تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1865969721


شهيدي كه پروفسور آمريكايي را مسلمان كرد
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شهیدی كه پروفسور آمریكایی را مسلمان كردمتن حاضر مصاحبهای با پروفسور «محمد لگنهاوسن» است كه در سال 1382 انجام گرفته است. لازم به توضیح است انجام این مصاحبه بخشی از طرحی بود كه بر اساس آن قرار بود فیلمی در باره زندگی و خدمات شهید «اكبر ملكی نوجه دهی» ساخته شود.

پروفسورلگنهاوسن : من در سال 1953 میلادی در یك خانواده مذهبی و كاتولیك بهدنیا آمده و بزرگ شدم. پس از اتمام دوره تحصیلی دبیرستان كاتولیك به دانشگاه ایالت نیویورك رفتم. در سال 1974 در رشته فلسفه لیسانس گرفتم. سال 1979 فوق لیسانسم را در دانشگاه «لایس» تگزاس دریافت كردم و در همان دانشگاه مدرك دكتری دریافت كردم. در سال 1983 موضوع پایاننامه من درباره «مفهوم جوهر ارسطویی در فلسفه تحلیلی امروز»، بود.از 1979 تا 1989 در دانشگاه تگزاس جنوبی تدریس میكردم، بعد از اتمام دوره فوقلیسانس تدریس فلسفه را در دانشگاه تگزاس جنوبی آغاز كردم. یعنی چند ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران. در آن موقع من هیچ اعتقاد دینی نداشتم و بعد از رفتن به دانشگاه نیویورك دیگر به كلیسا نمیرفتم و فكر میكردم به درد نمیخورد و دیگر اعتقادی به دین كاتولیك نداشتم و به دنبال دین و فرقه دیگری هم نرفتم ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، كنجكاو شدم كه چطور مردم بر اساس دین، یك دیكتاتور كه از حمایت آمریكا برخوردار بود را كنار گذاشتند. میخواستم بیشتر درباره این موضوع بدانم و چون خوشبختانه در آن زمان دانشجویان ایرانی بسیاری هم داشتم با برخی از دانشجویان ایرانی و مسلمان بحثی را شروع كردم،البته به دنبال دینی نبودم، فقط از جنبه جالب بودن این بحث به دنبال كار علمی بودم. از زمان آشنا شدن با اكبر، تقریبا سه سال طول كشید تا مسلمان شدم، یعنی در آن زمان به مساجد میرفتم و با مسلمانان صحبت میكردم و كم كم جاذبه اسلام را درك میكردم البته هدف من از اول فقط كارعلمی در زمینه اسلام بود دانشگاه به نظر من جای بسیار بسیار جالبی بود و از خدا تشكر میكنم از اینكه در آنجا میتوانستم تدریس كنم، بعضی از اساتید خودم ناراحت شدند كه بنده مدت زیادی آنجا ماندم، میگفتند كه این دانشگاه درجه یك نیست و شما وقت تلف میكنید ولی برای خودم جای جالبی بود و با فرهنگ سیاهپوستان آمریكایی آشنا شدم كه بسیار جالب است. البته من از چندین كشور آفریقایی و آسیایی، از جمله سودان،فلسطین،اردن، لیبی، عربستان،پاكستان و ایران(فراوان)، انگلیس و غیرمسلمان از چین و خیلی از كشورهای دیگر دانشجو داشتم و خوشحال بودم كه با فرهنگ و دین آنها آشنا میشدم.با دانشجویان مسلمان شروع به صحبت كردن نمودم، فكر كنم سال دوم بود كه تدریس میكردم و یا بهار 1980 و یا پاییز همان سال. به هرحال كلاسی داشتم كه یك دانشجوی ایرانی به نام «اكبر ملكی نوجه دهی» در آن كلاس بود. این كلاس حدودا 35 دانشجو داشت، بعد از مدتی، ایشان به كلاسی نیامد. كمی نگرانش بودم. یك روز ایشان را در حالی در مركز دانشگاه دیدم كه درباره اسلام و انقلاب تبلیغات پخش میكرد، آمدم پیشش و گفتم چه كار میكنید؟ چرا دیگر سركلاس نمیآیید؟ من فكر میكردم تا امروز مریض بوده كه نیامده است. گفت میدانید ما در كشورمان انقلاب كردیم و من فكر میكنم كه مهم است كه دانشجویان اینجا هم درباره انقلاب اسلامی ایران اطلاع درست داشته باشند.گفتم این كار خوبی است ولی شما كلاس هم بیایید و من همه تبلیغات شما را میخوانم. ایشان قبول كرد و بعد چند كتاب از دكتر شریعتی به من داد كه یكی از آنها جامعهشناسی اسلام و یكیدیگر ماركسیسم و مغالطههای غربی به زبان انگلیسی و چند چیز دیگر بود.یادم هست كه كتاب جامعهشناسی اسلام را وقتی در مقطع دكتری تحصیل میكردم، بردم دانشگاه لایس. بعد از كلاسی كه آنجا داشتم نشستم با چند تن از دوستان، باز كردم دیدم مقالهای درباره آدم و حوا بود. تعجب كرده بودم كه اینها چه ربطی به جامعهشناسی دارد و خیلی عجیب بود. ولی جالب بود. بعد شروع كردیم با اكبر كه درباره اعتقاداتش صحبت كردیم و كم كم باهم دوست شدیم و دیدم كه خیلی دانشجوی خوبی است. خیلی صادقانه صحبت میكرد و اعتقادات جدی داشت و هیچ شكی درباره اعتقداتش نداشت. همان زمان لانه جاسوسی آمریكا در ایران تسخیر شد. وقتی با دانشجویان ایرانی صحبت كردم متوجه شدم كه این مساله اینطور نیست كه ما تصور میكردیم یعنی آمریكاییها تظاهر كردهاند كه در سفارتخانه فقط چند دیپلمات هستند كه سعی میكنند بین كشورها توافق كنند. ولی وقتی با ایرانیها صحبت كردم گفتند نه، این سفارتخانه در تهران نقش دیگری دارد و جای بسیار بزرگی است و اصلا میخواهند انقلاب ما را دگرگون كنند. به اكبر گفتم كه خوب است برخی از دانشجویان من از دانشگاه لایس بنشینند و با دوستان شما بحث كنند و برخی از سوءتفاهمها برطرف شود.اكبر هم گفت این فكر بسیار خوبی است. این كار را بكنیم. اما اكبر گفت، این كار یك شرط دارد و آن این كه ما به دوستان شما شام بدهیم. سپس قرار گذاشتیم یك شبی و رفتیم یك آپارتمان دانشجویی كه یكی از دانشجویان در آنجا داشت. من هم از چهار پنج دانشجوی آمریكایی دعوت كردم. البته اكبر هم از سهچهار ایرانی و یك آمریكایی سیاهپوست مسلمان دعوت كرده بود.آنها كباب كوبیده در «فر» درست كرده بودند و خیلی جالب و شب خوبی بود. بحث خیلی جدی بود. بعضی از دانشجویان آمریكایی من اصلا قبول نكردند هرچه كه ایرانیها گفتند، آنها گفتند این كارها برخلاف حقوق بشر و مقررات بینالمللی است ولی اكبر هم انگلیسیاش عالی نبود گاهی اوقات انگار میخواست چیزی بگوید اما نمیتوانست و مشكل بود. با این حال خوب صحبت كرد و وقتی كه تمام شد همه خوشحال بودند كه باهم آشنا شدند، البته فكر نمیكنم كه همان شب كسی كاملا اندیشهاش عوض شد ولی بهنظر من بسیار خوب بود چرا كه دانشجویان آمریكایی كه خیلی تند بودند فهمیدند كه از زاویه دیگری هم میتوان به این مساله نگاه كرد و این خودش ارزش داشت. هرچند بعضی از آمریكاییها در طول مدت جلسه كاملا یك دیدگاه دیگری نسبت به این مساله داشتند.یك روز رفتیم بهشت زهرا و مزار اكبر را پیدا كردیم و دیدم مدرك لیسانس ایشان از دانشگاه تگزاس جنوبی را بالای قبرش گذاشتهاند من هم با اكبر و هم با دانشجویان دیگر از شیعه و سنی درباره اسلام صحبت كردم. بعد از آن ترم كه اكبر با من بود، ترم بعد هم ارتباطی با ایشان داشتم و كتابهایی را برای من میآورد كه بهترین آنها یك ترجمه از نهجالبلاغه بود و ترجمه جلد اول «المیزان» كه تالیف علامه طباطبائی (ره) بود.بعد از آن اكبر رفت و من خبری نداشتم كه كجاست. وقتی رفت من خیلی ارتباطی با ایرانیهای دیگر نداشتم، برای بحثهایی كه باهم داشتیم دلتنگ شدم و نمیدانستم كه چهطور میتوانم دوباره شروع كنم. به این نتیجه رسیدم كه خودم در دانشگاه یك سخنرانی درباره دكتر شریعتی ارائه دهم كه فكر میكردم دانشجویان ایرانی بسیار علاقه دارند.از دو كتابی كه اكبر داده بود چیزهایی مربوط به اختیار و جبر را بررسی كردم تقریبا 20 دانشجو به سخنرانی آمدند. خیلی رسمی نبود. بعد از این سخنرانی یكی از دانشجویان آنجا گفت: شما فارسی بلدید؟ گفتم نه. گفت پس چه حقی شما دارید كه یك متفكر ما مثل دكتر شریعتی را نقد كنید فقط براساس چند چیز كوتاه كه به انگلیسی ترجمه شده؟ گفتم راست میگویی. من فقط براساس آن چیزی كه در دسترسم هست میخواستم نقدش كنم، بعد با آن دانشجویی كه از من اشكال گرفت دوست شدم و بحثی را درباره اسلام ادامه دادیم. او هم مرا به مسلمانان دیگر معرفی كرد. یكی از این ویژگیهایی كه اكبر در آن زمان داشت، این بود كه هر چند كتابهای دكتر شریعتی را به من داد اما تعصبی درباره افكارش نداشت. یعنی هم با دانشجویان آنجا كه در خط امام بودند همكاری میكرد و هم با دانشجویان دیگری كه خیلی به دیدگاه امام نزدیك نبودند، رابطه داشت.برای من جالب بود كه این گروهها با وجود داشتن اختلاف نظر با این فرد ارتباط خوبی با هم داشتند. در دانشگاه تگزاس جنوبی منافقان هم بودند و تبلیغات پخش میكردند. من تبلیغات آنها را هم خواندم، ولی به نظر من آنها خیلی ماركسیست بودند یعنی بیشتر دیدگاههایشان را از ماركس الهام گرفته بودند. بعدا وقتی كه در خیابان بین منافقین و دانشجویان پیرو خط امام در دانشگاه ما در تگزاس درگیری شد یكی از این منافقان با چاقو به دانشجویان خط امام حمله كرد.از زمان آشنا شدن با اكبر، تقریبا سه سال طول كشید تا مسلمان شدم، یعنی در آن زمان به مساجد میرفتم و با مسلمانان صحبت میكردم و كم كم جاذبه اسلام را درك میكردم البته هدف من از اول فقط كارعلمی در زمینه اسلام بود ومیخواستم بدانم كه مسلمانان چهطور فكر میكنند ولی بهطور ناآگاهانهای تبدیل شد به یك علاقه بیشتر. فكر میكردم كه بعضی از این چیزهایی كه اسلام میگوید خوب است و همچنین نوع زندگی كه اسلام میگوید خوب است ولی نمیخواستم مسلمان شوم چون فكر میكردم مسلمانان سختیها و مخاطرات زیادی دارند. بعد از مسلمانشدن نماز را یاد گرفتم و گاهی اوقات هروقت كه دلم میخواست نماز میخواندم مخصوصا نماز جماعت را خیلی دوست داشتم. بالاخره یك روز بعد از نماز جمعه در پاركینگ مسجد بعضی از مسلمانان آمریكایی سیاهپوست آمدند پیش من و از من پرسیدند شما مسلمان هستید؟؛ یكی از آنها گفت كه عیب است نپرس، من دیدم كه او اینجا نماز خواند، حتما مسلمان است بعد شهادتین را در حضور آنها گفتم. گریه كردیم و آنها خیلی خوشحال شدند. آنها گفتند ما خیلی خوشحال هستیم كه شما مسلمان شدید و میخواهیم كه شما پیشنماز ما شوید. من گفتم كه امروز روز اول است آنها گفتند نه اشكالی ندارد ما میخواهیم یك انجمن مسلمانان در دانشگاه درست كنیم. گفتم باشد من به شما كمك میكنم.بعد از آن همان انجمن مسلمانان در دانشگاه تگزاس جنوبی را درست كردیم و نماز جمعه را آنجا برگزار میكردیم و گروهی كه در داشتیم اكثرا سنی بودند. البته من از اول هیچ شكی نداشتم درباره اسلام كه آیا شیعه شوم یا سنی؟. از وقتی كه نهجالبلاغه را خواندم برای بنده فقط سوال بود كه یا اسلام تشیع را قبول كنم یا بیدین بمانم.از اكبر هیچ خبری نداشتم تا یكی از این دوستان ایرانی به من گفت كه شما میدانید كه اكبر شهید شده است؟ تعجب كردم. نمیدانستم برادرش هم در تگزاس زندگی میكند. با برادرش آشنا شدم. برادرش گفت كه اكبر بعد از اخذ لیسانس رشته علوم كامپیوتری در واشنگتن و در دفتر منافع ایران كار میكرد. یك روز منافقین به آنجا حمله كردند رفتند به سفارتخانه و اكبر و چند تا كارمند ایرانی دیگر را مورد ضرب و شتم قرار دادند.اكبر هم كه آنجا بود با آنها درگیر میشود و یكی از منافقان را مجروح میكند لذا او را محاكمه میكنند و او دیگر نمیتوانست در آمریكا بماند. به بعضی از دوستان دیگرش گفته بود كه من میخواهم به جبهه بروم.آنجا شخصی به نام دكتر طباطبایی به من گفت كه اكبر به او گفته است كه میخواهم بروم جبهه، گفت ما به اكبر گفتیم كه شما لیسانس گرفتهاید و میتوانید خدمتهای دیگری كنید ولی گفت نه. او اصرار كرد كه میخواهد برود جبهه.آقای دكتر طباطبایی گفت: ایشان ایران رفت و عازم جبهه شد و پس از مدتی مثل اینكه در اثر برخورد با مین شهید شد.در ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از دوستان ایرانی مرا دعوت كردند كه برای دههفجر به ایران بیایم.از برادر اكبر آدرس مزارش در بهشت زهرا(س) را گرفتم و گفتم حتما میروم بهشت زهرا. یك روز رفتیم بهشت زهرا و مزار اكبر را پیدا كردیم و دیدم مدرك لیسانس ایشان از دانشگاه تگزاس جنوبی را بالای قبرش گذاشتهاند. تنظیم از گروه هنر مردان خدا منبع : خبرگزاری ایسنا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 316]
صفحات پیشنهادی
شهيدي كه پروفسور آمريكايي را مسلمان كرد
شهيدي كه پروفسور آمريكايي را مسلمان كرد-شهیدی كه پروفسور آمریكایی را مسلمان كردمتن حاضر مصاحبهای با پروفسور «محمد لگنهاوسن» است كه در سال 1382 انجام گرفته ...
شهيدي كه پروفسور آمريكايي را مسلمان كرد-شهیدی كه پروفسور آمریكایی را مسلمان كردمتن حاضر مصاحبهای با پروفسور «محمد لگنهاوسن» است كه در سال 1382 انجام گرفته ...
مادر شهیدی از ژاپن
لطفا خود را معرفى كنید و بگویید كه چگونه مسلمان ش. ... بعد از ازدواجم بسیارى از دوستانم با پدر و مادرم صحبت كردند تا اینكه آنها هم قبول كردند و بالاخره در مسجد شهر ...
لطفا خود را معرفى كنید و بگویید كه چگونه مسلمان ش. ... بعد از ازدواجم بسیارى از دوستانم با پدر و مادرم صحبت كردند تا اینكه آنها هم قبول كردند و بالاخره در مسجد شهر ...
ترک ها ملکه الیزابت را هم مسلمان کردند!
ترک ها ملکه الیزابت را هم مسلمان کردند! ... به گزارش ملیت، تلاوت سوره حمد به مدت ده دقیقه توسط پروفسور دکتر محمت امین آی استاد الهیات دانشگاه ... سگی که سواد خواندن دارد! ... مادر شهیدی از ژاپن ... امروز هم قریب 1200 آمریکایی تهران را ترک کردند .
ترک ها ملکه الیزابت را هم مسلمان کردند! ... به گزارش ملیت، تلاوت سوره حمد به مدت ده دقیقه توسط پروفسور دکتر محمت امین آی استاد الهیات دانشگاه ... سگی که سواد خواندن دارد! ... مادر شهیدی از ژاپن ... امروز هم قریب 1200 آمریکایی تهران را ترک کردند .
اظهار اميدواري رئيسجمهور براي برگزاري كنسرت گروه دبودر تهران - واضح
11 آگوست 2008 – ... تهران احمدينژاد با هنرمندان آمريكايي ديدار كرد جام جم آنلاين: اعضاي گروه موسيقي دبو (مسلمانان آمريكايي) با محمود احمدينژاد ديدار كردند. ... و همچنين نياز دارد انسانهاي صالح حاكم شوند، اظهار اميدواري كرد كه اين گروه مسلمان موفق شود با روش ... محمدسعيد شهيدي، مدير روابط عمومي كنسرت گروه «دبو» در اين ارتباط گفت: ما قبل از ...
11 آگوست 2008 – ... تهران احمدينژاد با هنرمندان آمريكايي ديدار كرد جام جم آنلاين: اعضاي گروه موسيقي دبو (مسلمانان آمريكايي) با محمود احمدينژاد ديدار كردند. ... و همچنين نياز دارد انسانهاي صالح حاكم شوند، اظهار اميدواري كرد كه اين گروه مسلمان موفق شود با روش ... محمدسعيد شهيدي، مدير روابط عمومي كنسرت گروه «دبو» در اين ارتباط گفت: ما قبل از ...
مسلمان نماهای حزب شیطان
مسلمان نماهای حزب شیطان-با كاروان عشق(22) مسلمان نماهای حزب شیطان(پس از پنجاه سال، ... هیچ باور نمی توان کرد که این مردم نسل بی واسطه یا نسل دوم مردمی هستند که آب را از کام تشنه ی خود می ... منبع:دكتر سید جعفر شهیدی، پس از پنجاه سال ... ارسال کمکهای آمریکا به لبنان معلق شد · آماده باش 8100 مامور پلیس راه در طرح زمستانی · مسلمان ...
مسلمان نماهای حزب شیطان-با كاروان عشق(22) مسلمان نماهای حزب شیطان(پس از پنجاه سال، ... هیچ باور نمی توان کرد که این مردم نسل بی واسطه یا نسل دوم مردمی هستند که آب را از کام تشنه ی خود می ... منبع:دكتر سید جعفر شهیدی، پس از پنجاه سال ... ارسال کمکهای آمریکا به لبنان معلق شد · آماده باش 8100 مامور پلیس راه در طرح زمستانی · مسلمان ...
با کاروان عشق 8
سیرت صحابه پیغمبر در عهد او و عصر ابوبکر و عمر این بود که بدانچه نیازمندند بسنده کنند و مالاندوزی را پیشه. ... کار این گستاخی به آنجا کشید که عموزاده علی (ع) هم دست به مال مسلمانان دراز کرد و چون .... منبع:پس از پنجاه سال، دکتر سید جعفر شهیدی ... 10 برنده حمله آمریکا به عراق · كاروان دريايي همبستگي با مردم مظلوم بحرين عازم .
سیرت صحابه پیغمبر در عهد او و عصر ابوبکر و عمر این بود که بدانچه نیازمندند بسنده کنند و مالاندوزی را پیشه. ... کار این گستاخی به آنجا کشید که عموزاده علی (ع) هم دست به مال مسلمانان دراز کرد و چون .... منبع:پس از پنجاه سال، دکتر سید جعفر شهیدی ... 10 برنده حمله آمریکا به عراق · كاروان دريايي همبستگي با مردم مظلوم بحرين عازم .
مشکل آفرینی آمریکایی ها برای زائران ایرانی در عراق
مشکل آفرینی آمریکایی ها برای زائران ایرانی در عراق-مشکل آفرینی آمریکایی ها برای ... شهیدی اعلام کرد هدف از سفرش به بغداد، بررسی مشکلاتی است که زائران ایرانی ... اگر امروز مسلمانان در فلسطین و عراق قربانی میدهند، بر اثر بیمسئولیتی و ...
مشکل آفرینی آمریکایی ها برای زائران ایرانی در عراق-مشکل آفرینی آمریکایی ها برای ... شهیدی اعلام کرد هدف از سفرش به بغداد، بررسی مشکلاتی است که زائران ایرانی ... اگر امروز مسلمانان در فلسطین و عراق قربانی میدهند، بر اثر بیمسئولیتی و ...
كربلا از منظر انديشمندان جهان
كتب بسياري از فضائل و مناقب حسين عليه السلام توسط مسلمانان نوشته شده و از ..... بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قربان كرد، پيروي نمايند. ... (10) سخنان پروفسور ادوارد براون درباره حادثه طف آيا اقليتي پيدا مي شود كه ... (13) حسين از نظر واشنگتن ايروينك مورخ آمريكايي براي امام حسين عليه السلام ممكن بود كه زندگي ...
كتب بسياري از فضائل و مناقب حسين عليه السلام توسط مسلمانان نوشته شده و از ..... بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قربان كرد، پيروي نمايند. ... (10) سخنان پروفسور ادوارد براون درباره حادثه طف آيا اقليتي پيدا مي شود كه ... (13) حسين از نظر واشنگتن ايروينك مورخ آمريكايي براي امام حسين عليه السلام ممكن بود كه زندگي ...
صفحه آخر - شكايت گروه موسيقي «دبو» به ديوان عدالت اداري
4 آگوست 2008 – شهيدي، مدير روابط عمومي گروه دبو از شكايت امروز اين گروه موسيقي به ديوان ... شده بود كه به مناسبت مبعث حضرت رسول(ص) گروه مسلمان اندونزيايي- آمريكايي دبو ... با آنچه كه از قبل به ارشاد داده بودند، عنوان كرده و گفته است: اطلاعاتي كه گروه دبو ... به دنبال لغو دو كنسرت داريوش صفوت و پروفسور لي لي افشار، در جلسه ...
4 آگوست 2008 – شهيدي، مدير روابط عمومي گروه دبو از شكايت امروز اين گروه موسيقي به ديوان ... شده بود كه به مناسبت مبعث حضرت رسول(ص) گروه مسلمان اندونزيايي- آمريكايي دبو ... با آنچه كه از قبل به ارشاد داده بودند، عنوان كرده و گفته است: اطلاعاتي كه گروه دبو ... به دنبال لغو دو كنسرت داريوش صفوت و پروفسور لي لي افشار، در جلسه ...
ویژه سالروز درگذشت دكتر علی شریعتی
ناچار جامعه شناسی مذهبی و جامعه شناسی جامعه مسلمانان، که به استطاعت اندکم شاید برای مردمم کاری کرده باشم، ... دری و من نخستینش را تجربه کرده ام و این است که آنرا دوست داشتن نام کرده ام. .... و ژاپن يکسان است/ ايران، کره شمالي نيست · وکیل موسویان: او به آمریکا پناهنده نشده است/ موسویان به . ... معرفی کتاب «شهیدی دیگر از روحانیت» ...
ناچار جامعه شناسی مذهبی و جامعه شناسی جامعه مسلمانان، که به استطاعت اندکم شاید برای مردمم کاری کرده باشم، ... دری و من نخستینش را تجربه کرده ام و این است که آنرا دوست داشتن نام کرده ام. .... و ژاپن يکسان است/ ايران، کره شمالي نيست · وکیل موسویان: او به آمریکا پناهنده نشده است/ موسویان به . ... معرفی کتاب «شهیدی دیگر از روحانیت» ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها