او تبديل مي‌شود تا جايي که جسارت به خرج مي‌دهد و سوالاتي را درباره مشکلات گزارش‌هاي جاسوسي آمريکا از افسر تازه رسيده از واشنگتن مي‌پرسد. کلارک پونداسيون به رسم لفاظي‌ها و حاشيه‌روي‌هاي معمول کاخ‌سفيد‌نشين‌ها، با کلمات بازي مي‌کند و با تاکيد بر جملاتي چون «آشفتگي و نابساماني هزينه تحقق دمکراسي است»، سعي دارد از زير سوال‌ها فرار کند. او به هيچ‌وجه با سخنان ميلر آزرده نمي‌شود و هيچ‌چيز نمي‌تواند در اراده و تصميم او به عنوان نمادي از يک مرجع رسمي رژيم ديکتاتورمأب براي تبديل عراق به يک دژ امنيتي در خاورميانه براي استقرار دمکراسي به سبک آمريکايي‌ خللي وارد کند. او به درستي عقايد و عملکردش اعتقاد دارد و براي نقاب کشيدن بر آشفتگي‌ها و ناکامي‌هاي آمريکا به هر حربه و ابزاري حتي انديشه‌ها و عقايد ماکياولي هم متوسل مي‌شود اما حتي در لحظاتي که سعي  مي‌کند چهره قدرتمند، پيروزمندانه و حق به جانبي به خود بگيرد، نيز از مهمل‌گويي‌ها و خيال‌بافي‌هاي بلند‌پروازانه دست نمي‌کشد. در مقابل ميلر به عنوان نماد اعتراض داخلي به سياست‌هاي غلط کشورش، هر روز مصمم‌تر مي‌شود تا حقيقت را کشف کند. او از طريق مارتين براون (برندان گليسون) يکي از عوامل بانفوذ و کهنه‌کار سيا، به يک منبع غني از اطلاعات محرمانه دست مي‌يابد،‌با لوري داين خبرنگار وال استريت ژورنال که در يکي از مقاله‌هايش با انتشار اطلاعات محرمانه از طريق يک منبع در سايه عراقي، حمله آمريکا را محکوم کرده آشنا مي‌‌شود و براي اثبات ادعايش حتي از عراقي‌ها هم کمک مي‌گيرد. بدين‌ترتيب با تشکيل يک جبهه اپوزيسيون در اردوگاه آمريکايي‌ها، توطئه اصلي در دستگاه امنيتي کليد مي‌خورد و با بالاگرفتن زمزمه اعتراضات، تنش‌ها و رقابت‌ها ميان دو جناح داخلي، نقطه اوج جنون‌آميز فيلم شکل مي‌گيرد و به تعبير ديمون، جنگ جديد فيلم يعني نبرد  «مادر مقابل ما» به جاي «ما در مقابل آنها» به راه مي‌افتد؛ سکانس‌هايي که کارگردان در پرداخت سينمايي‌شان تمرکز و دقت نظر زيادي را صرف کرده تا نقطه اوجي شگفت‌انگيز را رقم بزند.گرين گراس همچون ديگر فن‌سالاران حرفه‌اي، به قدرت‌نمايي تکنيکي صرف و پرداخت صحنه‌‌هاي اکشن براي ايجاد هيجان قناعت نمي‌کند. براي او اکشن يعني افشاگري و غيرقابل پيش‌بيني بودن! در منطقه سبز همه‌چيز در خدمت زير فشار قراردادن مخاطب قرار دارد و در اين مسير، الهام يک کاراکتر تأثيرگذار و جنجالي سهم مؤثري ايفا مي‌کند. پيوستگي و هماهنگي فرم و محتوا حداقل در نيمه اول فيلم بدون نقص است اما زماني که لحظه طلايي افشاگري جسورانه ميلر (ديمون) اتفاق مي‌افتد، فيلم تا اندازه‌اي انسجامش را فداي تنش‌هاي هردم فزاينده و تغيير مسير قهرمان مي‌کند. از اين جاي ماجرا، ميلر شبيه به کاراکتر جيسون بورن عمل مي‌کند؛ درست مثل «برتري بورن»(2004) و «اولتيماتوم بورن» (2007) که جوهره فلسفي اين حقيقت را نمايان مي‌کردند. تفاوت کاراکتر جديد ديمون با 2 فيلم قبلي در اين است که ميلر او در منطقه سبز يک جنگجوي شجاع و واقعي است نه قاتل فراموش‌شده‌اي که خودش هم هيچ شناختي از خودش نداشته باشد! تنها در لحظه تصميم‌‌گيري است که ميلر به  انگيزه‌هاي دروني‌اش پي مي‌برد و خود را در مخمصه‌اي گرفتار مي‌بيند که هرچه شرايطش گيج‌کننده‌تر مي‌شود، بايد سريع‌تر واکنش نشان دهد. بحراني که ميلر با آن مواجه مي‌شود بيشتر اخلاقي است تا هستي‌گرايانه. وقتي او قدم در اين راه پرمخاطره مي‌گذارد، هيچ ترديدي به خود راه نداده چون براي انجام وظيفه به عراق آمده؛ جست‌وجو و به‌دست‌گرفتن کنترل تمام مناطقي که سازمان‌هاي اطلاعاتي آمريکا آنها را محدوده خطر يعني انبارهاي مخفي سلاح‌هاي کشتار جمعي اعلام  کرده‌اند اما وقتي اعضاي تيم او هر روز جان خود را بي‌نتيجه در انبارهاي خالي و کارخانه‌هاي متروکه به‌خطر مي‌اندازند، مسئوليت سنگين‌تري را بر دوش خود احساس مي‌کند.به‌نظر مي‌رسد که براون ترشرو و عيب‌جو که کاراکتر خاکستري‌اش تاحد زيادي به گراهام گرين شباهت دارد، محبوب‌ترين شخصيت گرين‌گراس است؛ کسي که موقعيت حساسي پيدا مي‌کند و گره اصلي داستان به‌دست او باز مي‌شود. او که الهه انتقام پونداسيون است و «دايناسور» صدايش مي‌زند، به‌خوبي مي‌داند سيل مصيبت‌ها پيش‌رو است. او وجب به وجب منطقه را مي‌شناسد و به‌راحتي مي‌تواند خونريزي‌هاي فرقه‌اي را که کشور را به لحاظ سياسي فلج مي‌کند، پيش‌بيني کند.شخصيت‌هاي فرعي کارگردان هم به‌اندازه کاراکترهاي اصلي در باورپذيري فيلم سهم‌ دارند؛ حضور الراوي که پاورچين پاورچين در کنار شخصيت‌هاي اصلي با قصه پيش مي‌رود، در تمام طول فيلم حس مي‌شود. فردي (خالد عبدالله) که به‌عنوان مترجم به ميلر نزديک مي‌شود و کم‌کم در جناح او قرار مي‌گيرد، آيينه تمام‌نماي احساسات و سرخوردگي‌هاي عميق عراقي‌هاست؛ اميد، نااميدي، بلندپروازي، آرمان‌گرايي، سرخوردگي و دلسردي عراقي‌هايي که به مدعيان نجاتشان از بند ديکتاتوري صدام هم اعتماد ندارند. در حالي که منطقه سبز آشکارا اثري سياسي‌ است، گرين گراس در گفت‌وگوهايش با رسانه‌ها چنين عنوان کرده که فيلمش نماينده هيچ گروه يا حزب خاصي نيست و هدف سياسي‌اي را دنبال نمي‌کند؛ اظهارنظري که با برخي ديالوگ‌ها و صحنه‌هاي فيلم (مانند نماي پاياني از يک پالايشگاه نفت) در تضاد قرار دارد.چنين تناقضي هم در ادعاهاي کارگردان (که در نقطه مقابل ديدگاه‌هاي سياسي صريح اثر است) به‌چشم مي‌خورد و هم در اصرار فيلم به اينکه شخصيت‌هايش غيرواقعي و ساختگي هستند. کاملا مشخص است که پونداسيون در عين استفاده از اصطلاحات فريبکارانه دونالد رامسفلد (وزير دفاع وقت آمريکا) همان پل برند ولوري ديان الهام گرفته‌شده از شخصيت جوديث ميلر است؛ ستون‌نويس سابق نيويورک تايمز که به‌دليل انتشار خبر و گزارش جسارت‌بارش درخصوص حمله آمريکا به عراق مورد انتقاد گسترده قرار گرفت.دامنه الهام گرفتن فيلم از شخصيت‌هاي واقعي گسترده‌تر از اينهاست. چنانکه احمد زبيري در نقش تبعيدي عراقي احمد چلبي، رهبر کنگره ملي عراق را تداعي مي‌کند و جورج‌بوش همان ميمون پيزوري‌اي است که بارها تصويرش از فاکس نيوز پخش شده است. منطقه سبز ‌با وجود ارجاع‌هاي فراواني که به شخصيت‌ها و رخدادهاي واقعي مي‌دهد، قواعد ژانر را نيز به‌عنوان تريلري مهيج رعايت مي‌کند و همين رمز توفيقش در گيشه است. در فيلم گرين گراس نه سرگرمي فداي بيان واقعيت‌ها مي‌شود و نه استناد به رخدادهاي سياسي درام اثر را کمرنگ‌ مي‌کند.منطقه سبز علاوه بر انجام وظيفه خود در سرگرم‌کردن مخاطب، مستقيم يا غيرمستقيم به موضوعات مهمي که در اين 10سال پيرامون جنگ عراق مطرح شده مي‌پردازد و همين امر نشان مي‌دهد که تفکري عميق پشت آن نهفته است!نوشته : ناهيد پيشور تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 263]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن