واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ده هزار جلد كتاب در يك كتاب (علامه امینی) نويسنده:حمزه كريم خاني اشاره:اميني جرعه نوش غدير و معشوق علي(ع) بود و بعد از چهارده قرن توانست چهرة حقيقي و ملكوتي غدير را از زير گرد و غبار تحريفات به جامعة بشري نشان دهد.دوران تحصيلمقدمات علوم را در محضر پدرش شيخ ميرزا احمد اميني، كه از علماي تبريز به شمار ميرفت، فرا گرفت.آثار نبوغ از كوچكي در او مشاهده ميشد. اعمال و حركات او مثل ساير بچهها نبود و به خاطر اين نبوغ و ذوق سرشار، تحصيلات مقدماتي پاسخگوي روح جستوجوگر وي نبود و براي ادامهء تحصيل وارد مدرسهء طلبية تبريز شد و تا تكميل سطوح فقه و اصول از اساتيد بنام تبريز بهره برد.عشق به مولاي متقيان حضرت علي(ع) و نيز علاقه به تحصيلات عالي وي را مصمم كرد تا به ديار عاشقان نجف اشرف هجرت كند. و در آنجا از محضر اساتيد معروف همچون: سيد محمدباقر حسيني فيروزآبادي، سيد ابوتراب خوانساري، ميرزا علي ايرواني و... فيض برد. آنگاه، علامه، به زادگاهش، تبريز بازگشت و به ارشاد و هدايت مردم پرداخت، اما طولي نكشيد كه دوباره آهنگ هجرت به نجف كرد تا به تحصيلات عالي خويش ادامه دهد. در مدت كوتاهي به درجة اجتهاد نايل شد و در فلسفه و كلام اسلامي نيز به درجات علمي بالا دست يافت.[1]توسل و عبادتعلامه اميني، به تمام معنا، يك فرد رباني و الهي بود. مردي كه نشستن، برخاستن، نوشتن و همهء اعمال او به خاطر خدا بود. او را بايد مجسمة تقوا معرفي كرد. وي در قرائت قرآن و عبادت بسيار حريص بود. نزديك اذان صبح، براي نماز شب، بر ميخاست و بعد از فريضهء صبح شروع به قرائت قرآن ميكرد. در ماه مبارك رمضان، با همة مشغلة كاري، پانزده مرتبه قرآن را ختم مينمود و ثواب چهارده دوره را به چهارده معصوم(ع) و ثواب يك دوره را به روح پدر و مادر هديه ميكرد. علامه اميني بيشتر به زيارت حرم امير مؤمنان، علي(ع) مشرف ميشد و در آنجا به كسي غير از آن حضرت توجه نميكرد. روبهروي ضريح مطهر مينشست و در حالي كه قطرات اشك از چشمان مباركش جاري ميشد، شروع به زيارت مي كردند.حجت الاسلام آخوندي ميگويد: «ويژگيهاي علامه اميني، تضرع و معنويتش را در كمتر عالمي ديدم، در ايام عاشورا و فاطميه، حال علامه متغير ميشد و با صداي بلند گريه [2]ميكرد. كمتر عالمي مشاهده ميشد كه با چنين حالتي گريه كند.»اگر ايشان در حرم بود، از صداي گريهاش، همه ميفهميدند كه علامه اميني در حرم مطهر حضور دارد و ثمرة آن توسلات و اشكها، كتاب گرانسنگ «الغدير» شد كه تا ابديت خواهد درخشيد.فعاليتهاي علميعلامه در مسير حركت خود و خدمت به مكتب اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) هيچ وقت احساس خستگي نكرد. وي عمري با كتاب و كتابخانه مأنوس بود. خود در اين باره ميگويد: «هيچ كتابخانة بزرگ و كوچكي نبود كه از دسترس استفادة من دور مانده باشد و از هيچ گونه توجه علمي و فقهي نبوده كه محروم شده باشيم، تا به اينجا رسيدهايم.»[3]در جايي ديگر ميگويد: «براي تأليف الغدير ده هزار جلد كتاب خواندهام».شايسته است در اينجا قضيهاي كه شاهد شدت فعاليت علمي ايشان است ذكر كنيم:مرحوم علامه اميني در يكي از شهرهاي عراق، به يك كتابخانه جهت مطالعه مراجعه ميكرد، از آنجا كه اين كتابخانه، هر روز چهار ساعت بيشتر باز نبود و حجم كتابهايش بسيار زياد بود، مرحوم علامه با توافقي كه با مسئول كتابخانه ميكند، قرار بر اين ميشود كه ايشان هر روز به هنگام تعطيل شدن كتابخانه، وارد كتابخانه شود و كتابدار تا روز بعد ساعت 8 صبح در را به روي ايشان ببندد، از آن پس هر روز به مدت 20 ساعت در آن كتابخانه مشغول مطالعه بود و با لقمة ناني كه به همراه داشت و جرعة آبي كه كتابدار در اختيارش ميگذاشت، توانست در مدت يك هفته از ميان چهارهزار نسخه خطي، مأخذ دلخواه خود را پيدا كند.[4]اميني در كنار حوض كوثرفرزند علامه اميني نقل ميكند كه، وقتي خواستم بعد از رحلت مرحوم پدرم در سال 1390 هجري قمري از نجف به ايران بيايم، خدمت آيت الله محمدتقي بحرالعلوم رفتم كه از نوههاي مرحوم علامه بحرالعلوم است، وقتي چشمش به من افتاد شروع كرد به گريه كردن؛ گفتم: «به خاطر چه گريه ميكنيد؟!» ايشان گفت: «بعد از اينكه مرحوم پدرت رحلت كرد، با خود فكر ميكردم كه حضرت علي(ع) چگونه از زحمات علامه تشكر ميكند؟!شب در خواب ديدم كه قيامت بر پا شده است، و مردم در صحراي محشر هستند و همه توجه به يك طرفي كردهاند، فهميدم كه آن حوض كوثر است؛ رفتم طرف حوض كوثر ديدم كه حضرت اميرالمؤمنين(ع) در كنار حوض ايستادهاند و محبين خويش را با كاسههاي بلوري كه پر از آب زلال است سيراب مي كنند، مدتي به اين كيفيت گذشت يك وقت صدايي از بين مردم بلند شد، گفتم چه خبر شده است؟! گفتند: علامه اميني به حوض كوثر و به محضر علي(ع) مشرف ميشوند، من منتظر بودم كه امام چگونه با علامه برخورد ميكنند.ديدم امام كاسه را زمين گذاشتند و دو دست مباركشان را از حوض پر كردند، و آب را به صورت علامه پاشيدند و علامه را با دستان مبارك سيراب كردند و سپس فرمودند: «بيّض الله وجهك بيّضت وجوهنا! خدا تو را روسفيد گرداند كه ما را روسفيد گرداندي». در اين هنگام فهميدم مقام علامه در نزد مولاي متقيان حضرت علي(ع) به خاطر تأليف كتاب ارزشمند «الغدير» چقدر است.[5] اميني و الغديركتاب گرانسنگ «الغدير» علامه اميني اثري است كه در نوع خود بينظير است و بايد گفت كه ايشان در تأليف اين كتاب همواره مورد توجه و عنايت مولاي متقيان حضرت علي(ع) بوده است، همان گونه كه خودشان بارها ميفرمودند: «هرگاه پشت ميز مينشستم كه الغدير را بنويسم مثل اينكه علي(ع) را در كنار ميز ميديدم كه مطالب را به من ديكته ميفرمودند».[6]پس از انتشار اولين چاپ كتاب «الغدير» در سال 1364 ه .ق در نجف اشرف، سيل نامهها و ستايشها از سراسر كشورهاي اسلامي و از بسياري از شخصيتهاي برجستة اهل تشيع و تسنن به علامه اميني ارسال شد. شيخ محمدسعيد دحلوح از علما و امام جمعة اهل تسنن («اريحا»، از نواحي حلب) در نامهاي اديبانه به علامه اميني چنين نوشت: «آقاي من! كتاب ”الغدير“ را دريافت كردم و آن را مورد مطالعه قرار دادم... قبل از آنكه در امواج انبوه معاني آن وارد شويم، نيروي فكر و انديشهام در آن شناور گشت و شمهاي از آن را با ذائقة روحي خويش چشيدم. احساس نمودم كه اين همان يگانه سرچشمه و منبع آب گوارايي است كه هرگز دگرگون نميشود. اين منبع جوشان معاني از آب باران صافتر و گواراتر و از مشك خوشبوتر است».[7]توصيهاي از علامه امينيمرحوم علامه جعفري مينويسد: «يكي از خويشاوندان نزديك اين جانب در شهر اصفهان در خواب ميبيند كه در يك اتاق در محضر علامه مجاهد، آقاي حاج شيخ عبدالحسين اميني، نشسته است. مرحوم آقاي اميني به ايشان ميگويد: آيا شما آقاي جعفري را ميشناسيد؟ ايشان پاسخ ميدهند: آري! من ايشان را ميشناسم، آقاي اميني پاكتي را كه در ميان آن نامهاي بوده است به ايشان ميدهد و ميگويد: اين نامه را به آقاي جعفري دهيد و به ايشان بگوييد: ما اكنون در عالم برزخ هستيم و دستمان از كار بسته است. ولي شما كه در آن دنيا هستيد و در ميدان كاريد و ميتوانيد كار كنيد، دربارة اميرالمؤمنين(ع) كار كنيد.وقتي اين خواب را برايم نقل كردند براي نوشتن ”ترجمه و شرح نهج البلاغه“ تصميم گرفتم و از آن ساعت شروع به كار كرديم.»[8]فرزند مرحوم علامه اميني(ره) ميگويد، پدرم مكرر ميفرمودند: «الان ديگر دوران تقية شيعه تمام شده است، بايد وارد عمل شد و حقايق را به دنيا عرضه كرد و ما بايد افكار و عقايد خودمان را در دنيا نشر دهيم و شخصيت ائمة معصومين(ع) را به دنيا معرفي كنيم.امانتداري علامهامانتداري يكي از سجاياي اخلاقي است كه در قرآن و احاديث، و در دين مبين اسلام تأكيد فراوان بر آن شده است. ائمة معصومين(ع) وقتي علايم مؤمنين و شيعيان را بيان ميكنند، يكي از ويژگيهاي بارز آنان را امانتداري ذكر ميكنند.مرحوم علامه اميني در زندگي علمي خودش توجه و دقت فراواني نسبت به اين مسئله داشت، ايشان در سراسر كتاب الغدير نيز همواره ملتزم به اين صفت بوده است و جايي نمي توان پيدا كرد كه در نقل خيانت و يا تحريف كلام كرده باشند. اين مسئلهاي است كه همگان، حتي علماي اهل تسنن بر آن اقرار دارند و از آن جمله علماي دانشگاه الازهر مصر، همواره علامه را به خاطر امانتدارياش در كتاب ارزشمند «الغدير» ميستودند و در روزنامههاي معروف قاهره به معرفي و دفاع از كتاب او ميپرداختند.[9]علامه و مصائب اهل بيت(ع)مرحوم آقا بزرگ تهراني كه از علماي بزرگ جهان تشيع به شمار ميرود و خود داراي تأليفات بسيار مهم و متعدد است، در وصف حالات علامه اميني چنين مينويسد: «در خصوصيات علامه، محبت و ارادت كامل به آل محمد(ص) ميباشد، كه زبانزد همه است، و ميتوان گفت الغدير اثري از آثار آن محبتها ميباشد و به خاطر همين علاقه به اهل بيت(ع) است كه ايشان علاقة خاصي به شنيدن مصائب امام حسين(ع) و اصحابش دارد، در مصائب امام حسين(ع) با صداي بلند گريه ميكند و خطبا و حاضرين مشاهده ميكنند، كه حين ذكر مصيبت حال ايشان متغير ميشود و از گرية ايشان گريه ميكنند، به حقيقت ميتوان گفت، مجلسي كه ايشان در آن حاضر است و ذكر مصيبت آل محمد(ص) ميشود، گويا يكي از آل محمد(ص) در آن مجلس حاضر ميباشد، و اين حالت در ايشان به اوج خود ميرسد، زماني كه خطيب، مصيبت حضرت صديقه كبري، فاطمه زهرا(س) را بيان ميكند، صورت ايشان بر افروخته ميشود و همانند كسي كه به ناموس او اهانت شده باشد، گريه ميكند».[10]غروب غمانگيزدر روز جمعه 28 ربيع الثاني سال 1390 (ه.ق) مصادف با 12 تيرماه 1349 (ه.ش)، به هنگام اذان ظهر، حماسه بان غدير، علامه بزرگوار، اميني پس از سه سال بيماري و كسالت در سن 68 سالگي دعوت حق را لبيك گفت و چشماني كه يك عمر در فراق مولايش امير مؤمنان(ع) بيخوابي كشيد، فرو بسته شد.[11]پی نوشتها :[1] .گلشن ابرار، ج 2، ص 729.[2] .ربع قرن مع العلامه، ص 281.[3] . حماسة غدير، ص 450.[4] . همان، ص 427.[5] .ربع قرن علامه، 272.[6] . شهيدان راه فضيلت، مقدمه.[7] . الغدير، ج 1، ص 16.[8] . تفسير نهج البلاغه، ج 17، ص 82.[9] . ربع قرن مع العلامه، ص 270.[10] . علامه اميني، جرعهنوش غدير، ص 70.[11] . گلشن ابرار، ج 2، ص 735.منبع: مجله خيمهمعرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1557]