محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826060057
جهاني شدن در عصر اطلاعات
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: جهاني شدن در عصر اطلاعات مهدی صمدی موجودات تخيلی وارد کره زمين شده بودند و چند سالی بود که بر روی آن ساکن گرديده و حاکمان آن به حساب می آمدند.ناگهان به آنها خبر رسيد که يک موجود قدرتمند فضايي ديگر وارد زمين خواهد شد. آنها از ترس اين موجود جديد به تکاپو افتادند. خيلی ها قصد داشتند با اولين سفينه، زمين را به مقصد کره¬های خود ترک کنند و در اين ميان يک انسان، بسيار مشتاق بود تا ببيند قضيه از چه قرار است.او به سراغ يکی از موجودات فضايي رفت و از او موضوع را سؤال کرد. آن موجود که ظاهری شبيه سگ¬های زمينی داشت گفت: يکی از قدرتمندترين موجودات عالم قرار است وارد کره زمين شود و او قصد دارد همه ما را نابود کند. انسان سؤال کرد: مگر اين موجود چقدر بزرگ و وحشتناک است که شماها اينقدر از آن می ترسيد؟ موجود به ظاهر سگ پاسخ داد: مشکل شما انسانها اين است که فکر می کنيد هر چيز به همان اندازه که بزرگ است قدرت و نيرو دارد (!)اين خلاصه داستانی بود که در يکی از فيلم های تخيلی به نمايش درآمده بود.هرچند انسان صنعتی به سراغ ابزارهای بزرگ می رفت تا قدرت زيادتری داشته باشد ولی انسان اطلاع¬مدار اولويت را نه به بزرگی ظاهری بلکه به اطلاعات و دانايي قائل است.مدتی قبل در يکی از کتاب های منتشره به قلم يکی از سران صهيونيزم مطلبی آورده شده بود به اين مضمون: دولتها و قدرتهای بزرگ ديگر هم اکنون قدرت خود را در ارتش جستجو نمی کنند بلکه آنها قدرت نظامی را در دانشگاه ها دنبال می¬نمايند. به ظاهر شايد منظور وی دانشکده های افسری تلقی شود ولی بالواقع مقصود وی همين دانشکده های عادی خودمان از فنی گرفته تا علوم اجتماعی است. امروزه طرز تلقی از قدرت همچنان که همان موجود تخيلی ادعا می کرد بسيار متفاوت از گذشتهاست. يکی از بانيان اصلی جنگ دوم عراق در يک اظهار نظر جالب توجه گفته بود: ارتش صدام يک نمونه کامل و پيشرفته از جنگ افزارهای نسل دوم بود ولی ارتش ايالات متحده يک نمونه برجسته از ارتش¬های نسل سوم و اين تقابل نشان داد نسل سوم که بر پايه اطلاعات تئوريزه شده است چقدر متفاوت ازنمونه های سابق آن است. در دنيای جديد ارتباط برای گرفتن اطلاع بسيار متفاوت است. شما به جای آنکه يک هواپيمای بسيار پيشرفته با هزينه های گزاف تهيه کنيد و برای هر ساعت توقف در يک فرودگاه چند هزار دلار هزينه کرده و راهی کلاس درس استادی شويد کافی است يک دستگاه رايانه را به همراه يک مودم و يک خط تلفن در اختيار داشته باشيد. با اين وصف شما به راحتی می¬توانيد پيام¬ها، اطلاعات و خلاصه، هر آنچه که نيار داريد يا نياز دارند به هر نقطه از جهان ارسال کنيد. ولی اين تنها يک وجهه ازقدرتمندی جديد است. جنگ چالدران بين ايران صفوی و عثمانی ها نمونه ای از جنگ ارتش نسل اولی و ارتش نسل دومی با فنآوری های اوليه بود. وقتی سپاهيان ايران بی محابا به صفوف عثمانی¬ها حمله می بردند آنها با روشن کردن فتيله های توپ ايرانی ها را هدف قرار می دادند و هيچ گونه وطن دوستی نمی توانست در برابر ارتش نسل دوم دوام بياورد. مگر اينکهآنها نيز به اين تجهيزات مجهز شوند. هر چه اين تجهيزات پيشرفته ترمی شد دسترسی به آنها سخت تر می شد و تنها در اختيار عده¬ای خاص ازصاحبان قدرت قرار می گرفت ليکن انقلاب سوم باعث شد تحولی در دسترسی به توانمندی به وقوع بپيوندد. تکنولوژی های جديد به واقع توانستند ابزارهای سازمان¬دهنده قدرت را با يک تعريف جديد بيان نمايند ليکن آنچه در اينجا مورد نظر است تحولی است که نسبت به جنگ چالدران به وقوع پيوسته است. ابزارهای قدرت جديد هم اکنون از يک حالت خنثی برخوردار هستند. اين بدان معنی است که توانمندی¬های مذکور هم به قدرتمندان و هم آنها که قصد کرده اند جلوی آنها بايستند به يک اندازه کمک می¬کند. ولی يک سؤال اساسی وجود دارد. آيا اطلاعات قدرت به حساب می آيد؟ اين مسأله از دو ديدگاه قابل بررسی است که شکل دوم آن بيشتر مورد نظر ماست. ديدگاه اول اينکه برخی معتقدند (و اعتقاد بجايي نيز دارند) که جنگ¬های آينده جنگ های شبکه¬ای خواهند بود. جنگ به طريقه نرم¬افزاری به اين معنی نيست که کشورها نرم¬افزارهايي توليد کنند تا سيستم انفجاری داشته باشد و باعث کشته شدن افراد گردد زيرا امروزه کشتن به طريقه سابق بی معناست. امروزه کشتن به معنای مال خود کردن است. کشتن امروز به معنای از بين بردن تمايلات مخالف با ماست و اگر بتوان کسی را از آنچه داشته جدا کرد و به چيزهای جديد رهنمون ساخت او را از حالت قبلی کشته و در حالت جديد زنده کرده¬ايم. جنگ نرم افزار يعنی جنگ فکری يا به همان عبارت مشهور هانتينگتون جنگ تمدن ها. روش جنگ در تضارب شبکه ای می تواند به صورت توليدی يا تحريری باشد. توليد نرم¬افزار برای مقابله با تفکرات جديد يا تحرير شبکه از راه¬هايي همچون فيلترينگ و غيره. سايت¬هايي به مبانی فکری و نظری يک کشور يورش می¬برند و يک جنگ نرم¬افزاری تمام عيار به راه می¬افتد. کشور مقابل هم می¬تواند از راه¬های مذکور انتخاب کند ولی کشورمذکور دوباره سايت¬هايي جديد راه¬اندازی و يورش خود را از نو آغاز می¬کند. اينجا يا بايد نام آن سايت را به مجموعه سايت¬های فيلتر شده اضافه کرد يا به وسيله ايجاد سايت¬های مبارز به جنگ اين تئوری جديد رفت.ولی ديدگاه دوم آيا اطلاعات به خودی خود قدرت محسوب می¬شود؟ با يک مثال صحبت¬های خود را ادامه می¬دهيم. در اکثر کشورهای پيشرفته وقتی نوبت به تغيير رئيس جمهور يا رئيس کابينه با هر عنوان ديگری می¬رسداولين گزينه¬های احتمالی از تيم اقتصادی آنها به ذهن متبادر می¬شود.شايد اين تغبير به طور کامل بجا و صحيح نباشد ليکن بيان آن خالی از فايده نيست که اتحاد جماهير شوروی که بيشتر شاخصه¬های نظامی خود را تقويت کرده بود در مقابل ايالات متحده که علاوه بر شاخصه¬های نظامی، وضعيتاقتصادی و فن¬آوری خود را نيز تقويت کرده بود. به اين خاطر زودتر قافيه را ترک کرد که نتوانست درک صحيحی از قدرت در جهان آينده داشته باشد. و شايد اين درک صحيح قدرت همان اطلاعات باشد که ما آنرا مبنای قدرت تلقیکرديم. کتابخانه واقع شده در کنگره آمريکا يکی از بزرگترين کتابخانه¬های اين کشور است که دستاورد چندين و چند سال فعاليت علمی و تحقيقاتی ايالات متحده و ديگر کشورها می¬باشد. جالب است بدانيم در سال 2002 اطلاعات توليد شده در جهان 500 هزار برابر بزرگتر از اين کتابخانه بوده است. شايد اين همان مفهوم صحيح از قدرت ناشی شده از اطلاعات باشد ليکن باز هم می¬توان جلوتر رفت و از مفاهيم جديد قدرت سخن گفت. چند ی پيش وقتی جريانات مربوط به مقتدی صدر با ارتش آمريکا درگير شده بودند يک خبر بر روی سايت خبرگزاری¬ها قرار گرفت که به ظاهر همانند ديگر خبرها بود. خبر از اين قرار بود يک هلی¬کوپتر آمريکايي پس از نشستن رویبام خانه رئيس دفتر مقتدی صدر وی را دستگير کرده و با خود به بغداد عودت دادند. چنانکه گفتيم ظاهر خبر چيز خاصی ندارد ليکن تصور کنيد اطلاعات چقدر دقيق و کاناليزه شده بود که هلی¬کوپتر آمريکايي می¬داند در کدامنقطه عراق، در کدام شهر، در کدام محله و در کدام خيابان و کوچه و خانه فرود آيد تا شخص مورد نظر را دستگير کنند. حال اين سؤال را دوباره مطرح می¬کنيم آيا اطلاعات به خودی خود می¬تواند قدرت تلقی شود؟ اين مباحثآغاز موارد بسيار جالب توجهی است که شايد اين نوشته مقدمه آن تلقی شود. از همين رو سعی خواهيم کرد چنين مواردی را با بحث بيشتر ادامه داده و موارد نظری مفصل¬تر را داشته باشيم. در اينجا تنها به بيان يک نکته ديگر بسنده می¬کنيم. جنگ چالدران و جنگ دوم عراق هر دو شاهد قرار گرفتن يکارتش نسل دومی در يک سوی ميدان بودند ليکن بدون شک ارتش نسل دومی عثمانی در دوره شاه اسماعيل صفوی با ارتش صدام در سال 2003 وضعيت آنچنان مشابهی نداشتند. هرچند در ماهيت هر دو نسل دومی تلقی می¬شوند. حال آيا طرز تلقی فوق می¬تواند درباره ارتش نسل سومی ايالات متحده با يک ارتش تکامل يافته به تمام معنا از همين نسل قابل قياس باشد؟ و يک سؤال ديگر نسل چهارم قدرت به نظر شما چه خواهد بود؟ هوشمند سازي نوين قدرت ارتشهای نسل سوم قدرت را در معنايي غيرنظامی¬تر از آنچه تا کنون بوده متبلور خواهند کرد. شايد اصلاً نتوان عنوان ارتش را برای آنها صحيح تلقی کرد و بهتر است به جای ارتش نسل سومی نام آنرا قدرتمندی نسل سومخواند. اين قدرتمندی بر پايه اطلاعات شکل می¬گيرد. در مطالبي که پيش از اين نقل شد، گفتيم که نسل اول قدرت بر مبنای شمشير و نسل دوم بر پايه باروت بود. ارتشهای نسل اول وقتی پيشرفته شدند از نيزه¬های بلند و شمشيرهای پيشرفته استفاده می¬کردند ليکن شمشير جای زيادی برای رشد نداشت. در نسل دوم و وقتی باروت وارد عرصه شد ابتدا تفنگهايي با نام (دايان دولدوروم) وجود داشتند ليکن کار به جايي رسيد که انواع توپها و کاتيوشاها و موشکها نيز متولد شدند. ابتداي فعاليتهای نسل سوم هوشمندسازی قدرتمندی بود. اين انقلاب زمانی متبلور شد که موشکهایهوشمند به تعقيب اهداف متغير خود پرداختند، اما اين آغاز راه بود. نسل سوم بر پايه اطلاعات بنا شده است. حال سؤال اصلی که در اينجا می¬خواهيم درباره آن صحبت کنيم اين مسئله است که نسل سوم قدرتمندی در صورتی کهپيشرفته¬تر شود و قدرتمندتر گر دد به چه صورتی در خواهد آمد؟ برای پرداختن به اين مسئله بايستی ابتدا به چالشهايي که نسل سوم قدرتمندی پيش رو دارد توجه کرد. ابتدا بيان اين مطلب لازم است که اين طريقه قدرتمندی هم اکنون بومی مغرب زمين و علي¬الخصوص آنسوی آتلانتيک است. از اين رو برخی چالشهای عمده¬ای که غرب جغرافيايي با آن مواجه است نيز مسائل پيش روی اين نسل از قدرتمندی می¬تواند به حساب آيد.يکی از مشکلات عمده¬ای که می¬تواند بر مسير اين قدرتمندی قرار گيرد قانونی ساختن حقوقجنگهای اين چنينی است. جنگ و برخوردهای مسلحانه در حقوق بين الملل ابتدا شکلی متداول داشت. يعنی هر کشوری علی¬القاعده می¬توانست به کشورديگر يورش ببرد و آنرا فتح کند. اولين انقلاب در مقابل آن تصور جنگ عادلانه در برابر اصل جنگهای غيرعادلانه بود. دومين انقلاب نيز محدود ساختن کلی جنگ بجز استثناهای معدود آن تلقی می¬گردد. اين مسئله هرچندبرای صلح بين¬المللی در اکثر مواقع راهگشا و حياتی بوده است ليکن برای جنگ¬افروزان يک مشکل عمده تلقی می¬شود. تحول سوم که در برابر جنگ ايجاد شد قاعدة مندکران آن بود. از سال 1949 و بر طبق چهار کنوانسيون بين المللی جنگ دارای قانون شد و در سال 1977 اين مقدرات اشکال گسترده¬تری به خودگرفت. هم اکنون حتی شيوه برخورد با اسرای جنگی نيز مقدرات مصرّحی با خودبه همراه دارد.قوانين مذکور هرچند برای جهان صلح طلب مفيد فايده است ليکن برای قدرتمداران دست و پا گير خواهد بود. راه حلی که قدرتمداران به دست می¬آورند توسل به شيوه¬های نوين در راه تجاوز و تعدی است. وقتی در يک کنوانسيون بين¬المللی جامعه جهانی قصد داشت تعريف مشخص و واضحی از تجاوز ارائه دهد ويلسن رئيس¬جمهوری وقت آمريکا با آن مقابله کرد. او معتقد بود اگر برای تجاوز تعريفی احصاء شده قايل باشيم دست تجاوزکارانبرای استفاده از راههای ديگر باز خواهد بود. هم اکنون در آنسوی آتلانتيک وارثان وی دقيقاً همين کار را می¬کنند. هم اکنون شيوه¬ها و معادلات بازی کلاً تغيير پيدا کرده. حال اين تغيير به چه شکل بوده است؟برای آنکه يک قاعده و اسلوب به عنوان زيرمجموعه حقوق جنگ تلقی شود اولين شرط آن، اين است که درگيری و جنگ مورد نظر به صورت مسلحانه باشد. اينجا شرط آن است که از باروت استفاده شود. يعنی همان نسل دوم قدرتمندی. حقوق جنگ به طور واضح شرط استفاده از اسلحه گرم يا به عبارت بهتر باروت را ارائه کرده است. حال آنکه نسل سوم قدرتمندی قصد استفاده از باروت را به آن صورت مشخص که در ا رتشهای نسل دومی متصور بود ندارد. اگر با اين وضعيت حقوق جنگ تغيير کند مشخصاً به نفع قدرتمداران نخواهد بود. آنها حقوق مخاصمات مسلحانهرا بهانه¬ای قرار داده اند و معتقدند قدرتمندی جديد اصولاً نظامی تلقی نمی¬شود. توضيحات آنها با فرمولهای موجود در حقوق جنگ مطابقت کامل وجامع دارد و بر پايه همان فرمولهای نسل دومی نمی¬توان به اين قدرتمداران خرده گرفت. پس از جنگ دوم جهانی دانشمندان و متفکران ژرمن پس از بحث فراوان به اين نتيجه رسيدند که يافتن جايگاهی مجدد در عرصه بين¬المللی برای آلمان از دو اصل اساسی می¬گذرد. آنها نيک دريافتند که آموزش و پرورش و سينما دو محور اصلی پيشرفت مجدد کشور آنهاست. از همين رو يورش اصلی خود را به اين دو پايگاه آغاز کردند. اين مسئله امروز به خوبیجايگاه خود را يافته است. چندی پيش در کشور چين حرکتهای ضد ژاپنی دوباره قوت گرفته بود. علت آن تغييراتی بود که در کتابهای ابتدايي آموزش و پرورش ژاپن اعمال گرديده بود و واقعيات را دوباره مخاصمات گذشته ميان اين دو کشور تحريف می¬نمود. اين مسئله نشان می¬دهد که امروزه نه تنها آلمان و ژاپن بلکه تمامی کشورها به نقش اين دو محور پی برده¬اند. مثال ديگر پس از اشغال نظامی عراق صورت گرفت. آمريکاييها پس از بدست آوردن بغداد و پس از آن چاههای نفت به اولين موردی که حساسيت نشان دادند کتابهای درسی دانش آموزان عراق بود. آنها حتی در افغانستان نيز همينشيوه را اعمال کرده بودند.امروزه در قدرتمندی جديد جايگاه سينما فوق¬العاده حياتی و مهم است. آنها به اين شکل می¬توانند هر نوع اطلاعاتکه دوست داشته باشند در اختيار افکار عمومی قرار دهند. در يک فيلم نسبتاً طنز که همين خلق و خوی آمريکاييها را نشان می¬داد، هيأت حاکمه آمريکا وقتی کشوری را برای جنگيدن پيدا نمی¬کند، کاناداييها را مورد توجه قرار داده و سعی می¬کند افکار عمومی را عليه آنها بسيج کند. در اين مسير تمام شبکه¬های تلويزيونی وارد قضيه شده و مردم را عليه اين کشوربسيج می¬کنند. هرچند اين فيلم به ظاهر طنز است ليکن واقعيت دقيقاً چنين حالتی دارد. آنها پس از جنگ عراق وقتی تصور می¬شد مقصد بعدی آمريکاييها ايران است شروع به پخش فيلمهايي کردند که در آن ايرانيها را به شدتضدآمريکايي جلوه می¬داد. در حالت کلی آمريکاييها همواره در فيلمها تمامی آمال خود را به منصه ظهور می¬رسانند. آنها برای تلقين جهان تک قطبی همواره فيلمهايي را توليد می¬کنند که در آن عالم درگير مشکلات بسيار اساسی می¬شود و حتی کره زمين رو به انقراض می¬رود. درست در همين جاست که آمريکاييها وارد صحنه شده و جهان را از شر دشمنان نجات می¬دهند. مجموعه فيلمهای ماتريکس در همين راستاست. آنها سعی کرده¬اند در پوشش ولفافه سخن از مقابله آمريکا با آخرالزمان را مطرح کنند. البته رفته رفته اين لفافه¬گوييها به کنار گذاشته می¬شود. ولی چالشی که در اينجا وجود دارد اين مسئله است که کشورهای جنوب اخيراً حق ارتباط را در برابر خقاطلاع مطرح ساخته¬اند. حقو ق بشر که يک واقعيت بيشتر غربی است همواره اسلحه¬ای در دست اروپاييها و آمريکاييها بوده است. آنها با اشاره مناسب به حق اطلاع که آنرا يکی از اصول اساسی حقوق بشر معرفی کرده¬اند سعیدارند تا از طريق سينما و اينترنت داناييهای مدنظر خويش را در اختيار جهان قرار دهند ولی کشورهای جنوب هم از داشتن حقی ديگر به نام حق ارتباط سخن می¬گويند. قضاوت اين دو حق جالب توجه است. حق اطلاع حقی يکطرفه استولی حق ارتباط جاده¬ای دوطرفه را به ذهن متبادر می¬کند. يعنی در اطلاع تنها يک طرف است که دانايي را انتقال می¬دهد ولی در ارتباط کسی که دانايي را دريافت می¬کند اين حق را برای خود قائل است که آنچه خودمی¬داند را نيز به عنوان دانايي انتقال دهد. اگر تصور کنيم غربيها به واقع به حق اطلاع و به دنيای آزاد از لحاظ دانايي معتقدند بايستی منتظر واکنش فوق¬العاده مثبت آنها در قبال اين قضيه می¬بوديم ولی آنچه رخ دادمتفاوت بود. آنها در قبال حق ارتباط ايستادگی کردهاند؛ چون اين مسئله چالشی در مقابل قدرتمندی يک سويه آنها تلقی می¬شود. برای مثال آنها از پخش برنامه¬های شبکه¬هايي همانند المنار و سحر در اروپا و آمريکاجلوگيری می¬کنند. به تازگی کنگره آمريکا طی مصوبه¬ای مقابله با يک شبکه خبری که از سوی چهار کشور آمريکای لاتين آغاز بکار کرده بود را تصويب کرد.چالش بعدی قدرتمندان جديد فاصله بين فقير و غنی است. اين مسئلهابعاد مختلفی دارد. از يکسو اين مسئله پيش می¬آيد که ارتباط دنيای فقيرو دنيای غنی همانند ارتباط مردمان زمين و مردمان مريخ شده است. اگرفاصله مردم در دنيای گذشته با شتابی معادل 100 واحد توان افزايش يابد دردنيای پايه¬ريزی شده بر مبنای ICT اين شتاب به 100 هزار واحد رسيده است. درنتيجه تفاوتها به حدی شده که محصولات توليدی در دنيای جديد بازاری دردنيای قديم نخواهد داشت.بعد مختلف اين فاصله چالشی است که شايد بتوانآنرا چالش حملات انتحاری خواند. اگر بخواهيد کنار دريا به کندن چاله¬ایدست بزنيد اين چاله حتی اگر با امواج و آب دريا فاصله داشته باشد باز همسريعاً از آب پر خواهد شد اين مسئله نشانگر اشباع زمين کنار درياست. هماکنون کشورهای فقير به نحوی از فقر پر شده¬اند که به محض وارد شدن دنيایجديد در آنها همانند همان چاله از تروريستها پر می¬شوند. قدرتمندی جديدبه شدت حملات انتحاری را افزايش داده است. شايد همين مسئله بزرگترين چالش قدرتمندان جديد تلقی شود. ايالات متحده درست وقتی می¬خواست سخن از امنيت مطلق بگويد يازده سپتامبر تمامی رشته¬های او را پنبه کرد و نشانداد اگرچه ارتشهای نسل سوم در حال شکل¬گيری هستند ولی هنوز مصائب فراوانی وجود دارد که بايستی آنها را مورد توجه قرار داد. برای آنکه قدرتمندی جديد به عرصه بلوغ برسد بايستی از اين چالشها عبور کند. عبور از اين موانع فرصتی را در اختيار قدرتمندان جديد قرار خواهد داد تا آنها به اين مسئله بينديشند که چگونه قدرت جديد خود را غالب¬ترسازند. ارتش های نسل سومی بر پايه اطلاعات تصور کنيد با فرزند،برادر کوچکتر يا خواهر يا برادرزاده خودتان مشغول يک بازی کامپيوتری هستيد. بين شما نزديک 5 يا 10 سال يا حتی بيشتر فاصله وجود دارد ولی چه تضمينی وجود دارد که شما پيروز اين ميدان باشيد. علم روانشناسی به مامی¬گويد بچه¬ها در دوران کودکی و حتی نوجوانی بزرگترهای خود را به عنوان قدرتمندترين موجودات روی زمين می¬شناسند و معتقدند هيچکس نمی¬تواند پدر آنها را شکست دهد. ولی همين پدر در مقابل فرزند خويشنمی¬تواند با هيچ حقه¬بازی، برنده يک game باشد. شايد اين جملات تعبيررسايي از قدرتمندی جديد در عالم نسل سوم تلقی شود.قدرتمندی جديد نه تنها برای بزرگترها و کوچکترها بلکه برای آدمهای خوب و بد به يک اندازه قدرت در نظر گرفته است. وقتی يک نوجوان آلمانی مشغول نوشتن ويروس ساسر بود شايد کسی از همکلاسی¬هايش تصور نمی¬کرد که او در آنسوی جهان باعث بروز خسارتهای فراوان خواهد شد زيرا با توجه به نسل اول و دوم قدرت او هيچ يک از مؤلفه¬های قدرتمندی را نداشت. حتی قوانين هيچ ارتشی به او اجازه استخدام در نيروهای نظامی را نمی¬داد ولی او توانست آنچنان ضرباتمهلکی بر اطلاعات شبکه¬های مختلف بين¬المللی وارد کند که حتی موشکهای جديد تام هاوک نيز قادر نيستند آنچنان خرابيهای گسترده¬ای را باعث گردند.شايد سياسی کردن قضيه تهاجم فرهنگی باعث شده است تا ما ديرتر به فکر بيفتيم که قدرت جديد به چه صورتی خواهد بود. در ايالات متحده يک تئوری معروف اساس همه لشکرکشی¬ها را بيان می¬کند. (جنگ را تا وقتی مطمئنبه پيروزی نيستيد آغاز نکنيد) شايد عراق يا افغانستان را بتوان طبق اين تئوری تعريف کرد ولی کشورهايي که بتوانند در مقابل قدرتها بايستند بسيار زيادترند. آنها اگر نتوانند به مواضع ايالات متحده حمله کنندلااقل می¬توانند دفاع جانانه¬ای داشته و تعداد زيادی از سربازان آنها را از بين ببرند و اين يعنی شکست رئيس جمهور در انتخابات بعدی. اين مقدمهنشان می¬دهد که جنگی که تئوری مشروعيت قابل قبولی نداشته باشد تا زمانی که حصول پيروزی در آن قطعی نگردد تلفات داخلی و خرابی زيادی خواهدداشت.علاوه بر آن نيروهای ارتش برای استقرار در محل و حمل و نقل و هزينه نگهداری¬شان می¬توانند اقتصاد کشور مهاجم را به خطر اندازد. از آن گذشته آنها اگر پيروز هم بشوند همواره لفظ اشغالگر بر پيشانی آنها حک خواهد شد.هاليوود به عنوان يک تجارت، هنر يا هر لفظ ديگری هم اکنون يکی از سلاحهای سنگين ايالات متحده به شمار می¬رود. اقتصاد ايالات متحده نيز توجه زيادی به اين صنعت دارد. کارگردانان و تهيه¬کنندگان درهاليوود نه تنها کمک شايان توجهی به اقتصاد ملی خويش می¬کنند بلکه سربازان جديد واشينگتن نيز به شمار می¬روند. سينمای نسل جديد در فرانسهو ايتاليا هر چند اميدهای فراوانی داشت تا در برابر هاليوود مقابله کندولی نتايج اين رقابت نشان¬دهنده پيروزی خيره¬کننده هاليوود است.در ماههای اخير اکثر فيلمهای پربيننده در سينماهای اروپا محصول هاليوود بوده¬اند. وضعيت به گونه¬ای پيش می¬رود که سينماگران اروپايي سخن از ورشکستگی خود می¬گويند. ولی آيا سينما تنها يک هنر است.سينما نه تنها يک هنر بلکه يک صنعت و حتی يک ارتش به شمار می¬رود. اطلاع و دانايي که از طريق اين هنر در ذهن مخاطبين نفوذ می¬کند با هيچ کلاس درسی قابل مقايسهنيست. کسی که با دادن بهای بليط وارد سينما شده و دوست دارد کاراکتر جديد هنرپيشه محبوب خويش را ببيند به خوبی آماده شده است تا از نقش و عباراتجديد او تقليد نمايد و اين بهترين فرصت برای از آن خود کردن اين مخاطب شيفته هاليوود به شمار می¬رود. هر چند ورود هاليوود به اينترنت و خريد و فروش آنلاين فيلمهای سينمايي آن ضربه سختی بر پيکره اقتصاد آن است ليکن دولت فدرال به هيچ وجه مايل نيست از اين مسئله جلوگيری کند چون اين حربه، فرهنگ ايالات متحده را بهتر وارد جهان جديد می¬کند.نه تنها آ. سه. آن، کشورهای آمريکای جنوبی و آفريقايي¬ها بلکه خود اتحاديه اروپايي نيز از تئوری آمريکايي شدن به شدت نگران هستند. ولی آيا اين مسئله ربطی به قدرتمندی نيز دارد.اطلاعات به معنای محور عالم جديد می¬خواهد نقش تعيين کننده در عالم سياست و ميليتاريسم بازی کند. دهها سال پيش نه تنها ايران بلکه بسياری از کشورهای منطقه تحت استعمار کشورهايي همانندانگليس و فرانسه بوده¬اند. آنها در آن دوره با تکيه بر قدرتمندی¬های روزتوانسته بودند به فتح سرزمينهای دوردست توفيق يابند ولی هم اکنون در آن کشورها انگليس يا فرانسه مغضوب¬ترين کشورهای جهان به شمار می¬روند.در کشور خودمان با همه مخالفها و دشمنی¬های ملی و ميهنی که با ايالات متحده می¬شود ليکن جايگاه بدبينی به انگليس بسيار رفيع و بلند مرتبه است.نتيجه بلند مدت قدرتمندی از نسل دوم همين اشمئزاز عمومی است ولی قدرتمندی نسل سوم می¬خواهد چنين نتايج بغرنجی را حل و فصل کند. اينترنت به عنوان اسب چاپار در خدمت اين نسل از قدرت قرار گرفته است. مؤلفه¬های آن عبارت است از سرعت، دقت و هزينه بسيار پايين. هيچ لشکرکشی نخواهد توانست با سرعت اينترنت وارد ميدان حريف شود. اين سه مؤلفه همانهايي است که قدرتمندان به آنها نياز دارند. يک سؤال در اينجا مطرح می¬شود. اگرمعتقديم که قدرتمندی جديد به همه يعنی آدمهای خوب و بد به يک اندازهاختيار می¬دهد چرا بايد نگران حملات قدرتمندان باشيم. تصور کنيد با چندنفر از دوستان قرار داريد. يک لحظه کسی از همه شما در آن واحد سؤالی می¬کند: (چه خبر!) همه شما قصد داريد اطلاع و دانايي که در اختيار داريدبه ديگران انتقال دهيد. از اين رو همه با هم شروع به صحبت کردن می¬کنيد.دقيقاً همين¬جاست که ICT وارد عرصه می¬شود و به فن¬آوری دانايي¬های شما می¬پردازد ولی آيا اين روند هميشه مثبت است. آنچه از ظاهر امر پيداست اينکه هر کس در محيط اينترنت می¬تواند به سراغ افکارموافق و مخالف بيشماری برود. ولی اين تصور چقدر عملی است؟Chat roomهامثالهای جالبی برای اين موضوع هستند. افرادی که دست به ايجاد يک roomمی زنند عموماً افراد همفکری هستند. آنها می¬توانند در موضوعات مختلف با هم بحث کنند و هر کس مايل باشد می¬تواند وارد اين مباحثه شود. اگر چه ابتدا قواعد خاصی برای نظارت بر اين roomها وجود نداشت ولی هم اکنون باايجاد پليس برای آنها به راحتی می¬توان هر کسی که ادعای مخالفی داشته باشد با کارت قرمز اخراج کرد. البته او نيز می¬تواند يک room جديد ايجاد کند اگر چه رفتار او نيز حتماً مشابه رفتار رقيب فکری خود خواهد بود. بااين اوصاف آيا جريان آزاد اطلاعات می¬تواند به حرکت خود ادامه دهد؟دانايي مفهوم زيبا و فريبنده¬ای است. سخن از اينکه قدرتمندان جديد خود با ايجاد مفهوم دانايي قصد کردند آن را به مثابه سلاح نو به کار ببرند کمی به تأمل بيشتر نياز دارد، ولی جواب اين مسئله هر چه که باشد بايد گفت امروزه کاناليزه کردن همين دانايي است که قدرتمندی جديد را ترقی می¬دهد. البته ورود کشورها پس از 4 دهه تلاش اينترنت می¬تواند نشان¬دهنده عقب ماندن آنها از دايره دانايي تلقی شود ليکن بالاخره آنها نيز متوجه شدند که سرچشمه قدرت جديد از کجاست.در صفحات قبل سخن از اشمئزاز عمومی از استعمارگران سابق به ميان آمد. قدرتمندان جديد با تکيه بر توانايي های جديد همانند مولتی مدياها می توانند به بازسازی اين امور بپردازند ليکن آنچه جالب است ايده آمريکايي حاکم می باشد. هر چقدر بريتانيايي ها به عنوان انسانهای زرنگ و مکار شناخته می شوند.آمريکايي ها به عنوان گاوچران تلقی می شوند. آنها همواره نشان داده اند که به اندازه انگليسی ها نمی توانند معادلات را به خوبی پيش ببرند. به نظر عده ای اگر هم اکنون قدرتمندی جديد که در اختيار ايالات متحده است در دست بريتانيايي ها بود آنها به خوبی تئوری جهان تک قطبی را پيش می بردند.حال يک سؤال اساسی ديگر نيز وجود دارد. در مطالبی که پيش از اين نوشته بوديم به نسل اول و تلاقی آن با نسل دوم اشاره کرديم. مثالی که آورده شد جنگ چالدران بود. اين جنگ تلاقی ارت ش نسل اول و دوم بود کهآنطور که تصور می شد با پيروزی نسل دوم به پايان رسيد ولی تصور ارتش نسلدومی عثمانی ا با ارتش نسل دومی حاضر در اکثر کشورهای امروز جهان قابلقياس نيست. سؤال اين است. اگر امروز ارتش های نسل سوم به وجود می آيند درآينده به چه نحو قدرتمندتر خواهند شد؟ يک سؤال ديگر نيز وجود دارد. آياارتشهای نسل سوم همانند نسلهای گذشته قدرت، تشکيل و تجهيزمی شوند؟ جهانيسازي قدرت يا قدرتمندسازي جهاني شايد يكي ازسؤالاتي كه همواره ذهن بسياري از مردم را به خود مشغول داشته است اينباشد كه چرا كشور ما و حتي جهان ديگر براي خود ابنسينايي ندارد. اين وضعيت در حالتي رخ داده است كه عموم مردم به وضوح شاهد رشد و پيشرفتهاي تكنولوژيك هستند ليكن اگر بخواهيم شخصيتي همپاي ابنسينا در اين عصر پيدا كنيم با مشكل مواجه خواهيم شد. تمام اعصار گذشته نسبت به علم و دانش واكنشهايي داشتهاند. براي مثال واكنش اروپا در دوره كليسامحوري در وجود گاليله و محاكمه جالب وي متبلور ميشود و ابنسينا و امثال او همانند خيام، خوارزمي، فارابي و امثالهم نيز چنين ويژگي دارند. اين افراد علاوه بر آنكه در تخصصهايي كه داشتند سرآمد روزگارخود به حساب ميآمدند، به عنوان محيط تمامي علوم زمان و آن هم در بالاترين سطح آن محسوب ميگشتند. يعني براي مثال ابنسينا ميتوانست در آن واحد، هم در دانشكده پزشكي و هم در دانشكده فلسفه يك دانشگاه معتبر تدريس كند. خود وي معترف است كه از 18 سالگي چيز جديدي پيدا نكردهاست كه بر آموختههاي قبلي خويش بيفزايد. در دهه گذشته دادگستري كشورما با يك چالش عمده مواجه شد. برخي معتقدند بايستي سيستم حاكم بر آن يك سيستم عام بوده و دادگاه واحد به تمامي پروندههاي مطروحه رسيدگي كند.يعني اگر كسي دعواي خانوادگي داشت پس از آنكه نوبت رسيدگي به يك دعواي قتل عمد به پايان ميرسيد وارد همان دادگاه ميشد. مقايسه اين سيستم با سيستمهاي پيشرفته قضايي كه در آن دادگاهها به حدي قابل تحسين تخصصي شدهاند جالب توجه است.امروزه دانايي به اندازهاي پيشرفت كرده است كه تصور تجمع همه آن در شخص واحد به يك افسانه بيشتر است. از همين روست كه تخصصهايي همانند ICT به صحنه ميآيند. پيش از اين صحبت از فناوري اطلاعات بيهوده تلقي ميگرديد زيرا شيخالرئيس خود به تنهايي يكسيستم پيشرفته فناوري اطلاعات به حساب ميآمد.يك سؤال اساسي وجود دارد كه آيا اين كامپيوتر بود كه دانايي جديد را به وجود آورد يا داناييجديد باعث ايجاد كامپيوتر شد. البته قصد ما پرداختن به اين موضوع نيست بلكه آنچه موضوع بحث ماست اين است كه داناييهاي جديد چرا محمل كامپيوتر را انتخاب كردند؟پس از قرنها تلاش و كوششي كه بشريت به انجام رسانده بود داناييها به حد قابل توجهي رسيده بودند. رفتهرفته همه به اين نتيجه رسيده بودند كه نه تنها تصور جمع شدن تمام داناييهادر يك شخص وجود ندارد بلكه تنوع و مقدار آنها باعث ميشود كه نتوان به خوبي آنها را طبقهبندي نموده و مجموع ساخت. همين جا بود كه عدهاي به فكر افتادند تا وسيلهاي طراحي نمايند تا بتواند كار طبقهبندي داناييها و حتي تواناييهاي جديد را به عهده گيرد. هر چند بشريت توانسته بود امواج صوتي و حتي تصويري را ضبط كند، حروف را چاپ نمايد وتصاوير را به نقاطي بسيار دورتر ارسال كند، فاكس، پست و همه اين چنين ابزاري را خلق نمايند ولي به نظر ميرسيد يك شوك نياز بود. شوكي كه طي آن ابزاري به صورت ميانگين ايجاد شود. در اين مرحله مهمتر از ايجاد ابزارآلات جديد، ايجاد توانمندي بود كه هر آنچه ابداع شده بود را در هم جمع كند. اين ايده رفتهرفته جامه عمل پوشيد چنانچه كامپيوتر هماكنون ميتواند بسياري از اين امور را به تنهايي بر عهده گيرد. البته كار به اين جا ختم نشد چنانچه كامپيوترهاي متعدد نيز ميتوانند به همديگر متصل شوند و اينجا يك شبكه جهاني به وجود خواهد آمد. هر چند اين مقدمه نشاندهنده اين واقعيت است كه كامپيوتر ناخواسته متولد نشده و برايايجاد آن كارهاي تئوريك انجام شده بود ليكن تصور اينكه مبدعان آن بدانند امكان دارد كه روزي نصف تجارت جهاني از طريق آن به انجام رسد تصور چندان صحيحي نيست.داناييهاي جديد نه تنها از حدود و ثغوري كه مبدعان آنها تصور ميكردند فراتر رفت بلكه به خوبي وارد معادلات قدرت شد. قدرتمندان همواره از آنچه ميتواند براي آنها مضر باشد براي خودنقاط اميدواري نيز ايجاد كردهاند. چنانچه حتي عدهاي مديريت بحران را تبديل چالشها به فرصت تلقي ميكنند. اينجا نيز يكي از تهديدات قدرتمندان كه ايجاد حق و حقوق بود براي آنها تبديل به فرصت شد. هر چند آنها تصور حق و عليالخصوص حقوق بشر را تهديدي براي خود ميدانستندولي به خوبي توانستند از حق بشر استفاده مثبتي براي خود دستوپا كنند.براي مثال حق اطلاع كه شالوده اينترنت و داناييهاي جديد بر مدار آن پايهگذاري شده است ميتوانست به انتقال داناييهاي جديد به جهان عقب نگاه داشته شده بيانجامد. زيرا موضع و مروج جريان آزاد اطلاعات بود. آنچه تصور ميشد اين بود كه قدرتمندان در مقابل اين حق خواهند ايستاد ولي آنها نه تنها چنين نكردند بلكه به خوبي از ثمرات مثبتي كه در ابتدا حتي تصور نميشد بهره بردند. البته امروزه يك چالش جديد در برابر قدرتمندان به وجود آمد هر چند تصور اينكه آنها دستان خود را به نشانهتسليم بلند كنند بي جهت است.در جنگها تاكتيكي وجود دارد كه طي آن ابتدا سلاحهاي سنگين شروع به كار كرده و مواضع دشمن را به خوبي مورد هجوم قرار ميدهند. پس از آنكه توپخانه كار خود را به خوبي انجام داد ومواضع رقيب را با خاك يكسان كرد آنگاه نيروهاي پياده وارد عمل ميشوند.امروزه اينترنت و حق اطلا ع، براي كشورهاي شمال چنين نقشي را ايفامينمايند آنها ابتدا هر آنچه ميخواهند به كشورهاي جنوب القاء ميكنند و پس از آن به راحتي اختيار اين كشورها را در دست خواهند گرفت حتي اگر حاكمان آنها به ظاهر خودي تلقي نشوند. جنگ عراق نمونه بارز اين روش است. ماهوارهها و شبكههاي تلويزيوني و راديويي آن چنان به افكارعمومي عراقيها يورش بردند كه علاقه به دفاع در برابر نيروهاي مهاجم فروكش كرد. جالب آنكه آمريكاييها قبل از هر اقدام انساندوستانه، كابلهاي قوي اينترنت را وارد عراق كردند.يك سؤال هم وجود دارد و آن اينكه آيا قدرتمندي جديد نوع استفاده از ابزار جنگي را متحول خواهدساخت؟ دو تصور ممكن است. يكي اينكه تهاجم فكري اگر به اندازهاي كارسازشود كه مردمان آن كشور خود را گلوباليزه مورد دلخواه ايالات متحد قرار دهند ديگر نيازي به هجوم عملي و نفري نخواهد بود. بعد از جنگ دوم ايالات متحده باني طرح مارشال شد تا اروپا را ثروتمند نگاه دارد. براي ايالات متحده همانقدر كه استعمار نكردن اروپا در آن دوره مهم بود تا از اين طرف آتلانتيك متحد به وجود آورد (و نه مستعمره) به همان اندازه اهميت دارد كههماكنون از طريق جريان آزاد اطلاعات كشورهاي رها شده از شرق و همچنين اعراب و ديگر مسلمانان را بازسازي فكري نمايد. البته تصور ديگر هم همان است كه گفتيم و در طي آن از حق اطلاع به عنوان توپخانه پيشقراول استفاده ميگردد.ممكن است مسأله ديگري نيز وجود داشته باشد و آن اينكه ارتشهاي كنوني چه خواهند شد؟ پس از پايان نسل اول قدرتمندي جنگافزارهاي نسل اولي كه همان شمشيرها و نيزهها بودند از بس دستوپاگير شده بودند جايي بهتر از موزهها نيافتند. آيا هماكنون ميتوان تصور كرد كه روزي ارتش سرخ تنها در موزه كرملين جاي داشته باشد.تصور ما چنين است كه روزي اين اتفاق خواهد افتاد.و يك سؤال ديگر، آيا نسل جديد قدرت ميتواند بومي تلقي شود؟ در نسل دوم قدرتمندي هر چند جنگافزار در هر كجا كه بود جنگافزار بود ليكن باز محل استفاده از آن متفاوت و شايد به نوعي بومي تلقي ميشد. براي مثال اسلحه محيط كوهستاني با جنگي و داخل دريا متفاوت بود. ليكن آيا اين مسأله در قدرتمندي نسل جديد نيز وجود دارد. به نظر ميرسد براي پاسخ به اين سؤال بايد قائل به دو مرحله شد. كه اگر مرحله اول نتيجه مثبت داشته باشد آنگاه مرحله دوم ميتواند شروع شود. مرحله اول موقعيتي است كه نسل جديد قدرت بتواند دنيايي يكسان و گلوباليزه ايجاد كند. در اينجا بايستي قائل به بومي كردن مهمات جديد شد. يعني براي آنكه مردم عراق در اين عرصه وارد سيستم واحد جهاني شوند به راهكارهاي متفاوتي از آنچه در مورد كوبا نياز داريم وجود خواهد داشت. حال اگر مسأله به خوبي پيش رفت ميتوان روزي را تصور كرد كه اسلحهها نياز به بومي شدن نخواهند داشت. دانايي و اطلاعات، اسلحه آخرالزمان قدرتهاي استعماري در مراحل مختلف تئوريهاي متفاوتي داشتهاند. ابتدا كشورهايي همچون پرتقال، هلند و انگليس از راه استعمار مستقيم اقدام ميكردند. حمله انگليسيها به هند، فرانسويها به آفريقا و پرتقاليها به ايران از جمله اقدامات ناشي از اين تئوري ميباشد. در مرحله دوم استعمارگران سعي كردند وظيفه استعمار را به شركتهاي تجاري بسپارند. ايجاد شركتهايي همچون كمپاني هند شرقي در اين تئوري قابل توجيه است. اين كمپانيها كه خاصيتي نظامي ولي به ظاهر تجاري داشتند وظيفهشان تسخير منابع مادي و خدادادي كشورهاي تحت استعمار بود. در اقدام سوم استعمارگران سعي كردند به جاي حضور مستقيمنظامي يا اقتصادي خويش تنها به حضور سياسي از يك سو و دست نشانده كردن حكومت مستعمرات خويش همت گمارند. هر چند ايالات متحده در دو جنگ عراق و افغانستان سعي كرد اين تئوري را متحول كند ليكن به زودي متوجه اشتباه خود شد.هماكنون تئوري جديدي در حال شكلگيري است كه بانيان اصلي آن اهل فكر و دقت در ايالات متحده هستند اين تئوري معتقد است روشهاي پيشين علاوه بر آنكه پرهزينه و مشكلآفرين هستند بلكه در درازمدت نتايج كاملاً برعكس در بر خواهند داشت. براي مثال در كشورهاي آفريقايي هر اتفاقي كه بر سر دولت يا مردم بيايد عموم مردم بدون تدقيق، مستقيماًخزانه را مسوول ميدانند و در خاورميانه و كشورهايي همانند ايران به درست يا نادرست عموم مردم انگليس را باني تمام مشكلات پيدا و پنهان خود تصور ميكنند.در تئوري جديد به جاي ثروت مردم، خود مردم هدف قرار گرفتهاند. قدرتها سعي دارند خود مردم را قانع كنند كه با آنها باشند. وقتي كشوري سعي داشته باشد در جامعه مقابل خود جاسوس پرورش دهد مطمئناًدر صورتي موفق خواهد بود كه از افراد مؤمن به ايدئولوژي آن جامعه كسي را به خدمت خود درآورد در واقع اين تئوري هم مبناي كار به نحوي همين مسأله است.امپراتوري ايران در زمان هخامنشيان بزرگترين امپراتوريهايي است كه تاكنون گذارده شده است اين امپراتوري در زمان كوروش از اعتبار بيشتري نيز برخوردار بود. كوروش در برخي كاوشها به عنوان اولين سياستمدار واقعي بشريت معرفي شده است. وي وقتي سرزميني را فتح ميكرد از جمله اولين اقدامات خود عرض تواضع او در برابر اعتقادات همان سرزمينبود. وي وقتي وارد معابد ميشد سعي ميكرد با احترام كامل اين كار راانجام دهد ولي اين مسأله هميشه مورد رعايت واقع نشده بود.پس از ايجادقدرتمندي نسل اول خشونت در وحشيترين شكل ممكن آن رخ نماياند. بريدنسرهاي اسيران و كشتهشدگان جناح شكستخورده از عاديترين رفتارهايي بود كه در زمان قدرتمندي نسل اول وجود داشت. در زمان قدرتمندي نسل دوم اين مسأله به نحو فوقالعاده قابل توجهي فروكش كرد. رفتارهاي خشن فردي جاي خود را به واكنشهاي خشونتآميز جمعي داد.در قدرتمندسازي نسل سوم كه بر پايه اطلاعات پايهگذاري شده است اين مسأله دوباره منقلب شده است به نحوي كه هماكنون براي تسخير فرد نياز به احترام كامل به شخصيتانساني وي خواهد بود. شايد داستان افسانهاي جدال باد و خورشيد را شنيده باشيد. اين دو روزي با هم به بحث نشسته بودند كه كدام قويترند.خورشيد براي آنكه قدرت خود را نشان دهد زرنگي كرد و فردي را كه داشت ازمسيري ميگذشت را نشان باد داد و از او خواست اگر قدرت دارد كاري كند تا آن فرد لباسهاي خود را از تن بيرون كند. باد هم بدون فكر كردن شروع به وزيدن كرد و بر سروصورت آن فرد زد ولي او به جاي بيرون كردن لباسها محكم به آنها چسبيد. با همه تلاشهاي باد، آن فرد قدمي در راه ارادهباد، برنداشت آنگاه خورشيد به ميدان آمد و با انعكاس نور خود فضا را به حدي گرم و مطبوع ساخت كه فرد مذكور قصد كرد براي آبتني كردن به درياچهاي كه در آن نزديكيها بود برود.هماكنون قدرتمندي نسل سوم چنين ايدهاي را پرورش داده است و از ابزارهاي مدرن استفاده ميكند ولي يك سؤال اساسي وجود دارد و آن اينكه آيا به همان اندازه كه ابزارهايقدرتمندي مدرن شدهاند، اهداف نيز ارتقاء پيدا كردهاند؟مشخصاً چنين نيست، براي مثال اگرچه نتيجه فردي قدرتمندي نسل اول خشونتهايبدوي و فردي بيشتري بود ليكن ميزان كشتهشدگان در اثر قدرتمندي نسل اولشايد درصد بسيار اندكي از كشتهشدگان نسل دوم باشد. هماكنون نيز قدرتمندي در دست همان ايده است هر چند نوع استفاده متفاوت شده ولي هدف از استفاده هماني است كه قبلاً هم بوده است.پيش از اين اشاره كرديم كه وقتي نسل دوم قدرتمندي وارد عرصه شد، نماز نسل اول يعني شمشير به موزهها پيوست. هماكنون هم پس از قدرت يافتن نسل سوم قدرتمندي، نسلدوم و نماز آن رفته رفته به موزهها سپرده خواهند شد. از اين رو ما معتقديم كه در آينده جنگها نه به واسطه باروت بلكه با كمك اطلاعات پيش خواهند رفت. براي ادامه اين بحث لزوم اشاره به يك حديث بسيار مهم است.وقتي ملكه كشور صبا (بلقيس) در راه عزيمت به ملك سليمان بود، حضرت سليمان براي قدرتنمايي الهي، از ياران خويش پرسيد چه كسي ميتواند تخت بزرگ و معروف ملكه را به آن مكان بياورد آن هم پيش از آنكه بلقيس به آن محل برسد. يكي از ياران سليمان گفت ميتوان اين كار را در عرض چشم بر هم زدني به انجام برساند. امام باقر عليهالسلام ميفرمايند علم، نزد خدا 73 حرف است. يك حرف آن مخصوص خداوند متعال است و آن را به هيچ كس عطا نخواهدكرد. ولي 72 حرف باقي آن نزد ما ائمه اطهار موجود است. سپس حضرت باقر عليهالسلام فرمودند آن كس كه تخت بلقيس را در چشم بر هم زدني نزد سليمان آورد يك حرف از آن 73 حرف را ميدانست كه توانست چنين كند. حال به بحث قبلي بازميگرديم، گفتيم كه از اين پس جنگها به جاي آنكه با تكيه بر باروت باشند با توسل به اطلاعات و دانايي صورت خواهند گرفت. حضرت بقيهالله الاعظم علیه السلام هنگام خروج و قيام موعود خود از چه اسلحهاي استفاده خواهند كرد؟ اين يك سؤال هميشگي است. حديثي وجود دارد كه حضرت موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف اكثر مناطق فتح شده خود را بدون خونريزي به دست خواهند آورد و شايد اين مسأله در عرصه قدرتمندي جديد كه بدون توسل به باروت و مشتقات آن و با توسل به دانايي است بتواند كمي، براي ما قابل فهم تلقي شود.پيش از اين به نقش هاليوود در عرصه قدرتمندي جديد اشاره كرديم. هاليوود سعي دارد تابه پيچيدهترين شكل جهانيسازي آمريكايي را به جهانيان تلقين كند.آنها در اين محدوده به جنگ با تمام مشكلات تخيلي كه براي زمينيان اتفاق ميافتد ميرود. ديوهاي افسانهاي ايرانيان و يونانيان هماكنون وارد هاليوود شدهاند و رستم و سهراب و هركولهاي باستان در قامت زورو، بتمن و اسپايدرمنهاي جديد به جنگ آنها ميروند. حتي اخيراًمسأله آخرالزمان هم وارد هالیوود شده است و آمريكاييها در تخيلات هاليوودي خود به جنگ موعود آخرالزمان ميروند. فيلم سينمايي (و آنگاه آخرالزمان) يكي از همين ساختههاست.به نظر ميرسد دانايي به عنوان محوري جديد از قدرتمندي شكل و شمايل قدرتمندي را از بيخ و بن تعبير خواهد كرد. وقتي پيامبر اكرم (ص) به جاي استفاده از لفظي همانند ميكروبمجبور بود براي فهم مردم زمان از لفظ مبارزه با شياطين استفاده كندميتوان تصور كرد كه چرا در احاديث اشاره شده كه حضرت حجت(عج) اكثرسرزمينها را بدون خونريزي فتح خواهد كرد. بار ديگر به سخن شيمون پرز نخستوزير اسبق اسرائيل اشاره ميكنم كه در كتاب خاورميانه جديداعتقاد پيدا كرده است از اين پس قدرت را به جاي ارتش بايستي در دانشگاه پيدا كرد. در دنياي جديد كشوري برنده است كه بتواند به نحو مطلوبتري از عنصر رسانه، اطلاعات، دانايي و حق اطلاع بهره ببرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 674]
صفحات پیشنهادی
جهاني شدن در عصر اطلاعات
جهاني شدن در عصر اطلاعات مهدی صمدی موجودات تخيلی وارد کره زمين شده بودند و چند سالی بود که بر روی آن ساکن گرديده و حاکمان آن به حساب می آمدند. ...
جهاني شدن در عصر اطلاعات مهدی صمدی موجودات تخيلی وارد کره زمين شده بودند و چند سالی بود که بر روی آن ساکن گرديده و حاکمان آن به حساب می آمدند. ...
حکومت جهاني واحد (3)
حکومت جهاني واحد (3) ... آينده نگري و دور انديشي، لازمه ماندگاري تفکر و انديشه اي است که داعيه جهاني شدن دارد. ... نظر از الطاف و عنايات خداوندي درحق انسان و جهان، امروزه در عصر انفجار اطلاعات براي تأثيرگذاري هر چه بيشتر در مقياس جهاني، ...
حکومت جهاني واحد (3) ... آينده نگري و دور انديشي، لازمه ماندگاري تفکر و انديشه اي است که داعيه جهاني شدن دارد. ... نظر از الطاف و عنايات خداوندي درحق انسان و جهان، امروزه در عصر انفجار اطلاعات براي تأثيرگذاري هر چه بيشتر در مقياس جهاني، ...
دولت هاي ملي و اقتصاد جهاني
با توجه به اين تحولات، عده اي از اقتصاددانان برآنند كه عصر مداخله دولت هاي ملي ... بدون شك روند جهاني شدن از قدرت دولت هاي ملي كاسته و همچنان خواهد كاست اما ... پايه اي، شبكه حمل و نقل، ارتباطات، اطلاعات و صنعت كامپيوتر همراه بوده است. ...
با توجه به اين تحولات، عده اي از اقتصاددانان برآنند كه عصر مداخله دولت هاي ملي ... بدون شك روند جهاني شدن از قدرت دولت هاي ملي كاسته و همچنان خواهد كاست اما ... پايه اي، شبكه حمل و نقل، ارتباطات، اطلاعات و صنعت كامپيوتر همراه بوده است. ...
55ميليارد ريال براي توسعه فناوري اطلاعات در بوشهر هزينه ...
55ميليارد ريال براي توسعه فناوري اطلاعات در بوشهر هزينه شده است. ... مهمترين پروژههايي است كه به مناسبت روز جهاني ارتباطات امسال به بهرهبرداري ميرسد. ... پرچمدار دولت الكترونيك است از اين رهگذر همراه شدن با عصر الكترونيك يك ضرورت است. ...
55ميليارد ريال براي توسعه فناوري اطلاعات در بوشهر هزينه شده است. ... مهمترين پروژههايي است كه به مناسبت روز جهاني ارتباطات امسال به بهرهبرداري ميرسد. ... پرچمدار دولت الكترونيك است از اين رهگذر همراه شدن با عصر الكترونيك يك ضرورت است. ...
پیشنهاد معاون اول قوه قضاییه در مراسم بازدید ایشان از تبیان
... در جهت حضور و ظهور قدرتهای جهانی در عرصه اینترنت و اطلاعات (IT) گام نهاده است. ... گفتند:امروز عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات است و جوامع به سوی علمی شدن ...
... در جهت حضور و ظهور قدرتهای جهانی در عرصه اینترنت و اطلاعات (IT) گام نهاده است. ... گفتند:امروز عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات است و جوامع به سوی علمی شدن ...
غرب و جريان اطلاعات در خليج فارس
آزمون نظم نوين جهاني شناخت و درك مسايل جهاني، منطقه اي و ملي براي بسيج سياسي، ... اقدام آزمون مفهوم نظم نوين جهاني توسط رئيس جمهور بوش، به خصوص در سايه كم شدن ... ارتباطات دوربرد مدرن، به ويژه تكنولوژي عصر فضا، كشورهاي سنتي و راهبردهاي ...
آزمون نظم نوين جهاني شناخت و درك مسايل جهاني، منطقه اي و ملي براي بسيج سياسي، ... اقدام آزمون مفهوم نظم نوين جهاني توسط رئيس جمهور بوش، به خصوص در سايه كم شدن ... ارتباطات دوربرد مدرن، به ويژه تكنولوژي عصر فضا، كشورهاي سنتي و راهبردهاي ...
سير مهدويت؛ سياست متعالي (2)
جهاني شدن و يا جهاني سازي غربي به جاي جهاني گرايي انساني و متعالي اسلامي و ... و بينايي را به آگاهي و اطلاعات، يعني اقلام و داده هاي اطلاعاتي تقليل داد و .... به تعبيري مکتب و مدنيتي جهاني و نهايي که در عصر ظهور و در جهان و دولت مهدوي ...
جهاني شدن و يا جهاني سازي غربي به جاي جهاني گرايي انساني و متعالي اسلامي و ... و بينايي را به آگاهي و اطلاعات، يعني اقلام و داده هاي اطلاعاتي تقليل داد و .... به تعبيري مکتب و مدنيتي جهاني و نهايي که در عصر ظهور و در جهان و دولت مهدوي ...
ما هر روز چه قدر اطلاعات دریافت میکنیم؟
ما هر روز چه قدر اطلاعات دریافت میکنیم؟ ... فراگیر شدن اینترنت، تاسیس تلویزیونهای 24 ساعته و استفاده از تلفنهای ... او در این باره گفت: این آمارها نشان میدهد که ما دقیقا در میانه عصر اطلاعات قرار داریم. ... آئین جشن جهانی نوروز (تصویری) ...
ما هر روز چه قدر اطلاعات دریافت میکنیم؟ ... فراگیر شدن اینترنت، تاسیس تلویزیونهای 24 ساعته و استفاده از تلفنهای ... او در این باره گفت: این آمارها نشان میدهد که ما دقیقا در میانه عصر اطلاعات قرار داریم. ... آئین جشن جهانی نوروز (تصویری) ...
عصر دگرگونیها درآموزش و پرورش
عصر دگرگونیها درآموزش و پرورش. ... همین سطح سواد الكترونیكی و به روز شدن اطلاعات فارغ التحصیلان یكی از مهمترین چالش های كشورهای در حال توسعه از جمله ایران، در .... رییس مرکز تجارت جهانی ایران ممنوع الخروج است؟/سبزعلیپور:داماد سرخانه ام ...
عصر دگرگونیها درآموزش و پرورش. ... همین سطح سواد الكترونیكی و به روز شدن اطلاعات فارغ التحصیلان یكی از مهمترین چالش های كشورهای در حال توسعه از جمله ایران، در .... رییس مرکز تجارت جهانی ایران ممنوع الخروج است؟/سبزعلیپور:داماد سرخانه ام ...
شهروند جهانی با زبان دوم
بسیاری از مقاهیم در دنیای رو به جهانی شدن، متحول شده اند. ... و نه زبان بیگانه باید از دوره ابتدایی که این گونه اطلاعات به خوبی در ذهن و ناخود آگاه فرد رسوخ می کند آغاز شود. ... [ارسال شده از: عصر ایران]. [مشاهده در : www.asriran.com] ...
بسیاری از مقاهیم در دنیای رو به جهانی شدن، متحول شده اند. ... و نه زبان بیگانه باید از دوره ابتدایی که این گونه اطلاعات به خوبی در ذهن و ناخود آگاه فرد رسوخ می کند آغاز شود. ... [ارسال شده از: عصر ایران]. [مشاهده در : www.asriran.com] ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها