تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس زياد شوخى كند، نادان شمرده مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829148150




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وقف در ميان ملتهاي جهان و مذاهب اسلامي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
وقف در ميان ملتهاي جهان و مذاهب اسلامي
وقف در ميان ملتهاي جهان و مذاهب اسلامي نويسنده: رضا شيرواني شيري مقدمه در مقدمه اين مبحث، ذکر اين مطلب خالي از فايده نيست که وقف، حقيقت شرعيه‏اي ندارد. امام خميني «ره» در اين مورد مي‏فرمايند: «براي وقف، حقيقت شرعيه‏اي نيست؛ بلکه يک امر عقلائي است که ميان پيروان تمام اديان و شايد نزد غير پيروان اديان نيز مرسوم باشد.» (1) ملا احمد نراقي نيز مي‏گويد: «وقف از احکام قديمه‏اي است که شرايع سابق، بر آن جريان داشته و وضع کنيسه‏ها و کليساها و مساجد بر اساس آن بوده است.» (2)شافعي در رساله الام مي‏گويد: «تا آنجا که من پي‏برده‏ام اهل جاهليت خانه و زميني را براي خدا حبس نکرده‏اند و حبس تنها به دست مسلمين صورت گرفته است.» (3)اين گفته شافعي با آنچه از امام خميني و ملا احمد نراقي ـ قدس سرهما ـ ذکر شد سازگاري ندارد و قرائن و شواهد تاريخي نيز آن را تاييد نمي‏کند.از ميـان ملل قديـم، اقوام آريايي؛ خاصه ايرانيان که از زمانهاي بسيار قديم به پيروي از آيين و کيش خود به کارهاي نيک و آباداني و دستگيري از درماندگان و بي‏نوايان توجه بسيار داشتند به يقين داراي موقوفات و نذورات بسياري براي نگهداري معابد آتشکده‏هاي خود بوده‏اند، پاره‏اي از اين موقوفات در نزد زرتشتيان برخي از شهرستانهاي ايران مثل يزد و کرمان باقي و داير است. از روي قرائن مي‏توان حدس زد که آتشکده معروف «آذر گشسب» در بلخ، موقوفات و نذور بسيار داشته است. (4)هنگام فتح شوش در بقعه دانيال نبي (ع) سندي به دست آمد که به موجب آن گنجي براي پرداخت وامهاي بدون ربح اختصاص يافته بود و خليفه دستور داد که اين گنج به بيت‏المال منتقل شده و طبق دستور مندرج در سند عمل شود. (5)نخستين مکان مقدس شناخته شده در ميان عربهاي پيش از اسلام «کعبه مشرفه» است. کعبه در روزگاران قديم به دست ابراهيم (ع) بنا شده بود تا پناهگاه مردم باشد، سپس معبد عموم عرب شد و قبايل مختلف هر سال به سوي آن رهسپار مي‏شدند. اين مکان بعدها مرکز پرستش بتها شد و اعراب بدين وسيله به خدا تقرب مي‏جستند.وقف در ميان مردم بين النهرينمردم بابل با انواعي از تصرفات مالي شبيه به وقف آشنا بودند؛ مثلاً پادشاه زميني را از املاک خودش در اختيار يکي از کارکنان خود مي‏گذاشت تا از درآمد آن بهره گيرد، بدون آنکه مالک زمين شود و يا بتواند آن را به ديگري منتقل نمايد. همين حق به ورثه منتفع نيز به حکم قانون و به ترتيبي که قانون تعيين مي‏کرد منتقل مي‏گرديد.(6)وقف در ميان مصريان قديممردم مصر قديم با فکر وقف اجمالاً آشنا بودند. آنان املاکي را به خدايان، معبدها و مقبره‏ها اختصاص مي‏دادند تا درآمد آنها به مصرف تعميرات و نوسازي اين مکانها و اقامه مراسم و هزينه کاهنان (رهبران ديني) و خادمان برسد و اين گام به قصد تقرب به خدايان برداشته مي‏شد.در موزه مصر الواحي وجود دارد که حاکي از اين مطلب است. در يکي از قديمي‏ترين آنها ـ لوحه شماره 72 ـ (راهنماي ماسبيرو) نقوشي وجود دارد که حکايت از وقف املاک براي برخي از کاهنان در خانواده چهارم (سلسله چهارم فراعنه مصر) مي‏کند.همچنين تاريخ نشان مي‏دهد که «رامسس دوم» املاک فراواني را به معبد «اپيدوس» بخشيد و مراسم ويژه‏اي به منظور تمليک آن املاک برپا کرد. اين مراسم در حضور تعداد کثيري از مردم انجام شد تا مردم در اين امر خير از وي پيروي نمايند.(7)مردم مصر قديم حتي با بهترين شکل وقف اولادي آشنا بودند. بدين ترتيب که اعيان املاکي را حبس مي‏کردند و درآمد آنها را به خانواده و يا اولاد واقف اختصاص مي‏دادند. اين حق بعد از آنها به اولاد واقف مي‏رسيد که مي‏توانستند از عوايد اين املاک برخوردار شوند، ولي حق انتقال اعيان را به ديگران نداشتند.مصريان قديم با نظام توليت نيز آشنا بودند و اداره اموال موقوفه را به پسر بزرگتر از هر طبقه واگذار مي‏کردند و در اسناد وقف به صراحت از نقل موقوفه منع مي‏شد.به تازگـي سندي از شخصـي به نام «مني» از خانواده پنجم فراعنه کشف شده است که نشان مي‏دهد اين شخص «مـؤسّسـه‏اي» به نفع فرزندانـش در قالـب «هبه» بـه وجود آورده و در آن بـه پسر بزرگترش دستـور داده که از عوايـد آن مؤسّسـه بـه بـرادرانش بدهد. و امـوال اين مؤسسه قابل نقل به احدي نيست و اداره آن هميشه با پسر بزرگتر از طبقات موقوف عليهم است.(8)وقف در ميان روميان قديمروميان با نظام مؤسسات کنيسه و مؤسسات خيريه آشنا بودند. اين مؤسسات به اداره فقيران و ناتوانان مي‏پرداخت و اموالي به اين مؤسسات اختصاص مي‏يافت تا به مصرف فقرا و ناتوانان برسد.(9)روميان عقيده داشتند که فروش و رهن اشياء مقدس ـ اشيائي که بنابر سنن مذهبي و مقررات کاهنان به خدا اختصاص مي‏يافت، مانند معابد، نذور، هدايا و امثال اينها ـ ممنوع است و کسي حق ندارد آنها را تملّک نمايد؛ زيرا به خدا تعلق دارند و چيزي که به خدا تعلق دارد قابل تملک نيست.در نوشته يوستنيان (قانون مدوّن يوستينيانوس، امپراتور روم شرقي) چنين آمده است: «اشياء مقدس، اشياء مذهبي و اشياء حرام، مملوک احدي نمي‏شوند؛ زيرا مملوک خدا، مملوک انسان نمي‏شود».(10)همچنين روميان عقيده داشتند که اگر مکان مقدسي خراب شود زمين آن مقدس باقي مي‏ماند و کاهنان بايد مقدس بودن آن را طي مراسمي اعلام کنند؛ اما انسانها نمي‏توانند زميني از زمينهاي خود را شخصا مقدس اعلام نمايند. آري اينان مي‏توانند زمين مفروزي را از املاک خود با دفن کردن مرده‏اي در آن به صورت مکان ديني درآورند، و اگر زمين مشاع باشد يکي از مالکان نمي‏تواند بدون رضايت ديگري مرده‏اي در آن دفن کند.البته پس از آنکه زمين مشاعي به صورت مدفن در آمد هر يک از شرکا مي‏تواند بدون جلب موافقت شرکاي ديگر در آن، مرده دفن کند.از اين مطالب به دست مي‏آيد که نظام وقف در ميان روميان کاملاً مشابه نظام وقف در ميان مسلمانان بوده است و تنها در به‏کارگيري ابزار و وسايل با هم اختلاف داشته‏اند.(11)وقف در ميان آلمانيهاآلمانيها نظام مالي ويژه‏اي دارند که با اصل فکر وقف و شکل آن شباهت نزديکي دارد، بدين ترتيب که مالک، مال خودش را براي مدت معيني و يا تا انقراض نسل خانواده‏اي به يک خانواده اختصاص مي‏دهد.گاهي تمام افراد خانواده در نظر گرفته مي‏شوند و گاهي بعضي از آنان، و گاهي در درجه اول پسران و در درجه دوم دختران منظور مي‏شوند. آلمانيها در بيان ترتيب طبقات مستحقان روشهاي مختلفي دارند و به طور کلي، اصل در وقف اين است که فروخته و بخشيده نمي‏شود و به ورثه منتقل نمي‏شود و مستحق «موقوف‏عليه» بهره‏اي بجز از درآمد آن ندارد و انتقال اين حق به ورثه منتفع، جدا از مقررات ارث، احکام ويژه‏اي دارد. از اين ويژگيها متوجه مي‏شويم که اين نظام مالي همان وقف اولادي است.(12)در حقوق آلمان و سوئيس چون شخصيت حقوقي اموالي را که اختصاص به هدفي معين يافته است پذيرفته‏اند وقف مال به طور مستقيم امکان دارد. (13)وقف در ميان فرانسويهادر قانون کشور فرانسه نوعي از تصرفات مالي وجود دارد که شبيه به وقف اولادي است. قانون اجازه داده است که پدر، مالي را به فرزندش ببخشد و يا به نفع او وصيت کند تا در حال حيات از آن منتفع شود و بعد از مرگ به اولاد يا برادرش منتقل شود. قانون فرانسه از اين عمل حقوقي تحت عنوان «هبه منتقله» نام مي‏برد و احکام ويژه‏اي براي آن مقرر مي‏دارد.علاوه بر «وقف اولادي» به وقف خيري و مصارف آن نيز در قانون فرانسه تصريح شده و اين نوع وقف را چنين تعريف کرده است: «اختصاص دادن مال معيني از دارايي و سرمايه براي هميشه به عمل خير اعم از آنيکه عام باشد يا خاص.»اهداف چنين وقفي عبارت است از:الف ـ انجام عمل مخصوصي مانند مراسم دعا يا شرابخواري براي آرامش روح متوفا و يا ايجاد کرسي ويژه‏اي در معبد براي متوفا و خانواده‏اش تا ثواب اين اعمال به شخص متوفا برسد.ب ـ انجام عملي براي اهداف عمومي؛ مانند احداث بيمارستان، نوانخانه يا مدرسه.اين وقفهاي عام به دو صورت تحقق مي‏يابد:1 ـ گاهي وقف، با انشاي واقف محقق نمي‏شود؛ بلکه يک شخصيت حقوقي نظير دولت يا مدير يک مؤسسه عام‏المنفعه مانند بيمارستان بايد با اجازه قانون آن را تنفيذ نمايد؛ مثلاً اگر مبلغي پول به بيمارستاني اختصاص يابد، يا از عوايد ملک موقوفه‏اي کرسي ويژه‏اي در مدرسه‏اي ايجاد گردد، اگر مدير مدرسه و يا بيمارستان، عمل واقف را مجاز بدانند، وقف محقق مي‏شود وگرنه باطل مي‏گردد. البته در اين صورت ورثه واقف مي‏توانند عليه مدير مدرسه و يا بيمارستان طرح دعوا نمايند که چرا مانع تحقق وقف مي‏شوند و آنان نيز مي‏توانند درخواست الغاي وقف و تعويض آن را مطرح کنند.2 ـ گاهي مالک مي‏تواند مؤسسه خيريه‏اي را به وجود بياورد و آن را شخصا اداره کند و از مقامات مربوطه نظير اداره ثبت اشخاص حقوقي، تقاضا کند که «شخصيت حقوقي» براي آن قائل شوند. اين نوع مؤسسات پس از احراز شخصيت حقوقي مي‏توانند بخششهاي ديگران را بپذيرند.