تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836267958
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ در پي بروز حادثه 11 سپتامبر تاكنون حوادث خونين زيادي در سطح جهان رخ داده است كه دو جنگ آمريكا عليه افغانستان و عراق از مرگبارترين آنها هستند. در اين حوادث مسلمانان، هم از نظر معنوي و هم از نظر تلفات انساني و مادي، بزرگترين قربانيان، بودهاند. دموكراسي در غرب، قرباني ديگر اين ماجرا بود زيرا ايالات متحده كه خود را طلايهدار دموكراسي جهان مينامد و استانداردهاي رعايت حقوق بشر را تعيين ميكند، با نقض كنوانسيون ژنو و مقررات داخلي مربوط به حقوق زندانيان در افغانستان، عراق و گوانتانامو، به بزرگترين ناقض حقوق بشر تبديل گرديد. سومين قرباني، رسانهها يا همان «ركن چهارم» بود، زيرا به دنبال بروز حوادث 11 سپتامبر، لطمه جبرانناپذيري به رسانهها به ويژه روزنامههاي معتبر آمريكا وارد آمد. كشوري كه «توماس جفرسون»، سومين رئيس جمهور آن بيش از 200 سال پيش اعلام ميكند: «اساس كار دولت ما افكار مردم است و اين ابتداييترين موضوعي است كه بايد مدنظر قرار گيرد. اگرچه ممكن است دفاع از ركن چهارم بيشترين لطمه را به من بزند، اما اگر انتخاب ميان دولت بدون مطبوعات از يك سو و مطبوعات بدون دولت از سوي ديگر در ميان باشد، بدون ترديد دومي را انتخاب ميكنم»1 اينك، خود را خيره به خرمن سوخته اعتماد مخاطبان به مقوله رسانه ميبيند. قربانيان بعدي، كشورهاي اروپايي بودند كه برخي زيان اقتصادي كلان ديدند و برخي نيز، هم زيان مالي و هم جاني متحمل شدند. در اين ميان كشورهاي ناقض حقوق اقليتها، بيشترين سوء استفاده را كردند و عملكرد دولتهاي روسيه در چچن و دولت فيليپين در جنوب اين كشور، نمونه بارزي از اين سوء استفاده است. اكنون پرسش اساسي اين است كه آيا اين همه خونريزي و هزينههاي سنگيني كه برجامعه جهاني تحميل شد، براي ترويج دموكراسي بوده است يا كنترل نفت؟ اگر ترويج دموكراسي مدنظر است، پس بمباران بيهدف و بيرحمانه مناطق مسكوني افغانستان، عراق و سومالي و زندانهاي مخوف ابوغريب و گوانتانامو چه سنخيتي با ترويج دموكراسي دارد؟نيروهاي واكنش سريع براي كنترل انرژي و براساس دكترين نفتي پرزيدنت «كارتر» در آمريكا تدوين شده است و در تمامي عمليات ياد شده، از اين نيرو استفاده شده است؛ بنابراين آيا باز هم ميتوان ارتباط ميان جنگ و نفت را نفي كرد؟در جنگ افغانستان و عراق، اهميت نقش رسانههاي گروهي در چگونگي ارائه گزارشهاي جانبدارانه جنگي به روشني برملا شد و رسانههاي ايالات متحده، در ارائه گزارشهاي واقعي و جذب اعتماد مخاطبان كارنامه خوبي از خود به جاي نگذاشتهاند. يكي از آثار اين جنگها، وارد شدن لطمه سنگين به وجهه رسانههاي آمريكا يا همان ركن چهارم دموكراسي بود؛ ركني كه نظارت را تا دخالت در امور سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي در كشورهاي غربي گسترش ميدهد، تخلفات خرد و كلان دولتها را زير ذرهبين ميبرد و افكار عمومي را از پيامدهاي اين تخلفات آگاه ميسازد. رسانهها در اين جنگها اعتبار خود را از دست دادند، زيرا تحليلهاي خود را براساس يافتههاي جعلي و منافع هدايت كنندگان اين جنگها ابراز ميكردند. لازمه درك بهتر رسانههاي گروهي غرب، شناخت بيشتر درباره توانمندي اين رسانهها به عنوان قدرت مستقل در كنار سه قدرت ديگر يعني؛ قواي قانونگذاري، اجرايي و قضايي است، بنابراين پيش از پرداختن به مسأله جنگ و آثار و پيامدها و چگونگي برخورد رسانهها با آن، به طور گذرا اشارهاي به ركن چهارم دموكراسي و برخي جنبههاي آن خواهد شد. رسانهها و ساختار سياسيدر جوامع غرب، ركن چهارم در كنار سه ركن ديگر، از سوي ساختار سياسي و فرهنگي به رسميت شناخته شده و دستاندركاران اين ركن داراي هويتي مستقل هستند. اين ركن ضمن نظارت بر امور جاري داخلي و خارجي، اين نظارت را تا دخالت در امور خصوصي مقامات - به عنوان حق مسلم خود و مخاطب - گسترش ميدهد تا حقوق جامعه پايمال نشود و دستاوردهاي دموكراسي از سوي دشمنان جامعه باز، مورد تهديد قرار نگيرد. با اين مقدمه طبيعي است اگر ببينيم ورود رسانهها به مباحث مرتبط با جامعه، سياست و اقتصاد تا جايي امتداد مييابد كه در مواردي چون «واترگيت» به بركناري رئيس جمهور ايالات متحده در بحبوحه جنگ ويتنام منجر ميشود. اين رخداد كه توسط «باب وودوارد» خبرنگار جوان واشنگتن پست و يك خبرنگار ديگر اين روزنامه در اوايل دهه 70 در آمريكا بوجود آمد، به عنوان شاخصترين عملكرد رسانههاي آمريكا در طول حيات ركن چهارم دموكراسي قلمداد ميشود. مورد ديگر، ارتباط پرزيدنت كلينتون و خانم «لوينسكي» بود كه رئيس جمهور را وادار به عذرخواهي در دادگاه كرد. منشأ بكارگيري عبارت «ركن چهارم» را عموماً به مورخ معروف انگليسي؛ «توماس كاريل» نسبت ميدهند؛ در حالي كه او در كتاب «مروري بر قهرمانان و ستايش قهرمان» به سال 1841، اين ابتكار را به «ادموند بورك»، پدر محافظهكاران انگلو - آمريكن نسبت داده است. حدود دو و نيم قرن پيش «بورك» طي سخناني در پارلمان انگليس، براي نخستينبار از قدرتي به نام ركن چهارم سخن گفت: «اكنون سه قوه مجريه، قضاييه و مقننه در پارلمان حضور دارند، اما يك ركن و يا قوه ديگر در سالن خبرنگاران است كه قويتر از سه ركن در پارلمان است (در انگليس روِساي مجريه و اجرايي توسط حزب و يا احزاب ائتلافي حاكم تعيين ميشوند، ضمن اين كه حزب رقيب، دولت سايه را براي زيرنظر داشتن عملكرد دولت حاكم تشكيل ميدهد). ما با ركن جديدي به نام ركن چهارم روبرو هستيم و اين يك شعار توخالي نيست، بلكه يك واقعيت است.»در دنياي امروز؛ دستاندركاران ركن چهارم، كه شامل نويسندگان، خبرنگاران و دبيران و سردبيران رسانهها ميشوند، خود را در حد يك قدرت در كنار سه قوه كشورهاي توسعه يافته ميدانند و مايل نيستند كه سرنوشتشان با هويت دولتها، احزاب و گروهها گره بخورد و برچسب دولتي و حزبي بودن را با خود يدك بكشند. هواداران اين ركن معتقدند كه نظارت آنها بر سه ركن ديگر موجب فسادزدايي و مانع انباشت سرمايه نامشروع و ايجاد ديكتاتوري ميشود. بايد پذيرفت، در چند قرني كه از عمر رسانههاي غربي و يا ركن چهارم ميگذرد، اين رسانهها نه تنها در مسائل داخلي كشورهاي خود تأثيرگذار بودهاند، بلكه در مسائل ديگر كشورها نيز تأثير بسزايي داشتهاند و از همينروست كه دولتهاي غيردموكراتيك همواره سعي كردهاند به انحاء مختلف، نويسندگان ركن چهارم را از دخالت در امور داخلي كشورهاي خود برحذر دارند. اين گونه تفكر و عملكرد كشورهاي مستبد، باعث شده تا دولتهاي غربي و به تبع آن ركن چهارم در برخورد با كشورهاي غير دموكراتيك، برخورد تحقيرآميز داشته باشد و همواره در جنگها و دعواهاي حقوقي و حقيقي، به حق يا ناحق به نفع غرب موضعگيري نمايند. برخورد غرب و شرق در دوران جنگ سرد، مصداق بارز چنين رويكردي بوده است. در دوران جنگ سرد، رسانههاي غربي معمولاً از سرمايهداري عليه كمونيسم حمايت ميكردند. البته اين بدان معني نيست كه به دليل وجود دشمن مشترك خارجي، ركن چهارم در غرب اجازه دهد تا فساد مالي و اداري و يا ديكتاتوري در كشورهاي پيشرفته رشد كند كه نمونههاي آن سقوط تعداد زيادي از دولتهاي غربي در 50 سال گذشته بر اثر افشاگريهاي رسانههاي گروهي غرب است. علاوه بر آن اصولاً به دليل وجود ركن چهارم در غرب، ديكتاتوري و استبداد پا نميگيرد. پس از انقلاب اسلامي و پايان يافتن دوران جنگ سرد و يا جاخالي دادن شوروي، ايران به عنوان نماد ضدكاپيتاليسم غرب مطرح شد و رسانههاي غرب نيز در برخورد با ايران، شيوه دوران جنگ سرد را پي گرفتند و به جاي مبارزه با كمونيسم، به مبارزه با ايران به عنوان نماينده جهان اسلام روآوردند. اين مسأله حتي در جنگ 8 ساله نيز به وضوح ديده شد و رسانههاي غربي عموماً به حمايت از دولت لائيك عراق ميپرداختند تا اين كه عراق به كويت حمله كرد. در ساير مواقع، هنگامي كه كشورهاي غربي مستقيماً با يك كشور درگير بودهاند، رسانههاي آنها نيز به دور از انصاف و شايد در چارچوب ميهنپرستي و سرمايهداري، مسائل جنگ را پوشش خبري دادهاند. مثلاً در جنگ مالويناس (آرژانتين)، رسانههاي انگليس به شدت عليه آرژانتين موضع گرفتند و هماكنون نيز اين رسانهها، جنگ خانم «مارگارت تاچر» نخستوزير انگليس در دهه 80، عليه ژنرالهاي حاكم بر آرژانتين را مورد حمايت قرار ميدهند و حتي مايل نيستند از واژه «مالويناس» استفاده نمايند و به جاي آن واژه «فالكلند» را به كار ميگيرند كه انگليس مدعي مالكيت اين جزيره آرژانتين است. اگرچه اين رسانهها در برخورد با ايران كماكان شيوه جنگ سرد را دنبال ميكنند، اما در حادثه 11 سپتامبر، يورش نظامي آمريكا به افغانستان و سپس به عراق، يك استثناء بروز كرد و يكپارچگي رسانههاي گروهي غرب و يا ركن چهارم براي مدتي از هم پاشيد و يك نوع دودستگي در بين آنها ايجاد شد. رسانههاي آمريكا در ابتداي ماجراجوييهاي بوش سعي كردند از موضع ميهنپرستي و يا دفاع از حاكميت آمريكا، يكپارچه عليه عراق عمل كنند، اما در نهايت اين يكپارچگي آنها نيز از هم پاشيد و به جز رسانههاي نومحافظهكار ساير رسانههاي مستقل اين كشور به جمع منتقدين جهاني دولت بوش پيوستهاند. جعل واقعيات 11 سپتامبردر حادثه 11 سپتامبر كه منجر به نابودي دو برج 110 طبقه با مساحتي برابر با 24/1 ميليون مترمربع، بخشي از پنتاگون و كشته شدن بيش از 2900 نفر شد، 4 هواپيماي مسافربري شركت داشتند. دو نظريه كلي درباره اين حادثه وجود دارد: نخست، دولت آمريكا و نيروهاي امنيتي اين كشور گروه القاعده و بنلادن را مسبب اصلي ربودن چندين هواپيما بهطور همزمان، يعني با چند دقيقه اختلاف ميدانند و در اين رابطه اسناد و مداركي را كه هنوز صحت آنها تأييد نشده است ارائه ميدهند، مثلاً حضور چندين عرب از جمله خلبان «عطا» در هواپيمايي كه گفته ميشود از عناصر القاعده و با عراق نيز در ارتباط بوده، از جمله اين اسناد هستند. اين گونه اسناد زيادند و حتي عراق نيز متهم به دخالت در سازماندهي اين عمليات شده بود، اما با رو شدن بخش زيادي از واقعيتها، مشخص شد كه عراق دخالتي در اين امر نداشته است و براساس اسناد ارائه شده از سوي سيا، افبيآي و رئيس جمهوري چك، اطلاعات مربوط به خلبان «عطا» مبني بر اين كه در آوريل 2001 با مأمور سازمان امنيت عراق در پراگ ديدار داشته و يا پاسپورت او از درون يكي از دو هواپيماي ربوده شده، يافت شده (هواپيماهايي كه به برجهاي دوقلو اصابت كردند) غيرواقعي بوده است. از سوي ديگر، بوش در برخي از سخنان خود به طور غيرمستقيم، خبر از ارسال امواج الكترونيكي به داخل كابين خلبان و به حالت اتومات درآمدن هواپيماها توسط اين امواج داده است. او اضافه ميكند كه پس از اين امر، هواپيماهاي تجاري به گونهاي طراحي خواهند شد كه از بيرون هواپيما راه نفوذ به درون كابين خلبان وجود نداشته باشد. بنابراين، اسناد مربوط به حادثه 11 سپتامبر و دو جنگ افغانستان و عراق، يكي پس از ديگري از اعتبار ساقط ميشوند و عملاً نميتوان به آنها استناد كرد. ضمن اين كه حضور 20 مسافر عرب به ويژه شيوخ عربستان در چهار هواپيما به دليل توان مالي خوبي كه دارند يك امر طبيعي است و اينكه ضرورتاً همگي تروريست بودهاند، با منطق سازگار نيست. مخالفين نظريه دولت بوش، پيچيدگي عمليات را بسيار بالا ميدانند و معتقدند كه ربودن چندين هواپيما از عهده يك گروه تروريستي حتي حرفهاي برنميآيد. علاوه بر آن، محاسبات به صفر رساندن دو ساختمان 110 طبقه و يا پرواز در سطح پايين و انجام مانور براي يك هواپيماي مسافربري در انهدام بخشي از ساختمان پنتاگون، كاري بسيار دشوار و حتي غيرممكن است و نياز به محاسبات رياضي ويژه دارد. سفير عربستان در واشنگتن دخالت يك قدرت بزرگ در اين حادثه را اجتنابناپذير ميداند. اين عده، نيروهاي اطلاعاتي آمريكا و يا اسرائيلي را مسبب اين عمليات تروريستي ميدانند، اما همه اينها هنوز در حد حدس و گمان ثابت نشده است. ضمن اشاره به اين مطلب كه در اين نوشته، هدف، اثبات چرايي و چگونگي حادثه ياد شده نيست، سعي ميشود بهطور گذرا به آن پرداخته شود. سناريوهاي جنگطلبانه براي توجيه افكار عمومي اين مقاله از زاويهاي ديگر به حوادث پس از 11 سپتامبر و جنگهاي عراق و افغانستان پرداخته است. به زعم نگارنده، همانگونه كه رسانهها، بويژه رسانههاي نومحافظهكار آمريكا، نقش مهمي در هدايت افكار عمومي به سمت جنگ داشتند، به همان اندازه نيز در نزد افكار عمومي آسيب ديدند. آنها هم زمان با از ميان رفتن محبوبيت دولت بوش و سقوط استراتژي نومحافظهكاري، اعتماد عمومي را از دست دادند و اين نبود مگر به دليل مشاركت در افروختن آتش جنگ در عراق و افغانستان. ارتباط تروريستهاي ياد شده با القاعده و طالبان باعث شد تا آمريكا توجيه مناسبي براي حمله به ضعيفترين و در عينحال منفورترين رژيم خاورميانه پيدا كند. رهبران القاعده با پذيرش مسئوليت اين عمليات تروريستي2 دست آمريكا را براي انجام هرگونه حمله نظامي عليه افغانستان بازگذاشتند. رژيمي كه با كمك دستگاههاي امنيتي پاكستان و سيا تأسيس شد، بدون كشته شدن حتي يكي از رهبران ارشد آن، پس از چند روز عمليات نظامي ساقط شد و تاكنون آمريكا بيش از 100 ميليارد دلار در افغانستان هزينه جنگ كرده است، اما نه تنها گروه طالبان نابود نشده، بلكه به نظر ميرسد بار ديگر درحال قدرت گرفتن است. در پي سقوط دولت طالبان، طرح حمله نظامي به عراق نيز كه از ابتداي به قدرت رسيدن بوش در دستور كار دولت بوش بود، فعالتر شد. آمريكا و انگليس سعي كردند با افزايش بمباران عراق از اوايل سال 2002، اين كشور را تحريك به واكنش نظامي كنند تا بتوانند بدون داشتن مجوز شوراي امنيت، عراق را به جنگ بكشانند، اما عراق به اين دام نيافتاد تا اين كه سناريوها و اسنادسازيهاي مختلف از سوي آمريكا و انگليس براي توجيه افكار عمومي و جامعه بينالملل تكميل شد. خريد اورانيوم از نيجر و وجود سلاحهاي متحرك ميكروبي در عراق دو سند بسيار تعيينكننده بودند كه يكي را بوش و ديگري را «كالين پاول» براي توجيه جنگ استفاده كردند و پس از آغاز جنگ، نادرستي آنها به اثبات رسيد. در همين راستا، سفير پيشين آمريكا در گابن و شخص پاول، درستي آنها را تكذيب كردند. مقاله «ويلسون» سفير وقت آمريكا در گابن و رئيس سياستگذاري آفريقا در وزارت امورخارجه آمريكا در دوران كلينتون، طي مقالهاي در نيويورك تايمز نشان داد كه اسناد خريد اورانيوم از نيجر جعلي بوده و صرفاً براي توجيه عمليات جنگي طراحي شده بود. دسترسي عراق به سلاحهاي كشتارجمعي از جمله سلاحهاي متحرك ميكروبي و اشاعه ميكروب سياهزخم توسط اين كشور در آمريكا توجيه مناسبي براي آغاز جنگ بود. «اشكرافت» دادستان فدرال آمريكا، در ايجاد ترس بين مردم آمريكا در رابطه با انتشار ميكروب سياهزخم، نقش اساسي داشت. راهبرد جنگي انگليسسياست انگليسيها در پيشبرد جنگ نسبت به كل جهان متفاوت بود. تلاش دولت بلر در بسيج كشورهاي مستعمره به حدي بود كه جنگ آمريكا عليه افغانستان و عراق به جنگ ميان انگلوساكسونها با جهان اسلام نام گرفت. هرچند كه وي با برگزاري نشست مبارزه با تروريسم كشورهاي اروپايي در لندن، سعي كرد كه چنين برداشتي از جنگ نشود. به هرحال حضور فعال انگليس در جنگ دلايل مختلف دارد: در چند قرن اخير انگليس نفوذ گسترده سياسي، فرهنگي و اقتصادي در كشورهاي منطقه خاورميانه از جمله كشورهاي عراق، ايران، مصر و شبهقاره داشت كه ناگهان رو به افول گذاشت. دوم: شكست ارتش اين كشور در افغانستان در اواخر قرن نوزدهم، ضربه نظامي سختي به ارتش سلطنتي بريتانيا وارد كرد. سوم: پس از جنگ جهاني دوم، از بلامنازع بودن قدرت اين كشور در منطقه كاسته شد و آمريكا، هم از نظر سياسي و هم از نظر نظامي و اقتصادي قدرت بلامنازع خاورميانه بهويژه خليج فارس شد. برخي اوقات نفوذ آمريكا به حدي ميشد كه حتي با منافع انگليس در منطقه (ازجمله مورد ايران) در تضاد قرار ميگرفت. چهارم: بيرون رانده شدن رضاشاه و جايگزيني او با فرزندش و سپس به قدرت رسيدن دكتر مصدق، جو را بيش از پيش به زيان انگليس كرد. اينكه انگليسيها در كودتاي 28 مرداد2 سهم بيشتري نسبت به آمريكا داشتند، نشانگر تلاش اين كشور براي بازگشت دوباره به ايران بود، اما با قدرت گرفتن محمدرضا و گرايش دولت او به آمريكا، بار ديگر انگليس احساس كرد كه مغبون واقع شده است. حادثه 11 سپتامبر اين امكان را به انگليس داد تا بار ديگر، موقعيت از دست رفته خود در افغانستان را احيا كند و بازگشت دوبارهاي به افغانستان داشته باشد. اگر ديده ميشود كه انگليس پيشگام و بعضاً جلوتر از آمريكا در يورش نظامي به دو كشور يادشده بود، نشانگر اهداف بلندمدت اين كشور است. در حمله به عراق، دولت انگليس در تهيه اسناد جعلي نقش كليدي داشت و اسناد «خريد اورانيوم از نيجر و وجود سلاحهاي متحرك ميكروبي در عراق» از ساختههاي سازمان جاسوسي انگليس و با هدايت رئيس دفتر تونيبلر بوده است. جرج بوش براي متقاعد كردن افكار آمريكا در مورد سند خريد اورانيوم در سخنراني سال نو مسيحي 2003 و كالين پاول، وزير امور خارجه وقت نيز براي توجيه مجامع بينالمللي درباره موضوع سلاح ميكروبي متحرك طي سخناني در سازمان ملل در اوايل سال 2003، بهرهبرداري كردند. جالب اينجاست كه در هردو مورد، قربانيان زيادي از مقامات آمريكا و انگليس گرفته شد. در انگليس، يك كارشناس ارشد بيولوژي كشته شد و مديرعامل «بي. بي. سي» و دو خبرنگار اين شبكه بركنار شدند. در آمريكا، هم آبروي رئيس جمهور رفت و هم تعدادي از كاركنان كاخ سفيد بركنار شدند. حادثه 11 سپتامبر باعث حاكميت جو سنگين امنيتي در آمريكا شد و رسانههاي نومحافظهكار به تبعيت از دولتمردان، جو را به گونهاي هدايت كردند كه حتي رسانههاي معتبر اين كشور نيز از حالت اعتدال و نقد خارج شدند و به مسائلي پرداختند كه صحت آن نه تنها در آن مقطع جنگ به اثبات نرسيد، بلكه پس از گذشت پنج سال از اين حادثه، هنوز روشن نشده است. در برخي مواقع مقامات ارشد آمريكا و حتي شخص بوش، اتهامات وارده به خود در مورد عراق را تكذيب كردهاند. ارتباط القاعده و صدام، خريد اورانيوم از نيجر، دخالت صدام در ماجراي 11 سپتامبر، وجود سلاحهاي متحرك ميكروبي و سلاحهاي كشتارجمعي در عراق نمونه بارز اين دروغها است. رسانهها و جنگ عراقرسانههاي آمريكا در جنگ عراق، نه تنها در انتشار اخبار درست جنگ پيشگام نبودند، بلكه در تحريف اخبار مربوطه فعال بودند و چه بسا در خودسانسوري گوي سبقت را حتي از برخي از كشورهاي جهان سوم ربودند. مثلاً اخبار شكنجه در زندان «ابوغريب» بغداد، يك سال پس از انتشار آن از سوي عفو بينالملل، در هفتهنامه «نيويوركر» و شبكه تلويزيوني «سي. بي. اس» منتشر شد. يا «نيوزويك» به خاطر انتشار اخبار مربوط به گوانتانامو از منابع دولتي، مجبور به عذرخواهي شد. بهطور كلي در برخورد با جنگ عراق، برخورد رسانههاي غرب را ميتوان به سه دسته و سه منطقه جغرافيايي؛ آمريكا، انگليس و اروپا گروهبندي كرد. همينطور رسانههاي آمريكا را نيز ميتوان به دو دسته و دو دوره يعني آستانه حمله و پس از آن تقسيم كرد. در اين ميان رسانههاي ايتاليا به هيچكدام از رسانههاي اروپا شباهت ندارد و فاكتور تعيينكننده آن بيشتر پول است تا چيز ديگر. /خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 374]
صفحات پیشنهادی
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ در پي بروز حادثه 11 سپتامبر تاكنون حوادث خونين زيادي در سطح جهان رخ داده است كه دو جنگ آمريكا عليه افغانستان و عراق از مرگبارترين ...
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ در پي بروز حادثه 11 سپتامبر تاكنون حوادث خونين زيادي در سطح جهان رخ داده است كه دو جنگ آمريكا عليه افغانستان و عراق از مرگبارترين ...
نقش آمريكا در تحميل جنگ
نقش آمريكا در تحميل جنگ-نقش آمریكا در تحمیل جنگ هدف آمریكا از تغییر در ... رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ-رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ در پي بروز حادثه 11 .
نقش آمريكا در تحميل جنگ-نقش آمریكا در تحمیل جنگ هدف آمریكا از تغییر در ... رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ-رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ در پي بروز حادثه 11 .
جنگ عراق، هر دقيقه نيم ميليون دلار هزينه
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ. ... يكي از رهبران ارشد آن، پس از چند روز عمليات نظامي ساقط شد و تاكنون آمريكا بيش از 100 ميليارد دلار در افغانستان هزينه جنگ كرده است، ...
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ. ... يكي از رهبران ارشد آن، پس از چند روز عمليات نظامي ساقط شد و تاكنون آمريكا بيش از 100 ميليارد دلار در افغانستان هزينه جنگ كرده است، ...
کوکی چيست ؟ با بیش از 80 مقاله دیگر
هزینه های آمریکا برای طرح خاورمیانه... آیا اتمام نفت، به معنای پایان آمریکاست؟ رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ عاملى براى توازن منافع و امنيت... تاريخچه روابط ايران و ...
هزینه های آمریکا برای طرح خاورمیانه... آیا اتمام نفت، به معنای پایان آمریکاست؟ رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ عاملى براى توازن منافع و امنيت... تاريخچه روابط ايران و ...
اوباما با تاييد خبر مرگ بن لادن: او رهبر مسلمانان نبود، قاتلشان ...
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ سومين قرباني، رسانهها يا همان «ركن چهارم» بود، زيرا به دنبال بروز حوادث 11 سپتامبر، .... امنيتي اين كشور گروه القاعده و بنلادن را مسبب ...
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ سومين قرباني، رسانهها يا همان «ركن چهارم» بود، زيرا به دنبال بروز حوادث 11 سپتامبر، .... امنيتي اين كشور گروه القاعده و بنلادن را مسبب ...
تعداد مسلمان به سه چهارم مسیحیان رسید
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ در اين حوادث مسلمانان، هم از نظر معنوي و هم ا. ... تعداد کل بازدیدها : 23421736 ... سومين قرباني، رسانهها يا همان «ركن چهارم» بود، زيرا به دنبال ...
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ در اين حوادث مسلمانان، هم از نظر معنوي و هم ا. ... تعداد کل بازدیدها : 23421736 ... سومين قرباني، رسانهها يا همان «ركن چهارم» بود، زيرا به دنبال ...
امنیت شغلی خبرنگاران؛ تقابل يا تعامل؟
اين گفته، متعلق به سومين رئيس جمهوري آمريكا يعني كشوري است كه به خاطر حفظ استقلال و ... بر همين اساس امروزه از مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسي ياد مي شود و ..... در دوران جنگ سرد، رسانههاي غربي معمولاً از سرمايهداري عليه كمونيسم حمايت ميكردند.
اين گفته، متعلق به سومين رئيس جمهوري آمريكا يعني كشوري است كه به خاطر حفظ استقلال و ... بر همين اساس امروزه از مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسي ياد مي شود و ..... در دوران جنگ سرد، رسانههاي غربي معمولاً از سرمايهداري عليه كمونيسم حمايت ميكردند.
پرفسور محمد لگن هاوزن : دشمنی غرب با اسلام خاستگاه ایدئ
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ - اضافه به علاقمنديها دموكراسي در غرب، قرباني ديگر اين ماجرا بود زيرا ايالات متحده كه خود را طلايهدار دموكراسي ... طي سخناني در پارلمان ...
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ - اضافه به علاقمنديها دموكراسي در غرب، قرباني ديگر اين ماجرا بود زيرا ايالات متحده كه خود را طلايهدار دموكراسي ... طي سخناني در پارلمان ...
براندازي در سكوت و نقش مطبوعات شبهه افكن
... و با اشغال اكثر جايگاههاي ركن چهارم دموكراسي (رسانهها ـ نهادهاي مدني) اجراي گام به گام آن را به آزمايش گذارد. آمريكا از تحميل هشت سال جنگ عراق عليه ايران در سالهاي آغازين ...
... و با اشغال اكثر جايگاههاي ركن چهارم دموكراسي (رسانهها ـ نهادهاي مدني) اجراي گام به گام آن را به آزمايش گذارد. آمريكا از تحميل هشت سال جنگ عراق عليه ايران در سالهاي آغازين ...
سومالی هم ایران را متهم به حمایت از تروریسم کرد!
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ در اين حوادث مسلمانان، هم از نظر معنوي و هم از نظر تلفات انساني و مادي، بزرگترين .... اگرچه اين رسانهها در برخورد با ايران كماكان شيوه جنگ ...
رسانههاي آمريكا؛ ركن چهارم جنگ در اين حوادث مسلمانان، هم از نظر معنوي و هم از نظر تلفات انساني و مادي، بزرگترين .... اگرچه اين رسانهها در برخورد با ايران كماكان شيوه جنگ ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها