واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: هرچه بیشتر عناصر ارتباطات عاطفی را بشناسیم، بهتر میتوانیم انتظارات خود را ابراز کنیم و به شیوهای معنادار، به خواستههای دیگران پاسخ گوییم. انسانها بهطور طبیعی در دوران طفولیت، مهارتهای روابط عاطفی را بنا مینهند، از همان اولین لبخند روز نخست. دورهی کودکی، زمینهی آموزش عظیمی برای یادگیری، کشف، انتقال و پاسخ به احساسات است. خیلیها در بزرگسالی، مهارت ارتباطات عاطفی خود را فرامیگیرند و امکان پیدا میکنند با دیگران، روابطی غنیتر و رضایتبخشتر برقرارسازند. هرچه بیشتر عناصر ارتباطات عاطفی را بشناسیم، بهتر میتوانیم انتظارات خود را ابراز کنیم و به شیوهای معنادار، به خواستههای دیگران پاسخ گوییم. «الان گارنر» در کتاب «الفبای ارتباطات درون شخصی» مینویسد: ما بهطور دائم با حرکات چهره، لحن صدا، اشارهها، انتخاب کلمه و... تجربههای عاطفی حقیقی خود را برای یکدیگر آشکار میسازیم. هدف این است که ما بیشتر مشاهده کنیم و به این علائم در رفتار خودمان و دیگران، آگاهتر شویم. روزی و لحظهای که چنین کردیم، میتوانیم آگاهی خود را به شیوهای هوشیارانه در بهبود بخشیدن به فرآیند بیان خواستهها، بهکار گیریم و رابطههای عاطفی بهتری تشکیل دهیم. دلایل زیادی وجود دارد که مردم از نشان دادن احساسات، بهخصوص عواطف منفی مانند غم، خشم و ترس خود، طفره میروند. بیشتر مردم میخواهند تجربههای منفی را انکار کنند و از آنها پرهیز نمایند تا فاصلهی خود را از امور آشفتهساز، دورتر نگاهدارند. با چرخش مثبتی که به رویدادها میدهند، اعتقاد دارند که اجباری نیست به چیزهایی که آنان را غمگین، عصبانی یا ترسو میسازد، بیندیشند. برخی اعتقاد دارند احساساتشان آنقدر ترسناک یا آشفتهکننده است که قادر نیستند در قالب کلمات بریزند یا ممکن است از آنچه احساس میکنند، خجالت بکشند یا گیج شوند، بنابراین دوست ندارند تجربههایشان را با دیگران تقسیم کنند. افراد زیادی هستند که دوست ندارند بارهای عاطفی خود را روی دوش دوستان و اقوام بگذارند. شاید اعتقاد دارند که احساسات آنان اهمیتی ندارد و شایستهی توجه دیگران نیست یا شاید میپندارند مشکلاتشان، دیگران را پریشان میسازد. افزون بر آنها، کسانی هم هستند که هرگز عادت به بیان عاطفه ندارند و قادر نیستند کلماتی برای اظهار آن بیابند. البته برخی هم فقط به فکر ارزش حریم شخصی خود هستند و مایل نیستند آنطور که احساس میکنند، آنرا علنی سازند. مهم نیست مردم چه اندازه میکوشند عواطف خود را پنهان سازند، مهم این است که بهطور معمول، احساسات حقیقی آنان ظاهر میشود. همچنین مطالعات نشان میدهد بیشتر مردم به شواهد غیرکلامی، بیشتر از کلام اعتماد دارند چراکه در تحقیقی که در آن از شرکتکنندگان خواسته شد بگویند کدام بخش پیام، بیشتر نیت و گرایش حقیقی گوینده را نشان میدهد، تنها 7درصد آنان به کلام اعتماد کردند 38درصد به عناصری مانند لحن صدا و شیوهی بیان و 55درصد به حرکات چهره و دیگر نشانههای «زبان بدن» تکیه نمودند. در زندگی حقیقی هم بهطور دقیق همینگونه است. وقتی کسی مطلبی را با واژهها بیان میکند ولی لحن صدا، حرکات چهره و حرکات دیگر او، پیام مخالف دیگری را مخابره میکند، مردم بهطور تقریبی همیشه کلمات گفتهشده را قبول ندارند و بهجای آن، به رفتار نشاندادهشده اعتماد میکنند. وقتی زمان مبادلهی اطلاعات عاطفی فرامیرسد، ما تمایل داریم از خیلی نزدیک، به حالتهای صورت و حرکتهای چشم توجه کنیم. ما همچنین به حرکتهای بدن در رابطه با یکدیگر اهمیت زیادی میدهیم. چهره را بشناسیم به عکسهای دوستان و خانواده که در کیف دستی خود، روی میز یا روی دیوار آویزان میکنید، بنگرید. آیا آنها تصاویر دستان عزیزان ما هستند یا تصاویر پاهایشان؟ بهطور حتم چنین نیست. مردم بیشتر از چهرهی دوستان و اقوام خود عکس میگیرند. همه دوست داریم در عکسها، به چهرهها خیره شویم؛ این چهره است که به ما میگوید آن شخص نسبت به ما، نسبت به خودش و دربارهی دنیای پیرامونش، چه احساسی دارد. در میان همهی اعضای بدن، چهره، یگانهترین کارکرد بیان عاطفه را دارد بهطوری که از طریق تغییرهای سریع شکل پیشانی، ابروها، پلکها، چانه، بینی و لبها، اطلاعات و پیامها مبادله میشود. پژوهشی که در قرن نوزدهم توسط «چارلز داروین» انجام گرفت، نشان میدهد که مردم سراسر کرهی زمین، حالتهای چهرهی مشابهی برای بیان عواطف معینی در ارتباطات بهکار میبرند. «داروین» از این پژوهش نتیجه گرفت که حالتهای معینی از چهره، ذاتی و از نظر زیستی، جهانی هستند. بهعبارتی دیگر، تمایل به خنده زمانی که شاد هستیم و به اخم کردن وقتی عصبانی هستیم، در تاروپود نظامهای عصبی و عضلات صورت ما بافته شده است. چنین تظاهراتی از عواطف، بخشی از آن چیزیست که ما آنرا «انسان» مینامیم. دانستن اینکه تعداد معینی از حالتهای چهره، بخشی از میراث ژنتیکی ماست، به ما کمک میکند تا جهانی و فطری بودن آنها را درک کنیم. این نظریهها در دههی سال 1970 توسط «پل اِکمن» و «والس فریسن» روانشناسان دانشگاه «کالیفرنیا» و «کارول ایزارد» در دانشگاه «مریلند»، مورد بررسی مجدد قرارگرفت. بهعنوان بخشی از پژوهش اولیه، آنان عکسهایی از صورت را که حالتهای عاطفی پایه را نشان میداد، به همهی مردم دنیا نشان دادند. یافتههای آنان، نظریهی «داروین» را ثابت میکرد: «مردم با فرهنگهای گوناگون برای نشان دادن شادی، ترس، خشم، غم، تعجب و نفرت و انزجار، حالت مشابهی از چهره را بهکار میگیرند و بازمیشناسند. خشم: وقتی مردم عصبانی هستند، گوشهی داخلی ابروها به سمت پایین کشیده میشوند و با هم، چین عمومی برجستهای به نام «گره ابرو» یا «شیار ابرو» بهوجود میآورند. پلکهای بالا را بهطور کامل باز میکنند و سفیدی چشم را نشان میدهند. همچنین ممکن است پلکهای پایین را بکشند. لبها بهشدت روی هم جمع میشود و گوشت کبود لب بالا، دیده نمیشود. غم: وقتی کسی غمگین است، گوشههای داخلی ابروها بالا و به هم میآیند. این حرکت، چروکهایی به شکل معکوس در وسط پیشانی بهوجود میآورد. بین دو چشم، خط عمومی ضعیفی دیده میشود. این شکل ابرو، رویهمرفته «عضلهی اندوه داروین» نامیده میشود. گوشههای خارجی لبها رو به پایین است. شادی: شادی موجب میشود عضلات گونهها بلند شوند و عضلات دور چشمان جمع گردند. این در گوشههای چشمان، چروکهایی میسازد. گوشههای دهان هم با لبخندی متقارن خم میشود. چینهای چشم، تنها راهیست که لبخند اصیل را از لبخند ساختگی نشان میدهد. ترس: ابروهای شخصی که میترسد، بهطور تقریبی افقی ظاهر میشود با چینهایی که سراسر پیشانی را میپوشاند. مانند خشم، آدمِ ترسیده بیشتر سفیدی چشم را با بالا بردن پلک بالایی نشان میدهد. گوشههای دو لب در خط افقی کاملی کشیده میشود. تحقیر: وقتی کسی احساس حقارت میکند، گوشهی چپ لب به کنار کشیده میشود و چالهای بهوجود میآورد. همراه احساس تحقیر شدن، اغلب چرخش چشم وجود دارد. تعجب: وقتی کسی تعجب میکند، بهطور طبیعی پلکهای بالا را بلند میکند و سفیدی چشمها را نشان میدهد. همچنین دهان باز میشود. نفرت: وقتی کسی احساس نفرت میکند، اغلب چین به بینی میاندازد، گویی بوی بدی به مشامش میرسد. درنتیجه چروکهای افقی روی نوک بینی بین دو چشم، ظاهر میشود و لب بالا، بالا آورده میشود. هر شخص عواطف خود را از راه منحصربهفردی نشان میدهد، بنابراین تنها راهی که میتوان فهمید شخص بهطور واقعی چگونه احساس میکند، این است که با او دمخور شویم و تجربهی او را به بحث بگذاریم. مطالعهی هوشیارانهی حالتهای چهره، میتواند بهطور واقعی نعمتی بهحساب آید. شواهد دیداری همچنین به شما اساسی راستین و مستند میدهد که با آن، احساسات مردمان دیگر را شناسایی کنید. تا به چهرهی شخصی که مشغول صحبت با او هستید نگاه نکنید، بهسختی میتوانید با او ارتباط برقرارکنید. تماس چشمی با شنونده، معلوم میکند او از نظر عاطفی نسبت به آنچه میگویید، چه واکنشی نشان میدهد، آیا علاقهمند است؟ آیا سرگرم شده است؟ عصبانیست؟ تعجب کرده؟ ترسیده؟ آیا با شما موافق است؟ آیا حالتهای چهره یا دیگر زبان بدن او به شما میگوید برای حرف شما احترامی قائل است؟ آیا حرف شما را میفهمد؟ در گفتوگوی چهرهبهچهره، تا به هم نگاه نکنیم، نسبت به صحت پاسخهای بالا، اطمینان حاصل نخواهیم کرد. بررسی عینی حالتهای چهره میتواند حقایق عاطفی که مردم (حتی برای خودشان) نمیپذیرند یا نمیخواهند بپذیرند را افشا کند. مطالب پیشنهادی:مثبت اندیش باش تا كامروا باشی خانمها، آقایون، خنده خاصیت دارد! ایجاد روابطی موفق با کمک چهره خوانی!! زیباترین و مهمترین هنر زندگی چیست ؟! تهیه شده توسط مجله شادکامی و موفقیت/مصطفی علیزاده /lifestyle اختصاصی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 448]