واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شرايط ولايت مطلقه فقيه
مطالب قبل:(ولایت فقیه در کتاب حکومت اسلامی)(ولایت نظارتی و حکومتی)(ويژگىهاى حكومت ولايت مطلقه فقيه ) يكى ديگر از تمايزهاى حكومت اسلامى با ساير رژيمها و حكومتها، شروطى است كه رهبر، رئيس و حاكم اسلامى از آن برخوردار است. همين شروط و ويژگىها، وى را از تعدى، استبداد و بىعدالتى باز مىدارد. اما هر گاه حاكم و رهبر اسلامى به ظلم و تجاوز دستبزند، خود به خود از حاكميت عزل و جاى آن را فرد شايستهاى پر مىكند. به طور كلى، شروط رهبرى در حكومت اسلامى عبارت است از: يك. علم به قوانين اسلام، كمال اعتقادى و اخلاقى: «شرايطى كه براى زمامدار ضرورى است، مستقيما ناشى از طبيعت طرز حكومت اسلامى است. پس از شرايط عامه مثل عقل و تدبير، دو شرط اساسى وجود دارد كه عبارتنداز... 1. چون حكومت اسلام، حكومت قانون است، براى زمامدار علم به قوانين اسلام لازم مىباشد; چنان كه در روايت آمده است. نه فقط براى زمامدار، بلكه براى همه افراد، هر شغل يا وظيفه و مقامى داشته باشند، چنين علمى ضرورت دارد... 2. زمامدار بايستى از كمال اعتقادى و اخلاقى برخوردار و عادل باشد و دامنش به معاصى آلوده نباشد... زمامدار اگر عادل نباشد، در دادن حقوق مسلمانان، اخذ مالياتها و صرف صحيح آن و اجراى قانون جزا، عادلانه رفتار نخواهد كرد.» دو. قدرت تشخيص مصلحت: «در حكومت اسلامى، هميشه باب اجتهاد باز مىباشد و طبيعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مىكند كه نظرات اجتهادى - فقهى در زمينههاى مختلف - ولو مخالف با يكديگر - آزادانه عرضه شود و كسى توان و حق جلوگيرى از آن را ندارد. ولى مهم شناخت درستحكومت و جامعه است كه بر اساس آن، نظام اسلامى بتواند به نفع مسلمانان برنامهريزى كند كه وحدت رويه و عمل ضرورى است و همين جا است كه اجتهاد مصطلح در حوزهها كافى نمىباشد، بلكه يك فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد، ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهد و بهطور كلى، در زمينه اجتماعى و سياسى، فاقد بينش صحيح و قدرت تصميمگيرى باشد، اين فرد در مسائل اجتماعى و حكومتى مجتهد نيست و نمىتواند زمام امور جامعه را به دست گيرد.» سه. مردمى بودن: «حاكم اسلامى مثل حاكمهاى ديگر از قبيل سلاطين يا رؤساى جمهورى نيست. حاكم اسلامى حاكمى است كه در بين مردم، در همان مسجد كوچك مدينه مىآمد و به حرفهاى مردم گوش مىكرد و آن هايى كه مقدرات مملكت دستشان بود، مثل ساير طبقات مردم در مسجد اجتماع مىكردند و اجتماعشان به صورتى بود كه كسى كه از خارج مىآمد، نمىفهميد كه كى رئيس است و كى صاحب منصب است و چه كسانى مردم عادى هستند. لباس، همان لباس مردم، معاشرت، همان معاشرت مردم و براى اجراى عدالت طورى بود كه اگر چنانچه يك نفر از پايينترين افراد ملتبر شخص اول مملكت ادعايى داشت و پيش قاضى مىرفت، قاضى شخص اول مملكت را احضار مىكرد و او هم حاضر مىشد.» (64) --------------------------------------------------------------------------------مرتضى شيرودى هفته نامه پگاه حوزه - شماره 87 تنظیم:امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 264]