(14)در حقوق فرانسه چون مالکيّت از مفاهيم وابسته به شخص است و جمع اموال نمي‏تواند شخصيت حقوقي به وجود آورد، براي تحقق هدفهاي خير مالک يا بايد مال را به شخصيتهاي حقوقي موجود و يا ابتدائا با اجازه از دولت، بنيادي را با شخصيت حقوقي به وجود آورد و آن‏گاه مال مورد نظر را به اين شخصيت هبه زيرا وقف مستقيم امکان ندارد.(15)وقف در حقوق انگلوساکسوننظام انگلوساکسون امروزه نوعي از تصرفات مالي را مي‏شناسد که به «تراست» معروف است و خلاصه تعريف آن چنين است: مالي را در اختيار شخص معيني گذاشتن تا عوائد آن را صرف احتياجات شخص ديگر کند. شخص صاحب اختيار را «امين» يا «وصي» و شخص دوم را «مستفيد» يا «مستحق» مي‏نامند. رابطه شخص امين يا وصي با مال مورد امانت در ارتباط با مستحق يا مستفيد «تراست» ناميده مي‏شود در اينجا، امين نه مالک مال است و نه مي‏تواند آن را تمليک نمايد، حتي امين و يا وصي نمي‏تواند از آن مال استفاده نمايد، به نحوي که مالکيت عين از مالکيت منافع جدا مي‏شود.هدف از نهاد حقوقي «تراست» عبارت است از:1ـ حمايت از بيوه‏زنان و کودکان. مالک مالي را به امين مي‏سپارد تا آن را حفظ کند و به ثمر برساند و عوايد آن را به همسر مالک متوفا و يا فرزندانش و يا مصارف ديگر برساند. اين نوع رابطه به اختلاف موارد «تراست سفيه» يا «تراست کامل» ناميده مي‏شود.2 ـ انجام دادن کارهاي عام‏المنفعه. از طريق نهاد حقوقي «تراست» کارهاي عام‏المنفعه فراواني را مي‏توان انجام داد که اعتبار مالي آن از محل صدقات افراد و گروههاي خاص تأمين مي‏شود. چه‏بسا افرادي که شخصا نمي‏توانند خدمتي را انجام دهند، يا وقت کافي و آگاهي لازم را براي اين کار ندارند، مالي را به امين يا هيأت امنائي تمليک مي‏کنند تا در جهت مقصود از آن استفاده شود. اين نوع تراست «تراست خيري» ناميده مي‏شود.در اين نوع تراست، وصي يا امين مي‏تواند «شخص حقوقي» نيز باشد، که اگر چنين باشد بهتر است؛ زيرا از امکانات بيشتري برخوردار خواهد بود و آفاتي نظير بيماري، مسافرت و مرگ و امثال اينها نيز به آن لطمه‏اي نمي‏زند.تعيين شخص مستفيد در تراست لازم نيست و تعيين آن به اوصاف و يا طبقات هم کافي است؛ مانند اولاد و مؤسس و يا اولاد اولادش و يا فقرا و يا دانشجويان فلان دانشکده و يا احياي شعائر ديني و يا انفاق به يتيمان، چنان که اختيار تعيين مستفيد را مي‏توان به امين محول کرد و بهره هر يک از مستحقان را محدود نمود.«تراست خيري» مي‏تواند مدت‏دار و غيرمدت‏دار باشد؛ ولي تراست غيرخيري ـ اعم از سفيه يا کامل ـ هميشه موقت است. به علاوه تنفيذ تراست خيري از طريق دادستان کل کشور قابل مطالبه است؛ ولي در تراست غيرخيري تنها دعوي مستحقان آن پذيرفته مي‏شود. در تراست خيري اگر جهت آن منقطع شود، عوايدش در امور نزديک به غرض اصلي هزينه مي‏شود و اگر اين عمل متعذر باشد، حکومت مي‏تواند آن را در جهت خير ديگري هزينه نمايد.انحلال تراستنهاد حقوقي تراست با حلول وقت معين و يا رجوع مؤسس ـ اگر چنين حقي را براي خودش در نظر گرفته باشد ـ و تصميم تمام استفاده‏کنندگان ـ به شرط آنکه چنين تصميمي با هدف اصلي تراست منافات نداشته باشد ـ منحل مي‏شود و از بين مي‏رود.نظام يا نهاد حقوقي تراست در آمريکا و انگلستان در مقابل نهاد حقوقي موسسه ـ نظام وقفي مخصوص کليسا و امثال آن ـ به وجود آمده و اين دو نهاد حقوقي از جهاتي با هم فرق دارند:1 ـ نهاد موسسه نظام وقفي مخصوص معابد و امثال آن است.2 ـ دارايي موسسه به تملّک مدير آن درنمي‏آيد؛ ولي دارايي تراست ظاهرا به تملک امين درمي‏آيد تا عوايد آن را به استفاده‏کنندگان برساند.3 ـ موسسه شخصيت حقوقي مستقلي جدا از شخصيت مؤسس و مديران موسسه احراز مي‏کند؛ ولي تراست شخصيت قانوني مستقلي احراز نمي‏کند و امين که مالک دارايي تراست به شمار مي‏رود، (16) در برابر مردم مسؤول است.تاريخ وقف در اسلامدر کتاب مغازي واقدي آمده است: نخستين صدقه موقوفه در اسلام، زمينهاي «مخيريق» است، که مخيريق آنها را با وصيت در اختيار پيامبر (ص) گذاشت و پيامبر (ص) آنها را وقف کرد. (17) مخيريق مردي يهودي بود که در جنگ احد مسلمان شد و در جنگ نيز شرکت کرد و به شهادت رسيد. زمينهاي وي از هفت قطعه باغ تشکيل شده بود.تا سال هفتم هجري کارگران پيامبر (ص) باغها را اداره مي‏کردند؛ اما در همان سال آن حضرت باغها را وقف کردند و سنّت حسنه اسلامي وقف را تشريع نمودند.اين باغها وقف خاص؛ يعني وقف بر اولاد و وقف بر بني‏هاشم بود.اميرالمؤمنين علي (ع) در مدت چندين سالي که از کارهاي سياسي کنار گذاشته شده بودند قهرا در اجتماعات حضور کمتري داشتند و تنها در مواقع ضروري براي حفظ کيان اسلام در اجتماعات شرکت کرده با رأي قطعي علم محيط خود، اسلام و مسلمين را ياري مي‏کردند و از مشکلات نجات مي‏دادند؛ لذا در اين مدت فراغت به امور کشاورزي و درخت‏کاري و حفر قنوات و چشمه‏ها در اطراف مدينه مشغول شدند و بدين وسيله املاک زياد و باغها و مزارع فراواني درست کردند، حضرت، غلات باغها را در راه خدا به صورت زکات و صدقه واجب يا مستحب انفاق مي‏کردند و در آخر عمر همه باغها و مزارع را وقف فرمودند. اين باغها براي حجّاج خانه خدا و براي فقرا و خويشاوندان وقف شدند. از آن حضرت نقل شده است: «خود را با رسول خدا (ص) ديدم که از گرسنگي سنگ بر شکم مي‏بستم، در حالي که اکنون صدقه مال من ساليانه به چهل هزار دينار مي‏رسد.» (18)از جمله موقوفات حضرت علي (ع) صد چشمه آب بود که حضرتش در «ينبع» درآوردند و براي حاجيان خانه خدا وقف فرمودند. ابن‏شهر آشوب، موقوفه‏هاي ديگري نيز از آن حضرت ذکر کرده است.(19)ـ در وسائل الشيعه به وقفنامه‏اي اشاره شده که به امام جعفرصادق (ع) منتسب است.(20)ـ رواياتي در بحار الانوار نيز حاکي از آن است که امام جعفرصادق (ع) موقوفه‏هايي داشته‏اند.(21)مشروعيت وقففقهاي اسلام براي اثبات جواز وقف و مشروعيت آن به طور کلي، با دو گروه از ادلّه عامه و خاصه استدلال کرده‏اند:ادله عامهآيات قرآنيدر قرآن آياتي مختص به عطاياي منجّزه مثل وقف و سکني و صدقه و هبه وجود ندارد و ظواهر آياتي که هست به طور عموم به تشويق بر خيرات دلالت مي‏کنند مانند:1 ـ آيه 91 سوره آل‏عمران «لن تنالوا البرّ حتي تنفقوا ممّا تحبّون»2 ـ آيه 20 سوره المزّمل «و ما تقدّموا لأنفسکم من خير تجدوه عنداللّه‏ هو خيرا و اعظم اجرا».3 ـ آيه 177 سوره بقره «ليس البرّ ان تولّوا وجوهکم قِبل المشرق والمغرب»... تا آنجا که مي‏فرمايد:«و آتي المال علي حبّه ذوي القربي واليتامي والمساکين و ابن السبيل والسائلين و في الرقاب»احاديثدر احاديث نيز به طور عموم بر صدقات ترغيب شده است:1 ـ در وسائل الشيعه روايتي است بدين مضمون: «... عن ابي عبداللّه‏ عليه‏السلام قال: ليس يتبع الرجل بعدموته من الاجرالاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته فهي تجري بعد موته و سنّة هدي سنّها فهي يعمل بها بعد موته او ولد صالح يدعوا له»(23)«آدمي پس از مرگش ثوابي نمي‏برد مگر از سه خصلت؛ صدقه‏اي که در زمان حياتش جاري کرده باشد و بعد از مرگش همچنان در جريان باشد، سنت نيکويي که بنا نهاده و پس از مرگش طبق آن عمل شود و فرزند نيکويي که برايش دعا کند.»2 ـ روايت مسلم: «قال رسول‏اللّه‏ اذا مات ابن‏آدم انقطع عمله الاّمن ثلاث؛ ولد صالح يدعوا له و علم ينتفع به بعد موته و صدقة جارية».(24)3 ـ همچنين از علي (ع) روايت شده است که فرمودند:«صدقه و حبس دو ذخيره هستند، پس آنها را براي روزگار خودش حفظ کنيد.»(25)از اين روايات دانسته مي‏شود که صدقه اجر زيادي دارد و ثواب آن پس از مرگ هم به متصدّق مي‏رسد. لازم است ذکر کنيم که علما صدقه جاريه را همان وقف مي‏دانند.ادله خاصهادله خاصّه عمل رسول خدا (ص) و ائمّه اطهار عليهم‏السّلام است. همان‏گونه که گذشت رسول خدا (ص) نخست خود در سال هفتم هجرت باغ يا باغهاي خويش را که ملک خصوصي آن حضرت بود وقف کردند و اين سنّت حسنه را امضا نمودند. اين باغها وقف خاص؛ يعني وقف بر اولاد و وقف بر بني‏هاشم بودند.مقارنه و تطبيقعلماي اهل سنت نيز ادله عام و خاص وقف را ذکر نموده‏اند. در الموطأ ابن‏مالک آمده است که ابوطلحه يکي از افراد انصاري مدينه بوده و بيش از همه درخت خرما داشت، وي ملکي به نام «بيرحاء» داشت که آن را از همه اموالش بيشتر دوست مي‏داشت. بيرحاء روبه‏روي مسجد بود و رسول خدا (ص) گاهي وارد آن مي‏شدند و از آب پاکيزه آن مي‏خوردند. انس مي‏گويد همين که آيه شريفه «لَن تَنالوُا البِرَّ حَتّي تُنفِقوُا ممّا تُحِبّوُنَ»(26) نازل شد ابوطلحه نزد رسول خدا (ص) رفت و گفت: «اي رسول خدا، خداوند تبارک و تعالي مي‏گويد: شما حقيقت نيکي را نمي‏چشيد مگر از آنچه دوست داريد در راه خدا انفاق نماييد و دوست‏داشتني‏ترين اموال من «بيرحاء» است، پس اين مال را در راه خدا صدقه قرار دادم و نيکي و ذخيره آن را از خدا اميد دارم. پس اي رسول خدا آن را هر گونه که خواهي قرار ده.» سپس مي‏گويد رسول خدا (ص) فرمودند: «به‏به، اين مال، مال پرمنفعتي است. اين مال، مال پرباري است، آنچه گفتي شنيدم، به نظر من آن را به خويشاوندانت صدقه کن» پس ابوطلحه آن را ميان خويشاوندان و پسر عموهايش تقسيم کرد. (27)«شربيني» از فقهاي شافعيه نيز در خصوص مشروعيت وقف معتقد است که اصل در وقف، قول خداي متعال در آيه شريفه: «لن تنالوا البرّ حتي تنفقوا مما تحبون» و روايت مسلم است، چون در روايت مسلم به جاي وقف «صدقه جاريه» آمده است، وي در نحوه دلالت خير بر وقف مي‏گويد: «علما صدقه جاريه را تنها بر وقف حمل مي‏کنند؛ زيرا رافعي گفته است که غير از وقف از صدقات، جاريه نيستند؛ بلکه در غير وقف، متصدق‏عليه به طور کامل اعيان و منافع آن را صاحب مي‏شود»(28)روايت ديگري نيز در خصوص وقف عمر بن الخطاب و تقرير رسول خدا (ص) در سنن ابي‏داوود ذکر شده است. (29) اين روايت با اختلاف مختصري در ديگر کتب حديث اهل سنت نيز آمده است.(30)روايت ديگري نيز از اهل سنت نقل شده که مضمون آن چنين است: «... قال عمر بن الخطاب يا رسول‏اللّه‏ انالماته سهم التي بخيبر لم اصب مالاً قطّ هو احب اليّ منها وقد اردت ان اتصدّق بها فقال النبيّ (ص): احبس اصلها و سبّل ثمرتها». (31)در صحيح بخاري نيز روايتي ذکر شده که بر اساس آن بني‏نجار املاک خودشان را وقف رسول خدا (ص) کردند و رسول خدا آنجا را به مسجد تبديل فرمودند.(32)علي‏رغم آنچه ذکر شد گروهي از اهل سنت وقف را جايز نمي‏دانند. علامه حلي در کتاب تذکرة الفقهاء پس از ذکر دلايل اماميه و اهل سنت در جواز و مشروعيت وقف مي‏گويد:«صحابه رسول خدا (ص) همه بر وقف از لحاظ قول و عمل اتفاق داشتند؛ من‏جمله جابر گفته است: کسي از اصحاب رسول خدا نبود که قادر بر وقف باشد، مگر اينکه مالي را در راه خدا وقف کرده بود... اما «شريح قاضي» قائل به وقف نبود و معتقد بود وقف از واجبات الهي نيست؛ اما اين رأي متعلق به مذهب اهل کوفه است و خلاف اجماع صحابه مي‏باشد» (33)امام شافعي در رساله الام در خصوص مشروعيت وقف گويد: «بعضي از مردم در مورد صدقات محرمات «موقوفات» با ما مخالفت کرده‏اند و گفته‏اند هر کس صدقه محرمه‏اي کند صدقه‏اش باطل است و متصدق، در زمان حيات و وارثان او در زمان ممات، مالک مال موقوف هستند؛ چه موقوف‏ عليهم قبض کرده باشند مال موقوف را و چه قبض نکرده باشند. اينان به روايت رسول خدا (ص) که حبس را به طور مطلق گفته استناد مي‏کنند (34)، در حالي که در دوران جاهليت نوعي حبس خاص مرسوم بود و آن بدين‏گونه بود که در موقع جفت‏گيري شتران عهد مي‏کردند که کسي حق سوار شدن بر شتري که حاصل مي‏شود را ندارد و اين مطلب به نوعي شبيه عتق بود، پس رسول خدا (ص) با اين روايت آن را منسوخ اعلام کردند. البته پيامبر نوع خاصي از حبس را که در آن عصر مرسوم بود نسخ کردند؛ نه مطلق حبس را. محتمل است رسول خدا (ص) بر اساس آيه 103 سوره مائده «ما جعل‏اللّه‏ من بحيرة و لا سائبة ولا وصيلة ولا حام» اين نوع مخصوص از حبس را باطل دانسته باشند.» (35) پی نوشت:1- «کتاب‏البيع» ج3 ص81.2- مستندالشيعه کتاب‏الوقف چاپ سنگي.3- رساله الام، ج2، ص275.4- تاريخچه وقف در اسلام، دکتر علي‏اکبر شهابي، ص2.5- ابوسعيد احمدبن سلمان، مقدمه‏اي بر فرهنگ وقف، ص11.6- تاريخ قانون، دکتر هاشم حافظ، به نقل از احکام وقف در شريعت اسلام، ج1، ص39.7- تاريخ قانون، مصرقديم، دکتر شفيق شحاته، ص90 به بعد، به نقل از احکام وقف در شريعت اسلام، ج1، ص39.8- احکام وقف در شريعت اسلام، ج1، ص40.9- بين‏الشريعه الاسلاميه و القانون‏الروماني، دکتر صوفي حسن ابوطالب، ص150 به نقل از احکام وقف در شريعت اسلام، ج1، ص40.10- مدّونة جستنيان في الفقه الروماني، ترجمه عبدالعزيز فهمي، ص57 به نقل از احکام وقف در شريعت اسلام، ج1، ص40.11- احکام وقف در شريعت اسلام، ج2، ص41.12- الوقف من‏الناحيه الفقهيه والتطبيقيه، محمد سلام مذکور، ص7 والوقف في‏الشريعة والقانون زهدي يکن، ص184 به نقل از احکام وقف در شريعت اسلام، ج1، صص42 ـ41.13- دکتر ناصر کاتوزيان، حقوق مدني، مشارکتها، صلح، عطايا، ص453.14- المقارنات‏التشريعيه، سيد عبداله علي‏حسين، ج4 صص305ـ304 به نقل از احکام وقف در شريعت اسلام، ج1، صص43ـ42.15- دکتر ناصر کاتوزيان، حقوق مدني، مشارکتها، صلح، عطايا، ص453.16- احکام وقف در شريعت اسلام،ج1، صفحات 43 الي 45.17- واقدي، المغازي ج1، صص262ـ263، تاريخ طبري، ج3، ص1039.18- بحارالانوار، ج41، ص43.19- مناقب، ابن‏شهر آشوب، ج2، ص123.20- وسائل‏الشيعه، 13، ص314.21- بحارالانوار، ج48، ص281.22- کنزالعرفان، ج2، ص113.23- وسائل‏الشيعه، ج13، ص292.24- سنن دارمي، ج2، ص427.25- مستدرک الوسائل، ج2، ص511.26- آل‏عمران، آيه 92.27- ابن‏مالک، الموطأ، ج2 کتاب‏الصدقه، صص996 و 995.28- مغني‏المحتاج، ج2، ص376، کشف‏الغمّه عن جميع‏الامّه، ج2، ص44، سنن دارمي، مقدمه، ص46.29- مغني‏المحتاج، ج2، ص376، کشف‏الغمّه عن جميع‏الامّه، ج2، ص44، سنن دارمي، مقدمه، ص46.30- صحيح مسلم ج3، کتاب‏الوصيه، باب وقف، ص1255، سنن ابن‏ماجه، ج2، ص801، حديث 2396.31- سنن ابن‏ماجه، ج2 ص801، حديث 2397.32- صحيح بخاري، ج3، ص197.33- تذکره‏الفقهاء، ج2، ص445.34- روايت اين است: «...لاحبس عن فرائض اللّه‏» (بيهقي، السنن‏الکبري، ج6، ص162.).35- الام، شافعي، ج4، ص52.منبع:ميراث جاويدان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن